روسیه و ایران، دو کشور تأثیرگذار در حوادث سوریه، به شکل معناداری در این کنفرانس غایب بودند. کنفرانس پاریس ناظر شکایات صریح حیدر العبادی، نخستوزیر عراق در خصوص عدم مساعدت و حمایت کافی ایالات متحده از جمله در زمینه تأمین تسلیحات بود .
وی به این مسئله که داعش اکنون قویتر، مجهزتر، مهلکتر و سازمانیافتهتر از هر زمان دیگر است، اشاره داشت. این امر کنفرانس پاریس را مشابه کنفرانس دیگری کرد که در ١٥ سپتامبر ٢٠١٤ در همان موضوع، در همان شهر و با حضور ٣٠ دولت از جمله سوریه برگزار شده بود .
در این راستا اعلام شد کشورهای شرکتکننده "هرگونه اقدام لازم، از جمله اقدامات نظامی، به منظور شکست تهدید جهانی داعش اتخاذ خواهند کرد." لوران فابیوس، وزیر امور خارجه فرانسه تصریح کرد آنچه امروز ضروری است اندیشیده شود، نه فقط عقبنشینی داعش که ناپدیدی و حذف آن است .
آمریکا در رابطه با مسئله داعش به وضوح دچار سردرگمی است: این کشور نمیداند چه سیاستی در برابر بشار اسد، رئیس جمهور سوریه در پیش بگیرد. آیا باید از خروج وی از مسند قدرت، حمایت نظامی و دیپلماتیک به عمل آورد؟ و یا باید برای یافتن راه حلی (نظامی یا دیپلماتیک) که بشاراسد را نیز با حفظ موقعیت خود دربرگیرد، اقدام کند؟ به نظر نمیرسد اوباما پاسخی برای این پرسشها یافته باشد.
اوایل سال ٢٠١١ درخواست کنارهگیری اسد شدت گرفت. در این راستا در سالهای ٢٠١٢ و ٢٠١٤ دو کنفرانس به منظور یافتن راه حلی برای بحران سوریه از طریق رایزنیها و مذاکرات سیاسی در ژنو سازماندهی شد. اگرچه هر دو این کنفرانسها تحت نظارت سازمان ملل برگزار شد، ایالات متحده آمریکا نقشی اساسی در برگزاری آنها داشت. اما هیچ یک منجر به نتیجهای نگردید. هر کس که از شرایط سیاسی و نظامی سوریه در آن زمان آگاهی داشت میتوانست پیشاپیش به ایالات متحده اعلام کند که این کنفرانسها دستاوردی نخواهند داشت .
با توجه به اسناد تازه منتشرشده آژانس اطلاعات دفاعی آمریکا (DIA) ، دلیلی بر این باور وجود دارد که سیاست ایالات متحده نسبت به داعش سیاستی دوگانه بوده است. آژانس اطلاعات دفاعی آمریکا در گزارشی در اوت ٢٠١٢ بیان میکند:
"وخامت این وضعیت، عواقب مهیبی برای موقعیت عراق دارد: محیطی ایدهآل برای بازگشت القاعده به پایگاههای قدیمی خود در موصل و الرمادی ایجاد میکند و حرکت مجددی بر پایه فرض جهاد سنیهای عراق و سوریه و سایر سنیهای دنیای عرب، در برابر آنچه دشمن تلقی میشود، فراهم خواهد کرد. داعش میتواند از طریق اتحاد با سایر سازمانهای تروریستی در عراق و سوریه ایجاد یک دولت اسلامی را اعلام نماید که خطر بزرگی برای وحدت عراق و حفظ قلمروی این کشور محسوب خواهد شد ."
در واقع آژانس اطلاعات دفاعی هشدار داد که "تسهیل احیای عناصر تروریستی در سراسر جهان عرب برای ورود به عرصه جنگ عراق" یکی از پیامدهای آن وضعیت خواهد بود. بدین ترتیب، این تصور عمومی که ظهور داعش برای سازمانهای اطلاعاتی غربی پیشبینی نشده بود، توجیهپذیر نیست. اسناد به دست آمده نشان میدهد آژانس اطلاعات دفاعی داعش را به عنوان یک "سرمایه راهبردی" که در برابر اسد مورد استفاده قرار گیرد، لحاظ کرده بود.
