به گزارش مشرق، فضلينژاد در گفتوگو با فارس گفت: براساس سياست جديد اصلاحطلبان سکولار براي خروج از انزواي مرگبار سياسي، شاهد کوچ تاکتيکي "نيروي سازماني براندازي نرم " از عرصه سياست به عرصه هنر هستيم و حضور "سيدمحمد خاتمي " در "خانه هنرمندان ايران " و سپس جنجالهاي رسانههاي اپوزيسيون برانداز را بايد از اين زاويهاي تحليل کرد.
پژوهشگر مؤسسه کيهان با شرح سابقه حضور عناصر کودتاي مخملي و سران فتنه در خانه هنرمندان ايران ادامه داد: خانه هنرمندان ايران در زمان وزارت کشور عبدالله نوري و حضور غلامحسين کرباسچي در شهرداري تهران با حمايت عطالله مهاجراني در وزارت ارشاد تاسيس شد. اين نهاد از ابتداي دهه 1380 با مديريت بهروز غريبپور و حضور مستمر روشنفکران سکولار و لائيک مانند رامين جهانبگلو، مديا کاشيگر، کيان تاجبخش، علي دهباشي و... به مجمعي آموزشي براي ساخت "نيروي سازماني براندازي نرم " بدل گشت و سيدمحمد خاتمي يکي از حاميان تبديل اين نهاد هنري به مجمعي سياسي بود. "خانه " ابتدا در ماجراي انتخابات تير 1384 نيز به کارکرد سکولار خود را نشان داد و حتي چند ميتينگ سياسي در حمايت از کانديداتوري "مصطفي معين " (کانديداي حزب مشارکت ايران) برگزار کرد. سيدمحمد خاتمي اين نهاد را يکي از پايگاههاي سنتي هواداران خود فرض ميکند و پس از پايان دوران رياستجمهوري خود، از ديماه 1385 با حضور در خانه به برگزاري برخي از جلسات سياسي و ايراد سخنراني پرداخت.
فضلينژاد گفت: تا سال 1386 خانه هنرمندان به پاتوق تئوريسينهاي کودتاي مخملي معروف بود و در واقع يک "لانه جاسوسي " براي سفارتخانههاي لهستان، آلمان، فرانسه، هلند، انگلستان و... محسوب ميگشت، چنانکه رهبران فروپاشي اروپاي شرقي مانند آدام ميچنيک، آگنش هلر، الکساندر اسمولار و... به دعوت رامين جهانبگلو و داريوش شايگان و کيان تاجبخش با ميزباني خانه هنرمندان به ايران ميآمدند تا کارگاههاي براندازي نرم را راهبري کنند که در کتاب "شواليههاي ناتوي فرهنگي " به شرح مشروح اين پروژه پرداختهام، اما پس از افشاگريهاي روزنامه کيهان و خبرگزاري فارس از تابستان 1386، سرانجام بهروز غريبپور مجبور به استعفاء از مديريت عامل خانه هنرمندان شد و به تدريج احساس ميشود که رويکرد جديدي در اين نهاد هنري شکل گرفته است، اما حضور سيد محمد خاتمي که يکي از سران فتنه سبز است، همچنان نشان ميدهد که اصلاحطلبان سکولار دل به احياء "لانه جاسوسي " در "خانه " بستهاند.
برنده تنديس زرين جنگ نرم از جشنواره مطبوعات با شرح جزييات پروژه حضور سيد محمد خاتمي در خانه هنرمندان اظهار داشت: ساعت 6 عصر چهارشنبه 24 فروردين، آقاي "احمد مسجدجامعي " (عضو شوراي شهر تهران) به بهانه بازديد از هفته فرهنگي سيستان و بلوچستان در خانه هنرمندان ايران حضور پيدا کرد و ساعت 45/7 شب به يکي از مديران ارشد خانه هنرمندان گفت که قرار است تا 45 دقيقه ديگر "حاج آقا " به اينجا بيايند. مسجد جامعي ادامه داد که ساعت 30/8 شب خاتمي براي تماشاي تئاتر "درس " به کارگرداني "داريوش مهرجويي " وارد خانه هنرمندان ميشود. بنابراين، برخلاف ادعاي رسانههاي خارجي مبني بر حضور سرزده خاتمي براي تماشاي تئاتر مهرجويي، حضور اين عامل فتنه سبز کاملا طراحي شده بوده است تا چنانکه خواهم گفت براساس يک سناريوي سياسي از آن بهرهبرداري خبري شود.
فضلينژاد افزود: حتي 15 دقيقه پيش از ورود خاتمي، تيم امنيتي وي در تماشاخانه ايرانشهر و سالن استاد سمندريان مستقر ميشود و سپس در ساعت 30/8 شامگاه خاتمي به همراه 6 محافظ به سالن نمايش تئاتر ميرود و در کنار مديرعامل خانه هنرمندان در يکي از صندليهاي رديف دوم مينشيند. در بدو ورود وي، هيچ واکنشي از سوي مردم براي استقبال از وي ديده نميشود و البته در ساعت 30/9 و هنگام خروج خاتمي، برخي از جوانان ارزشي به مسئولان تماشاخانه اعتراض ميکنند که چرا يک عامل فتنه سبز را به اينجا راه دادهايد. سالن سمندريان جمعاً 100 صندلي و 40 پله دارد و ظرفيت آن 140 نفر است.
بنابراين، برخلاف ادعاي رسانههايي مانند "صداي آمريکا " و "بي.بي.سي " که صدها نفر از خاتمي استقبال کردند يا دهها لباس شخصي به وي حملهور شدند، اساساً امکان چنين اتفاقي وجود نداشته است. کار آقايان به اينجا کشيده که براي خبرسازي و جنجال و ايجاد متريال براي رسانههاي اپوزيسيون به يک سالن 140 نفره بروند تا زنده بودن اصلاحات را به نمايش بگذارند و بعد از شکست پروژهشان هزار دروغ به هم ببافند! معتقدم مديران خانه هنرمندان بايد فيلمهاي دوربينهاي مدار بسته از حضور خاتمي را منتشر کنند تا مشخص شود که يک هفته جنجال صداي آمريکا و بي.بي.سي بر سر حضور خاتمي در يک سالن 140 نفره چقدر بيپايه و اساس است.
پژوهشگر موسسه کيهان اذعان داشت: براساس پيگيريهاي خبري، اين ادعا که پس از حضور خاتمي نيروي انتظامي در بيرون از خانه هنرمندان مستقر شده و در هنگام حمله لباس شخصيها هيچ واکنشي نشان نداده، دروغ است. مديران خانه هنرمندان بايد در خصوص نشر چنين اکاذيبي واکنش نشان دهند. پروژه اصلاحطلبان سکولار آن بود که در يک سناريوي ساختگي، فرداي حضور خاتمي به تماشاخانه ايرانشهر حمله کنند و عوامل حمله را لباس شخصيها معرفي نمايند که با هوشياري مسئولان ذيربط اين پروژه سوخت. با اين همه، مديران خانه هنرمندان بايد ببه ورت شفاف توضيح دهند که اولاً چرا و به چه دليلي مجوز حضور يکي از سران فتنه را به اين مکان فرهنگي صادر کرده اند؟ ثانياً چرا خاتمي را همراهي کردهاند و کنار وي در هنگام تماشاي تئاتر مهرجويي نشستهاند؟ اين توضيحات ضروري است، چون عليرغم فاصله گرفتن خانه از جريان روشنفکري لائيک و سکولار، قرائن نشان ميدهد که بيم بازتوليد جريان بيمار فرهنگياي که سالها در خانه نفوذ کرده بود، ميرود و بايد راهکارهاي دقيقي براي جلوگيري از سوءاستفاده فتنهگران از محافل هنري تدوين گردد.
فضلينژاد گفت: قطعا مردم پول بليط تئاتر و کنسرت نميدهند تا ناگهان وسط سالن با يک عامل فتنه و کسي که از آن متنفرند، روبرو شوند! بلکه به محافل هنري ميروند تا سرگرمي سالم داشته باشند، لذت ببرند و پاسخي براي دغدغههاي خود بيابند.
