به گزارش مشرق، صراط نوشت: مناديان سيطره تکنولوژيک را خليفه الله خوانده اي؟!... حالا آقاي رئيس جمهور تحويل بگيرند اين اسلام شناس خبره را! هرچند تخصص آقاي رئيس جمهور نيزمديريت ترافيک و آسفالت نرم بود نه اسلام شناسي!
راقم اين سطور به خوبي در ياد دارد که جناب آقاي احمدي نژاد، دو سه سال پيش در پاسخ به اعتراضاتي که عليه آقاي مشايي شده بود وي را يک اسلام شناس خبره خوانده بودند! حالا آقاي رئيس جمهور تحويل بگيرند اين اسلام شناس خبره را! البته بر ايشان نيز حرجي نيست. تخصص آقاي رئيس جمهور مديريت ترافيک و آسفالت نرم است نه اسلام شناسي! اما افسوس که صاحب اسلام از نظرها غايب است و هرکسي پا در کفش اسلام شناسان مي کند...
شايد خاطر عزيز جناب آقاي احمدي نژاد را جملات فوق مکدّر ساخته باشد اما بد نيست اين جملات را با دقت بخوانند:
«انسان در دوران جديد نسبت به انسانهاي عصر قديم از قدرت آفريدگاري بيشتري برخوردار است و آفرينش انسان در دنياي معاصر بسيار افزايش يافته است. کمال انسان هم معناي ارتقاي آفريدگاري بشر است... اين سير کمالي که انسان را در جايگاه خليفهاللهي قرار ميدهد بايد طي و وي به اين منظور توانمند شود. هرچه زمان ميگذرد توان انسانها از نظر کمي، کيفي و ماهوي براي خلق رويدادها بيشتر ميشود ... امروزه اثرگذاري انسانها نيز نسبت به گذشته بسيار افزايش يافته است اين امر يکي از شاخصهاي رشد، توسعه و پيشرفت کمال بشر است. در گذشته انسانهايي ميزيستند که اثرگذاريشان بسيار محدود بود، اما در طول زمان هم از جهت دامنه و هم از جهت بعد، اين اثرگذاري افزايش يافته است... بديهي است که در عصر موعود انسان بسيار اثرگذارتر از اکنون نه در زمين بلکه در تمام آفرينش خواهد بود... ماموريت انسان اين است که جانشين خداوند باشد، تصميم بگيرد و اراده کند؛ بنابراين حوزه انسانها خداوند است و انسان به جاي خدا نشسته است. بر اين اساس ماموريت انسان يک ماموريت لايتناهي است و ابعاد محدودي ندارد. خداوند ظرفيت خدا شدن را در بشر قرار داده است...»
آنچه در بالا ملاحظه فرموديد بخشهايي از جديدترين افاضات رئيس دفتر رئيس جمهور در مراسم تجليل از خبرنگاران برتر حوزه زنان و خانواده است که با لبريز کردن کاسه صبر متدينين از اينهمه بي شرمي و وقاحت که متاسفانه به نام رئيس جمهور محترم ثبت مي شود، مجالي ساخته تا نکات چندي به استحضار خوانندگان محترم برسانيم.
1- قبل از آنکه به بررسي عمق جهل اين رئيس دفتر خبرساز بپردازيم شايسته است سوالي مطرح شود و آن اينکه؛ چرا در مراسمي که در شان رئيس جمهور بوده ، يک آدم اداري نهاد رياست جمهوري به جاي رئيس جمهور شرکت کرده است؟ آيا رئيس دفتر رئيس جمهور همان کاري را مي کند که معاون اول رئيس جمهور بايد بکند؟! اصلا معاون اول رئيس جمهور چه کاره است؟ چرا هيچ خبري از او نيست؟ چرا او به جاي رئيس جمهور در چنين جمعهايي حاضر نشده و سخنراني نمي کند؟ آيا مشايي عملا پست معاون اولي رئيس جمهور را در تصاحب خود دارد؟ و آيا مي توان اين دستور حکومتي مقام معظم رهبري را فراموش کرد که ؛
انتصاب آقاي اسفنديار رحيم مشايي به معاونت رئيس جمهور بر خلاف مصلحت جنابعالي و دولت و موجب اختلاف و سرخوردگي ميان علاقمندان به شما است. لازم است انتصاب مزبور ملغي و کان لم يکن اعلام گردد. (سيدعلي حسيني خامنهاي - 27 /4/ 88)
اگر دستور روشن فوق فراموش ناشدني است، آقاي رئيس جمهور با چه دليلي عامل سرخوردگي دولت و اختلاف ميان علاقمندان دولت اسلامي را پشت سر هم به عنوان جانشين خود در مَواقف متعدد معرفي مي کنند؟
2- اما در مورد حرفهاي اين عنصر کم دان و پرمدعا ابتدا يادآوري اين نکته ضروري است که؛ اگر نبود جايگاه هاي حساسي که آقاي رئيس جمهور از سر لجاجت به وي سپرده اند حرفهاي بي سرو ته مشايي به اندازه پر کاهي ارزش بازخواني و نقد را نداشت. اما چه مي توان کرد که متاسفانه جهال، نورچشمي رئيس جمهور شده اند و قصه پر غصه سرخوردگي آقاي احمدي نژاد در حال تکوين است.
الف) مشايي در ابتداي صحبتهايش چنين ميگويد:
انسان در دوران جديد نسبت به انسانهاي عصر قديم از قدرت آفريدگاري بيشتري برخوردار است و آفرينش انسان در دنياي معاصر بسيار افزايش يافته است. کمال انسان هم معناي ارتقاي آفريدگاري بشر است...
اين انسان جديد کيست؟ آيا او همان انسان مدرن است؟ رئيس دفتر بي سواد آقاي احمدي نژاد که متاسفانه ليسانس وي نيز هيچ ارتباطي به علوم ديني و انساني ندارد، چه تخصصي در حوزه انسان شناسي دارد؟! آيا اين فرد که در حوزه علوم ديني و انساني در حد زيرديپلم سير مي کند، معناي حرفهايي که در اجلاس فوق الذکر بر زبان آورده را مي داند؟ مثلا آيا مي داند که برتر انگاشتن انسان مدرن (نسبت به انسان ماقبل مدرن) و نزديکتر معرفي کردن آدم عصيانگر جديد به مقوله «کمال»، حرف چه کساني است و ريشه در کدام جهان بيني دارد؟!
نگارنده اميدوار است که ماجراي حرفهاي خطرناک آقاي مشايي به جهل او متوقف گردد که اگر وي با علم به حقيقت اعتقادات مدرن چنين حرفهايي بر زبان آورده باشد مشروعيت وي و متعاقبا دولت و رئيس جمهوري که حيثيت ملت ايران را وجه الملاعبه صاحبان چنين عقايد ضاله اي ساخته اند بر باد خواهد رفت.
آنان که کمال وجودي بشر را مترادف ساخته هاي بشر جديد مي انگاشتند همانهايي بودند که رودرروي انقلاب اسلامي پنجه در چهره اسلام کشيدند. همانهايي که برازنده ترين نام بر ايشان «ضدانقلاب» بود. ساخته هاي بشر جديد که در چهره «تکنولوژي» پا به عرصه مدرنيته نهاده اند، بتهاي ظلمتکده مدرنند. جلوات تکنولوژيک مدرن دقيقا همان حجابهايي هستند که جلوي کمال حقيقي بشر را گرفته اند. چه کسي است که تاکنون نديده باشد که اتفاقا انسان مدرن با اتکاء به ستون توخالي تکنولوژي رودرروي حقايق وحياني و ما بعد الطبيعي و الهيات و دين و خدا و پيغمبر ايستاده است؟
آيا آفرينشهاي بشري مدرن که در صورت تکنولوژيک سر بر آورده اند همان جلوه خليفه اللهي انسان اند؟ بياييد ببينيم اصلا اين تکنولوژي (يا به قول مشايي قدرت آفريدگاري بشر مدرن) چيست؟ تکنولوژي ابزار ارضاي نيازهاي مادي انسان است، در قواره توسعه سيري ناپذير تمايلات مادي بشر. محصولات تکنولوژيک صرفا نظر به غايات مادي دارند و بس! با اين وصف حوزه تکنولوژي حوزه ماده است و حوزه ماده، حوزه حيوانيت آدمي است. لذا تکنولوژي صرفا معطوف به فربه سازي بُعد حيواني وجود آدمي است. اما آيا حقيقت آدمي همين حيوانيت تکنولوژيک است؟! آيا کمال آدمي همان توسعه تکنولوژيک بُعد حيواني اوست؟ پس کجا رفت آنهمه عرض حال شيعيان بر خداي تبارک و تعالي، در مناجات شعبانيه که؛ الهي هب لي کمال الانقطاع اليک؟! آيا کمال انقطاع الي الله، همان دام پروري مدرن تکنولوژيک است؟ آيا مي توان در بند تکنولوژي بود و مدعي کمال انقطاع الي الله گشت؟
ب) مشايي مي گويد:
کمال انسان هم معناي ارتقاي آفريدگاري بشر است... اين سير کمالي که انسان را در جايگاه خليفهاللهي قرار ميدهد بايد طي و وي به اين منظور توانمند شود. هرچه زمان ميگذرد توان انسانها از نظر کمي، کيفي و ماهوي براي خلق رويدادها بيشتر ميشود ...
آيا به واقع انسان مدرن موجود توانمندي است؟ اگر چنين است پس چگونه پيرمردي با دست خالي، به حسب اتکاء به توان بي پايان ذات ذوالجلال، يک تنه پوزه تمامي اين به اصطلاح «توانمندان» را به خاک ماليد؟ آيا بشر مدرن مصداق خليفه الله است؟ مظهر بشر مدرن چه کساني هستند؟ بوش؟ ميلي بند؟ اوباما؟ کلينتون؟ خلبان هواپيمايي که بمب اتمب را بر سر مردم هيروشيما انداخت؟ ارتش اسرائيل با بمبهاي سوپرتکنولوژيک فسفري؟
به راستي اين به قول آقاي مشايي؛ «آفريده هاي روز افزون دنياي مدرن» چه گرهي از کار «بندگي و عبوديت» بشر گشوده اند؟ اصلا مگر به قول قرآن کريم هدف از خلقت ابناء بشر توسعه تکنولوژيک بود؟ چرا کساني که قرآن نخوانده اند را مجال داده ايم تا در باب کمال و خليفه اللهي بشر گزافه بگويند؟ گويا اين انسان جاهل در قرآن کريم نخوانده است که؛ «وما خلقت الجنّ والانسَ الّا ليعبدون»! ... ما تمامي جن و انس را نيافريديم جز براي عبادت خداوند سبحان... حاليا به ما بگويند که اين بشر مفتون تکنيک چگونه به مقام عبوديت در برابر پروردگار نايل آمده است؟! فرهنگي که از پس تکنولوژي زائيده شده، فرهنگ طغيان در برابر خداوند است نه عبادت! فرهنگ سکس و خشونت و ربا و ماشينيسم و ميليتاريسم و نيهيليسم و ليبراليسم و در يک کلمه اومانيسم است، نه سجده به پاي خالق جلّ و علي. کجا اين حيوانات خليفه اللهند؟! اينان کالانعام اند بل هم اضل سبيلا!
آقاي بي سواد و پر گو! خودت را به خواب زده اي يا بيداري اسلامي را خواب فرض کرده اي؟! مناديان توسعه را خليفه الله خوانده اي؟! البته با قرائتي خاص مي توان اين حيوانات جديد را خليفه الله خواند. چه اينکه توسعه مادي؛ خداي ايشان است و اکنون به مدد تکنولوژي، جانشين اين خداي دروغين گشته اند! اما زهي خيال باطل که خداي رحمن و رحيم چنان کوچک و حقير باشد.
خليفه الله ، خميني کبير بود. خليفه الله شهداء و زجر کشيدگان بودند. نه حيوانات مدرن! چه توهيني از اين بزرگتر ميشد نثار اولياءالله کرد که اکنون مقام خليفه اللهي ايشان را در خور حيوانات غير متمدني چون ارباب تکنيک نموده اند؟!
ج) مشايي مي گويد:
امروزه اثرگذاري انسانها نيز نسبت به گذشته بسيار افزايش يافته است اين امر يکي از شاخصهاي رشد، توسعه و پيشرفت کمال بشر است. در گذشته انسانهايي ميزيستند که اثرگذاريشان بسيار محدود بود، اما در طول زمان هم از جهت دامنه و هم از جهت بعد، اين اثرگذاري افزايش يافته است...
تو گويي در گذشته نوح (ع) و ابراهيمي (ع) در کار نبود. توگويي در گذشته موسي (ع) و عيسي (ع) و محمدابن عبدالله (صلي الله و عليه و آله وسلّم) و علي (ع) و فاطمه (س) و حسن (ع) و حسين (ع) و آنهمه امام معصوم وجود نداشتند! اگر هم بودند (نستجير بالله) کاري به بزرگي حيوانات مدرن نکرده اند! گويي در طول 1400 سال پس از نزول قرآن آنهمه عالم رباني و عارف صمداني در کار نبودند و اگر هم بودند کاري به بزرگي ارباب تکنيک نکرده اند!... تا بزرگ چه باشد و کار بزرگ کدام باشد! مَثل اين کلام موهن مثل گوينده اي است که کار ابليس را با کار حضرت ربّ الارباب قياس کند و آنگاه جاهلانه چنين نتيجه بگيرد که کارکرد دستگاه شيطاني، بسي بزرگتر از دستگاه رباني است! آقاي بي سواد و چندين پُسته را دعوت مي کنيم که کمي در باب بزرگي اولياءالله تامل کند. شايد رستگار شود... بزرگي بدان نبوَد که بني آدم را دعوت به دنيا کنند و غافل از آخرت. بزرگي بدان نبود که انسان را دعوت به خودپرستي کنند و غافل از خداپرستي. بزرگي بدان نبود که آدمي را برده اهواء نفسانيه گردانند و غافل از مقام عبادت حق. بزرگي بدان نبود که دنيا را در چشم بني آدم به سان چراگاهي بزرگ بنمايانند و حيوانيت او را تحريض و تحريک کنند. کار بزرگ را آن کساني کردند که حجابهاي ظلماني دنيا را از مقابل ديدگان غفلت آلود دنيازدگان کنار زدند تا چشم بصيرتشان به جمال عالم آراي حضرت دوست روشن گردد. همانهايي که در جهاني ماقبل اين جهان مدرن مي زيستند... و فرزندان ايشان هم اينک در ميان ما هستند. همانهايي که هنرشان پرورش جوانان حزب اللهي بود که مولايمان فرمود؛ پرورش جوانان حزب اللهي فتح الفتوح امام بود... و اگر قرار بود خميني نيز به سان ارباب تکنيک مردمان را با طغيان در برابر خداوند بخواند هرگز چنان لاله هاي خونيني بر دامان اسلام نمي روئيد...
د) رييس دفتر و سرپرست نهاد نهاد رياست جمهوري، دبير کميسيون فرهنگي دولت، رياست شوراي هماهنگي مناطق آزاد و ويژه اقتصادي، رياست گروه مشاوران جوان رياست جمهوري، رئيس کارگروه زيارت و فرهنگ رضوي، جانشين رييس جمهور در شوراي عالي ايرانيان خارج از کشور، رييس مرکز مطالعات جهاني شدن، رئيس شوراي اطلاع رساني دولت ايران، نماينده رييس جمهور در شوراي نظارت بر سازمان صداو سيماي جمهوري اسلامي ايران و عضو کميسيونهاي اقتصاد وفرهنگي دولت در ادامه مي گويد:
بديهي است که در عصر موعود انسان بسيار اثرگذارتر از اکنون نه در زمين بلکه در تمام آفرينش خواهد بود...
آقاي رئيس دفتر قيام حضرت حجه ابن الحسن (ارواحنا فداه) را نيز در راستاي فساد عالم گير دنياي مدرن کنوني و البته مرحله پيشرفته تر آن! ارزيابي کرده که اميدواريم اينهم از سر جهل فراگيري باشد که در کلام ايشان موج مي زند و الا توهيني از اين وقيحانه تر به ساحت حضرت ولي عصر (عج) نمي توان يافت.
