کد خبر 30609
تاریخ انتشار: ۱ اسفند ۱۳۸۹ - ۰۹:۵۷

حامد حجتي، شاعر آييني ساکن شهر قم و صاحب کتاب‌هايي مانند «ني لبک» و «هزاره کبود» به تازگي شعري درباره مدعيان دروغين خط امام (ره) و روزگار سرآمده فتنه‌گران سروده و در اختيار فارس قرار داده است.

به گزارش مشرق، حجتي که پيش از اين شعرهاي فراواني از جمله سروده‌هاي آييني و اجتماعي خود را براي انتشار نخست به خبرگزاري فارس داده است، اين بار نيز واکنش خود نسبت به فتنه‌گري‌هاي اخير را به شعر درآورده و آن را در اختيار ما قرار داده است:

مرام و مذهب درد است، جستجوش کنيم
کمي به حنجره ناب عشق گوش کنيم

غم تلاطم اين شهر، رفته از يادش
زبان گرفته نامرد را خموش کنيم

تب تبسم اين شهر، مرده شد با او
دوباره باز زمين را سياه‌پوش کنيم

مگر عشيره ما از تبار مولا نيست؟
کمان و تير برآريد تا خروش کنيم

سکوت، سنگ بزرگي است در تراکم درد
نمک به زخم بپاشيد، درد نوش کنيم

مگر که درد بيايد به استخوان برسد
دوباره نوبت مستي عاشقان برسد
*
هلا سکوت ِخمودت به مرگ مي‌ماند
و انجماد و جمودت به مرگ مي‌ماند

تمام خيمه تو عنکبوت آباد است
بکش عمود، عمودت به مرگ مي‌ماند

شهادت است مرام فداييان وصال
نگو شهيد ... شهودت به مرگ مي‌ماند

تظاهر از لب لباده‌ات فرو ريزد
قنوت‌هات، سجودت به مرگ مي‌ماند

چقدر سخت نفس مي‌کشي در اين دنيا
تمام هستي و بودت به مرگ مي‌ماند

تو با کدام غُل از بند شر رها شده‌اي
که شکل کلِ وجودت به مرگ مي‌ماند

خر مراد فرو کرده باز پاي به گِل
بهل سکوت خودت را، بهل سکوت ... بهل
*
اگرچه اين دلمان تا هميشه خون باشد
و مرگ بهتر از آن است دل زبون باشد

هميشه در تب ترديد، فاصله پيداست
هميشه در نفس بولهب که دون باشد ...

پر است از شبهاتي که رنگ شک دارد
و از تفکر و تعميق دين برون باشد

زمان فتنه بلاخيز مي‌شود هردم
زمين فتنه‌گران تا که واژگون باشد

مگر که دين محمد شريعت حق نيست؟
چقدر در خط خاتم چرا و چون باشد

مگر نگفت علي اينکه باش در فتنه
چگونه است مگر اين که چون لبون باشد

خط حسين همان انقلاب عاشوراست
که تا هميشه تاريخ خط خون باشد

نمي‌رود کسي آنجا که عجز و ذلت هست
که سر سپردگي اينجا همان جنون باشد

کسي که دل به خدا داده است، آزاد است
ملاک در همه احوال، حال افراد است
*
قدم به سمت حضور امام برداريم
به سمت ساحت قدسيش گام برداريم

هزار لعن به روي عدّوِ کورت باد
از ارتفاع تو صدها سلام برداريم

به پلک‌هات بگو باز اذن‌مان بدهد
مگر که رايت سرخ قيام برداريم

نفس به سينه ما تنگ تنگ گشته بگو ...
قدم به معرکه انتقام برداريم؟

طلوع صبح ظفر‌هاي ناب نزديک است
بگو دوباره که تيغ از نيام برداريم

قسم به خون شهيدان عشق تا هستيم
در امتداد نگاه تو گام برداريم

به پاي نام تو حلاج مي‌شويم امروز
عجيب نيست که با احترام بر داريم

بگو به عشق مدارا کند که تا هستيم ...
که سرخوشيم و ملامت کشيم و سرمستيم

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس