آقا گفتند اين قلم و صدايي كه پخش مي‌شود خيلي زيباست. متن‌ها را چه كسي مي‌نويسد؟ از آنجايي كه مرتضي خيلي تأكيد داشت بر اينكه از باب اخلاص نگوييم اين‌ها كار كيست، به ايشان گفتم: آقا اگر بخواهيد من بچه‌ها را به شما معرفي مي‌كنم، ولي صاحب صدا و نويسنده مي‌خواهند معرفي نشوند. آقا هم اصراري نكردند.

به گزارش گروه جهاد و مقاومت مشرق، سال ۶۵ از دفتر رياست جمهوري وقت (حضرت آيت الله خامنه‌اي) با عوامل برنامه‌ي روايت فتح تماس گرفته و پيغام مي‌دهند كه آقاي رييس جمهور تمايل دارند ديداري با بچه‌هاي گروه روايت فتح داشته باشند. بچه‌هاي روايت فتح كه متعجب از چنين ديدار غير مترقبه‌اي بودند، در روز مقرر به ديدار رييس جمهور رفتند. چند سال بعد، سيد شهيدان اهل قلم كه معلوم بود خاطرهٔ شيريني از آن ديدار برايش به جاي مانده بود، در مقاله‌اي با عنوان مبشر صبح، به اين ديدار اشاره‌اي كرد و چنين نوشت: «عزيز ما!‌اي وصيّ امام عشق! آنان كه معناي «ولايت» را نمي‌دانند در كار ما سخت درمانده‌اند اما شما خوب مي‌دانيد كه سرچشمهٔ اين تسليم و اطاعت و محبت در كجاست. خودتان خوب مي‌دانيد كه چقدر شما را دوست مي‌داريم و چقدر دلمان مي‌خواست آن روز كه به ديدار شما آمديم، سر در بغل شما پنهان كنيم و بگرييم. ما طلعت آن عنايت ازلي را در نگاه شما بازيافتيم. لبخند شما شفقت صبح را داشت و شب انزواي ما را شكست. سر ما و قدمتان كه وصيّ امام عشق هستيد و نايب امام زمان عجل‌الله‌تعالي‌فرجه‌الشريف.»
ناگفته‌هاي ديدار رهبر معظم انقلاب باشهيد آويني
مهدي همايونفر، نفر سوم از راست

مهدي همايونفر از جمله افرادي بود كه در آن روز و ديدار همراه تيم روايت فتح حضور داشت. همايونفر از همراهان شهيد مرتضي آويني در گروه جهاد تلويزيوني بود و مسئول برنامه‌ي روايت فتح بعد از جنگ و تصويربردار اصلي اين برنامه در دوران جنگ و پس از جنگ بود. از سال ۱۳۷۱، هم زمان با راه اندازي دوباره‌ي برنامه‌ي روايت فتح تا سال ۱۳۷۷ مسئوليت گروه روايت فتح را بر عهده داشت و هم اكنون نيز مسئول مؤسسه فرهنگي- هنري روايت فتح است.

به مناسبت سالگرد شهادت سيد شهيدان اهل قلم، با او درباره‌ي حال و هواي اين ديدار، شهيد آويني، و افق‌هاي برنامه روايت فتح به گفت‌و‌گو نشستيم.
 
* از بحث ورود به كار مستندسازي شهيد آويني شروع كنيم. چه شد شهيد آويني وارد عرصه‌ي هنر انقلاب شدند و چرا ايشان تصميم گرفت روايت فتح را بسازد؟

من سعي مي‌كنم كوتاه پاسخ بدهم. در سال ۵۸، سيد مرتضي آويني پس از اينكه به جهاد پيوست، به تلويزيون آمد تا براي فيلم‌برداري از فعاليت‌هايي كه خودش در جهاد مي‌كرد، امكانات بگيرد. تا آن موقع آويني كار معماري انجام مي‌داد، ولي همان موقع هم ذوق هنري او غلبه داشت بر فضاي معماري و همين باعث شد كه وقتي دوربين به دستش رسيد، تا زمان شهادت ديگر دوربين را رها نكند و از همان شهريور ۵۸ با ساخت «سيل خوزستان» و «شش روز در تركمن‌صحرا» شروع به ساخت فيلم مستند كرد. تا اينكه در سال ۵۹ جنگ شد و توجه مرتضي هم معطوف به جنگ شد. در مهر ۵۹ با گروه دو-سه‌نفره در بحبوحه‌ي جنگِ تن‌به‌تن در خرمشهر، به آنجا رفت و از آبانِ همان سال، شروع به ساخت فيلم مستند كرد. اين مستندها به نام «حقيقت» نام‌گذاري شدند كه اولين مجموعه‌ مستندهاي جنگي هستند كه مرتضي در جهاد تلويزيوني ساخت.

اين روند تا سال ۶۴ ادامه پيدا كرد. مرتضي از ۵۹ تا ۶۴ دو كار مهم انجام داد. اول اينكه يك عده جوان مؤمن و انقلابي را وارد عرصه‌ي مستندسازي كرد و در گام بعدي، ارتباط خوبي با سپاه برقرار نمود كه باعث شد ورود گروه مستندسازي‌اش به مناطق عملياتي راحت‌تر باشد. تا اينكه در سال ۶۴ در عمليات والفجر۸، مجموعه تصاويري نزديك به صحنه و بسيار متفاوت از آنچه مردم قبلاً از جنگ ديده بودند، گرفته شد و نظر خيلي از افراد را به خودش جلب كرد. پس از آن، تلويزيون مشتاق شد تا از اين جنس برنامه‌ها بيشتر ساخته شود. به ما در پخش تلويزيون، دفتري دادند و مرتضي هم كه به دنبال فرصت بود تا بتواند هنر و ادبيات را براي انقلاب خرج كند، «روايت فتح» را كليد زد. اين برنامه از تابستان ۶۵ تا پايان جنگ، به دليل استقبال زياد مردم و تصاوير بسيار بديع و جالبي كه از جنگ ارائه مي‌داد، تقريباً هر دو سه هفته يك‌بار، به‌صورت بلاانقطاع پخش مي‌شد.
 
* شهيد آويني در روايت فتح چه افق‌هايي را مي‌ديد؟

آويني در مقالاتش مفصل به اين موضوع اشاره كرده كه با ظهور حضرت امام و انقلاب اسلامي، عصر توبه‌ي بشر شروع شده است و اين راه به سمتي مي‌رود كه دوران جاهليت ثاني به پايان برسد و ان‌شاءالله به ظهور حضرت حجت عجل‌الله‌تعالي‌فرجه‌الشريف بينجامد. اين تعبير و نگاه، بچه‌هاي انقلاب اسلامي را پيش‌قراول اين حركت مي‌دانست و معتقد بود كه اين حركت فتحي است. فتحي نه به معناي دنياگشايي، بلكه منظور فتح قلوب بشري است و ما بايد روايت اين فتح را نشان دهيم. آخرين برنامه‌ي مجموعه‌ي «حقيقت» به نام «و اين است فتح‌الفتوح» ساخته شد كه به نظرم «روايت فتح» را از اين نام كليد زد.

مرتضي پس از آنكه همه‌ي عمليات طريق‌القدس را به تصوير مي‌كشد، در پلان آخر نشان مي‌دهد كه يك رزمنده در سنگر به‌صورت نشسته نماز مي‌خواند و موقعي كه قامت مي‌بندد و تكبيره‌الاحرام مي‌گويد، مرتضي دوربين را فيكس مي‌كند و مي‌گويد: «و اين است فتح‌الفتوح.» منظور مرتضي از «روايت فتح» هم همين بوده است. مثلاً هنگامي كه فاو را نشان مي‌دهد، منظورش فتح فاو نيست. اگر كسي اهل مطالعه باشد يا نريشن‌هاي مرتضي آويني را در مستندهايش گوش داده باشد، كاملاً مي‌فهمد كه منظور مرتضي از فتح، همان فتحي است كه در سوره‌ي نصر آمده است و اشاره دارد به فتح كامل پيامبر اسلام كه توانست قلوب مسلمانان را فتح كند و بيانگر خليفه‌اللهي است. به نظرم مرتضي اين ديد را به فتح داشت.

* جناب‌عالي يكي از اشخاصي بوديد كه در ديدار رهبر انقلاب با دست‌اندركاران «روايت فتح» حضور داشتيد. اگر مايل هستيد، از اينجا شروع كنيم كه اصلاً چطور شد در آن برهه‌ي زماني، رهبر انقلاب برنامه‌اي براي ديدار با عوامل «روايت فتح» ترتيب دادند؟

ما از بهار سال ۶۵ يك برنامه كليد زده بوديم به نام «روايت فتح» كه به‌صورت مستمر پخش مي‌شد. فكر مي‌كنم در تابستان سال ۶۵ بود كه از دفتر رياست‌جمهوري با من تماس گرفتند كه رئيس‌جمهور مي‌خواهند با اعضاي گروه ديدار كنند. آن موقع ما را كه حدود بيست نفر بوديم، كسي نمي‌شناخت. يك گوشه مشغول كار خودمان بوديم و در رأس كار، مرتضي آويني بود. تشكيلاتمان نظم خاصي نداشت و معلوم نبود منتسب به كجاييم. كار خودمان را مي‌كرديم. بنابراين كسي ما را به‌صورت فردي يا اداري نمي‌شناخت كه معرفي‌مان كند. كسي كه با من تماس گرفت آقاي حسيني‌نژاد، مسئول تبليغات جهاد بودند. ايشان تنها كسي بودند كه از وزارت جهاد وقت با ما تماس داشتند. تماس گرفتند و گفتند كه دفتر رياست‌جمهوري مي‌خواهند شما را ببينند.

اين را هم بايد بگويم كه «روايت فتح» تيتراژي نداشت و اصلاً معلوم نبود توسط چه كسي و كجا ساخته شده است. فقط نوشته‌ي «روايت فتح» مي‌آمد. اين موضوع به روحيه‌ي آويني برمي‌گشت كه مي‌گفت بايد در گمنامي كارمان را بكنيم و به وظيفه‌ي الهي‌مان عمل كنيم. مي‌گفت چطور از آن بسيجي كه به عمليات مي‌رود نمي‌پرسند كه هستي و از كجا آمده‌اي؟ ما هم بايد مثل او باشيم. كاري كه براي خدا انجام بگيرد، اجر و قربش بيشتر است.

به همين دليل، تيتراژي نداشتيم كه از آن طريق كسي بفهمد چه كسي اين برنامه را مي‌سازد. همه‌ي اين‌ها باعث شد كه آن تماس را جدي نگيريم. در كمتر از يك ماه از تماس اول، دوباره تماس گرفتند كه رئيس‌جمهور شخصاً مي‌خواهند با شما ملاقات كنند. باز هم ما باورمان نمي‌شد. گفتيم ما اصلاً درخواست ملاقات نداده بوديم كه رئيس‌جمهور پذيرفته باشند. دوباره مسئول دفتر ايشان تكرار كرد كه خود ايشان شخصاً مي‌خواهند با شما ديدار كنند. بالأخره به آقا، كه آن زمان در كسوت رياست‌جمهوري بودند، ارادت قلبي داشتيم. همگي مبهوت بوديم و به ‌هر حال به ساختمان رياست‌جمهوري رفتيم.

* اگر از حال‌وهواي شهيد آويني پيش از ديدار با آقا چيزي به ياد داريد، بيان كنيد.

يادم مي‌آيد مرتضي به من، كه آن موقع مسئول گروه بودم، گفت لطف كنيد در اين ديدار نگوييد چه كسي متن مي‌نويسد و مي‌خواند. به من گفت اگر نظر من را مي‌خواهي، نگو چه كسي چه كاري انجام مي‌دهد و اگر آقا سؤالي داشتند، جواب بده.

* چه نكاتي را آقا در آن ديدار بيان كردند و محور صحبت‌هايشان چه بود؟

موقعي كه خدمت آقا رفتيم، از روي كنجكاوي از مسئول دفترشان پرسيديم آقاي رئيس‌جمهور چه كاري داشتند كه لطف كردند و ما را دعوت كردند؟ ايشان پاسخ دادند آقاي رئيس‌جمهور گفته‌اند «من دوست دارم با بچه‌هاي روايت فتح ديداري داشته باشيم و اين بچه‌ها را ببينم.» در آن جلسه ايشان خيلي از ما قدرداني كردند. از عجايبي كه ايشان در آن جلسه فرمودند و در خاطرم مانده است و سال‌ها آويني از آن ياد مي‌كرد اين بود كه گفتند: «شب‌هاي جمعه كه جلسه‌ي سران سه قوه است، به اعضاي جلسه مي‌گويم كه چون روايت فتح رأس ساعت ۹:۳۰ شروع مي‌شود، يا جلسه را زودتر برگزار كنيم كه با روايت فتح تداخل نداشته باشد يا بگذاريد كه من زودتر از جلسه خارج شوم.»

من اين را دقيقاً به ياد دارم. خيلي براي ما عجيب بود كه رئيس‌جمهور مملكت اين‌قدر به برنامه علاقه‌مند است كه دوست دارد به هر صورت به برنامه برسد و برنامه را ببيند، وگرنه ما خبري از جنگ نمي‌داديم كه ايشان ندانند. اصلاً برنامه‌ي ما خبري نبود و آقا به نوع نگاه برنامه توجه داشتند.

نكته‌ي دومي كه از آن جلسه به ياد دارم اين بود كه آقا گفتند اين قلم و صدايي كه پخش مي‌شود خيلي زيباست. متن‌ها را چه كسي مي‌نويسد؟ از آنجايي كه مرتضي خيلي تأكيد داشت بر اينكه از باب اخلاص نگوييم اين‌ها كار كيست، به ايشان گفتم: آقا اگر بخواهيد من بچه‌ها را به شما معرفي مي‌كنم، ولي صاحب صدا و نويسنده مي‌خواهند معرفي نشوند. آقا هم اصراري نكردند.
 ناگفته‌هاي ديدار رهبر معظم انقلاب باشهيد آويني
* در حين جلسه، شهيد آويني صحبت يا سؤالي كردند؟ در صحبت‌هايي كه بعد از جلسه داشتيد، چه صحبت يا اتفاقي توجه شهيد آويني را به خود جلب كرده بود؟

در آن جلسه، شهيد آويني براي همان گمنامي كه خدمت‌تان گفتم، در رديف دوم نشست و صحبتي نكرد.

* شما به‌همراه سيد مرتضي آويني جزء هسته‌ي مركزي گروه جهاد تلويزيوني بوديد كه مستند «خان‌گزيده‌ها» و «روايت فتح» را ساختيد. اين حركت تا پايان جنگ ادامه پيدا كرد، اما پس از جنگ سير مستندسازي‌هاي دفاع مقدس متوقف شد. گويا رهبر انقلاب در آن روزها به اعضاي «روايت فتح» تذكري دادند. لطف كنيد درباره‌ي آن روزها و تذكر آقا توضيحي بفرماييد.

