گروه فرهنگي -پايگاه خبري مشرق از ابتداي راه اندازي در مقوله فرهنگ کوشيده است در کنار تلاش در بعد ايجابي جايگاه يک پايگاه خبري تحيلي- انتقادي را در فضاي رسانه پر کند. شايد لبه تيز اين انتقادات بيش از هر دستگاه فرهنگي به سمت و سوي سازمان صدا و سيما بوده باشد. ناگفته پيداست که موثر ترين دستگاه فرهنگي در کشور مي تواند رسانه ملي باشد و از همين رو بود که امام اين دستگاه را دانشگاه عمومي مي خواستند. اما گاه نقدهاي جدي مشرق و ديگر رسانه هاي مانند آن مي تواند براي برخي فعالان فرهنگي عجيب و گه گاه غير قابل هضم به نظر بيايد؛ لذا کوشيده ايم در گفت و گو با فعالان و کارشناسان رسانه اهميت اين نقد را به بحث و بگذاريم.
از اين پس اين بحث را به صورت گفت و گو و يادداشت پي بگيريد.
محمد صادق کوشکي درباره اهميت و نتايج نقد صدا و سيما و وضعيت فعلي گفتمان انتقادي درباره صدا وسيما به مطالبي اشاره کرده است که در ادامه مي خوانيد:
نقد صدا و سيما از چند زاويه قابل پردازش است. اول اينکه مديران و برنامهسازان سازمان شنواي نقد نيستند. چون خود را پاسخگو نميدانند و خيلي احساس راحتي ميکنند و اين احساس را ندارند که جايشان تنگ است. آنها صدا و سيما را به عنوان رسانه انقلاب اسلامي نميبينند و خود را موظف به ابلاغ پيام انقلاب اسلامي نميدانند.
در صورتي که وظيفه صدا و سيما اين است که صداي انقلاب اسلامي را به همگان برساند. ولي در حال حاضر اين رسانه خود را از نقد مبري و بينياز ميداند و اساساً جايي براي نقد در صدا و سيما وجود ندارد.
نقد عالمانه بر پايههاي ديني خيلي کم داريم. بايد به سطحي از نقد کارشناسانه که بر اساس نگاه ديني و در افق انقلاب اسلامي باشد برسيم. جاي نقد قوي واقعاً خالي است. شايد از ابعاد هنري و امثالهم نقدهايي مطرح شود ولي از نگاه ديني و در راستاي انقلاب نقد قوي ارائه نميشود. عموماً متدينين از صدا و سيما داراي ناراحتياند؛ ولي غالباً فقط «غر» ميزنند و اين کافي نيست. غر زدن با نفد کردن خيلي فرق ميکند.
تلويزيون، مشکلات خود را نميداند، پس نميتواند آنها را برطرف کند.
ما به ساز و کاري حرفهاي نيازمنديم که به تناسب جنس هر برنامه و هر شبکه و قالب مربوط، عدهاي آن را نقد کنند. و بايد بيرون از سازمان صدا و سيما فعاليت کنند. در اين ساز و کار، منتقدين بايد فضاي رسانه را بشناسند، فضاي نقد کارشناسانه را بدانند و نگاه ديني و انقلابي داشته باشند.
از طرفي مشکل ما نقد هنري نيست، بلکه نقد حرفهاي از زاويه ديني و انقلابي نداريم. از طرف ديگر، دستاندرکاران صدا و سيما خود را حنجره انقلاب اسلامي نميبينند. بلکه خود را مسئولي ميبينند که يک ميز دارد. او در وهله اول متعهد به ميز خود و حفظ آن است و نه آرمانهاي نظام و آرمانهاي انقلاب اسلامي؛ بگذريم از اينکه بخشي از مديران سازمان نگاه و گرايش جناحي هم دارند.
دستاندرکاران صدا و سيما خود را موظف به ايجاد سبکهاي مستقل و منحصر بومي و انقلابي که قدرت تأثيرگذاري داشته باشد نميبيند؛ صدا و سيما خود را موظف به مقابله با فارسي 1 (farsi1) و شبکههايي از اين دست ميداند؛ چه اينکه در اين کار هم به ادا و تقليد روي آورده. در صورتي که اين سازمان بايد «دانشگاه عمومي» باشد و نه حتي «رسانه ملي»؛ که رسانه ملي هم نيست و فقط کمابيش به عنوان رسانه ملي وظايف خود را عملي ميکند. و اين هدفگذاري اشتباهي است. چون ما به دانشگاه عمومي نياز داريم و نه رسانه ملي. و اين نگاه حضرت امام(ره) به صدا و سيما هست.
صدا و سيما متعلق به نظام است و بايد مدافع ارزشهاي نظام و انقلاب باشد و جز اين اصلاً قابل قبول نيست.