گروه فرهنگی مشرق - مرتضی رحیمی از شعرای جوان کشور در ایام نمایشگاه کتاب تهران شعری در وصف افرادی که بن کتاب نگرفته اند سروده است.
ای بن همه جان و دل فدایت
هر جا شده رفتهام برایت
محبوبتر از کتاب «دا»، تو
نزدیکتر از هوا به ما، تو
هر کس نرسد به تو علیل است
یارانــه کـنار تو ذلــیل است
ای مایة فخر اهل بالا
فرخندهتر از سبد وَ کالا
هر کس که تو رفتهای به سویش
از فرط خوشی شــکفته رویش
سرخوش بود آن که بن گرفته
بهـر مـخ خـود ژتون گــرفته
هم آنکه فقط یکی گرفته
هم آنکه یکییکی گرفته
از بهر تو ای بن کتابم
داغون و شکسته و خرابم
رفتم به در وزارت بوق
دیدند مرا به چشم مخلوق
گفتم که بنی به ما عطا کن
جبران گناه و این خطا کن
فریاد زد و مرا کتک زد
با سر لقدی شبیه چک زد
او گفت نفهم بن ندیده
حتماً باباتم کوپن ندیده
هیگفت و دلم شکست و رفتم
رفتم وَ به گوشهای نشستم
گر سوخت دلت برای بنده
یک بن بــده تا لـبم بـخنده
ای بن همه جان و دل فدایت
هر جا شده رفتهام برایت
محبوبتر از کتاب «دا»، تو
نزدیکتر از هوا به ما، تو
هر کس نرسد به تو علیل است
یارانــه کـنار تو ذلــیل است
ای مایة فخر اهل بالا
فرخندهتر از سبد وَ کالا
هر کس که تو رفتهای به سویش
از فرط خوشی شــکفته رویش
سرخوش بود آن که بن گرفته
بهـر مـخ خـود ژتون گــرفته
هم آنکه فقط یکی گرفته
هم آنکه یکییکی گرفته
از بهر تو ای بن کتابم
داغون و شکسته و خرابم
رفتم به در وزارت بوق
دیدند مرا به چشم مخلوق
گفتم که بنی به ما عطا کن
جبران گناه و این خطا کن
فریاد زد و مرا کتک زد
با سر لقدی شبیه چک زد
او گفت نفهم بن ندیده
حتماً باباتم کوپن ندیده
هیگفت و دلم شکست و رفتم
رفتم وَ به گوشهای نشستم
گر سوخت دلت برای بنده
یک بن بــده تا لـبم بـخنده