گروه فرهنگی مشرق - حجت الاسلام پناهیان پنج شنبه گذشته در هیئت شهدای گمنام در جلسه بیست و هشتم تحلیل تاریخ اسلام به مسئله منافقین و خوارج پرداخت:
• بحث ما دربارۀ تاریخ اسلام به موضوع عملیات دعوت اصحاب پیامبر اکرم(ص) رسیده و فعلاً در این موضوع متوقف شدهایم. در تاریخ اسلام صریحاً دیده میشود کسانی که به پیامبر اکرم(ص) ایمان میآوردند بلافاصله به تبلیغ دین و دعوت دیگران مشغول میشدند. در صدر اسلام؛ دعوت دیگران به دین زیاد تخصصی نبود؛ اگرچه بعضیها در اینباره از مهارت و توفیق بیشتری برخوردار بودند، برخی از مؤمنین هم بودند که زیاد توان جذب دیگران به دین را نداشتند. اما این یک مسألۀ عادی بود که آنهایی که ایمان میآوردند بدون اینکه دورههای آموزشی سنگینی دیده باشند، دیگران را به دین دعوت میکردند و به همان سادگیای که خودشان به دین جذب شده بودند، به همان سادگی، موجب جذب دیگران هم میشدند.
• عملیات دعوت دیگران به دین، یک وظیفۀ عمومی است و همۀ ما باید انگیزهمند باشیم که به این دعوت بپردازیم. تأثیرات این دعوت فوقالعاده عجیب است. نباید بگوییم به ما نمیآید دیگران را دعوت کنیم. اگر به این عرصه ورود کنید، خواهید دید که خداوند چگونه در نَفَس شما نور و در کلام شما تأثیر قرار میدهد. هر مؤمنی باید دعوت و تبلیغ دین وظیفۀ خودش بداند.
عملیات دعوت ابتدایی زیاد عملیات پیچیدهای نیست که لازم باشد حتماً متخصص یا عالم دینی باشید
• عملیات دعوت ابتدایی را نباید زیاد عملیات پیچیدهای دانست. عملیات دعوت شبیه عملیات تلاوت است. اینکه خداوند میفرماید: «يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِهِ وَ يُزَكِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ»(آلعمران/164) یعنی ابتدا آیات قرآن را برای مردم بخوان و آنها را در معرض مشاهدۀ آیات قرآن قرار بده، شاید با همین مشاهدۀ آیات، فکر و عقلشان روشن شد و جذب دین شدند. چون بعضیها صرفاً با شنیدن و مشاهدۀ آیات قرآن، حرکت خودشان را به سمت دین شروع میکنند و پیامبر(ص) بسیاری از افراد را صرفاً با تلاوت قرآن دعوت کرد و کار به مراحل بعدی یعنی تزکیه و تعلیم کتاب و حکمت کشیده نشد.
• دعوت ابتداییای که وظیفۀ همۀ ماست، کار سخت و پیچیدهای نیست؛ فقط کمی همت میخواهد. گاهی اوقات ما با استدلال سادۀ خودمان میتوانیم دلهای آماده و نورانیای را جذب کنیم که بسیاری از عالمان و متخصصان دین، ممکن است به این توفیق ما نرسند؛ یا بهدلیل اینکه به افرادی که شما دسترسی دارید، آنها دسترسی ندارند یا ممکن است زبان آنها را آنطوری که شما میفهمید متوجه نباشند و بهکار نگیرند. مثلاً ممکن است شما راننده، دانشجو، خیاط، بازاری یا پزشک باشید؛ شما میتوانید همصنفیهای خودتان را با آن زبانی که بینتان رایج است و با آن اُنس و صمیمیتی که بینتان هست، به دین دعوت کنید، آنهم به سهولتی که یک عالم دینی نتواند به آن سهولت ارتباط برقرار کند.
• معلوم نیست عالمان دینی همیشه وظیفهشان اینطور دعوت کردن باشد. همانطور که ارتشها و افسران بلندپایه وقتی جنگ شد به میدان میروند و به صورت عادی به خیابانها نمیآیند که مسائلی مثل ترافیک خیابانها را برطرف کنند، عالمان دینی هم بسیاری اوقات برای مقابله با شبهات سنگینی که برخی معاندین درست میکنند، وارد صحنه میشوند. ولی عملیات دعوت بهصورت عمومی، حتی نیازی به آگاهی از این شبهات و پاسخهای آنها نیز ندارد و البته در صورتی که با چنین شبهاتی هم برخورد کردید، میتوانید افراد را به پاسخهایی که علما برای این شبهات، ارائه دادهاند ارجاع دهید. (البته خوب است همۀ ما پاسخ برخی از این شبهات را بدانیم) اما بسیاری از اوقات ممکن است عملیات دعوت بدون برخورد با چنین شبهاتی و یا حتی با وجود چنین شبهاتی اثر خودش را میگذارد.
توصیههای پیامبر(ص) برای کسانی که میخواهند به عنوان یک «دعوتگر عمومی» دیگران را به دین دعوت کنند
• در جلسات قبل در مورد ویژگیهای کسی که میخواهد به عنوان یک دعوتگر عمومی دیگران را به دین دعوت کند، گفتگو کردیم. از جمله به این روایت اشاره کردیم که شخصی به نام عَمْرَو بْنَ مُرَّة نزد پیامبر اکرم(ص) ایمان آورد و بلافاصله بعد از اینکه ایمان آورد، از پیامبر(ص) درخواست کرد که مرا مأمور کن تا بروم و قوم خودم را به دین شما دعوت کنم. حضرت به او اجازه دادند(ثُمَّ قُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ ابْعَثْنِي إِلَى قَوْمِي لَعَلَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى يَمُنُّ عَلَيْهِمْ كَمَا مَنَّ عَلَيَّ بِكَ فَبَعَثَنِي؛ کنزالفوائد/1/210) و بعد پیامبر(ص) چند توصیه دربارۀ دعوت دیگران به او فرمودند. هرچند او یک مبلغ به معنای متخصص دینی -که امروز ما میشناسیم- نبود بلکه میخواست به عنوان یک دعوتگر عمومی فعالیت کند. لذا کسانی که میخواهند دیگران را به دین دعوت کنند، خوب است این سفارشهای پیامبر(ص) را درنظر بگیرند.
• پیامبر(ص) چند توصیۀ کلیدی و مهم به او فرمود: «بر تو باد که با رفق و مدارا عمل کنی، و با قول سدید(قول استوار و محکم) سخن بگویی و بیرحم و قصیالقلب نباشی، بلکه دلرحم باشی. و مستکبر و حسود هم نباشی؛ عَلَيْكَ بِالرِّفْقِ وَ الْقَوْلِ السَّدِيدِ وَ لَا تَكُ فَظّاً وَ لَا غَلِيظاً وَ لَا مُسْتَكْبِراً وَ لَا حَسُوداً»(همان منبع) البته این دلرحم بودن و این غلیظ نبودن به تعبیری در همان «رفق» هم وجود دارد، کما اینکه خداوند به پیامبر(ص) فرمود: «اگر تندخو و سختدل بودى مردم از دور تو پراکنده میشدند؛ وَ لَوْ كُنْتَ فَظًّا غَليظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ»(آلعمران/159)
• جالب اینجاست که بدانیم این آیه در ارتباط با چه کسانی است؟ در جنگ احد خیلیها در حق پیامبر(ص) نامردی کردند و خداوند آنها را توبیخ کرد.(إِنَّ الَّذِينَ تَوَلَّوْاْ مِنكُمْ يَوْمَ الْتَقَى الجَْمْعَانِ إِنَّمَا اسْتزََلَّهُمُ الشَّيْطَانُ بِبَعْضِ مَا كَسَبُواْ وَ لَقَدْ عَفَا اللَّهُ عَنهُْمْ...»(آلعمران/155تا158) این آیات را خداوند خطاب به آن افراد ضعیف الایمان که شاید برخی از آنها را بشود منافق نامید، بیان میفرماید و آنها را توبیخ میکند که چرا مأموریت خودتان را درست انجام ندادید؟! بعد خداوند از گفتگوی با آنها منصرف میشود و با پیامبر(ص) صحبت میفرماید و این آیه را بیان میفرماید: «رحمتی از جانب خدا به سوی تو آمده که تو اینچنین با آنها مهربان شدهای، اگر تو بیرحم بودی اینها از دور تو پراکنده میشدند؛ فَبِمَا رَحْمَةٍ مِّنَ اللَّهِ لِنتَ لَهُمْ وَ لَوْ كُنتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لاَنفَضُّواْ مِنْ حَوْلِک»(آلعمران/159) این کسانی که خدا میفرماید از دور تو پراکنده میشدند، در ارتباط با مردم عادی بیان نمیفرماید بلکه در ارتباط با همان خیانتکاران و افراد ناسپاس و فراریان از جنگ بیان میفرماید که خطای بسیار بزرگی (در جنگ احد) مرتکب شده بودند و اگر پیامبر(ص) میخواست مطابق عرف معمول در جنگها با آنها رفتار کند، شاید خیلی از آنها را باید اعدام میکرد ولی پیامبر(ص) با آنها مدارا کرد و تخطی نظامی آنها را بخشید و برای آنها استغفار کرد. پیامبر(ص) با اطرافیان خودشان اینطوری برخورد میکردند و طبیعتاً به دیگران هم سفارش میکردند که همینطوری برخورد کنند.
چطور میشود «مدارا» و «قول سدید» را با هم جمع کرد؟/چگونه میتوان «مهربان» و در عین حال «محکم» سخن گفت؟
• دو توصیۀ ابتدایی پیامبر(ص) برای کسی که میخواست مردم را به دین دعوت کند این بود: «با مهربانی و مدارا و محکم و استوار سخن بگو؛ عَلَيْكَ بِالرِّفْقِ وَ الْقَوْلِ السَّدِيدِ»(کنزالفوائد/1/210) یعنی سخن گفتن با مدارا و در عین حال، محکم و استوار. این ترکیب بسیار زیبایی است. ما اگر بخواهیم این رفق و مدارا را با قول سدید جمع کنیم، چگونه میشود؟ یعنی آدم چگونه میتواند «مهربان» و در عین حال «محکم» سخن بگوید؟
• ابتدا ترکیب این دو صفت را در کنار همدیگر طی یک روایت زیبا از امیرالمؤمنین(ع) ببیند که فرمود: «رفق راهی است که انسان را به سوی قول محکم میبرد؛ الرِّفْقُ عُنْوَانُ السَّدَاد»(غررالحکم/4953) یعنی این دو مفهوم «رفق» و «قول سدید» اساساً با هم ارتباط دارند. شما اگر بخواهید سخن محکمی بگویید وقتی از باب رفق شروع کنید این رفق شما علامتی است که نشان میدهد شما به قول سدید خواهید رسید.
• واقعاً اگر با رفق شروع کنیم، به قول سدید خواهیم رسید. ای کاش ما بتوانیم تمرین کنیم که هر سخنی را چگونه بیان کنیم که این رفق و سداد در آن دیده شود و خودمان را بیرحم و غلیظ القلب نشان ندهیم.
پیامبری که اینقدر با رفق و مدارا رفتار میکرد را متهم میکنند به اینکه دین خود را با شمشیر گسترش داد!/ اگر امیرالمؤمنین(ع) اهل رفق و مدارا نبود، اینقدر منافقین و خوارج جرات پیدا کردند
• اگر کسی منافق باشد و ما با بیرحمی با او رفتار کنیم و او را به سمت جهنم هُل بدهیم، چه کسی خودشحال میشود و چه کسی ناراحت میشود؟ طبیعتاً خداوند ناراحت میشود. درست است که آن شخص، جهنمی است ولی نباید او را به سمت جهنم هُل داد. بلکه باید سعی کنیم به یک شکلی او را جذب کنیم و متوقفش کنیم بلکه از راه اشتباه خود برگردد. این دین و آیین و مرام پیامبر مهربان ماست ولی این پیغمبر را محکوم میکنند به اینکه دین خودش را با شمشیر در جهان گسترش داده است! چون بالاخره هرچقدر پیامبر(ص) رفق و مدارا داشت و هرچقدر مهربان و دلرحم بود، باز هم جنگ پیش میآمد. ولی مغرضان و معاندان، همین بخش جنگ و نبرد پیامبر(ص) را برجسته میکنند و تصویر خشنی از پیامبر(ص) نشان میدهند و ایشان را به خشونت محکوم میکنند.
• امیرالمؤمنین(ع) را نیز به خشونت، متهم میکردند. مگر ایشان رفق و مدارا نداشت؟! اگر امیرالمؤمنین(ع) اهل رفق و مدارا نبود اصلاً اینقدر برای ایشان جنگ پیش نمیآمد. اگر حضرت از همان اول از خودش یک خشونت بیجا نشان میداد، همه از حضرت میترسیدند و شمشیرها را غلاف میکردند. از بس حضرت اهل رفق و مدارا بود، سه جنگ داخلی به ایشان تحمیل شد از بس پیامبر(ص) رحم داشت و غلیظ القلب نبود و حتی با غیر مؤمنین هم مهربان بود، اینقدر منافقین جرات پیدا کردند و به ایشان خیانت کردند. از بس امیرالمؤمنین(ع) اهل رفق و مدارا بود، خوارج به خروج ایشان از دین، حکم کردند درحالیکه خودشان از دین خارج شده بودند.
اغلب کسانی که اوایل انقلاب اهل خشونتهای افراطی بودند، الان گرایشهای شدید لیبرالی دارند
• در جمهوری اسلامی هم همین است. از بس نظام اسلامی در کلیّت خودش، اهل رفق و مدارا بوده و با قول سدید حرکت کرده است که بعضیها پُررو شدهاند و آن را متهم به خشونت میکنند. البته ممکن است چند نفر در گوشه و کنارِ این نظام اسلامی، کارهای غلطی انجام داده باشند. اتفاقاً در این 35 سال میتوان آمار گرفت که چه کسانی رفتارهای بدون رفق و مدارا داشتند و الان کجا هستند؟! مثلاً بعضیها اوایل انقلاب میگفتند: «هر کسی پول دارد باید پولهایش را بگیریم؛ چون معلوم نیست اینها در زمان طاغوت از چه راهی پول جمع کردهاند!» ولی نظام اسلامی جلوی این افراد را گرفت. حالا یکی از کسانی که این سخن را میگفت، خودش تازه از زندان فتنۀ 88 آزاد شده و حالا آمده است و میخواهد همهچیز را آزاد کند!
