از آنجا که در میان همه سبکهای شعری، ترانه یا همان شعر محاوره در میان مردم بیشتر راه مییابد، بیشتر خوانده و شنیده میشود و خوانندههای مختلف آنها را با موسیقی اجرا میکنند، این ترانهها تا سالها در خاطرهها میماند و در اذهان تکرار میشود و میلیونها نفر فارسی زبان آن را بیش از یک شعر معمولی که شاعرش آن را در کتاب منتشر کرده یا در جایی خوانده آن را میشنوند، میشنوند، مروری داریم بر شعر شاعران برگزیده این بخش. در بخش محاوره 11 شاعر با 868 قطعه شعر به رقابت پرداختند که از میان 10 شاعر به عنوان نامزدهای دریافت جایزه و 2 نفر به عنوان برگزیدگان آن معرفی شدند. آنچه که در ادامه میآید مروری است بر شعر راه یافتگان به مرحله نهایی و به ویژه دو شاعر برگزیده این بخش:
احسانالدین رشیدی مهرآبادی یکی از شاعرانی است که به عنوان یکی از نامزدهای نهایی بخش شعر محاوره معرفی شد. سایت جشنواره از او 9 شعر را روی خروجی خودش قرار داده است. شعرهای او معمولا عاشقانه است. عاشقانهای مثل این شعر که این گونه آغاز میشود:
یه سیب زیر بالشم دیشب
پای تو رو به خواب من وا کرد
امشب یه سیب ِ دیگه می ذارم
باید تو رو بهتر تماشا کرد . . .
جدای از ضعفی که این ترانه از نظر ساختار و محتوا دارد شعر با همین روند به این نقطه میرسد:
کاش از سکوتت دست برداری
امشب دیگه وقت خجالت نیست
از روسریتم چشم پوشی کن
این جوری آدم با تو راحت نیست. . .
و این ترانه با همین سبک و دعوت شاعر از معشوقش برای برداشتن روسریش همین طور جلو میرود و به نقاط پایانی میرسد! اما این برداشتن روسریو بیحجابی اتفاق عجیب و نادری در شعر این ترانه سرا نیست و او در شعر دیگری با نام دریا دوباره از عشقش میخواهد که روسریاش را بردارد!
...ما باید خاطره رو زنده کنیم
هر جوری شد به عقب برگردیم
گره ی روسری ُشل تر کن
تا سرِ ظهری به شب برگردیم
بیا تا دوباره با نگاهمون
یه کمی حرف خصوصی بزنیم...
**این جنگ مقدس نبود! ما قربانی هستیم!
احمد امیر خلیلی شاعر دیگری است که به عنوان یکی از شاعران برتر این بخش معرفی شده است. از او 11 شعر بر روی خروجی سایت جشنوراه قرار گرفته است. پربازدیدترین شعر امیرخلیلی شعری است از او درباره موضوع مقدسی چون دفاع مقدس. اما نگاه او به دفاع مقدس قابل توجه است. شعر او خطاب به پدرش اینگونه آغاز میشود:
ما هردومون قربانیه جنگیم
بوی جنازه، بوی خون میدی
بوی زمین، بوی جنون میدی
بیس ساله که از جنگ برگشتی
بعد او از گرفتاریهای امروز خودش و پدرش میگوید از اینکه این بود جنگ؟ و این بود آرمانهای تو؟ او چرا باید به خاطر اینکه پدرش جانباز است تحقیر شود و میسراید:
دارم تقاصِ جنگو پس می دم
جنگی که می گفتی مقدس بود
ما هردومون قربانیِ جنگیم
بسه، برا هف پشتمون بس بود
یا این شاعر در شعر دیگری درباره پدر و جنگ میگوید که او به راه پدرش نخواهد رفت. مثل او نخواهد بود و اومثل پدرش نخواهد جنگید. به این پشیمانیها و به این ابیات توجه کنید:
واسم غریبه س مردِ توو تابوت
می گن ببین این استخوناشه
می گن تو باید مثلِ اون باشی
باید پسر مثلِ پدر باشه...
باید بشم مردی که میگن هست
باید بشم مردی که اصلن نیست
باید بشم اسمی که رو من هست
باید بشم حسی که با من نیست
**خودکشی، فیلمهای مستهجن، خیانت موضوع شعرهای برگزیده جشنواره
داوران جشنواره مریم بهروزی را هم به عنوان یکی از نامزهای نهایی انتخاب کردهاند. که اتفاقا این شاعر، همان شاعری است که در نمایشگاه کتاب امسال کتاب شعرش به همراه کتاب شاعر معلوم الحال دیگری بدون مجوز منتشر شده و به فروش میرسید و همین باعث تعطیل شدن غرفه آن ناشر شد! بهروزی که در میان 10نامزد به عنوان یکی از دو برگزیده این بخش معرفی شد، شعرهایی دارد که علاوه شاخص نبودن از نظر فرم، از نظر محتوا نیز دچار اشکالات جدی هستند.
در ادامه توجه شما خوانندگان محترم را به دو نمونه از از ترانههای این برگزیده جشنواره شعر فجر جلب میکنیم. بهروزی در ترانه « توی قلبت قرنطینه داری»، با ترسیم فضایی پر از ترس و کابوس و خیانت و نگرانی میسراید:
...زندگی توی ژانرخیانت
مرگ توی سکانس جدایی
توو دلت عشقتو خودکشی کن
پای فیلمای پورن و جنایی
هف(ت) خط شی، عوض شی و کم کم
از خودت ساده گیتو بدزدی
نر زیاده توو این شهر جنگل
از همه ماده گیتو بدزدی...
**آقای وزیر! جایزه شعر فجر را باورکنیم یا جمع شدن کتاب شاعر در نمایشگاه را؟
یا این ترانه سرا،ترانه دیگری درباره بن بست و خودکشی دارد. اسم شعر هم «هی خودکشیشو خواب میبینه» است و کل محتوای شعر اطراف پوچی و خودکشی و بیوفایی و خیانت دور میزند.
حال یه زنجیریّو وقتی که
زل میزنه یه نقطه ساعتها
هر روز میسوزونه خونهش رو
هی خودکشیشو خواب میبینه
تمام شعرهای این خانم در همین حال و هوا است و او حتی در شعری پا را فراتر میگذارد و در شعر دیگری با مفهوم و کلماتی زشت از ارتباطات خودش، از پوچی و از مرداب میگوید. (با پوزش از خوانندگان محترم بخشهایی از این شعر را میآوریم) شعر او این گونه آغاز میشود:
عق زدم عشق بازیامو با
قرص اعصاب و ال-دی آخر شب
روی پلکم چقدر سنگینه
وزن نفرین مادرم هر شب
و خودش در ادامه دلیل سرودن هر یک از ترانههایش را میگوید:
...مردای زندگیت از هر رنگ-
هرکدوم باعث یه شعر شدن
آه...فرزندهای نامشروع
(شعرهام عین بچه های منن)
دلخوش خوشبیاری تاروت
مث یه بیوه ی چروکیده
مرد رویاتو هر دفه یه شکل...
و جالب اینجا است که این خانم در میان 111 شرکت کننده بخش شعر محاوره برگزیده می شود و جایزه میگیرد برای شعرهایی که سراسر نفرت پراکنی و زشتی و پوچی است.
**ترانههایی که نا امید میکنند تا امیدوار
اگر چه شعرهای دیگر شاعرانی که جزء ده نامزد دریافت جایزه این بخش معرفی شده بودند، این قدر مضامین زشت و ناپسند وجود ندارد اما روح و موجی از افسردگی و نا امیدی در شعرها موج میزند و ترانههایی که با روحیه عموم مردم سراغ دارد و قرار است به آنها امید بدهد، شادی بخش و زندگی بخش باشد، همه تاریک است و پر از نا امیدی و این سایه سنگینی است که بر ترانه اکثر شاعران برگزیده این بخش سایه افکنده است. سایه ای مثل بختک و ما نتوانتسیم بین اشعار شعری را که پر از نور و امید باشد پیدا کنیم. به چند نمونه از اشعار دیگر شاعران توجه کنید:
حنانه حقیقت:
چقد راه رفتم رسیدم به تو / رسیدم لبِ مـرز دیوونگی
چــقــد گریه کردم که تو بشنوی / که تو بشنوی و یه چیزی بگی
تو هم مثل من از همه خسته ای / تا کِی میتونی اینو حاشا کنی
تا کـی مثل بُت رو به روم باشی و / فـقـط بی تفاوت تماشا کنی!
تو میتونی با این سکوت بلند
بـفـهـمی زنی رو کـه خوشبخت نیست
بـرای همه سـخـتـه فهمیدنش
بـرای تو فهمیدنش سخت نیست !
یا در یکی از اشعار عبدالمحمد مقتدایی راد که اتفاقا این شاعر نیز یکی دیگر از دو برگزیده این بخش است میخوانیم:
من از آسمون و زمین خسته ام
من از بازی کفر و دین خسته ام
تو گفتی همه اش امتحانه؛ ولی ...
دقیقا منم از همین خسته ام
.....
چجوری شب برفی سر کنم
به امید صبح بهاری که نیست
خلاصم کن از عقل تلخی که هست
معافم کن از اختیاری که نیست
**وقتی زخم جنگ 8 ساله چرک میکند/ خواهرم توسری خورد که از روسری بیزار شد!
شعرهای دیگر این شاعر نیز تلخ است اما در عین تلخی او شعر نسبتا خوبی چون شهید جنگ نرم دارد و از نظر ساختار هم شعرهایش استوارتر از دیگر شاعران شرکت کننده این بخش است. او در شعر شهید جنگ نرم خطاب به پدری شهید میسراید:
چشم وا کردیم توو روزای داغ
راه افتادیم توو شبهای درد
بعد تو، تا فصل ما آغاز شد
زخم جنگ هشت ساله چرک کرد!
ساها از روزگار تو گذشت
آرمانهای شما تکذیب شد
جنگ تو با مرگ بود؛ اما پدر !
طرح منع زندگی تصویب شد ...
فهم " لا اکراه فی الدین" سخت بود
نص قرآن خدا انکار شد
بس که بی تو، توو سری خورد از همه
خواهرم از روسری بیزار شد!
و در ادامه این شعر میخوانیم:
گم شده راه بهشت نسل تو
قصه بعد از این عذاب نسل ماس
رو به چی سجده کنم وقتی که دور
دوره ی سرگیجه ی قبله نماس !
نا امید از روزگار و آدما
سرنوشتم وحشت و تنهاییه
توو سرم اسلام سخت فلسفی
هم دمم سیگار آمریکاییه ...
هرچند این شعر نیز شعر تلخی است و شاعر خودش را قربانی میبیند و آرمانهای پدرش را فراموش شده، اما آنها را انکار هم نمیکند اما با این وجود قصد هم ندارد که بایستد و راه پدرش را ادامه بدهد و بجنگد چون بعداز او همه چیز برعکس شده است...
**رابطه تازه را جشن می گیرم!
به چند نمونه شعر از دیگر شاعران هم توجه کنید:
سمانه نائینی:
تو کاری نکردی فقط مثل باد
به جون درختای باغ افتادی
یه کم زودتر از اونکه خوابم بره
چشامو به تاریکی عادت دادی
نه می تونم از آتیشت رد بشم
نه تو قصه ی سووشون جا می شم
اگه بی تو مردن امونم بده
از این خواب عاشق کشون پا می شم
غمت پشت هیچ کوهیو خم نکرد
صدات هیچی از خستگیم کم نکرد
یلدا انگالی هم شعری درباره یک رابطه تازه و پشت پا زدن به گذشته دارد:
یه نفر جای تو نشسته جلوم
که تو چشماش زندگی زندست
یادته نا امید پرسیدم:
" مگه بعد از تو هم امیدی هست؟! "
مطمئنم که جشن می گیرم
توی این رابطه تولدمُ
مطمئنم که می کُشه تو من این
بغضِ بی اختیار ِ دم به دمُ ..
یا به شعر صابر قدیمی توجه کنید که درباره طلاق است:
من عشقتو به جون خریدم
تو عشقمو ارزون فروختی
به سر رسیدش قصه ی ما
پای ورق با چن تا امضا
من مهرمو پای تو ریختم
تو مهرتو گذاشتی اجرا
**خیانت به مردم به اسم چند صدایی
و یا امید روزبهانی چندین شعر تلخ درباره بچه دار نشدن دارد که با آنها شرکت کرده است و شما ببنید وقتی این اشعار و این شاعران برگزیده شوند و یا اشعارشان در این حد مطرح شوند، ترانههایی که قرار است چندی دیگر از آلبومهای خوانندگان مجاز و غیر مجاز ما دربیایند، وضعیت اخلاق و روحیه عمومی جامعه ما چگونه خواهد بود... وقتی ما به تلخی و نامیدی و پوچی و تبلیغ ارتباطات نامشروع جایزه میدهیم، به فرهنگی برای ترویج جایزه میدهیم که همین مضامین را در جامعه میگستراند و این خیانتی است به مخاطبانی که پیش از این آوازهای دلنشین و امید بخش همراهشان بود و امروز ترانههای مروج بغض و کینه و حسادت و تلخی و بدبینی به بهانه چند صدایی و صداهای تازه، خوراک فکر و ذهن خود و فرزندانشان...