بله، همين‌طور است. مجموعه مستندهاي «روايت فتحِ» اول، پس از جنگ متوقف شد. البته به‌صورت پراكنده مستندهايي مثل «با من سخن بگو دوكوهه» در همان سال‌هاي ۶۷ يا ۶۸ كار مي‌شد، ولي ديگر در تلويزيون مثل گذشته، خبري از برنامه‌هاي منظم «روايت فتح» نبود. از آنجايي كه ما خودمان هم كار ديگري جز ساخت مستند جنگي بلد نبوديم و به اين دست كارها اعتقاد داشتيم، همان موقع جلساتي با برخي بچه‌ها از جمله شهيد فلاحت‌پور (كه يك سال قبل از مرتضي در لبنان شهيد شد) ترتيب داديم تا براي «روايت فتح» پس از جنگ، تصميم‌گيري كنيم. جمع‌بندي اين جلسات به اينجا رسيد كه مي‌توان بعد از جنگ هم در اين‌باره فيلم مستند ساخت، ولي از نگاه عقلايي. همه‌ي جزئيات را در كاغذي نوشتيم، ولي در حد همين كاغذ ماند و به عمل نرسيد.

در سال ۶۹ مرتضي دعوت شد كه به‌عنوان سردبير مجله‌ي «سوره» شروع به كار كند. مرتضي به قلم و ادبيات خيلي علاقه داشت و از طرف ديگر برايش فرصتي پيش آمده بود تا دنيايي از مطالبي كه در ذهن داشت، بنويسد. بنابراين دعوت را پذيرفت و از همان سال به‌شدت درگير مجله‌ي «سوره» شد. من هم با آنكه در جهاد تلويزيوني مسئول بودم، به «سوره» رفتم و در همين اثنا بود كه مدير وقت شبكه‌ي يك، آقاي مهدي فريدزاده، ما را ديد و گفت در جلسه‌اي كه با آقا داشته است، ايشان پرسيده‌اند چرا ديگر «روايت فتح» پخش نمي‌شود. وقتي اين نكته را آقاي فريدزاده به من گفت، ما چون به‌لحاظ تشكيلاتي منسجم نبوديم، از اين صحبت عبور كرديم. فكر نمي‌كرديم جدي باشد. تا اينكه به فاصله‌ي كمتر از يك سال، يك بار ديگر آقاي فريدزاده به ما گفت كه رهبر انقلاب از من پرسيدند پيام مرا به بچه‌هاي «روايت فتح» رساندي؟ چرا اقدامي صورت نگرفت؟ اين را كه شنيدم، به‌سراغ مرتضي آويني رفتم و گفتم آقا چنين پيغامي داده‌اند. ميان شهيد آويني و آقا ارتباط معنوي و قلبي عميقي برقرار بود. مرتضي دو مقاله هم براي آقا نوشته بود. اين موضوع را كه شنيد، تكان خورد و گفت بايد كاري كنيم. تصميم برآن شد كه صورت‌جلسه‌هايي كه چند سال قبل شهيد فلاحت‌پور نوشته بودند، به دفتر آقا بفرستيم.

وقتي اين طرح را فرستاديم، بعيد مي‌دانستيم اين نامه‌ي دست‌نويس و بدون سربرگ، به دست آقا برسد. احتمال ۹۹ درصد مي‌داديم كه رهبر انقلاب يا دفتر ايشان به اين طرح بي‌نام‌ونشان نگاه هم نمي‌كنند. آن موقع به دلايل اداري و ساختاري، «روايت فتح» يك تشكيلات بدون پشتوانه محسوب مي‌شد. باورمان نمي‌شد كه اين دست‌نوشته‌ها اصلاً خوانده شود. پس از گذشت كمتر از يك ماه، در اتاق جهاد تلويزيون نشسته بوديم كه كسي آمد و گفت جواب نامه‌تان به رهبري آمده است و براي پيگيري‌هاي بعدي با دفتر رهبري در تماس باشيد. يعني آن نامه صرفاً يك جواب نبود و پيگيري‌هاي بعدي هم پيش‌بيني شده بود.