• اگر در تاریخ انقلاب ما بررسی شود که چه کسانی در این انقلاب، در گوشه و کنار، اهل رفق و مدارا نبودند خودش یک پروندۀ بسیار جالی خواهد بود. اغلب کسانی که اوایل انقلاب اهل خشونتهای افراطی و بیجا بودند، الان گرایشهای شدید لیبرالی دارند. بروید روزنامههای دهۀ اول و حتی پنج سال اول انقلاب را بخوانید. تندترین و افراطیترینهای آن زمان، امروز کندترین آدمها هستند!
علیرغم رفق و مدارای نظام، بعضیها این نظام را متهم میکنند که میخواهد با شمشیر، مردم را به بهشت ببرد!
• در موارد متعددی در طول سالهای انقلاب پیش آمده است که مقام معظم رهبری با برخی از افراد در جبهۀ انقلابی به این دلیل که در مجموعۀ آنها یک خبر غیرمنصفانه و تند، علیه کسانی که حتی ممکن است مواضع ناشایستی داشتهاند و به انقلاب ضربه زدهاند، منتشر شده است، به شدت برخورد کردهاند که چرا خبر غیرمنصفانه منتشر شده است. یعنی مراقبت کردهاند که حتی از کسی که احیاناً ظالم است، حقی ظایع شود. سیرۀ حضرت امام(ره) هم اینطوری بود. با اینکه نظام ما اینطوری بوده و هست، بعضیها الان به راحتی سخن از این میگویند که نباید با شمشیر، مردم را به بهشت برد! از بس این نظام مدارا و مماشات کرده و کسی را با شمشیر به بهشت نبرده، بعضیها بیش از حد از این مدارا سوء استفاده میکنند.
• رسول خدا(ص) که اینهمه با منافقین و فراریان از جنگ، مدارا میکرد و با محبت با آنها برخورد میکرد، 1400 سال است که ایشان را به خشونت متهم میکنند و میگویند ایشان اسلام را به زور شمشیر گسترش دادهاند! ما که جای خود داریم! معلوم است که با شاگردان اصیل مکتب پیغمبر نیز همینطوری برخورد میشود. چارهای نیست. همین رفق و مدارا و مهربانی پیغمبر(ص) هم عامل مظلومیت ایشان میشود. زیرا به چه کسی نمیشود ظلم کرد که همۀ مردم از او شدیداً بترسند. چون او آنقدر به دیگران ظلم میکند که جایی باقی نمیگذارد که دیگران به او ظلم کنند.
خیلی از مظلومیتهای نظام ما ناشی از این است که هیچوقت نخواسته کسی را با شمشیر به بهشت ببرد/ بسیاری از مشکلات نظام اسلامی به خاطر شدّت رفق و مدارای آن است/مدارای امیرالمؤمنین موجب تمرّد امثال طلحه و زبیرها و خوارج شد
• خیلی از مظلومیتهای نظام ما هم ناشی از این است که هیچوقت نخواسته است کسی را با شمشیر به بهشت ببرد. اصلاً مشکلات نظام اسلامی به خاطر شدّت رفق و مدارای آن است. امیرالمؤمنین(ع) آنقدر اهل رفق و مدارا و قول سدید و رأی سدید بود که طلحه و زبیرها و خوارجها پُررو شدند. حتی در جنگ صفین به امیرالمؤمنین(ع) میگفتند: شما مدیریت ندارید! شما سیاست بلد نیستید و نمیتوانید! وقتی این شایعات صورت گرفت، بدانید که -در مرحلۀ بعدی- تمرّد هم صورت میگیرد. تمرّدی که طی آن بعضیها امیرالمؤمنین(ع) را از دین خارج میدانستند ناشی از چه بود؟ وقتی با یک بزرگتر، اینگونه رفتار کردید و پیچهای حکومت او را شُل کردید، و امارت او را خدشهدار کردید به حدّی که امیرالمؤمنین(ع) فرمود: «لَقَدْ كُنْتُ أَمْسِ أَمِيراً فَأَصْبَحْتُ الْيَوْمَ مَأْمُوراً»(نهجالبلاغه/خطبۀ208)، دیگر هر آدم بیسروپایی میآید و از خودش تفکر صادر میکند و میگوید: شما در فلان مورد اشتباه کردید! و آنقدر هم محکم پای سخن خودش میایستد که حتی به روی امیرالمؤمنین(ع) شمشیر میکشد. به خاطر اینکه فکر میکند حضرت اشتباه کرده و از دین خارج شده است!
• این رفتارهای جسورانۀ اطرافیان، به خاطر شدت رفق و مدارای امیرالمؤمنین(ع) بود. و الا خیلیها بودند که رفتارهای غلط بسیار واضحی داشتند ولی هیچ فرقهای علیه آنها درست نشده و کسی علیه آنها قیام نکرده و کسی هم جرات نداشت به آنها اعتراض کند، برای اینکه میترسیدند. اما در مقابل پیامبر(ص) و امیرالمؤمنین(ع) چون از ظلم آنها نمیترسیدند، جرات میکردند علیه ایشان اقدام کنند و لذا برای نظام اسلامی مشکل ایجاد میکردند.
• در نظام جمهوری اسلامی هم خیلی از مشکلات و زحمتهایی که ما تحمل میکنیم، به خاطر رفق و مدارای نظام است. در هیچ کشوری اینطور با رفق و مدارا برخورد نمیکنند. کما اینکه مقام معظم رهبری در زمان دولت اصلاحات فرمودند: در هیچ کشوری اینطوری نیست که روزنامهها اساس نظام خودشان را اینطوری زیر سؤال ببرند.
• واقعاً هم همینطور است که برخی، اساس نظام را زیر سؤال میبرند. این هم در اثر رفق و مدارایی است که وجود دارد. و اتفاقاً همان کسانی که نظام اینقدر با رفق و مدارا با آنها برخورد میکند، همیشه اتهام میزنند که اینجا با خشونت با ما برخورد میکنند! در حالی که اگر با خشونت با آنها برخورد میشد، اصلاً نمیتوانستند این سخن را بگویند و منتشر کنند. در نهایت هم این نظام مظلوم، متهم میشود به اینکه میخواهد با شمشیر کارها را پیش ببرد.
• درست است که امیرالمؤمنین(ع) سه جنگ را اداره کرد، ولی میدانید این جنگها بعد از چقدر رفق و مدارا بوده است؟ اصلاً میدانید که دلیل این جنگها، همان رفق و مدارای حضرت بود که برخی جرات کردند جنگ راه بیندازند؟ و بعد از اینکه آنها جنگ راه انداختند، امیرالمؤمنین(ع) نمیتوانست خودش را تسلیم آنها کند و طبیعتاً باید جلوی آنها میایستاد.
دوستان پیامبر(ص) نیز باید شیوۀ خود را رفق و مدارا قرار دهند و در این راه تهمت افراطی بودن هم بشنوند و تحمل کنند
• رفق و مدارا شیوۀ پیامبر اکرم(ص) بود و دوستان پیامبر(ص) نیز باید شیوۀ خودشان را رفق و مدارا قرار دهند و در این راه کتک هم بخورند و تهمت هم بشنوند و تهمت افراطی بودن هم بشنوند و محرومیتهایی را تحمل کنند. شما یقین داشته باشید در همین نظام جمهوری اسلامی هر کسی درست رفتار کند، محرومیتهایی از این سو یا آنسو به او خواهد رسید. گویا این سنت الهی است که اگر مؤمنی درست عمل کند و با رفق و مدارا و مهربانی هم برخورد کند، حتماً جریانها و قدرتهای حقیری از این سو و آنسو، او را از بسیاری مواهب محروم میکنند و حتی اگر بتوانند دوست دارند دیگر صدایش هم در نیاید.
• هر کسی مسیر درستی را انتخاب کرد و همیشه هم اهل رفق و مدارا بود، کافی است فقط یکجا سر یک خط قرمز، بایستد، در این صورت او را به خشونت و افراطیگری متهم میکنند و سعی میکنند نابودش کنند. یعنی هرچقدر هم با رفق و مدارا عمل کنید، آخر سر بالاخره این تهمت را به شما میزنند. چون موتور تولید سخنِ ناحق و غیرمنصفانه علیه نیروی خوب و قوی همیشه فعال است.
• آنهایی که آمادهاند به خاطر دین - حتی در یک جامعۀ دینی - محرومیت بکشند، باید این توصیههای پیامبر(ص) را به دقت گوش کنند. اما اگر میخواهید طوری رفتار کنید که کسی به شما سخن تندی نگوید یا تهمت نزند، اصلاً این کار را شروع نکید! چون بالاخره چند نفر آدم ضعیف الایمان پیدا میشوند که شما را اذیت کنند؛ حتی در همین جامعۀ دینی و اسلامی و شیعی خودمان. لذا باید مقاومت خودتان را در این زمینه افزایش دهید.
اثر تربیتی و درونی «قول سدید» خیلی بیشتر از آثار بیرونی و اجتماعی آن است/قول سدید، اندیشه و رأی سدید به انسان میدهد
• قول سدید را صرفاً برای آثار و فواید بیرونی آن نخواهید. مثلاً اینکه اهل قول سدید باشیم تا نتوانند از سخن ما سوءاستفاده کنند، یا اینکه اهل قول سدید باشیم تا همه منطق ما را درک کنند. یا اهل قول سدید باشیم که غیر مستند سخن نگفته باشیم و در دراز مدت یک وجاهت و اعتباری برای ما بیاورد. التزام به قول سدید را برای رسیدن به اینطور فواید و آثار بیرونی قول سدید دنبال نکنید. البته قول سدید بسیاری از اوقات این آثار را هم دارد که بهجای خود محفوظ است، اما اثر تربیتی و درونی قول سدید خیلی بیشتر از آثار بیرونی و اجتماعی آن است.
• یکی از آثار درونی قول سدید این است که قول سدید اندیشه و رأی سدید به انسان میدهد. وقتی شما عادت کنید که هر وقت خواستید سخن بگویید، دقیق و درست سخن بگویید کمکم منشی در اندیشۀ شما پیدا میشود که آنهم به سداد خواهد رسید. ائمۀ هدی(ع) در روایات، اندیشۀ سدید را توصیف و توصیه میکنند. امیرالمؤمنین(ع) میفرماید: «بهترین آراء و اندیشهها و نظرها، آنهایی است که از هوای نفس بیشترین فاصله را داشته باشد و به سداد نزدیکتر باشد؛ خَيْرُ الْآرَاءِ أَبْعَدُهَا مِنَ الْهَوَى وَ أَقْرَبُهَا مِنَ السَّدَاد»(عیون الحکم/ص238) وقتی میگوییم: «نظر من این است که...» باید ببینیم چقدر در این نظر خودمان هوای نفس نهفته است؟! همچنین دقت کنیم که رأی و نظر ما «سدید» باشد.
یکی از راههای رسیدن به رأی سدید، گفتار سدید است
• رأی سدید از کجا نشأت میگیرد؟ یکی از راههای تمرین کردن و رسیدن به رأی سدید، گفتار سدید است. با اینکه گفتار نتیجۀ اندیشه و قلب انسان است، ولی اگر گفتار خود را کنترل کنید، هم قلب شما را پالایش میدهد و هم عقل و اندیشه را رشد میدهد. وقتی شما سعی میکنید در سخنان و قضاوتهای خودتان، سخنِ دقیق و درست بگویید، آنوقت نتیجهاش این میشود که افکار شما هم دقیق میشود.
• متاسفانه خیلی از شایعات و سخنان نادرستی که در جامعه پخش میشود، از همین بچههای خوب و اهل دیانتنی نشأت میگیرد که اهل قول سدید نیستند و بدون تأمل و بررسی یک نقل قول اشتباه را نقل میکنند.
• بعضیها اساساً در اندیشۀ خودشان اهل قول سدید نیستند. یعنی دربارۀ آن سخن اصلاً فکر نمیکنند. در صورتی که اگر کمی فکر کنند میفهمند که نقل قول یا خبری که شنیده و سپس نقل کردهاند، غلط است. یعنی بدون فکر کردن، آن سخن را میپذیرند. لذا غربیها با ماهوارههای خودشان روی این افراد خیلی حساب باز میکنند. یعنی روی اینقبیل افراد که سخن بیپایه و اساس را میپذیرند و یا خودشان سخن بیپایه و اساس میگویند، خیلی برنامهریزی میکنند.
• بعضی وقتها که میبینید ماهوارهها سخنان خیلی مزخرفی میزنند و سعی میکنند با این سخنان غلط خود، کسانی را در جامعه تخریب میکنند- که اگر شما بشنوید، اصلاً نمیپذیرید و حتی برایتان خندهدار است- به خاطر این است که آنها مشتریان خاص خودشان را دارند. تازه آنها حساب میکنند که اگر از بین مشتریان آنها یک درصدی هم این سخن مزخرف را بپذیرند، کمکم و به مرور زمان و با تکرار اینقبیل سخنان، آنها سخن خود را در جامعه جا میاندازند.
اگر قول سدید داشته باشید، رشد فکری هم پیدا میکنید/ کسی که اهل «قول سدید» نباشد در امتحانات آخرالزمان، فریب میخورد
• اگر دقت کنید و قول سدید داشته باشید، به مرور رشد فکری هم پیدا میکنید و دارای رأی سدید خواهید شد. اگر کسی تلاش کند حسابشده سخن بگوید، کمکم در درازمدت حسابشده هم فکر خواهد کرد.
• اگر کسی حسابشده سخن بگوید، جدای از آثار اجتماعی که به دنبال دارد، اهل تشخیص «حرف حساب» هم خواهد شد. یعنی شما اگر اهل قول سدید باشید، قول سدید را هم خواهید پذیرفت.
• خیلی از سخنان، با همدیگر مشابهت دارند؛ خصوصاً در آخرالزمان. در بحرانها و فتنههای آخرالزمان همۀ عوام و تکتک مردم باید عالم خوب را از عالم بد تشخیص دهند. چون در آخرالزمان، آدمهایی که دچار انحراف هستند، سعی میکنند دقیقترین و فراوانترین استدلالها را بیاورند تا مردم را به سوی خود جذب کنند. کسی که خودش اهل فکر سدید و رأی سدید نباشد، یعنی کسی که اهل قول سدید نباشد، نمیتواند قول سدید را تشخیص دهد و وقتی نتوانست قول سدید را تشخیص دهد، طبیعتاً فریب میخورد.
• بحث ما دربارۀ تاریخ اسلام به موضوع عملیات دعوت اصحاب پیامبر اکرم(ص) رسیده و فعلاً در این موضوع متوقف شدهایم. در تاریخ اسلام صریحاً دیده میشود کسانی که به پیامبر اکرم(ص) ایمان میآوردند بلافاصله به تبلیغ دین و دعوت دیگران مشغول میشدند. در صدر اسلام؛ دعوت دیگران به دین زیاد تخصصی نبود؛ اگرچه بعضیها در اینباره از مهارت و توفیق بیشتری برخوردار بودند، برخی از مؤمنین هم بودند که زیاد توان جذب دیگران به دین را نداشتند. اما این یک مسألۀ عادی بود که آنهایی که ایمان میآوردند بدون اینکه دورههای آموزشی سنگینی دیده باشند، دیگران را به دین دعوت میکردند و به همان سادگیای که خودشان به دین جذب شده بودند، به همان سادگی، موجب جذب دیگران هم میشدند.
• عملیات دعوت دیگران به دین، یک وظیفۀ عمومی است و همۀ ما باید انگیزهمند باشیم که به این دعوت بپردازیم. تأثیرات این دعوت فوقالعاده عجیب است. نباید بگوییم به ما نمیآید دیگران را دعوت کنیم. اگر به این عرصه ورود کنید، خواهید دید که خداوند چگونه در نَفَس شما نور و در کلام شما تأثیر قرار میدهد. هر مؤمنی باید دعوت و تبلیغ دین وظیفۀ خودش بداند.
عملیات دعوت ابتدایی زیاد عملیات پیچیدهای نیست که لازم باشد حتماً متخصص یا عالم دینی باشید
• عملیات دعوت ابتدایی را نباید زیاد عملیات پیچیدهای دانست. عملیات دعوت شبیه عملیات تلاوت است. اینکه خداوند میفرماید: «يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِهِ وَ يُزَكِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ»(آلعمران/164) یعنی ابتدا آیات قرآن را برای مردم بخوان و آنها را در معرض مشاهدۀ آیات قرآن قرار بده، شاید با همین مشاهدۀ آیات، فکر و عقلشان روشن شد و جذب دین شدند. چون بعضیها صرفاً با شنیدن و مشاهدۀ آیات قرآن، حرکت خودشان را به سمت دین شروع میکنند و پیامبر(ص) بسیاری از افراد را صرفاً با تلاوت قرآن دعوت کرد و کار به مراحل بعدی یعنی تزکیه و تعلیم کتاب و حکمت کشیده نشد.
• دعوت ابتداییای که وظیفۀ همۀ ماست، کار سخت و پیچیدهای نیست؛ فقط کمی همت میخواهد. گاهی اوقات ما با استدلال سادۀ خودمان میتوانیم دلهای آماده و نورانیای را جذب کنیم که بسیاری از عالمان و متخصصان دین، ممکن است به این توفیق ما نرسند؛ یا بهدلیل اینکه به افرادی که شما دسترسی دارید، آنها دسترسی ندارند یا ممکن است زبان آنها را آنطوری که شما میفهمید متوجه نباشند و بهکار نگیرند. مثلاً ممکن است شما راننده، دانشجو، خیاط، بازاری یا پزشک باشید؛ شما میتوانید همصنفیهای خودتان را با آن زبانی که بینتان رایج است و با آن اُنس و صمیمیتی که بینتان هست، به دین دعوت کنید، آنهم به سهولتی که یک عالم دینی نتواند به آن سهولت ارتباط برقرار کند.
• معلوم نیست عالمان دینی همیشه وظیفهشان اینطور دعوت کردن باشد. همانطور که ارتشها و افسران بلندپایه وقتی جنگ شد به میدان میروند و به صورت عادی به خیابانها نمیآیند که مسائلی مثل ترافیک خیابانها را برطرف کنند، عالمان دینی هم بسیاری اوقات برای مقابله با شبهات سنگینی که برخی معاندین درست میکنند، وارد صحنه میشوند. ولی عملیات دعوت بهصورت عمومی، حتی نیازی به آگاهی از این شبهات و پاسخهای آنها نیز ندارد و البته در صورتی که با چنین شبهاتی هم برخورد کردید، میتوانید افراد را به پاسخهایی که علما برای این شبهات، ارائه دادهاند ارجاع دهید. (البته خوب است همۀ ما پاسخ برخی از این شبهات را بدانیم) اما بسیاری از اوقات ممکن است عملیات دعوت بدون برخورد با چنین شبهاتی و یا حتی با وجود چنین شبهاتی اثر خودش را میگذارد.
توصیههای پیامبر(ص) برای کسانی که میخواهند به عنوان یک «دعوتگر عمومی» دیگران را به دین دعوت کنند
• در جلسات قبل در مورد ویژگیهای کسی که میخواهد به عنوان یک دعوتگر عمومی دیگران را به دین دعوت کند، گفتگو کردیم. از جمله به این روایت اشاره کردیم که شخصی به نام عَمْرَو بْنَ مُرَّة نزد پیامبر اکرم(ص) ایمان آورد و بلافاصله بعد از اینکه ایمان آورد، از پیامبر(ص) درخواست کرد که مرا مأمور کن تا بروم و قوم خودم را به دین شما دعوت کنم. حضرت به او اجازه دادند(ثُمَّ قُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ ابْعَثْنِي إِلَى قَوْمِي لَعَلَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى يَمُنُّ عَلَيْهِمْ كَمَا مَنَّ عَلَيَّ بِكَ فَبَعَثَنِي؛ کنزالفوائد/1/210) و بعد پیامبر(ص) چند توصیه دربارۀ دعوت دیگران به او فرمودند. هرچند او یک مبلغ به معنای متخصص دینی -که امروز ما میشناسیم- نبود بلکه میخواست به عنوان یک دعوتگر عمومی فعالیت کند. لذا کسانی که میخواهند دیگران را به دین دعوت کنند، خوب است این سفارشهای پیامبر(ص) را درنظر بگیرند.
• پیامبر(ص) چند توصیۀ کلیدی و مهم به او فرمود: «بر تو باد که با رفق و مدارا عمل کنی، و با قول سدید(قول استوار و محکم) سخن بگویی و بیرحم و قصیالقلب نباشی، بلکه دلرحم باشی. و مستکبر و حسود هم نباشی؛ عَلَيْكَ بِالرِّفْقِ وَ الْقَوْلِ السَّدِيدِ وَ لَا تَكُ فَظّاً وَ لَا غَلِيظاً وَ لَا مُسْتَكْبِراً وَ لَا حَسُوداً»(همان منبع) البته این دلرحم بودن و این غلیظ نبودن به تعبیری در همان «رفق» هم وجود دارد، کما اینکه خداوند به پیامبر(ص) فرمود: «اگر تندخو و سختدل بودى مردم از دور تو پراکنده میشدند؛ وَ لَوْ كُنْتَ فَظًّا غَليظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ»(آلعمران/159)
• جالب اینجاست که بدانیم این آیه در ارتباط با چه کسانی است؟ در جنگ احد خیلیها در حق پیامبر(ص) نامردی کردند و خداوند آنها را توبیخ کرد.(إِنَّ الَّذِينَ تَوَلَّوْاْ مِنكُمْ يَوْمَ الْتَقَى الجَْمْعَانِ إِنَّمَا اسْتزََلَّهُمُ الشَّيْطَانُ بِبَعْضِ مَا كَسَبُواْ وَ لَقَدْ عَفَا اللَّهُ عَنهُْمْ...»(آلعمران/155تا158) این آیات را خداوند خطاب به آن افراد ضعیف الایمان که شاید برخی از آنها را بشود منافق نامید، بیان میفرماید و آنها را توبیخ میکند که چرا مأموریت خودتان را درست انجام ندادید؟! بعد خداوند از گفتگوی با آنها منصرف میشود و با پیامبر(ص) صحبت میفرماید و این آیه را بیان میفرماید: «رحمتی از جانب خدا به سوی تو آمده که تو اینچنین با آنها مهربان شدهای، اگر تو بیرحم بودی اینها از دور تو پراکنده میشدند؛ فَبِمَا رَحْمَةٍ مِّنَ اللَّهِ لِنتَ لَهُمْ وَ لَوْ كُنتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لاَنفَضُّواْ مِنْ حَوْلِک»(آلعمران/159) این کسانی که خدا میفرماید از دور تو پراکنده میشدند، در ارتباط با مردم عادی بیان نمیفرماید بلکه در ارتباط با همان خیانتکاران و افراد ناسپاس و فراریان از جنگ بیان میفرماید که خطای بسیار بزرگی (در جنگ احد) مرتکب شده بودند و اگر پیامبر(ص) میخواست مطابق عرف معمول در جنگها با آنها رفتار کند، شاید خیلی از آنها را باید اعدام میکرد ولی پیامبر(ص) با آنها مدارا کرد و تخطی نظامی آنها را بخشید و برای آنها استغفار کرد. پیامبر(ص) با اطرافیان خودشان اینطوری برخورد میکردند و طبیعتاً به دیگران هم سفارش میکردند که همینطوری برخورد کنند.
چطور میشود «مدارا» و «قول سدید» را با هم جمع کرد؟/چگونه میتوان «مهربان» و در عین حال «محکم» سخن گفت؟
• دو توصیۀ ابتدایی پیامبر(ص) برای کسی که میخواست مردم را به دین دعوت کند این بود: «با مهربانی و مدارا و محکم و استوار سخن بگو؛ عَلَيْكَ بِالرِّفْقِ وَ الْقَوْلِ السَّدِيدِ»(کنزالفوائد/1/210) یعنی سخن گفتن با مدارا و در عین حال، محکم و استوار. این ترکیب بسیار زیبایی است. ما اگر بخواهیم این رفق و مدارا را با قول سدید جمع کنیم، چگونه میشود؟ یعنی آدم چگونه میتواند «مهربان» و در عین حال «محکم» سخن بگوید؟
• ابتدا ترکیب این دو صفت را در کنار همدیگر طی یک روایت زیبا از امیرالمؤمنین(ع) ببیند که فرمود: «رفق راهی است که انسان را به سوی قول محکم میبرد؛ الرِّفْقُ عُنْوَانُ السَّدَاد»(غررالحکم/4953) یعنی این دو مفهوم «رفق» و «قول سدید» اساساً با هم ارتباط دارند. شما اگر بخواهید سخن محکمی بگویید وقتی از باب رفق شروع کنید این رفق شما علامتی است که نشان میدهد شما به قول سدید خواهید رسید.
• واقعاً اگر با رفق شروع کنیم، به قول سدید خواهیم رسید. ای کاش ما بتوانیم تمرین کنیم که هر سخنی را چگونه بیان کنیم که این رفق و سداد در آن دیده شود و خودمان را بیرحم و غلیظ القلب نشان ندهیم.
پیامبری که اینقدر با رفق و مدارا رفتار میکرد را متهم میکنند به اینکه دین خود را با شمشیر گسترش داد!/ اگر امیرالمؤمنین(ع) اهل رفق و مدارا نبود، اینقدر منافقین و خوارج جرات پیدا کردند
• اگر کسی منافق باشد و ما با بیرحمی با او رفتار کنیم و او را به سمت جهنم هُل بدهیم، چه کسی خودشحال میشود و چه کسی ناراحت میشود؟ طبیعتاً خداوند ناراحت میشود. درست است که آن شخص، جهنمی است ولی نباید او را به سمت جهنم هُل داد. بلکه باید سعی کنیم به یک شکلی او را جذب کنیم و متوقفش کنیم بلکه از راه اشتباه خود برگردد. این دین و آیین و مرام پیامبر مهربان ماست ولی این پیغمبر را محکوم میکنند به اینکه دین خودش را با شمشیر در جهان گسترش داده است! چون بالاخره هرچقدر پیامبر(ص) رفق و مدارا داشت و هرچقدر مهربان و دلرحم بود، باز هم جنگ پیش میآمد. ولی مغرضان و معاندان، همین بخش جنگ و نبرد پیامبر(ص) را برجسته میکنند و تصویر خشنی از پیامبر(ص) نشان میدهند و ایشان را به خشونت محکوم میکنند.
• امیرالمؤمنین(ع) را نیز به خشونت، متهم میکردند. مگر ایشان رفق و مدارا نداشت؟! اگر امیرالمؤمنین(ع) اهل رفق و مدارا نبود اصلاً اینقدر برای ایشان جنگ پیش نمیآمد. اگر حضرت از همان اول از خودش یک خشونت بیجا نشان میداد، همه از حضرت میترسیدند و شمشیرها را غلاف میکردند. از بس حضرت اهل رفق و مدارا بود، سه جنگ داخلی به ایشان تحمیل شد از بس پیامبر(ص) رحم داشت و غلیظ القلب نبود و حتی با غیر مؤمنین هم مهربان بود، اینقدر منافقین جرات پیدا کردند و به ایشان خیانت کردند. از بس امیرالمؤمنین(ع) اهل رفق و مدارا بود، خوارج به خروج ایشان از دین، حکم کردند درحالیکه خودشان از دین خارج شده بودند.
اغلب کسانی که اوایل انقلاب اهل خشونتهای افراطی بودند، الان گرایشهای شدید لیبرالی دارند
• در جمهوری اسلامی هم همین است. از بس نظام اسلامی در کلیّت خودش، اهل رفق و مدارا بوده و با قول سدید حرکت کرده است که بعضیها پُررو شدهاند و آن را متهم به خشونت میکنند. البته ممکن است چند نفر در گوشه و کنارِ این نظام اسلامی، کارهای غلطی انجام داده باشند. اتفاقاً در این 35 سال میتوان آمار گرفت که چه کسانی رفتارهای بدون رفق و مدارا داشتند و الان کجا هستند؟! مثلاً بعضیها اوایل انقلاب میگفتند: «هر کسی پول دارد باید پولهایش را بگیریم؛ چون معلوم نیست اینها در زمان طاغوت از چه راهی پول جمع کردهاند!» ولی نظام اسلامی جلوی این افراد را گرفت. حالا یکی از کسانی که این سخن را میگفت، خودش تازه از زندان فتنۀ 88 آزاد شده و حالا آمده است و میخواهد همهچیز را آزاد کند!