سقوط موصل در ژوئن ٢٠١٤ توسط داعش نقطه عطفی در پیشروی این گروه محسوب میشود. حمله در چهارم ژوئن آغاز شد. داعش تا روز دهم کنترل شهر را به دست آورد و روز بعد به سمت پالایشگاه راهبردی بیجی حرکت کرد. سؤال مهم این است: آیا ایالات متحده از وقوع این حمله آگاهی داشته و آیا میتوانسته جهت جلوگیری و یا کند کردن پیشروی آن اقدامی انجام دهد؟ پاتریک کوکبرن در کتاب ظهور خلافت اسلامی میگوید که در تاریخ هفتم ژوئن، ایالات متحده آمریکا و وزارت امور داخلی اقلیم کردستان یک "کاروان بزرگ سفر از سوریه به سمت موصل" را شناسایی کردند. آیا برای ایالات متحده ممکن نبوده است که آن کاروان را بمباران کند؟ ایالات متحده استدلال کرد تا زمانی که با جایگزینی المالکی یک موازنه سیاسی در بغداد صورت نگیرد، امکان مقابله با داعش صرفاً از طریق اقدام نظامی وجود ندارد. المالکی هشتم سپتامبر استعفا داد. پرسش این است که آیا ایالات متحده میتوانست کاروان داعش را در تاریخ هفتم ژوئن بمباران کند و به طور همزمان فشار بر المالکی را برای استعفا افزایش دهد؟ پاسخ روشن است. ایالات متحده حملات هوایی خود را در برابر داعش دقیقاً از ٢٧ سپتامبر آغاز کرد؛ زمانی که داعش درصدد کنترل بر کوبانی برآمد و خطر آشکاری برای اربیل که شرکتها و کنسولگریهای آمریکایی حضور پررنگی در آن دارند، به وجود آمد. این امر ما را به این نتیجه میرساندکه ایالات متحده تصمیم گرفت راه را برای تصرف موصل توسط داعش، دومین شهر بزرگ عراق با جمعیت حدود دو میلیون نفر، باز گذارد .
قدرت فزاینده داعش عواقب بسیار دارد. یک پیامد مهم این است که مرزهای سیاسی معین شده طبق ترتیبات سایکس-پیکو که در سال ١٩١٦ مخفیانه میان بریتانیا و فرانسه و با موافقت روسیه تزاری ایجاد شدند، به وضع سابق بازخواهند گشت و از آن مهمتر، سوریه و عراق در حال فروپاشی و تجزیه به موجودیتهای کوچکتر متخاصم در برابر یکدیگر خواهند بود. چه کسی از چنین بازنگاری مرزهای سیاسی در این منطقه نفع میبرد؟ پاسخ روشن است.
در سال ١٩٧٩ اسرائیل و مصر معاهده صلحی را با میانجیگری آمریکا امضاء کردند. اودد یینون در سال ١٩٨٢ طرحی برای "اسرائیل بزرگ" آماده کرد. طرح یینون دربردارنده تجزیه عراق، سوریه و سایر کشورهای منطقه به دولتهای کوچکتر و ترجیحاً در حال مبارزه با یکدیگر بود. در سال ١٩٩٦ ریچارد پرل، از نومحافظهکاران معروف آمریکا، مقالهای تحت عنوان "شکست تمیز"، در جهت دفاع از همان ایده و انگیختن ایالات متحده برای همکاری با اسرائیل به منظور تحقق بخشیدن به این برنامه نوشت.
در حال حاضر، پی بردن به انگیزه اصلی سیاست ایالات متحده دشوار است. این امر ممکن است ناشی از ناتوانی محض در تصمیمگیری این کشور و یا ممکن است به دلیل تمایل به حمایت از تحقق تدریجی طرح ١٩٨٢ یینون باشد.
منبع: الوقت