به گزارش مشرق به نقل از ايران ديپلماتيک، جرج بوش در بخشي از خاطرات خود نوشته است: يکي از شبهاي تابستان و بعد از يک روز بازي و ماهيگيري در خانه خود در ايالت مين مشغول صرف شام بوديم. من با مشروب زياد دلي از عزا در آورده و با چندين شيشه ويسکي عطشم را فرو نشانده بودم. مشغول صرف شام بوديم که رو به دوست مادرم که خانم زيبايي بود کردم و از روي مستي سوالي از وي کردم و گفتم: خانم! رابطه جنسي بعد از پنجاه سالگي شبيه چيست؟
جرج بوش افزود: همه کساني که بر سر ميز نشسته بودند سر خود را پايين انداخته و فقط به بشقاب غذاي خود چشم دوختند. بجز پدر و مادرم و لورا که از روي ناباوري به من خيره شدند. آن خانم ناگهان خنده بلندي سر داد تا حرف و سخن ما ادامه پيدا کند. روز بعد، وقتي بيدار شدم آنچه را که گفته بودم به من يادآوري شد. بلافاصله از گفته خويش احساس شرم کردم. بعد از آن به آن خانم تماس تلفني برقرار کرده و عذرخواهي کردم. آن موقع اين سوال را از خود پرسيدم که آيا بايد اينگونه به زندگيام ادامه بدهم. سالها بعد که خود من پنجاه ساله شدم همان زن خوش برخورد نامهاي برايم نوشت و از من همان سوالي را پرسيد که من در ميز شام از او پرسيده بودم.