به گزارش مشرق به نقل از پايگاه خبري انصار حزب الله، روز پنج شنبه ?? ارديبهشت ماه مردم قزوين شاهد تخريب قبور شهدا و اموات مدفون در حياط حرم حسين ابن علي ابن موسي الرضا (ع) بودند؛ به منظور روشن شدن ابعاد اين فاجعه گزارشي از زبان يکي از حاضران عيني واقعه که از خانواده محترم شهدا نيز مي باشد، به شرح زير تهيه شده است.
روز پنجشنبه از صبح جلسه اي آموزشي از سمت بنياد شهيد در سالن اجتماعات مزار شهدا در حال برگزاري بود.ما به همراه عده اي ديگر از خانمها و آقايان در اين جلسه حضور داشته و از آنچه که در صحن امامزاده حسين(ع) در حال رخداد بود بي اطلاع بوديم. بعد از اتمام ساعت اول و دوم آموزشي در حاليکه پدر شهيد زماني در حال مداحي بودند، حراست بنياد از آقاي زماني خواستند مداحي را قطع کند مجري نيز اعلام کرد برنامه بعدي که سخنراني بود برگزار نخواهد شد و اعلام کردند به سرعت به سمت امامزاده حسين برويد. وقتي به حياط امامزاده رسيديم به سمت ديگر پرده اي رفتيم که از روزها قبل در اين مکان نصب شده بود ولي به علت بي اطلاعي توجه ما را جلب نکرده بود. صحنه اي که در پشت پرده هاي نصب شده ديديم، بسيار تکان دهنده و وحشتناک بود. قبور ويران شده و استخوانهاي بيرون آمده از داخل قبرها که نظم خاصي نداشته و مشخص نبود متعلق به قبر چه کسيست همه را حيران کرده بود؛ چنين برخوردي با مزار شهدا...با قبور مسلمانان... قابل باور نبود...
وقتي که ما رسيديم بولدوزر عمل گودبرداري به عمق حدود ? متر را انجام داده و ماشين خاوري در حال جمع آوري خاکها بود. در صحنه اي که پيش چشممان بود بخشي از استخوانها را بدون اينکه هويتشان مشخص باشد داخل کيسه هاي مشکي ريخته بودند و در کنار پله هاي درب قبلي ورودي خانمها به حرم قرار داده بودند و بخشي ديگر را بر روي هم داخل عجزها خالي کرده بودند که هر دوي اين صحنه ها در فيلم هاي گرفته شده از محل مشخص است.
در آن صحنه تعدادي از فرزندان شهدا از جمله فرزند شهيد مهدي و فرزند شهيد برجي را نيز ديديم که لباسهاي خاکيشان نشان از درگير شدن با متصديان امر بود.
شنيديم مسئولين اعلام کرده اند فقط ? يا ? تا از قبور شهدا آسيب ديده در حاليکه استخوانهايي که مابه چشم خود در کيسه ها و زير عجزها ديديم بيش از اين تعداد بود و ازآنجاييکه سالهاي درازيست از اموات کسي در اين مکان دفن نميشود اغلب قريب به اتفاق اين استخوانها بايد مربوط به شهدا باشد.
برادر شهيد قاريان پور نيز از ديدن اين اوضاع بسيار منقلب شده بودند. هيچ کس نمي دانست چه کار مي توان کرد، يکي به مجلس زنگ زد، يکي به صدا وسيما، يکي استانداري، يکي فرمانداري...در همين اثنا عوامل تخريب قبور صحنه را ترک کرده و به اتاق گوشه صحن پناه بردند. دقايقي نگذشت که پليس ??? به محل وارد شد. پليس ابتدا خواست استخوانها را جمع آوري کند که با اعتراض خانواده شهدا مواجه گرديد سپس گفتند کسي به استخوانها دست نزند تا قضيه به درستي پيگيري شود.
با تماس هاي دوستان مسئولين مختلف در محل حاضر شدند و ماجرا را با چشمان خود نظاره کردند...
از صدا و سيما، خبرگزاري فارس و خبرگزاري برنا نيز افرادي خود را به محل رسانده بودند.
حال حاضران دگرگون شده بود، پدر شهيد عابدي را مي ديديم که استخوان جمجمه اي را در دست گرفته و با آن نجوا مي کند سپس شنيديم مسئولين را خطاب قرار داده و گفت شما که هر سال از جبهه هاي جنگ استخوانهاي شهدا را به نقاط مختلف کشور ميفرستيد و آنها را در شهرهاي مختلف دفن مي کنيد، آيا اين استخوانها با آن استخوانها فرقي دارند؟ چرا با شهداي ما اينگونه رفتار مي کنيد؟ در جايي ديگر برادر شهيدي در محل دفن برادرش با حال اندوه نشسته بود و تا آن زمان که در حال رفتن بوديم نيز همچنان از جاي خود برنخاسته بود...
ظاهراً اين اتفاق در روزهاي پيش نيز تکرار شده بود چرا که از جانباز گرانقدري شنيدم که ميگفت: وقتي چند روز پيش در زمان سالگرد آيت الله شالي به صحن امامزاده حسين رسيدم با صحنه تکان دهنده تخريب قبور مواجه شدم. دوستم از صحنه فيلمبرداري کرد ولي وقتي مسئولين حاضر در آنجا متوجه شدند مجبورمان کردند که فيلم ها را پاک کنيم.
ما از مسئولين اوقاف سؤال ميکنيم که چه توجيهي براي اين حادثه فجيع دارند؟ از کارمندان بنياد که شبانه روز در محل حضور دارند و از هيئت امناي امامزاده ميپرسيم که آيا پيش از اينها نمي توانستند از رخداد چنين حادثه اي جلوگيري کنند؟
اين سؤال را از پسر جوان بسيجي که آنجا بود پرسيديم، او ميگفت به خيلي ها خبر داديم ? روز پيش نيز ماجرا را به حاج آقاي داداش پور اطلاع داديم...
متأسفانه از دوستان شنيديم پس از پراکنده شدن مردم استخوانها داخل کيسه هاي مشکي به پشت مزار شهدا، قسمتي که مربوط به برگزاري نمايشگاههاست منتقل شده و از آن پس کسي آنها را نديده است.
مسئولين گفته اند ما فيلم و عکس از قبر شهدا گرفته ايم و قرار است سنگهاي گران قيمت خريداري شده براي قبور را به جاي سنگهاي قبلي بگذاريم. آيا قرار است استخوانهاي در هم شده اي که نمي دانيم در حال حاضر کجا هستند داخل قبور قرار بگيرند يا اينکه قرار است اين سنگ قبرهاي گران قيمت را بر روي قبرهاي خالي قرار دهيم؟
عزيزي ميگفت اي کاش کساني که زمين را ? متر گودبرداري کرده بودند، حداقل نيم متر ديگر هم گود مي کردند و با دقت استخوانهاي مربوط به هر شهيد را جدا کرده و در قبور جديد قرار مي دادند. مسلماً هزار راه چاره وجود داشت که چنين حادثه اسفباري رخ ندهد، ولي افسوس که مسئولين آنگاه که بايد هوشيار باشند دقت کافي را ندارند و در پي اين اهمال کاريها بايد منتظر اتفاق افتادن اينگونه حوادث نيز بود.
خلاصه ما آن روز متفرق شديم ولي عملکردهاي بعدي برخي مسئولين نشان از تلاش در جهت مسکوت کردن اين حادثه دارد.