سالهاست که مجموعه سازي براي ايام نوروز در تلويزيون ايران رونق گرفته است. حالا ديگر مخاطبان صدا و سيماي جمهوري اسلامي همان گونه که مجموعههاي طنز ?? شبي را ميشناسند ميدانند که در تعطيلات عيد نوروز هم شبکههاي تلويزيوني مجموعههايي را ويژه عيد تدارک ديده و پخش ميکنند.
اين مجموعهها هر کدام طرفداران و منتقدان خود را دارند اما از آنجا که مجموعههاي نوروزي سال گذشته به دلايلي که به نظر ميرسيد ناشي از بيبرنامگي و شتابزدگي در ساخت باشد مورد انتقادهاي فراواني قرار گرفتند، به نظر ميرسيد که مسئولان و مديران شبکههاي تلويزيوني امسال قصد داشتند که با برنامهريزي مناسب اشتباهات سال گذشته را تکرار نکنند.
با نزديک شدن نوروز ???? خبرهاي مختلف، و گاه ضد و نقيض، درباره مجموعههاي نوروزي تدارک ديده شده و در دست توليد منتشر شد.
بر اساس اخبار و گزارشهاي منتشر شده، تاکيد مديران شبکهها بر کميت احتمالا براي تضمين کيفيت بود چون مديران اکثر شبکهها قصد داشتند که با تدارک دو مجموعه مختلف براي هر شبکه اين امکان را داشته باشند که از بين دو سريال ساخته شده، سريال بهتر را براي پخش در ايام نوروز انتخاب کنند.
با آغاز سال نو، مجموعههاي نوروزي پايتخت، راه در رو، موج و صخره، و بچهها نگاه ميکنند به روي آنتن شبکههاي صداوسيما رفتند.
موج و صخره
موج و صخره که در ابتدا با عنوان سفر، کيش مات از آن سخن گفته ميشد، پس از مجموعه سه در چهار، دومين کار مجيد صالحي در سمت کارگردان است.
موج و صخره داستان چند جوان است که به دلايل مختلف به جزيره کيش رفتهاند و پس آشنايي اشخاص بومي جزيره با اتفاقات جالبي روبرو ميشوند. اين مجموعه به موضوعات مختلفي همچون ازدواجهاي سنتي، آشنايي و ازدواج اينترنتي، تلاش به دوبي رفتن، و... ميپردازد.
در رابطه با نوع طنز موج و صخره، مجيد صالحي اعلام کرده بود که در اين مجموعه به دنبال تجربه و ارائه جنس ديگري از طنز بوده است. اميرعباس پيام، فيلمنامه نويس اين مجموعه نوروزي شبکه تهران هم مدعي شده بود که هدف ساختن طنز موقعيتي فاخري را داشته که بر اساس طنز در موقعيتهاي "تلويحي و پنهان" ساخته شده باشد.
اما به نظر ميرسد برخلاف هدف کارگردان و فيلمنامه نويس، موج و صخره تفاوت چنداني با ديگر آثار طنز معاصر سيما و سينما ندارد.
مشکلي که ميتواند به مجموعههاي طنز تلويزيوني و حتي فيلمهاي سينمايي کمدي ايراني ضربه بزند اين است که کاراکترهاي طنز که انگشت شمار و محدود هم هستند با ويژگيهاي ثابت و حتي تکيه کلامهاي تکراري خود در فيلمها و مجموعههاي مختلف ظاهر ميشوند.
اين بار هم بسياري از بازيگران اين مجموعه به ويژه مجيد صالحي و علي صادقي شخصيتهاي هميشگي و تا حدودي کليشهايشان، را تکرار کردهاند.
علاوه بر اين، داستان که در قسمتهاي آغازين سريال جذاب به نظر ميرسد، اما اين جذابيت کمکم از دست ميرود و به جاي آنکه داستان سريال موقعيتهاي طنز را خلق کند، اينگونه به نظر ميرسد که وظيفه خنداندن بيننده بر شانه بازيگران و بداههگوييهايشان ميافتد. تا جايي که داستان تنها بهانهاي است براي ايجاد چارچوبي که بازيگران با ديالوگها و بداههگويي مخاطب را بخندانند.
به غير از بازيگران اصلي موج و صخره، تنها امير نوري توانسته است در ايفاي نقش مکمل بازي قابل قبولي از خود ارائه دهد اما زيبا بروفه در نقش همسر احساساتي چاوش (صالحي) و الهام حميدي در نقش دانشجوي روانشناسي بلندپرواز و آرمانگرا در ايفاي نقشهاي کمدي چندان موفق نبودهاند.
پايتخت
پايتخت پس از مجموعههاي چارديواري و پيامک از ديار باقي سومين تجربه نوروزي سيروس مقدم است. اين مجموعه به داستان زندگي يک خانواده ميپردازد که قبل از سال نو از يک روستاي مازندران به تهران مهاجرت ميکنند اما پس از رسيدن به تهران با اتفاقات و حوادث متفاوتي روبهرو ميشوند که آغاز زندگي شهري وجديدشان را به تعويق مياندازد.
مجموعه پايتخت، که فيلمنامه آن را محسن تنابنده، بازيگر شخصيت اصلي اين مجموعه، نوشته است، نگاه شايستهاي به موضوع تراکمزدايي و مهاجرت روستائيان دارد.
در روزگاري که توجه اهالي سيما و سينما – به خصوص در زمينه طنز – بيشتر به اقشار مرفه و طبقات "بالاي شهر" نشين است، موضوع و نگاه متفاوت مجموعه پايتخت در پرداختن به طبقه متوسط جامعه، مورد تحسين بسياري واقع شده است. با وجود اين، تنها نگاه اجتماعي متفاوت و حسن نيت در انتخاب موضوع نبوده که مورد ستايش قرار گرفته است.
هرچند پايتخت به عنوان يک مجموعه نوروزي اجتماعي موفقيتهايي کسب کرده، اما يک مجموعه طنز بيعيب و نقص نيست.
شخصيت "بابا پنجعلي" با بازي عليرضا خمسه در اين مجموعه، انتظارات برخي مخاطبان را بر آورده نميکند و به نظر ميرسد آنگونه که بايد و شايد ساخته و پرداخته نشده و صيقل نخورده است.
دستاندرکاران برنامهسازي در صدا و سيما جمهوري اسلامي ميگويند از سازندگاني که به جاي تهران در شهرستانها برنامه بسازند، يا از هنرمندان شهرستاني بهره بگيرند و يا به هر وسيلهاي به فرهنگ مردم شهرهاي ديگر به جز تهران بپردازند حمايت ميکنند؛ اما تجربههاي جدي اوليه براي حرکت در جهت اين سياست گذاري با واکنشهاي تندي مواجه شد.
به عنوان مثال چندي پيش که سريال در مسير زاينده رود از تلويزيون ايران پخش شد، استاندار اصفهان تهيه کنندگان اين سريال را کج سليقه خواند از انتقادات متعددي را به اين مجموعه وارد دانست.
اين بار هم هادي ابراهيمي، معاون استاندار مازندران، راجع به تصوير ترسيم شده از مازندرانيها گفته: "عقدهگشاييهاي اخير در سريال پايتخت که متاسفانه عزت اجتماعي و فرهنگ قومي مازندرانيها را به شدت هدف قرار داده و به غيرواقعيترين شکل ممکن به زبان، لهجه، رفتار، افکار، بافت خانوادگي، ارتباطات اجتماعي و اتفاقات محتمله در يک زندگي شمالي پرداخته، تنها و تنها يادآور تفکري آپارتايدگونه عليه هر قوميتي بجز قوميت تهراني و يا قوميت منسوب به رسانهايهاي پايتختنشين است."
راه در رو
کارگرداني راه در رو، مجموعه نوروزي شبکه سوم، بر عهده سعيد آقاخاني بوده که چندي پيش مجموعه خوشنشينها را در حال پخش داشت.
با توجه به اينکه تصويربرداري راه در رو در اواخر ماه بهمن آغاز شد، اين نگراني وجود داشت که اين مجموعه به موقع آماده پخش نشود و طبعا اين نگراني بر حاصل کار بيتاثير نخواهد بود.
فاصله زماني کوتاه بين پخش مجموعههاي راه در رو و خوشنشينها و همکاري مجدد آقاخاني با تهيهکننده خوشنشينها و بازيگراني همچون مهران غفوريان، مرجانه گلچين، حميد ليقواني و امير غفارمنش طنزي را ارائه ميدهد که از لحاظ جنس طنز و شخصيتپردازي با خوش نشينها شباهتهاي زيادي دارد و در نتيجه جذابيتش را براي برخي مخاطبان از دست ميدهد.
براي پوشاندن برخي ضعفهاي اين مجموعه مانند نامنسجم بودن داستان و ضعف شخصيتپردازي در اين سريال هم مانند مجموعه موج و صخره به استعدادهاي فردي بازيگران تکيه شده است، اما بازيگران اين مجموعه هم در خلق طنز چندان موفق عمل نکردهاند. کاراکترهاي طنز اين مجموعه با تکرار شخصيتها جا افتاده وگاه کليشهاي خود لحظات کمدي پراکندهاي را ايجاد کردهاند.
بچهها نگاه ميکنند
بچهها نگاه ميکنند پس از قطع همکاري حميدرضا صلاحمند با پروژه آژانس دوستي اولين همکاري مجدد او با تلويزيون ايران است. با توجه به اينکه اين اولين تجربه مناسبتي صلاحمند و اولين همکاري مجدد وي پس از مدتها دوري از اين رسانه بود، و در نظر گرفتن اينکه به علت نارضايتي صلاحمند از فيلمنامه، در هنگام تصويربرداري سريال فيلمنامه به صورت قسمت به قسمت به دست کارگردان و ديگر عوامل گروه ميرسيد، بسياري شک داشتند که اين مجموعه رضايت مخاطب را جلب کند. شکي که بياساس هم از آب در نيامد و و نه تنها مخاطب، بلکه رسانهها را هم کمتر به اين مجموعه جذب کرد.
سازندگان اين مجموعه تلاش کردهاند با استفاده از بازيگران نامآشنايي همچون آتيلا پسياني، گوهر خيرانديش و سارا خوئينيها توجه مخاطبان را هر چه بيشتر به خود معطوف کنند؛ راهکاري که هميشه به نتيجه مطلوب منجر نميشود. با اين حال برخي از منتقدان بر اين باور هستند که مخاطبان استقبال شاياني از مجموعه بچهها نگاه ميکنند نکردهاند و دليل آن را ميتوان در استفاده از فضاهاي بسته آپارتماني و دعواهاي متداول زن و شوهري جستجو کرد، که جذابيت چنداني براي مخاطبان در ايام نوروز ندارد.
از ديگر ضعفهاي مجموعه بچهها نگاه ميکنند ميتوان به فيلمنامه ضعيف، داستاني نامنسجم، شخصيتپردازي ضعيف، شخصيتهاي تک بعدي و... اشاره کرد.