• اگر در تاریخ انقلاب ما بررسی شود که چه کسانی در این انقلاب، در گوشه و کنار، اهل رفق و مدارا نبودند خودش یک پروندۀ بسیار جالی خواهد بود. اغلب کسانی که اوایل انقلاب اهل خشونتهای افراطی و بیجا بودند، الان گرایشهای شدید لیبرالی دارند. بروید روزنامههای دهۀ اول و حتی پنج سال اول انقلاب را بخوانید. تندترین و افراطیترینهای آن زمان، امروز کندترین آدمها هستند!
علیرغم رفق و مدارای نظام، بعضیها این نظام را متهم میکنند که میخواهد با شمشیر، مردم را به بهشت ببرد!
• در موارد متعددی در طول سالهای انقلاب پیش آمده است که مقام معظم رهبری با برخی از افراد در جبهۀ انقلابی به این دلیل که در مجموعۀ آنها یک خبر غیرمنصفانه و تند، علیه کسانی که حتی ممکن است مواضع ناشایستی داشتهاند و به انقلاب ضربه زدهاند، منتشر شده است، به شدت برخورد کردهاند که چرا خبر غیرمنصفانه منتشر شده است. یعنی مراقبت کردهاند که حتی از کسی که احیاناً ظالم است، حقی ظایع شود. سیرۀ حضرت امام(ره) هم اینطوری بود. با اینکه نظام ما اینطوری بوده و هست، بعضیها الان به راحتی سخن از این میگویند که نباید با شمشیر، مردم را به بهشت برد! از بس این نظام مدارا و مماشات کرده و کسی را با شمشیر به بهشت نبرده، بعضیها بیش از حد از این مدارا سوء استفاده میکنند.
• رسول خدا(ص) که اینهمه با منافقین و فراریان از جنگ، مدارا میکرد و با محبت با آنها برخورد میکرد، 1400 سال است که ایشان را به خشونت متهم میکنند و میگویند ایشان اسلام را به زور شمشیر گسترش دادهاند! ما که جای خود داریم! معلوم است که با شاگردان اصیل مکتب پیغمبر نیز همینطوری برخورد میشود. چارهای نیست. همین رفق و مدارا و مهربانی پیغمبر(ص) هم عامل مظلومیت ایشان میشود. زیرا به چه کسی نمیشود ظلم کرد که همۀ مردم از او شدیداً بترسند. چون او آنقدر به دیگران ظلم میکند که جایی باقی نمیگذارد که دیگران به او ظلم کنند.
خیلی از مظلومیتهای نظام ما ناشی از این است که هیچوقت نخواسته کسی را با شمشیر به بهشت ببرد/ بسیاری از مشکلات نظام اسلامی به خاطر شدّت رفق و مدارای آن است/مدارای امیرالمؤمنین موجب تمرّد امثال طلحه و زبیرها و خوارج شد
• خیلی از مظلومیتهای نظام ما هم ناشی از این است که هیچوقت نخواسته است کسی را با شمشیر به بهشت ببرد. اصلاً مشکلات نظام اسلامی به خاطر شدّت رفق و مدارای آن است. امیرالمؤمنین(ع) آنقدر اهل رفق و مدارا و قول سدید و رأی سدید بود که طلحه و زبیرها و خوارجها پُررو شدند. حتی در جنگ صفین به امیرالمؤمنین(ع) میگفتند: شما مدیریت ندارید! شما سیاست بلد نیستید و نمیتوانید! وقتی این شایعات صورت گرفت، بدانید که -در مرحلۀ بعدی- تمرّد هم صورت میگیرد. تمرّدی که طی آن بعضیها امیرالمؤمنین(ع) را از دین خارج میدانستند ناشی از چه بود؟ وقتی با یک بزرگتر، اینگونه رفتار کردید و پیچهای حکومت او را شُل کردید، و امارت او را خدشهدار کردید به حدّی که امیرالمؤمنین(ع) فرمود: «لَقَدْ كُنْتُ أَمْسِ أَمِيراً فَأَصْبَحْتُ الْيَوْمَ مَأْمُوراً»(نهجالبلاغه/خطبۀ208)، دیگر هر آدم بیسروپایی میآید و از خودش تفکر صادر میکند و میگوید: شما در فلان مورد اشتباه کردید! و آنقدر هم محکم پای سخن خودش میایستد که حتی به روی امیرالمؤمنین(ع) شمشیر میکشد. به خاطر اینکه فکر میکند حضرت اشتباه کرده و از دین خارج شده است!
• این رفتارهای جسورانۀ اطرافیان، به خاطر شدت رفق و مدارای امیرالمؤمنین(ع) بود. و الا خیلیها بودند که رفتارهای غلط بسیار واضحی داشتند ولی هیچ فرقهای علیه آنها درست نشده و کسی علیه آنها قیام نکرده و کسی هم جرات نداشت به آنها اعتراض کند، برای اینکه میترسیدند. اما در مقابل پیامبر(ص) و امیرالمؤمنین(ع) چون از ظلم آنها نمیترسیدند، جرات میکردند علیه ایشان اقدام کنند و لذا برای نظام اسلامی مشکل ایجاد میکردند.
• در نظام جمهوری اسلامی هم خیلی از مشکلات و زحمتهایی که ما تحمل میکنیم، به خاطر رفق و مدارای نظام است. در هیچ کشوری اینطور با رفق و مدارا برخورد نمیکنند. کما اینکه مقام معظم رهبری در زمان دولت اصلاحات فرمودند: در هیچ کشوری اینطوری نیست که روزنامهها اساس نظام خودشان را اینطوری زیر سؤال ببرند.
• واقعاً هم همینطور است که برخی، اساس نظام را زیر سؤال میبرند. این هم در اثر رفق و مدارایی است که وجود دارد. و اتفاقاً همان کسانی که نظام اینقدر با رفق و مدارا با آنها برخورد میکند، همیشه اتهام میزنند که اینجا با خشونت با ما برخورد میکنند! در حالی که اگر با خشونت با آنها برخورد میشد، اصلاً نمیتوانستند این سخن را بگویند و منتشر کنند. در نهایت هم این نظام مظلوم، متهم میشود به اینکه میخواهد با شمشیر کارها را پیش ببرد.
• درست است که امیرالمؤمنین(ع) سه جنگ را اداره کرد، ولی میدانید این جنگها بعد از چقدر رفق و مدارا بوده است؟ اصلاً میدانید که دلیل این جنگها، همان رفق و مدارای حضرت بود که برخی جرات کردند جنگ راه بیندازند؟ و بعد از اینکه آنها جنگ راه انداختند، امیرالمؤمنین(ع) نمیتوانست خودش را تسلیم آنها کند و طبیعتاً باید جلوی آنها میایستاد.
دوستان پیامبر(ص) نیز باید شیوۀ خود را رفق و مدارا قرار دهند و در این راه تهمت افراطی بودن هم بشنوند و تحمل کنند
• رفق و مدارا شیوۀ پیامبر اکرم(ص) بود و دوستان پیامبر(ص) نیز باید شیوۀ خودشان را رفق و مدارا قرار دهند و در این راه کتک هم بخورند و تهمت هم بشنوند و تهمت افراطی بودن هم بشنوند و محرومیتهایی را تحمل کنند. شما یقین داشته باشید در همین نظام جمهوری اسلامی هر کسی درست رفتار کند، محرومیتهایی از این سو یا آنسو به او خواهد رسید. گویا این سنت الهی است که اگر مؤمنی درست عمل کند و با رفق و مدارا و مهربانی هم برخورد کند، حتماً جریانها و قدرتهای حقیری از این سو و آنسو، او را از بسیاری مواهب محروم میکنند و حتی اگر بتوانند دوست دارند دیگر صدایش هم در نیاید.
• هر کسی مسیر درستی را انتخاب کرد و همیشه هم اهل رفق و مدارا بود، کافی است فقط یکجا سر یک خط قرمز، بایستد، در این صورت او را به خشونت و افراطیگری متهم میکنند و سعی میکنند نابودش کنند. یعنی هرچقدر هم با رفق و مدارا عمل کنید، آخر سر بالاخره این تهمت را به شما میزنند. چون موتور تولید سخنِ ناحق و غیرمنصفانه علیه نیروی خوب و قوی همیشه فعال است.
• آنهایی که آمادهاند به خاطر دین - حتی در یک جامعۀ دینی - محرومیت بکشند، باید این توصیههای پیامبر(ص) را به دقت گوش کنند. اما اگر میخواهید طوری رفتار کنید که کسی به شما سخن تندی نگوید یا تهمت نزند، اصلاً این کار را شروع نکید! چون بالاخره چند نفر آدم ضعیف الایمان پیدا میشوند که شما را اذیت کنند؛ حتی در همین جامعۀ دینی و اسلامی و شیعی خودمان. لذا باید مقاومت خودتان را در این زمینه افزایش دهید.
اثر تربیتی و درونی «قول سدید» خیلی بیشتر از آثار بیرونی و اجتماعی آن است/قول سدید، اندیشه و رأی سدید به انسان میدهد
• قول سدید را صرفاً برای آثار و فواید بیرونی آن نخواهید. مثلاً اینکه اهل قول سدید باشیم تا نتوانند از سخن ما سوءاستفاده کنند، یا اینکه اهل قول سدید باشیم تا همه منطق ما را درک کنند. یا اهل قول سدید باشیم که غیر مستند سخن نگفته باشیم و در دراز مدت یک وجاهت و اعتباری برای ما بیاورد. التزام به قول سدید را برای رسیدن به اینطور فواید و آثار بیرونی قول سدید دنبال نکنید. البته قول سدید بسیاری از اوقات این آثار را هم دارد که بهجای خود محفوظ است، اما اثر تربیتی و درونی قول سدید خیلی بیشتر از آثار بیرونی و اجتماعی آن است.
• یکی از آثار درونی قول سدید این است که قول سدید اندیشه و رأی سدید به انسان میدهد. وقتی شما عادت کنید که هر وقت خواستید سخن بگویید، دقیق و درست سخن بگویید کمکم منشی در اندیشۀ شما پیدا میشود که آنهم به سداد خواهد رسید. ائمۀ هدی(ع) در روایات، اندیشۀ سدید را توصیف و توصیه میکنند. امیرالمؤمنین(ع) میفرماید: «بهترین آراء و اندیشهها و نظرها، آنهایی است که از هوای نفس بیشترین فاصله را داشته باشد و به سداد نزدیکتر باشد؛ خَيْرُ الْآرَاءِ أَبْعَدُهَا مِنَ الْهَوَى وَ أَقْرَبُهَا مِنَ السَّدَاد»(عیون الحکم/ص238) وقتی میگوییم: «نظر من این است که...» باید ببینیم چقدر در این نظر خودمان هوای نفس نهفته است؟! همچنین دقت کنیم که رأی و نظر ما «سدید» باشد.
یکی از راههای رسیدن به رأی سدید، گفتار سدید است
• رأی سدید از کجا نشأت میگیرد؟ یکی از راههای تمرین کردن و رسیدن به رأی سدید، گفتار سدید است. با اینکه گفتار نتیجۀ اندیشه و قلب انسان است، ولی اگر گفتار خود را کنترل کنید، هم قلب شما را پالایش میدهد و هم عقل و اندیشه را رشد میدهد. وقتی شما سعی میکنید در سخنان و قضاوتهای خودتان، سخنِ دقیق و درست بگویید، آنوقت نتیجهاش این میشود که افکار شما هم دقیق میشود.
• متاسفانه خیلی از شایعات و سخنان نادرستی که در جامعه پخش میشود، از همین بچههای خوب و اهل دیانتنی نشأت میگیرد که اهل قول سدید نیستند و بدون تأمل و بررسی یک نقل قول اشتباه را نقل میکنند.
• بعضیها اساساً در اندیشۀ خودشان اهل قول سدید نیستند. یعنی دربارۀ آن سخن اصلاً فکر نمیکنند. در صورتی که اگر کمی فکر کنند میفهمند که نقل قول یا خبری که شنیده و سپس نقل کردهاند، غلط است. یعنی بدون فکر کردن، آن سخن را میپذیرند. لذا غربیها با ماهوارههای خودشان روی این افراد خیلی حساب باز میکنند. یعنی روی اینقبیل افراد که سخن بیپایه و اساس را میپذیرند و یا خودشان سخن بیپایه و اساس میگویند، خیلی برنامهریزی میکنند.
• بعضی وقتها که میبینید ماهوارهها سخنان خیلی مزخرفی میزنند و سعی میکنند با این سخنان غلط خود، کسانی را در جامعه تخریب میکنند- که اگر شما بشنوید، اصلاً نمیپذیرید و حتی برایتان خندهدار است- به خاطر این است که آنها مشتریان خاص خودشان را دارند. تازه آنها حساب میکنند که اگر از بین مشتریان آنها یک درصدی هم این سخن مزخرف را بپذیرند، کمکم و به مرور زمان و با تکرار اینقبیل سخنان، آنها سخن خود را در جامعه جا میاندازند.
اگر قول سدید داشته باشید، رشد فکری هم پیدا میکنید/ کسی که اهل «قول سدید» نباشد در امتحانات آخرالزمان، فریب میخورد
• اگر دقت کنید و قول سدید داشته باشید، به مرور رشد فکری هم پیدا میکنید و دارای رأی سدید خواهید شد. اگر کسی تلاش کند حسابشده سخن بگوید، کمکم در درازمدت حسابشده هم فکر خواهد کرد.
• اگر کسی حسابشده سخن بگوید، جدای از آثار اجتماعی که به دنبال دارد، اهل تشخیص «حرف حساب» هم خواهد شد. یعنی شما اگر اهل قول سدید باشید، قول سدید را هم خواهید پذیرفت.
• خیلی از سخنان، با همدیگر مشابهت دارند؛ خصوصاً در آخرالزمان. در بحرانها و فتنههای آخرالزمان همۀ عوام و تکتک مردم باید عالم خوب را از عالم بد تشخیص دهند. چون در آخرالزمان، آدمهایی که دچار انحراف هستند، سعی میکنند دقیقترین و فراوانترین استدلالها را بیاورند تا مردم را به سوی خود جذب کنند. کسی که خودش اهل فکر سدید و رأی سدید نباشد، یعنی کسی که اهل قول سدید نباشد، نمیتواند قول سدید را تشخیص دهد و وقتی نتوانست قول سدید را تشخیص دهد، طبیعتاً فریب میخورد.