گروه فرهنگي مشــرق - امام موسي صدر، در سال 1970 در آلمان مصاحبهاي کرده بود و از غصهي دل هر مسلمان گفته بود. مراد و محبوب مسلمانان و مسيحيان آن روز از داستان مظلوميت فلسطين حرف زده بود. امام موسي صدر از قدس گفته بود: «از نظر اسلام قدس مفهومي اساسي دارد؛ چرا که قدس تلاقي اسلام با ديانتهاي ديگر و با تمدن جهان است. قدس جنبهي جهاني بودن اسلام نه عربي بودن را تثبيت مي کند.»
موسي صدر از همان وقتها نسبت به خطر يهوديسازي هشدار ميداد و در همين مصاحبه هم اشاره کرده بود که يهودي کردن قدس و اهانت به مسجدالاقصي و کليساها و شيوع فساد و توطئه در اين شهر با اعماق اسلام منافات دارد و بعد هم گفته بود تا زماني که يک نفر مسلمان پايبند به دين وجود داشته باشد، در مقابل اين سياست ها آرام نمينشيند.
در جاي ديگري از اين مصاحبه مسيح آن روزهاي لبنان ادعاي اسرائيل را که ميگفتند مملکت خدا را ايجاد ميکنيم رد کرده بود: « نظر عموم اين ها، آيا مملکت خدا، که اسرائيل مدعي تأسيس و وراثت آن است، ممکن است يک امپراطوري زورگو و خشن هميشگي و ظالمانه باشد؟ مملکت خدا بايد نور و رحمت باشد.آيا خداوند براي اجراي وعدهي خود، به بمبهاي آتشزا(ناپالم) متوسل ميشود؟ و توصيف خدا با اين اوصاف بر خلاف همهي اديان آسماني نميباشد؟».
امام موسي صدر در جاي ديگري از حرفهايش به حرف بيمنطق اسرائيليها جواب داده بود که مي گفتند يهوديها بايد يک کشور داشته باشند: «يهوديان وطن مي خواهند چرا؟ مگر همه ي جهان وطن آنها نيوده است؟ مگر در دنياي امروز، وطني براي مسيحيان فقط يا مسلمانان تنها به وجود امده است؟ به علاوه آيا بايد اين وطن در شرق و در فلسطين باشد؟ هزاران هزار اماکن ديگر در دنيا چرا نبايد وطن آنها باشد؟ عربها که در تاريخ طولاني خود حتي يک سابقهي ظالمانه نسبت به يهود ندارند و حتي خانهي يک يهودي را نگرفتند آيا بايد کفاره بپردازند؟»
بيشتر بخوانيد:
«داستان مقاومت فلسطينيها به صورت مسلحانه، داستان ملتي است که از زمين و وطن آواره شدهاند و بيست سال صبر کرده است تا شايد دولتهاي عربي و يا سازمانهاي بينالمللي حق او را بازگيرد ولي معلوم شد هرچه مقررات از سازمان ملل صادر ميشود، اجرا نميگردد. به علاوه کشورهاي عضو سازمان ملل، آنقدر به اسرائيل اسلحه و مهمات ميدهند که به تنهايي از همه کشورهاي عربي تواناتر است.
فلسطينيها بعد از اين تجربه بيست ساله و تلخ، مشاهده کردند که چارهاي جز نهضت مسلحانه ندارند و جهان فقط به اظهار تأسف اکتفا کرده و رفته رفته فراموشش ميکند.
از اين جهت تصميم گرفت خود حق خود را بازپس گيرد و تنها سرمايهاي را که دارد و آن زندگي يک نسل کامل است، صرف نمايد تا پيروز شود.
از کشور فلسطين، زميني باقي نمانده است تا ارتشي در آن به وجود آيد.
دولتي هم نمايندگي مردم فلسطين را به عهده ندارد تا از طرف آنها در سازمانهاي بينالمللي به دفاع و بحث برخيزد.
متأسفانه در همان زمان که اسرائيل تأسيس شد، ملت فلسطين را بيرون کرد تا نتواند با روشهاي دموکراسي و يا انقلابي حق خود را بازپس گيرد.
از اين گذشته مکاني که در آن کار کند و زندگي خود و فرزندانش را فراهم سازد نداشت؛ چارهاي جز مقاومت مسلحانه و به صورت مخفيانه وارد خاک اسرائيل شدن را نداشت و براي اين کار هيچ راهي جز آنکه از زمينهاي مجاور اسرائيل که جنوب لبنان از آن جمله است حرکت کند، ندارد.
6- در اينجا خود را ناچار ميبينم درباره اين موضوع نيز بحث کنم، زيرا تبليغات مغرضانه سعي کرده است فلسطين را وطن ملي و تاريخي و مذهبي يهوديان جهان دانسته و حق مردم فلسطين عرب را چه مسلمان و چه مسيحي انکار کند. از اين جهت بايد به مسائل زير توجه کرد:
الف: فلسطين متعلق به کدام ملت است؟ در سال 1918 و بعد از پايان جنگ جهاني اول مجموع سکان فلسطين هفتصد هزار نفر بود و عربهاي فلسطين عددشان ششصد و چهل و چهار هزار نفر که هفتاد هزار نفر آن مسيحي و بقيه مسلمان بودند.
يهوديان مقيم فلسطين پنجاه و شش هزار نفر، يعني هشت درصد ساکنين که مالک دو درصد زمين فلسطين بودند.
در سال 1946 و يا فعاليتهاي عجيب و همهجانبه سازمانهاي صهيوني جهان و در نتيجه وعده بلفور و اقدامات دولت انگلستان که فلسطين در تصرفش بود، عدد سکان بدين ترتيب بود:
يهودي ششصد و هشت هزار و عرب يک ميليون و دويست و نود و سه هزار؛ يعني يهوديان يک دوم ساکنين بودند.
در سال 1947، سازمان ملل متحد مقرر ساخت که فلسطين به دو قسمت تقسيم شود. دولت يهودي با چهارده هزار کيلومتر مربع و دولتي عربي با يازده هزار کيلومتر مربع و در پنجم ماه مه 1948 که نيروهاي انگليسي فلسطين را ترک کردند، نيروهاي صهيوني نظامي و غيرنظامي هجوم را آغاز کرده و از قسمتهايي که سازمان ملل مقرر کرده بود تجاوز کردند و در حدود شش هزار و سيصد کيلومتر ديگر را تسخير کردند و از جمله، حيفا و عکا و قدس جديد بود.
از اين حادثه بيش از يک ميليون عرب آواره شدند و در نزديکي وطن خود به صورت پناهنده درآمدند و منشأ اين آوارگيع روشي بود که اسرائيليان انجام دادند و وحشيگريهاي فراموشناشدني بود که مردم از آنها ديدند. مثلاً در پنجم آوريل 1948 در ديرياسين قتل عام کردند و سازمانهاي تفتيش بينالمللي فجايع زيادي را ثبت کرده است.
بايد دانست که دولت يهودي که سازمان ملل در قرار تقسيم پيشنهاد کرده بود، داراي پانصد و ده هزار عرب و چهارصد و نود و نه هزار يهودي بود تا امکان تشکيل دولت صهيوني از عنصر يهودي پيدا نشود و بعد از جنگ ژوئن 1967، عدد پناهندگان فلسطيني به يک ميليون و سيصد هزار نفر بالغ شد.
ب: فلسطين از نظر تاريخ: آنان که تصور ميکنند فلسطين مسکن يهوديان جهان بوده است و عربها آنا نرا در قرن هفتم ميلادي بعد از فتح اسلامي بيرون کردند، سخت در اشتباهاند.
عربهاي فلسطيني، سکان اصلي اين کشور از هزاران سال قبل ميباشند و اکثريت سکان را تشکيل ميدادند و در کنار آنها نيز عموريين و کنعانيين و عبرانيين و آراميان و ديگران بودند. اينها همه پيش از فتح اسلامي، در فلسطين سکني داشتند و بعد از فتح اسلامي، ساير قبايل نيز عرب شدند و کشور به صورت يک کشور صد درصد عربي درآمد.
عرب شدن اين اقليتها، موجبات تمدني و فرهنگي و کمي مذهبي دارد و به هيچ وجه صورت اجبار و يا موجبات نژادي نداشته است.
روابط يهود با فلسطين دهها بار از روابط عرب فلسطيني کمتر است و جز مدتي که به صورت يک اقليت و مدتي به صورت يک حکومت عشايري و مدتي به صورت يک دولت حکومت کردهاند بيش نيست، ولي به طور کلي هيچوقت کشور فلسطين مکان همه يهوديان يا فقط منحصر به يهوديان نبوده است.
در قرن دوازدهم قبل از ميلاد، عبرانيين قسمتي از فلسطين را تسخير کردند ولي به هيچ وجه بر تمام زمينهاي فلسطين مسلط نشدند بلکه اکثر سکان آن، همان قبايل فلسطين بودند که فلسطين هم به نام آنها ناميده شد. اين سيطره هم نخست در 722 قبل از ميلاد و سپس در 586 قبل از ميلاد به کلي پايان يافت.
ج: آيا فلسطين از نظر ديني متعلق به يهود است و ميراث ديني آنها ميباشد؟
وعدههايي به اولاد ابراهيم در تورات داده شده و فلسطين را به نام «ارض ميعاد» معروف کرده است. اين وعدهها مختص به يهود نيست بلکه عربها نيز اولاد ابراهيم هستند.
معني اولاد ابراهيم بر حسب تعليمات انجيل، اولاد روحي و پيروان حقيقي است و به هيچ وجه جنبه نژادي را در نظر ندارد. در يک جاي انجيل، يهوه به آنها ميگويد: «پدر شما شيطان است.»
ميراث حقيقي نيز تعليمات پيغمبران است و در احتکار يک نژاد نميتواند باشد. مسيح ميگويد: «خدايا تعليمات تو براي هميشه، ميراث من است.»
تأسيس دولت اسرائيل حتي بر خلاف دين يهود است. هر يهودي همه روزه ميگويد: «جز تو و غير از تو حکمراني نداريم اين خداي ابدي!» در کتاب صموئيل از تورات ميخوانيم: «امروز، خدايي که شما را از همه مصيبتها و زشتيها نجات داد کنار ميگذاريد و از او حاکمي و پادشاهي ميخوانيد که بر شما معين کند.» «خوب بنگريد و بدانيد چقدر شما خطاکاريد آنگاه که از خدا پادشاهي ديگر ميخواهيد.» «اما اکنون بر گناهان خود، گناه تازهاي افزوديم که جز او پادشاهي ميخواهيم.»
«براي خود پادشاهاني بدون اوامر من و حکمراناني بدون خواست من نصب کردند. خداياني ساختند از طلا و نقره از اين جهت نهايت آنان را نوشتيم.»
و در سفر اول از ملوک 8/10-18 ميبينيم که مالکيت زمين براي انسان با مالکيت خدا منافات دارد و موجب ميشود انسان خود را خداي کوچکي پندارد.
و بدين ترتيب بسياري از روحانيون يهود و خاخام بزرگ از تأسيس دولت يهودي راضي نبودند و هنوز هم بسياري از انها ميدانند که عاقبت اين اقدامات به نفع يهوديان نيست.
و اين قسمت از تعاليم تورات را با کلام لاوي 24-22 پايان ميدهم، «شما که عدالت را قرباني کرديد و هر مستقيمي را منحرف ساختيد. شما که صهيون را با خون و قدس را با جرم ميسازيد.»
از نظر اسلام هم قدس، مفهومي اساسي دارد؛ زيرا قدس، سمبل تلاقي اسلام با ديانتهاي ديگر و با تمدن جهان است. «قدس»، جنبه جهاني بودن اسلام نه عربي بودن را تثبيت ميکند.
يهودي کردن قدس و اهانت به مسجدالاقصي و کليساها و شيوع فساد و توطئه در اين شهر مقدس با اعماق اسلام منافات دارد و با اين وضع به هيچ وجه آرامش در خاورميانه، تا وقتي که يک نفر مسلمان پايبند به دين موجود است، به وجود نخواهد آمد.
و از نظر عمومي اينها، آيا مملکت خدا، که اسرائيل مدعي تأسيس و وراثت آن است، ممکن است يک امپراطوري زورگو و خشن هميشگي و ظالمانه باشد؟
مملکت خدا بايد کشور نور و رحمت باشد.
آيا خداوند براي اجراي وعده خود، به بمبهاي آتشزا (ناپالم) متوسل ميشود؟ و توصيف خدا با اين اوصاف بر خلاف همه اديان آسماني نميباشد؟
د: و در پايان اين موضوع لازم است به اين نکته توجه کنيم که، يهوديان وطن ميخواهند چرا؟ مگر همه جهان وطن آنها نبوده است؟ مگر در دنياي امروز، وطني براي مسيحيان فقط يا مسلمانان تنها به وجود آمده است؟
به علاوه آيا بايد اين وطن در شرق و در فلسطين باشد؟ هزاران هزار اماکن ديگر در دنيا، چرا نبايد وطن آنها باشد.
عربها که در تاريخ طولاني خود، حتي يک سابقه ظالمانه نسبت به يهود ندارند و حتي يک خانه يهودي را نگرفتند، آيا بايد کفاره بپردازند؟
آيا ملت فلسطين درباره شهر بيتالمقدس بدرفتاري کردند؟ و هيچ سابقه آتشسوزي يا سوءاداره يا تقصير داشتند که حالا بايد براي بيتالمقدس اقليم جديد تراشيد؟
7- در پايان اين بحث بايد نتيجهاي عملي گرفت:
بايد توجه داشت که اگر کمکهاي مالي (در حدود يک ميليارد و نيم مارک ساليانه) و کمکهاي عمراني و فني و کمکهاي جنگي کشورهاي بزرگ جهان نبود، هيچوقت اسرائيل نميتوانست اين بودجه سنگين را صرف نيروهاي نظامي کند و مخارج تصرف کردن زمينهاي سه کشور را بپردازد و از اين نقطه نظر بايد گفت اين کمکهاي خارجي است که اسرائيل را به تجاوز تشويق ميکند.»
.........................
منبع: لبنان به روايت امام موسي صدر و شهيد دکتر چمران (به اهتمام علي حجتي کرماني / مؤسسه تحقيقاتي امام موسي صدر)