وي در پاسخ به اين سوال که "هدف عوال فتنه مانند فائزه هاشمي و محمد خاتمي براي حضور در مجامع هنري چيست؟ " ادامه داد: جعل خبر و ساخت متريال رسانهاي براي زنده نگه داشتن فتنه سبز يکي از اهداف اصلاحطلبان سکولار براي حضور در مجامع هنري است، چنانکه ميبينيم فائزه هاشمي رفسنجاني نيز روز جمعه 13 اسفند 1389 به تماشاي تئاتر "تماشاچي محکوم به اعدام " به کارگرداني "روحالله جعفري " در تالار سايه تئاتر شهر نشست يا يکي از تئوريسينهاي اصلاحات به کنسرت "همايون شجريان " و "سالار عقيلي " رفت و هفته گذشته نيز "سيدمحمد خاتمي " در تماشاخانه ايرانشهر حضور يافت.
فضلينژاد گفت: از يک سو، اصلاحطلبان سکولار سخت پايگاه اجتماعي خود را در عرصه عمومي و حوزه نخبگان از دست دادهاند و نيازمند ايجاد يک انسجام در اين 2 حيطه هستند. از ديگر سو، براساس مدلهاي تجربه شده در پروژه فروپاشي اروپاي شرقي، ميبينيم که در هنگام بنبست کودتاي مخملي و شکست اين پروژه، "نيروي سازماني براندازي نرم " بايد به يک "کوچ " تاکتيکي از حوزه سياست به حوزه هنر و ادبيات روي آورد و چند رويکرد را به نحو همزمان و در عرض يکديگر دنبال ميکند. يک رويکرد، خلق آثار ادبي و هنري معترض است؛ بدين معنا که چون ديگر جامعه از سياستهاي سکولار آنان هيچ پشتيبانياي نميکند، لاجرم عناصر خود در عرصه هنر را فعال ميسازند که با تحليل محتواي تئاترهايي مانند "هدا گابلر " و "درس " نمادها و نشانههاي اين پروژه را خواهيم ديد. بنابراين، اصلاحطلبان سکولار به يک کوچ تاکتيکي از عرصه سياست - به دليل فقدان پايگاه اجتماعي- به حيطه هنر دست ميزنند تا فرآيند "کودتاي ايدئولوژيک " را بازتوليد کنند.
پژوهشگر مؤسسه کيهان اظهار داشت: اين کوچ تاکتيکي يک مدل تجربه شده است. مثلاً سرويسهاي CIA و MI6 براساس يک پيشفرض فاسد (فاسد از حيثِ منطقِ سياسي) معتقد بودند که سيل ترجمه آثار "ادبيات غرب " يا اجراي تئاترهايي با مضمون ليبراليستي سبب استقرار دموکراسي ليبرال و پايان مبارزات چپگرايانه در آمريکاي لاتين شده است و با پيروي از همان الگو در ايران نيز ميتوان به جاي شور انقلابي و شعور اسلامي، فريادهاي غربگرايانه و دموکراسيخواهانه را نشاند. پروژه CIA در آمريکاي لاتين معطوف به "فروپاشي ايدئولوژيک " بود و همعرض با آن، پروژة "سقوط فيزيکال " رژيمهاي سياسي منطقه را پيش ميبرد. ايالات متحده در آمريکاي لاتين ابتدا به سراغ شبکهسازي از نخبگان، روشنفکران و مترجمان رفت تا از رهگذر "جنگ نرم " و توزيع گسترده فرهنگ ليبرال، مباني عقيدتي چپهاي مستقل را بياعتبار سازد و زمينه کاهش چشمگير مشروعيت و مقبوليت آنان را فراهم آورد. سپس به سوي "براندازي نرم " نظامهاي منطقه گام برداشت.
فضلينژاد در خاتمه گفت: اکنون هم همين رويکرد را چه در حوزه تئاتر و چه در حوزه ادبيات داستاني و ديگر عرصههاي فرهنگي شاهد هستيم و البته پژوهشگران و رسانههاي اصولگرا فعاليت اپوزيسيون برانداز در اين حوزهها را با دقت رصد ميکنند. حضور سران فتنه مانند خاتمي يا عناصري مانند فائزه هاشمي در محافل هنري هم براي ايجاد يک انسجام در سطح هواداران اندکشان است، اما به نظرم برخورد مردم با خاتمي در خانه هنرمندان ايران درس بزرگي براي اصلاحطلبان سکولار شد تا بار ديگر بدانند که اين گفتمان حتي در يک سالن 140 نفري در تهران نيز مرده است و ديگر کسي براي آنان سوت و کف نميکشد.