ه) مشايي در ادامه چنين مي افزايد:
ماموريت انسان اين است که جانشين خداوند باشد، تصميم بگيرد و اراده کند؛ بنابراين حوزه انسانها خداوند است و انسان به جاي خدا نشسته است. بر اين اساس ماموريت انسان يک ماموريت لايتناهي است و ابعاد محدودي ندارد. خداوند ظرفيت خدا شدن را در بشر قرار داده است...
اين صداي خود ابليس است. اينها همان القائاتي است که ابليس بر ذهن آدم ابو البشر افکند و او را از جنت اعلي به فرش سفلي کشاند! خداوند لعنت کند شيطان رانده شده را که اکنون نيز از زبان اومانيستهايي چون مشايي ظرفيت خدا شدن را در وجود انسان آدرس مي دهد! يکي نيست بگويد آخر بي سواد! اگر خداوند موجودي مي آفريد که هم ارض خودش بود که بايد قاعدتا شريک خويشتن را خلق کرده باشد! اگر انساني توانست ظرفيتش را به کمال رسانده و خدا شود آنوقت بايد چه کسي را بپرستد؟ خودش را يا شريکش را؟! شايد هم قرار است وقتي آدم متکبر به خيالش خدا گشت (!) ديگر کسي را پرستش نکند تا روياهاي باليس محقق گردند!
انسان مدرن هم اينک خويشتن را محور کائنات و حقيقت وجود و جايگزين خداوند رحمن انگاشته و از همين روست که خودبسندگي انسان از اختصاصات دنياي جديد است. اين تمام آن چيزي است که دو هزار سال است که در غرب به نام اومانيته عرضه گشته است و حرفهاي گزاف اسفنديار رحيم مشايي که در لفافه عبارات مقدس تنيده شده را بايد واگويه اومانيسم تلقي کرد.
3- و اما آقاي احمدي نژاد! بوي هاشمي و خاتمي و موسوي شديدا از جنابعالي نيز به مشام مي رسد. تا دير نشده فکري به حال آبروي خودتان کنيد! مردم به شما راي ندادند که اومانيستي به اسم مشايي را نفر دوم (وشايد هم نفر اول) دولت جمهوري اسلامي ببينند. نگارنده به ياد دارد که جنابعالي در پاسخ به اعتراضاتي که عليه مشايي شده بود وي را يک اسلام شناس خبره خوانده بوديد! حالا تحويل بگيريد اين اسلام شناس خبره را! البته بر جنابعالي نيز حرجي نيست. تخصص شما هم مديريت ترافيک و آسفالت نرم است نه اسلام شناسي! اما افسوس که صاحب اسلام از نظرها غايب است و هرکسي پا در کفش اسلام شناسان مي کند...
جناب آقاي رئيس جمهور! هرچند روحاني نماياني درکارند تا با حمايت از فتنه گران رودرروي دولت شما بايستند. اما قاطبه علماي اسلام اکنون به واسطه لاطائلاتي که نفر اول دولت دهم بر زبان رانده از شما مکدرند. اينان نه تنها دشمن شما نيستند بلکه همانهايي هستند که در روزگار فتنه رودرروي فتنه گران ايستادند. آنها را دريابيد که حسن عاقبت در اين است. تا دير نشده به دامان روحانيت اصيل و ولايي شيعه بازگرديد که اسلام شناسان همانهايي هستند که با سالها مجاهدت علمي در عرصه شناخت حقايق اسلام استخوان خورد کرده اند.
آقاي احمدي نژاد! خيلي لاپوشاني کرديم اما ديگر مجالي براي لاپوشاني نيست. بوي فتنه از پشت گوش شما به مشام مي رسد.
مَثل اين کلام موهن مثل گوينده اي است که کارابليس راباکارحضرت ربّ الارباب قياس کندوآنگاه جاهلانه چنين نتيجه بگيردکه کارکرددستگاه شيطاني، بسي بزرگتر از دستگاه رباني است!آقاي بي سواد و پر گو! خودت را به خواب زده اي يا بيداري اسلامي را خواب فرض کرده اي؟