از محتواي نامه‌ي رهبري چيزي به ياد دارد؟

بله، ايشان در حاشيه‌ي همان نامه‌ي دست‌نوشته‌اي كه ما برايشان ارسال كرده بوديم، تك‌تك موارد طرحمان را خوانده بودند و زير هريك نكته‌اي نوشته بودند. مثلاً نوشته بودند اين خوب است يا اين قسمت بهتر است اجرا نشود. يكي از آن‌ها را خوب به ياد دارم كه ما نوشته بوديم در دويست سال گذشته، ايران همواره شكست خورده و قسمتي از اين سرزمين به تاراج رفته است. آقا زير اين نوشته بودند كه عباس‌ميرزا شكست نخورد و اين اشتباه است. تا اين حد ايشان اين طرح را با دقت خوانده بودند. به دليل آنكه نامه گمنام بود، شفاهي گفته بودند كه اقدام شود و اگر مشكلي بود، از طريق دفتر پيگيري شود. ما كه ديگر به خودمان آمده بوديم، ابتدا از طريق تلويزيون اقدام به شروع كار كرديم، ولي نشد. بعد از طريق جهاد خواستيم كار را شروع كنيم كه آن هم نشد. بنابراين با دفتر ايشان تماس گرفتيم و آن‌ها هم در نهايت همكاري، همه‌ي امكانات را در اختيار ما گذاشتند. آويني هم مشتاقانه پاي كار آمد و سري دوم «روايت فتح» را كليد زد.

به نظر مي‌رسد رهبر انقلاب از همان ابتدا توجه ويژه‌اي به پديده‌ي مستندسازي تجربي و غيرتجربي دفاع مقدس داشتند. در جايي ايشان فرموده‌اند كه مستندسازي دفاع مقدس با كار داستاني متفاوت است و بايد ادامه پيدا كند. به نظر شما، اين توجه تا چه اندازه اثرگذار بوده است؟

ما از همان ابتدا فكر مي‌كرديم يكي از موضوعاتي كه در مستندسازي از آن غفلت مي‌شود، جنگ است. اكثر افرادي كه جنگ را ديده‌اند، در حال حاضر هستند؛ يعني بهترين موقعيت است براي نشان دادن جنگ و محقق كردن آن نگاه مرتضي كه نسبت به جنگ داشت و برگرفته از نگاه صدر اسلام بود. واقعاً اگر آن موقع آقا پيگير نمي‌شدند و از ما حمايت نمي‌كردند، محال بود آويني دوباره به «روايت فتح» برگردد و اين برنامه به اسوه‌ي مستندسازي پس از جنگ تبديل شود.

* در روز تشييع جنازه‌ي شهيدآويني، مقام معظم رهبري به‌صورت غيرمنتظره در مراسم حضور پيدا كردند. از واكنش مسئولين و جمعيت حاضر در آن مراسم چيزي به ياد داريد؟ به نظرتان چه دليلي وجود داشت كه آقا چنين كاري را براي آويني انجام دهند؟

مرتضي در روزهايي شهيد شد كه به‌شدت متهم بود به دوري از انديشه‌هايي كه يك روز خودش مدافع آن‌ها بود. در اوج اين مسائل و فشارها و سرمقاله‌هايي كه عليه او نوشته مي‌شد و در كوران بدبيني‌ها، به‌صورت خيلي غيرمنتظره شهيد شد. حضور آقا در مراسم تشييع شهيد آويني، پيام‌هاي زيادي براي منتقدين داشت. تا آن موقع، چه در زمان حيات امام و چه در زمان رهبري آقا، مرسوم نبود شخص اول نظام در مراسم تشييع جنازه‌ي كسي شركت كند. اين اولين‌باري بود كه آقا در كسوت رهبري، در چنين مراسمي شركت مي‌كردند. به نظرم اين حضور هشداري بود براي كساني كه مرتضي را بد شناخته بودند.
منبع: khamenei.ir

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس