کد خبر 31215
تاریخ انتشار: ۴ اسفند ۱۳۸۹ - ۱۲:۰۸

منطقه شمال افريقا و خاورميانه مکمل ژئوپليتيک، ژئواستراتژيک و ژئواکونوميک امريکاست. نکته مهم اينکه اين مکمل استراتژيک، حداقل تا چند دهه آينده غيرقابل جايگزين بوده.

 مشرق - در بررسي نقش امريکا در تحولات خاورميانه بعد از مبارک اين فرض که نقش آفريني امريکا در انحراف انقلاب سياسي- اجتماعي مردم مصر و تغيير آن به يک رفرم سياسي است، بيان مي گردد. براي بررسي اين فرض، ابتدا به اهميت مصر در استراتژي خاورميانه اي امريکا در چارچوب نظم سياسي- امنيتي موجود پرداخته و سپس به رفتارشناسي امريکا در مورد تحولات مصر اشاره مي گردد و تلاش امريکا در سناريوهاي مختلف در انحراف انقلاب اجتماعي مصر به يک انقلاب سياسي صرف (تغيير فرماليستي) بررسي مي شود.
الف: اهميت مصر براي استراتژي امريکا در خاورميانه
از نظر بنده، منطقه شمال افريقا و خاورميانه مکمل ژئوپليتيک، ژئواستراتژيک و ژئواکونوميک امريکاست. نکته مهم اينکه اين مکمل استراتژيک، حداقل تا چند دهه آينده غيرقابل جايگزين بوده و از اين‌رو اين کشور (مصر) به همراه عربستان، پس از رژيم صهيونيستي بزرگترين متحد استراتژيک امريکا در منطقه هستند. بيشترين کمک هاي نظامي، سياسي و اقتصادي امريکا از سال 1981، يعني از زمان ترور انورسادات تاکنون طي 30 سال گذشته به رژيم مصر (به خاطر امضاي قرارداد کمپ ديويد) بوده است. اين کمک ها تقريباً معادل 3ميليارد دلار کمک بلاعوض سالانه بوده که حدود 2 ميليارد دلار آن به ارتش مصر واگذار مي شد. فهم اهميت مصر و تحولات اين کشور براي ايالات متحده را بدون در نظر گرفتن نظم موجود خاورميانه نمي توان فهميد. مصر در حقيقت پايه مهم جناح سازشگر و نقش کنترل گر جنبشهاي مقاومت در حوزه مديترانه را به عهده دارد. اين نقش با توجه به اهميت گذرگاه رفح در مرز با فلسطين اشغالي(نوار غزه، با مديريت حماس)، در گسترش يا کنترل گرايشات تحول خواه و مقاومت در منطقه موثر است. با توجه به اين شرايط مهمترين موارد اهميت مصر در استراتژي امريکا در خاورميانه عبارتند از:
1. پيشگام در پذيرش موجوديت رژيم صهيونيستي و تلاش براي تسري اين رويه به ديگر کشورها
2. تقويت مالي و لجستيکي از جناح سازش در فلسطين
3. کمک اطلاعاتي و امنيتي به ايالات متحده و غرب درجلوگيري از تهديدات احتمالي عليه منافع حياتي امريکا در شمال آفريقا و منطقه خاورميانه
4. شکل دهي محور سازش(مصر-اردن – عربستان) در مقابل محور مقاومت(ايران-سوريه-حزب الله/حماس)
5. کنترل جنبش مقاومت و همکاري با اسرائيل در نابودي آنها با بستن گذرگاه رفح
6. تلاش براي تحميل صلح اجباري/اسرائيلي به حماس در گفت‌وگوهاي سازش فتح/حماس
7. حمايت مصر از گروههاي معارض سني در عراق براي بي‌ثبات‌سازي دولت شيعي عراق
8. ايجاد و گسترش گفتمان ايران هراسي و شيعه هراسي با همکاري ملک عبدالله اردن در بحث هلال شيعي.
با توجه به موارد فوق هرگونه تغيير ساختارهاي سياسي-امنيتي مصر منجر به فروپاشي نظم منطقه اي و ضرورت بازسازي آن از سوي امريکا خواهد شد. طبيعي است که در چنين روندي ايالات متحده در ابتدا از هرگونه تغييري ساختاري حمايت نکرده و براي اجتناب از تناقض دفاع از مبارک با شعارهاي اعلامي ليبرالي خود، نوعي اعلام حمايت از تغيير سياسي و در عمل، سياست انحراف تحولات اجتماعي مصر و تبديل آن به يک تغيير فرماليستي را در پيش گيرد. در بخش بعدي به سناريوهاي رفتاري ايالات متحده در مورد تحولات مصر پرداخته مي شود.
