به گزارش مشرق، ایالات متحده آمریکا یکی از مهمترین بازیگران خارجی حاضر در بحران اوکراین محسوب می شود. همانگونه که آمریکا در انقلاب رنگی اوکراین در سال 2004 ، به عنوان حامی جناحهای ضد روس، توانست دولتی حامی غرب و مخالف با مسکو را به قدرت برساند، در تحولات اخیر اوکراین نیز به صراحت از آشوب در این کشور و براندازی دولت قانونی یانوکویچ حمایت کرد. هدف اصلی آمریکا از مداخله در اوکراین، عقب راندن روسیه و حضور درازمدت نظامی در اوکراین بود. با این حال تحولات اوکراین و بازی قابل قبولی که پوتین در این بحران کرد، آمریکا را در جایگاه بزرگترین بازنده این بازی قرار داده است. در این خصوص می توان به چند دلیل اشاره کرد:
1. دولت آمریکا که خود را سردمدار دموکراسی و حکومت قانون در سراسر دنیا معرفی میکند، از یاد برده بود که دولت یانوکویچ در اثر یک انتخابات بر سر کار آمده بود؛ انتخاباتی که ایالات متحده آمریکا نیز صحت و سلامت آن را تایید کرده و دموکراتیک خوانده بود. این رویکرد ایالات متحده نشان میدهد که اگر یک دولت قانونی که با ساز و کار دموکراتیک و انتخابات آزاد بر سر کار آمده، با منافع آمریکا در تضاد باشد، باید به چالش کشیده شود و از کار برکنار گردد. به این ترتیب جهت گیری آمریکا در اوکراین یکبار دیگر ادعاهای مقامات کاخ سفید در حمایت از دموکراسی را به چالش کشید.
2. علی رغم آنکه باراک اوباما در روز نخستِ به قدرت رسیدن مخالفان اوکراینی، اعلام کرد که اوکراین صفحه بازی شطرنج سیاسی دوران جنگ سرد نیست و لزومی ندارد که روسیه خود را بازنده این مبارزه تصورکند، اما بدنبال تسخیر شبه جزیره کریمه از سوی روسیه، اوباما هشدار داد که مداخله نظامی این کشور در اوکراین هزینههایی به همراه خواهد داشت. با این حال هم اکنون مشخص شده که آمریکا نتوانسته هزینه چندان سنگینی برای روسیه ایجاد نماید و کرملین را به عقب نشینی از مواضعش ترغیب نماید. این مسئله نشان می دهد که آمریکا دیگر از توان هژمونیک در نظام بین الملل برخوردار نیست.
3. گزینه آمریکا در قبال بحران اوکراین، حرکت به سوی «استراتژی تعادل قدرت» بود. بر اساس این استراتژی، آمریکا از طرحها و شرایطی که در هر منطقه وجود دارد برای توسعه هژمونی خود استفاده نموده و مانع فعالیت گروههایی میشود که میتوانند منافع آمریکا را مورد تهدید قرار دهند. با این حال تحولات بعدی اوکراین و جدایی شبه جزیره کریمه نشان داد که کاخ سفید علیرغم برآوردهای اولیه، با واکنش غیرقابل پیش بینی کرملین مواجه شده و نه تنها نتوانسته به استراتژی تعادل قدرت دست یابد، بلکه عملا کفه ترازو به نفع روسیه سنگین تر شده است.
4. آمریکا در شرایطی که در بحران اوکراین بر مساعدت و همراهی کشورهای اروپایی تاکید میکند، با این حال با نا امیدی مواجه شده است. زیرا در میان کشورهای اروپایی، آلمان همچنان سعی میکند روابط دوستانه خود را با مسکو حفظ کند. آلمان به خوبی درک می کند که بسیاری از درگیری های کلان چون بحران سوریه، برنامه اتمی ایران و اوضاع افغانستان فقط همراه با روسیه میتواند حل و فصل شود. بر این اساس مواضع آلمانی ها در قبال روسیه و بحران اوکراین بیانگر آن است که آلمان راه خود را از سایر کشورهای اروپایی و آمریکا جدا کرده است و همچنان قصد دارد شریکی قابلاعتماد برای روسیه در اروپا باقی بماند. علاوه بر این باید توجه داشت که فرانسه نیز همراهی چندان زیادی با آمریکا نداشته است. زیرا باراک اوباما حتی موفق نشده فرانسه را به انصراف از معامله در زمینه دو ناو «میسترال» با روسیه متقاعد کند؛ زیرا فرانسه از یک سو نمیخواهد اعتبار بازرگانی خود را از دست بدهد و از سوی دیگر نمی تواند بر منافع کلان چنین معاملاتی چشم ببندد.
5. یکی از مهمترین اهداف آمریکا، جلب نظر اوکراین به راهبرد عمومی ناتو بود و کاخ سفید قصد داشت در درازمدت کییف را به عضویت این اتحاد نظامی درآورد. با این حال تحولات فعلی اوکراین نشان می دهد که چنین امری دور از دسترس است. زیرا اگر مناطق دونتسک و لوگانسک از اوکراین جدا شوند و همانند کریمه به روسیه بپیوندند، آنگاه دیگر اوکراین جذابیت ژئوپلتیکی خود را برای ناتو از دست خواهد داد. در طرف مقابل به نظر می رسد روسیه عدم انضمام دونتسک و لوهانسک را به تضمین دولت اوکراین مبنی بر عدم عضویت در ناتو مشروط کرده است. امری که در هر صورت موجب عدم تحقق رویای آمریکا مبنی بر عضویت اوکراین در ناتو می شود و این امر نیز شکست دیگری برای اوباما محسوب می گردد.