به گزارش سرويس فرهنگي مشرق، در طول ماه مبارک رمضان سلسله گفتارهايي از آيت الله شيخ مجتبي تهراني به طور منظم منتشر خواهد شد. اولين قسمت از اين گفتارها در پي مي آيد:
أعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ، بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ؛اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ عَلَى آلِ مُحَمَّدٍ وَ اسْمَعْ نِدَائِي إِذَا نَادَيْتُکَ وَ اسْمَعْ دُعَائِي إِذَا دَعَوْتُکَ وَ أَقْبِلْ عَلَيَّ إِذَا نَاجَيْتُکَ فَقَدْ هَرَبْتُ إِلَيْکَ وَ وَقَفْتُ بَيْنَ يَدَيْکَ...[1]
در مناجاتهايي که از ائمه اطهار (عليهم السلام) نقل شده است، دو مناجات را ديدهام که همه ائمه آن را ميخواندند؛ يکي مناجات شعبانيه است که در مفاتيح هست، يکي هم مناجاتي است که با اين جملات شروع ميشود: «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ عَلَى آلِ مُحَمَّدٍ وَ اسْمَعْ نِدَائِي إِذَا نَادَيْتُکَ وَ اسْمَعْ دُعَائِي إِذَا دَعَوْتُکَ وَ أَقْبِلْ عَلَيَّ إِذَا نَاجَيْتُکَ فَقَدْ هَرَبْتُ إِلَيْکَ وَ وَقَفْتُ بَيْنَ يَدَيْکَ...»؛[2] مرحوم مجلسي در بحارالأنوار نقل ميکند که اين مناجات از علي(ع) است و همه ائمه هم آن را ميخواندند.
براي اينکه اين جملات دعا را کمي توضيح دهم، به طوري که مرتبط با ايام ماه مبارک رمضان هم باشد، يکي دو نکته را مقدمتاً عرض ميکنم.
ماه رمضان، ماه تقرب به خدا
مطلب اول اينکه درباره ماه مبارک رمضان اهل معرفت اين تعبير را دارند که اين ماه، دار ضيافت الهي و يکي از منازل سالکين إليالله است. «سلوک إليالله» يعني سير معنوي روح به سوي خدا و تقرّب به او که البته اين سير و اين تقرّب، داراي درجات و مراتب است.
منازل سير و سلوک به سوي خدا
گام اوّل، تجليه
اين سير و سلوک چهار قدم دارد؛ اهل معرفت از قدم اوّل تعبير ميکنند به «تجليه»، يعني آراستن ظاهر به آداب شرع و عمل کردن به دستورات شارع مقدس در اين ماه مبارک رمضان؛ يعني همين روزه گرفتن و آداب ظاهريه. پس گام اول، قدم اول تجليه است.
گام دوم، تخليه
گام دوم و قدم دوم در اين سير «تخليه» است. تخليه پيراستن است نه آراستن؛ پيراستن باطن از رذائل اخلاقي و چه بسا پاک کردن و منزه کردن نفس از آثار آثام ـيعني سيئات و گناهانـ است. چه بسا اولين دعايي که نسبت به اولين روز ماه مبارک رمضان وارد شده که شخص روزهدار ميخواند، اشاره به همين مسأله تخليه دارد. چون خود را تجليه کرده، يعني روزه گرفته و به آداب ظاهريه عمل کرده است و حالا از خدا ميخواهد که او باطنش را از اين آثار پيرايش کند.
لذا در روز اول ماه مبارک رمضان اين دعا را ميخوانيم: «اللَّهُمَّ اجْعَلْ صِيَامِي فِيهِ صِيَامَ الصَّائِمِينَ وَ قِيَامِي قِيَامَ الْقَائِمِينَ وَ نَبِّهْنِي فِيهِ عَنْ نَوْمَةِ الْغَافِلِينَ وَ هَبْ لِي جُرْمِي يَا إِلَهَ الْعَالَمِينَ وَ اعْفُ عَنِّي يَا عَافِياً عَنِ الْمُجْرمِينَ». اين دعا به همين قدم دوم، يعني تخليه اشاره دارد.
گام سوم، تحليه
گام سوم که از آن تعبير به «تحليه» ميکنند، اين است که انسان روح را به صفات ملکوتيه کماليه آرايش دهد و خودش را متخلِّق به اخلاق الهيّه کند، که اين هم داراي مراتبي است.
گام چهارم، فناء في الله
گام چهارم مرحلهاي است که اهل معرفت از آن به «فناء فيالله تعالي» تعبير ميکنند و مرادشان اين است که روح سالک يعني همان شخصي که سير معنوي ميکند، از إنّيّت در شهود حق فاني شود؛ چه در رابطه با فعلش، چه صفتش و چه ذاتش. اين تعبير را به کار ميبرند که فناء في الله عبارت است از: «فاني شدن روح از إنّيّت در شهود حق». از نظر مسير معنوي، اين آخرين منزل سير و سلوک است.
ماه رمضان، ماه نزول قرآن و صعود انسان
اما مطلب دوم؛ ماه مبارک رمضان اينطور است که هم ماه «نزول» است و هم ماه «صعود» است. اينکه ماه نزول است را شما خوب ميتوانيد بفهميد؛ چون در قرآن و در دعاهاي ماه مبارک رمضان مطرح است که کلام الهي-قرآن کريم- در اين ماه، از مصدر وحي بر نبي مکرم اسلام (ص) نازل ميشود که خداوند به وسيلهي همان کلمات، انسانها را در جميع ابعاد پرورش ميدهد و ميسازد. در سوره دخان ميفرمايد: «إِنَّا أَنْزَلْناهُ في لَيْلَةٍ مُبارَکَةٍ»[3] و در سوره قدر ميفرمايد: «إِنَّا أَنْزَلْناهُ في لَيْلَةِ الْقَدْرِ».[4] در سوره بقره هم ميفرمايد: «شَهْرُ رَمَضانَ الَّذي أُنْزِلَ فيهِ الْقُرْآنُ هُدىً لِلنَّاسِ وَ بَيِّناتٍ مِنَ الْهُدى وَ الْفُرْقانِ».[5]
«قوس نزول» در ماه مبارک
همين تعبير در دعاي روزانه ماه رمضان هم هست. در اکثر دعاهاي ماه رمضان به اين «قوس نزولي» اشاره شده است که ماه مبارک رمضان، ماه نزول کلام الهي است. به تعبير ديگر، ماه رمضان ماه سخن گفتن ربّ است با عبدش؛ يعني ماهي است که ربّ، براي ساختن عبدش و راهنمايي او به سوي قربِ خويش، با او سخن ميگويد و سخن گفته است.
بنابر اين قرآن در ماه مبارک رمضان نازل شد و به تعبير اهلش به صورت «جُملةً واحده» -به طور کلي و يکپارچه- در شب قدر، بر قلب پيغمبر اکرم (ص) فرود آمد. اين همان قوس نزولي اين ماه است. تا اينجاي مطلب شبههاي نيست؛ اين آيات قرآن است و اين هم دعاهايي که شما در ماه رمضان ميبينيد و اين مطلب در همه آنها هست.
«قوس صعود» در اين ماه
اما ماه مبارک رمضان همچنين ماه صعود است؛ يعني چه؟ درست برعکس آن «قوس نزولي» که گفتيم، اينجا «قوس صعودي» مطرح است. يعني اين ماه، ماه کلام عبد با ربّ است. بله، در همه اوقات عبد ميتواند با ربّ خودش سخن بگويد، ولي يک موقعيت خاصي هست که اين سخن گفتن، از نظر سازندگي، بُرد بيشتري پيدا ميکند.
دعا، الهام خدا است
در اينجا يک بحث مطرح ميشود و آن بحث اين است که عبد در چه قالبي ميتواند با ربّ خود سخن بگويد. اين را بدانيد که اين هم در ارتباط با ربّ است. يعني خودِ ربّ به اولياء خود الهام ميکند و اولياء الهي آن الهامات را در قالب خاصي ميريزند و نحوه سخن گفتن با ربّ را به عبد ميآموزند که «چگونه با ربّ خودت حرف بزن!» همانطور که او با تو حرف زده است، تو هم با او حرف بزن؛ اما اينگونه که به تو ميآموزيم با او حرف بزن.
قرآن خطاب به تو است؛ نميخواهي پاسخ دهي!؟
خدا در ماه مبارک رمضان با تو صحبت کرده و کلامش را بر پيغمبر فرو فرستاده و پيغمبر هم قرآن را به شما تحويل داده و گفته است که اينها حرفهايي است که خدا با شما زده است. خدا در اين خطابهايي که در قرآن هست، مثل «يا أَيُّهَا النَّاس» و «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا»، دارد حرف ميزند و به من و تو خطاب ميکند. قرآن را نگاه کن؛ از اول تا آخر او دارد با تو حرف ميزند. خوب، تو نميخواهي جوابش را بدهي؟ او در ماه مبارک رمضان با تو سخن گفته است، تو هم بايد در همين ماه با او سخن بگويي؛ هم قوس نزول است و هم قوس صعود. ماه رمضان ماه کلام ربّ و عبد است. لذا شما اگر به رواياتي که در باب ماه مبارک رمضان وارد شده است، مراجعه کنيد، همين مطلب را ميبينيد.
سفارش به «زياد دعا کردن» در اين ماه
من حالا يکي دو تا روايت ميخوانم که اصل اين روايات در فروع کافي است ولي من از وسائلالشيعه نقل ميکنم. روايت از امام صادق (ع) است که «قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَu عَلَيْکُمْ فِي شَهْرِ رَمَضَانَ بِکَثْرَةِ الِاسْتِغْفَارِ وَ الدُّعَاء»؛[6] يعني عليu فرمود: «بر شما باد در ماه رمضان، به کثرت دعا و استغفار».
در روايت ديگر آمده است: «کَانَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ إِذَا کَانَ شَهْرُ رَمَضَانَ لَمْ يَتَکَلَّمْ إِلَّا بِالدُّعَاءِ»؛[7] يعني حضرت امام سجاد (ع) در ماه مبارک رمضان اصلاً صحبت نميکرد، مگر اينکه تمام جملاتي که از ايشان صادر ميشد مضامين دعايي داشت. ما در اين زمينه روايات بسياري داريم. بنابر اين آنچه که در ماه مبارک رمضان وظيفه عبد است، سخن گفتن با ربّ خود است.
«تجليه، تخليه و تحليه» زمينهساز سخن گفتن بنده با خدا
در باب ماه مبارک رمضان روايات زيادي داريم که ناظر به آن مطلب اول، يعني بحث مراحل سير و سلوک است. از نظر ظاهري که خودت را آراسته کردهاي به همين آداب ظاهري و دهانمان را از خوردن و آشاميدن بستهايم. اين همان قدم اوّل يعني تجليه است؛ اما آنچه مهم است گامهاي دوم و سوم، يعني تخليه و تحليه است. اينها است که زمينه را فراهم ميکند براي اينکه بتواني با خداي خودت حرف بزني. از الطاف الهيه اين بوده که آنچه که مايحتاج عبد است تا بتواند با خداي خودش حرف بزند، آنها را پيشاپيش خودش عنايت کرده است.
سر ريز شدن رحمت الهي در اين ماه
حالا يکي دو تا روايت ميخوانم؛ در يک روايت دارد: «إِنَّ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِي کُلِّ لَيْلَةٍ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ عِنْدَ الْإِفْطَارِ سَبْعِينَ أَلْفَ أَلْفِ عَتِيقٍ مِنَ النَّارِ کُلٌّ قَدِ اسْتَوْجَبَ النَّارَ فَإِذَا کَانَ آخِرُ لَيْلَةٍ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ أَعْتَقَ فِيهَا مِثْلَ مَا أَعْتَقَ فِي جَمِيعِهِ».[8] يعني خداوند در ماه رمضان هنگام افطار هفتاد هزار هزار نفر از افرادي را که مستحق آتش هستند نجات ميدهد و در شب آخر از اين ماه به اندازه تمام کساني که در طول اين يک ماه نجات داده است، از آتش جهنم نجات ميدهد. همه اينها نشانه سرريز شدن فضل و رحمت الهي در اين موقعيت زماني است.
در روايت ديگري دارد: «إذَا کَانَ أوَّلَ لَيْلَةٍ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ غَفَرَ اللهُ لِمَنْ شَاءَ مِنَ الْخَلْقِ فَإذَا کَانَتْ اللَّيْلَةَ الَّتِي تَلِيهَا ضَاعَفَهُمْ فَإذَا کَانَتْ اللَّيْلَةَ الَّتِي تَلِيهَا ضَاعَفَ کُلَّمَا أعْتَقَ حَتَّى آخَرَ لَيْلَةٍ فِي شَهْرِ رَمَضَانَ تَضَاعَفَ مِثْلَ مَا أعْتَقَ فِي کُلِّ لَيْلَةٍ».[9] يعني همينطور هر شب با ضريب بالاتر نسبت به شب قبل، تعداد بيشتري از بندگانش را تطهير ميکند، تا اين حجابهاي ظلمانيه آنها برطرف شود. اينها همه مقدمه اين است که اين عبد بتواند با او حرف بزند.
ماهِ مخصوصِ ارتباطِ دو طرفه خدا و بندهاش
لذا اهل معرفت گفتهاند که يک «قرآن نازل» داريم و يک «قرآن صاعد» داريم؛ آن هم کلام است، اين هم کلام است؛ آن کلام ربّ است با عبد، اين کلام عبد است با ربّ؛ هر دو هم قرآن است. بنابر اين اصلاً اين ماه اختصاص به اين ردّ و بدل شدن سخنان بين «ربّ و عبد» و «عبد و ربّ» دارد. از آن طرف، قرآن نازل شده است و از اين طرف هم قرآن صاعد -بالا رونده- را داريم که عبارت است از آن راز و نيازهايي که بندگان صالح خداوند و اولياء خاصّ حق -به اذن ربّ- با او داشتهاند و سخن گفتهاند.
آداب ظاهري ماه رمضان، زمينه ساز ارتباط با خدا
ما از آن سخن گفتنها، به «ادعيه ماثوره» ائمه اطهار: تعبير ميکنيم. اصلاً ماه رمضان ماه «قرآن» و «دعا» است و اين آداب ظاهري که در اين ماه داريم، همه براي فراهم کردن زمينه همين رابطه «ربّ و عبد» و «عبد و ربّ» است تا اينها با هم حرف بزنند؛ که از پايين به بالا، يعني از طرف عبد به سوي ربّ، تقاضا و طلب و سؤال و درخواست است که ما از آن تعبير مي کنيم به «دعا». پس دعا سخني بين عبد و ربّ است. يعني بنده با پروردگارش صحبت ميکند و از او درخواست ميکند.
ندا، دعا، نجوا
به اين تعبيراتي که علي (ع) در اين مناجات به کار برده است نگاه کنيد: «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ عَلَى آلِ مُحَمَّدٍ وَ اسْمَعْ نِدَائِي إِذَا نَادَيْتُکَ وَ اسْمَعْ دُعَائِي إِذَا دَعَوْتُکَ». اول صلوات ميفرستد و بعد شروع ميکند به گفتن آن جملات تا به اينجا ميرسد که «وَ أَقْبِلْ عَلَيَّ إِذَا نَاجَيْتُکَ». اينجا ديگر بحث «مناجات» است. «ندا» يعني اينکه انسان کسي را با صداي بلند فرا بخواند. «دعا» هم با صدا است، اما صداي بلند نيست. «مناجات و نجوا» بيصدا است.
لذا اينجا تعبير ميکند «وَ أَقْبِلْ عَلَيَّ»، ديگر نميگويد «وَ اسْمَعْ»؛ چون مناجات جنبه صوتي ندارد و صدا و آهنگ ندارد؛ بلکه يک امر دروني و قلبي است. اين از تعبيرات زيبا و لطيف علي (ع) است. البته هم دعا و هم ندا و هم نجوا، نوعي رابطه «بين اثنيني» و دو طرفه هستند، ولي اين تفاوتها را با يکديگر دارند.
عدم اجابت دعا، به خاطر وجود حجابها
بحث ديگري که در اينجا مطرح ميشود، بحث حُجُب و موانع دعا است. ممکن است من با شما صحبت کنم، شما هم با من صحبت کنيد، اما به تعبير ساده ممکن است مانعي در کار باشد که موجب شود شما سخنان من را نشنويد يا به آن اعتنا نکنيد ـکه اين اعتنا نکردن هم، مثل نشنيدن استـ و برعکس ممکن است شما بگوييد و من نشنوم. اگر اينطور باشد، اين سخن گفتنها و اين ردّ و بدل کردنها، بيفايده است. آيا اينطور نيست؟ چه زماني اين گفتوگوها فايده دارد؟ آن زماني که شما حرف من را بشنويد و به خواستههاي من اعتنا کنيد و همچنين برعکس.
لذا من عرض کردم که ندا، دعا و مناجات، همه اينها «بين اثنيني» است و ممکن است گاهي اوقات چيزي مانع از اين رابطه دو طرفه شود.
گناه، حجاب دعا
يک وقت هست که يک سنخ از اعمال، حجاب ميشوند براي اجابت دعا؛ مثل گناه. يعني معصيتهايي که از ناحيه اعضا و جوارح من و شما صادر ميشود، مانع اجابت دعا است. لذا گفتيم که «اطاعت» با «اجابت» رابطه دارد؛ اگر مطيع خدا شدي، آنجا است که خداوند هم درخواست تو را اعتنا ميکند و ميپذيرد. از آن طرف، معصيت مانع اجابت دعا ميشود. اين مربوط به اعضا و جوارح من و شما است. اگر دروغ بگويي، غيبت کني، مال مردم را بخوري و امثال اين محرمات را انجام دهي، اينها مانع اجابت دعا است. ميبيني چرا وقتي ميگويم: «خدا! خدا! خدا!» خدا اصلاً به من اعتنا نميکند؛ چون اين گناهان مانع اجابت دعاهاي من است.
حجابهاي باطني دعا
يک وقت هم هست که يک سنخ ملکات و امور دروني هستند که مانع اجابت دعا ميشوند. اين موانع مربوط به ملکات سيّئه دروني عبد است که موجب ميشود که اين گوش دل راز الهي را نشنود. چون گفتيم که ماه مبارک رمضان ماه «راز و نياز» است؛ امّا گاهي راز از ربّ است و اظهار نياز از عبد است. خوب، اگر راز از ربّ است، در اينجا اين بحث مطرح ميشود که بايد حُجُبي که در ارتباط با باطن است هم برطرف شود. اما حجابي از ناحيه ربّ نيست. حجاب از ناحيه عبد است و بايد اين حجاب را برطرف کند. اما اين حجابها و موانع با چه مقامي از مقامهاي معنويه بر طرف ميشود؟
باز شدن درهاي آسمان و رفع تمام موانع ارتباط ربّ و عبد
روايت از پيغمبر اکرم (ص) است؛ «إِنَّ أَبْوَابَ السَّمَاءِ تُفَتَّحُ فِي أَوَّلِ لَيْلَةٍ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ وَ لَا تُغْلَقُ إِلَى آخِرِ لَيْلَةٍ مِنْهُ».[10] حضرت فرمود درهاي آسمان در اولين شب از شبهاي ماه مبارک رمضان باز ميشود و تا آخرين شب از شبهاي اين ماه هم بسته نميشود. اين يعني چه؟ منظور از «سماء» در اينجا آسمان نيست! اشتباه نکنيد. «سماء» اشاره به آن جهت عِلوي از عوالم وجودي و آن نشئه برتر عالم وجود است. ما در اين «دنيا» در عالم ناسوت هستيم. اين عالم دنيا پستترينِ عوالم وجود است.
اينکه در روايت فرمود که خدا شب اوّل ماه مبارک رمضان درهاي آسمان را باز ميکند، يعني چه؟ يعني ميخواهد بگويد از ناحيه آن عوالم برتر وجودي هيچ مانع و حاجبي در کار نيست. پس هر چه حجاب و مانع هست، از طرف من است. او دارد راز ميگويد، اما گوش من نميشنود. حالا من چه کار کنم تا اين حجابها را بتوانم رفع کنم؟ در مقامات معنويه مقامي هست که آن را بايد به دست بياوريم؛ لذا ميرويم سراغ روايت دوم تا ببينيم چه کار بايد بکنيم.
«مقام رضا»، ثمره نهايي روزه
در حديث معراج داريم که پيغمبر اکرم (ص) وقتي به معراج رفت، در آنجا خطاب شد «يَا أحْمَدُ هَلْ تَعْلَمُ مَا مِيرَاثُ الصَّومِ»؛ اي احمد، ميداني روزه چه اثري در پي دارد و چه چيزي به ارث ميگذارد؟ «قَالَ: لَا. ثُمَّ قَالَ: مِيرَاثُ الصَّومِ قِلَّةُ الْأکْلِ وَ قِلَّةُ الْکَلَامِ وَ مِيرَاثُ الصَّمْتِ أنَّهَا تُورِثُ الْحِکْمَةَ وَ هِيَ تُورِثُ الْمَعْرِفَةَ وَ تُورِثُ الْمَعْرِفَةُ اليَقِينَ فَإذَا اسْتَيْقَنَ الْعَبْدُ لَا يُبَالِي کَيْفَ أصْبَحَ بِعُسْرٍ أمْ بِيُسْرٍ فَهَذَا مَقَامُ الرَّاضِينَ»؛ روزه دو اثر دارد؛ يکي اثر ظاهري است که همان کم خوردن است و دومي که بالاتر است، کم صحبت کردن و سکوت است که ما به آن «صومِ صمت» ميگوييم. اگر جلوي زبانت را بگيري و مراعات زباني داشته باشي، اين موجب ميشود که حکمت پيدا کني. آن وقت ميراث حکمت، معرفت است و معرفت هم يقين را از خود به ارث ميگذارد و ثمره يقين هم «مقام رضا» است و اين همان مقامي است که با آن ميتواني حجابها را برطرف کني.
روزهاي براي همه؛ حتي ناتوانها و پيرها
من به آن کساني که از نظر شرعي معذورند و نميتوانند روزه بگيرند و غصه ميخورند که من محروم شدم از برکات صوم و ماه مبارک رمضان، ميخواهم بگويم که اين ديدگاه و نگرش تو يک نگرش مادي است. شما خيال کردهايد که روزه نخوردن و نياشاميدن است؟ براي تو هم روزه وجود دارد. آنچه بالاتر از «قلّت اکل» و کم خوردن است؛ آن چيست؟ جلوي زبانت را بگير؛ يک ماه رمضان، از اول تا آخر غيبت نکن، دروغ نگو، تهمت نزن، ايذاء مومن نکن، برو جلوي آفات زبانت را بگير؛ روزه اينجا هم هست. ميراث الصوم اين است. بله، اگر صحت مزاج داري و عذر شرعي نداري، قلّت اکل هم در کنارش هست تا درد و اِلم گرسنگي و تشنگي را بچشي که آن هم آثاري دارد.
«روزه شکمي» و «روزه معنوي»
در روايات داريم که فردي خدمت پيغمبر اکرم (ص) آمد و گفت: «من روزه هستم.» حضرت به او فرمود: «استفراغ کن!» ديد همينطور دارد تکهتکه گوشت از حلقش بيرون ميآيد. پرسيد: «اين چيست؟» حضرت فرمود: «غيبت کردهاي! اين روزه نيست.» روايت ميخواهد همين را بگويد که من اشاره کردم. اين اصلاً روزه نيست. روزه شکمي هست، ولي روزه معنوي نيست.
«صمت» اصلاً حرف نزدن نيست!
پيغمبر اکرم (ص) فرمود «وَ مِيرَاثُ الصَّمْتِ أنَّهَا تُورِثُ الْحِکْمَةَ»؛ يعني ميراث سکوت، حکمت است. پس معلوم ميشود منظور از اين «صوم صمت» که در روايات هست، «حرف نزدنِ» مطلق نيست، بلکه مراد همان «قلّت کلام» و پرهيز از بيهودهگويي است. اتفاقاً بعضي جاها بايد حرف بزني؛ با خدا بايد حرف بزني؛ بايد دعا بخواني. نه اينکه هر چيزي که از دهانت بيرون بيايد را بگويي. آن چيزي که براي تو حُجُب را برطرف ميکند و تو را به «مقام رضا» ميرساند، آن را مراقبت کن...
[1] بحارالأنوار 91 96
[2] بحارالأنوار 91 96
[3] سوره مبارکه دخان، آيه 3
[4] سوره مبارکه قدر، آيه 1
[5] سوره مبارکه بقره، آيه 185
[6] وسائلالشيعة 10 304؛ الکافي 4 88
[7] وسائلالشيعة 10 309؛ الکافي 4 88
[8] وسائلالشيعة 10 317
[9] إقبالالأعمال 3
[10] مستدرکالوسائل 7 42
ماه باز شدن درهاي آسمان و رفع تمام موانع ارتباط ربّ و عبد