ب: امريکا و تحولات مصر: از غافلگيري تا کنترل تحولات؛ سناريوهاي مختلف امريکا
هفته اول شروع انقلاب سياسي-اجتماعي مردم مصر، از نظر اطلاعاتي و سياسي توأم با غافلگيري استراتژيک امريکا بود. از هفته دوم تلاش امريکايي ها براي مديريت بحران سياسي- اجتماعي مردم مصر و انحراف آن به سمت منافع دلخواه خود و صهيونيست ها شروع شد. اين تلاشها با کمک عوامل داخلي مصر و عوامل منطقه اي همراه بود. در اين مرحله به نظر مي رسد که امريکايي ها توانستند چند سناريو را مدنظر داشتند:
ب-1- سناريوي اول امريکا در تحولات مصر: حفظ مبارک به اضافه حفظ نظام سياسي مصر‏‎؛
ب-2- سناريوي دوم حذف مبارک و جايگزيني عمر سليمان به همراه حفظ و تقويت عمر سليمان و حفظ نظام سياسي مصر؛
ب-3- سناريوي سوم حذف عمر سليمان و جايگزيني ارتش از طريق يک کودتاي نرم به اضافه تغييرات جزئي در قانون اساسي مصر بدون تغييرات اساسي در سياست خارجي مصر خصوصاً در ارتباط با معاهداتي چون کمپ ديويد که مصر با صهيونيست‌ها دارد.
به نظر مي رسد که عامل اجرايي سناريوي سوم يعني کودتاي نرم، توسط شوراي نيروهاي مسلح مصر انجام گرفت. زيرا ارتش مصر از نظر فرهنگي، آموزشي، تجهيزاتي و پشتيباني کاملاً امريکايي است و فرماندهان ارتش چون طنطاوي و عمر سليمان هر دو عامل و مجري منافع امريکا هستند. درمقابل اين روند يعني به‌دست گرفتن سرنوشت کشور توسط شوراي نظامي و فرماندهي ژنرال طنطاوي، مردم نيز يک شوراي ائتلاف انقلاب خشم ايجاد کردند. به عبارت ديگر شوراي ائتلاف انقلاب خشم، با شرکت 24 نفر از سوي گروههاي سياسي در مصر تشکيل شد که از بين آنها آقاي طارق البشري به عنوان رئيس کميته تعديل قانون اساسي براي انتقال قدرت انتخاب گرديد. وي از يکسو با شوراي نظامي ارتباط دارد و از سوي ديگر مسئول تعديل قانون اساسي در بازه زماني کوتاه و آماده سازي آن براي رفراندوم عمومي است.
در شرايط کنوني، با پيگيري اقدامات آشکار و نهان امريکا، سناريوي سوم از سوي اين کشور در مورد تحولات مصر در جريان است و اين سناريو انحراف و کنترل انقلاب سياسي- اجتماعي مردم مصر و تغيير آن به سمت يک رفرم سياسي و داخلي بدون تغييرات بنيادين در ساختارهاي سياسي است. نکته اي که همچنان نبايد از نظر دور داشت، اين است که هرچند اکنون مردم به خانه هاي خود برگشته اند اما خشم انقلابي مردم مصر براي تغييرات اساسي همچنان مانند آتش زير خاکستر باقي مانده است همچون برگزاري نماز جمعه هفته گذشته در ميدان التحرير.
پ: سناريوهاي احتمالي تحولات آتي مصر
مهمترين سناريوهاي احتمالي آينده مصر از نظر بنده عبارتند از:
پ-1- سناريوي اول: با حاکميت شوراي نظامي و اقدامات آقاي طارق البشري رئيس کميته تعديلات قانون اساسي، طي چند روز يا چند هفته آينده قانون اساسي تعديل شده و به رفراندوم گذاشته شود. در ادامه اين روند، انتخابات جديد پارلماني طي 6 ماه آينده صورت گرفته و احزاب مخالف خصوصاً اخوان‌المسلمين بتوانند تعداد زيادي از کرسي هاي پارلمان را به دست گيرند. بعد از انتخابات پارلماني، انتخابات رياست‌جمهوري است. در انتخابات رياست‌جمهوري آينده مصر احزاب اسلامي و مخالف بتوانند به طور وسيع شرکت کنند و يک رئيس جمهوري که منتخب واقعي مردم مصر است را انتخاب کنند.
پ-2- سناريوي دوم: در مراحل اول و دوم انتخابات يعني پارلمان و رياست جمهوري، ارتش و نيروهاي امنيتي دخالت کرده و قبل از آن تعداد زيادي از نيروها و رهبران سياسي نيز دستگير شوند. در ادامه رئيس‌جمهور و اکثريت پارلمان، تحت فشار نيروهاي مسلح و نيروهاي امنيتي تعيين گردند. اين سناريو در راستاي سياست‌هاي امريکا خواهد بود.
پ-3- سناريوي سوم: با دخالت نظامي ها و نيروهاي امنيتي در انتخابات و عدم رضايت مردم، مجدداً يک انقلاب در مصر شروع شود ولي در اين شرايط ارتش برخلاف زمان سقوط مبارک اقدام به سرکوب مردم نمايد.
پ-4- سناريو چهارم: در سناريوي چهارم ممکن است به علت عدم حصول نتايج مورد نظر مردم، مجدداً يک انقلاب بزرگتر صورت بگيرد. مردم يا با نيروهاي مسلح درگير شده و پادگانها را خلع سلاح کنند و يا ارتش تسليم خواست مردم شده و تغييرات بنيادين در سيستم سياسي مصر صورت گيرد. يعني شکل گيري يک انقلاب واقعي که کنترل آن از دست امريکايي ها و صهيونيست ها خارج گردد. اگر چه احتمال وقوع سناريو اخير فعلاً ضعيف است.
نتيجه گيري:
قسمت پاياني اين بحث در خصوص درس ها و نتايجي است که از قيام مردم مصر گرفته مي شود.
1- رهبري، مردم و ايدئولوژي سه رکن اصلي و اساسي براي پيروزي انقلاب هاي بزرگ هستند. بدون رهبري و ايدئولوژي پيروزي در انقلاب‌ها کاري بس دشوار است. مردم مصر انقلاب کردند ولي خلأ رهبري که حول آن با هم متحد شوند، وجود دارد.
2- نيروي نظامي آخرين سنگر است. هانتيگتون در کتاب موج سوم مي گويد که اگر نيروهاي مسلح تکليفشان مشخص نشود، همانها قدرت را به دست مي گيرند. به عقيده من نيروي نظامي آخرين سنگر است و در صورتي که تسليم يا منهدم نشوند، انقلابهاي مردمي به پيروزي نخواهند رسيد. امريکايي ها در کشورهاي وابسته به خود، سياسيون و نظامي ها را با هم دارند. مثل زمان شاه که امريکايي ها شاه و ارتش را به طور همزمان با هم داشتند.
3- سقوط مبارک نشان داد که حکام مستبد و وابسته به امريکا بايستي بدانندکه امريکا به دنبال حفظ منافع خود است نه حفظ حکومت‌هاي آنها. در مواقع ضرورت، امريکا اقدام به قرباني کردن آنها خواهد کرد. از اين‌رو ما بايد منتظر قرباني بعدي در منطقه خليج فارس، خاورميانه و يا شمال آفريقا باشيم. الان 4 روز است که مردم بحرين اقدام به اعتراضات خياباني نموده اند که امروز 4 نفر و ديروز نيز 6 نفر کشته شده اند. الان در ليبي مردم نيز اعتراضات گسترده اي در جريان است که تاکنون کشته‌هاي زيادي برجاي گذاشته است.اينکه قرباني بعدي چه کسي يا چه دولتي است جاي تأمل دارد.
درس چهارم اين درس يک درس اعتقادي و تجربه سياسي بنده به عنوان يک معلم جغرافياي سياسي است. در نبرد سرنوشت ساز آينده بين ملتهاي خاورميانه و شمال آفريقا با حاکمان مستبد و وابسته به امريکا و صهيونيسم، پيروزي نهايي از آن ملتهاست. اين سنت لايتغير الهي و تاريخي است که «کتب الله لاغلبن انا و رسلي»

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس