به گزارش مشرق، رحیم فردین از هموطنان ساکن سوئیس شعری نوروزی سروده و با صدای خود دکلمه کرده است.
وی ضمن تقدیم این شعر به رهبر معظم انقلاب آورده است: سوی سخن با حضرت دوست در فرارسیدن نوروز و بهار است. البته که گفتار، اندیشه را مینمایاند و دریغها و آرزوهایی دربردارد. گردش روزگار نیز کم و بیش در راستای کوششهایی رقم میخورد که باوری راسخ و امیدی گسستناپذیر به آنها تاب و توان میدهند. شکی نیست که زاویه دید و چشمداشت در سنجش دستاوردها تفاوت میآفرینند و زمان اگر بهترین ترازو است، ولی کوتاهی عمر و فزونی اشتیاق، شکیبایی را چنان به ستوه میآورد که رنج پژوهش در راه شناخت به جان خریده میشود. همین آشنایی گام به گام، در میان پویندگان است که در سنگلاخهای منتهی به بلندیهای بینش، شیوایی بیان و ژرفای اندیشه و گستردگی کردار را به ارمغان میآورد. تفاوتها اگر از بین نمیروند، اما گواهیهای زنده و هویدا برای کم و کمتر شدنشان چنان انبوهی مییابند که دیگر پراکندگی به چشم نمیآید. در واقع سلسله کوههایی را میماند که همه را شگفتزده میدارد. بهره این «بسیج آشکار و پایدار» به ویژه این است که آزمندی دشمنان و بدخواهان را میخشکاند و سایه نومیدی به جانشان میافکند تا اگر هم لحظهای از روی خیالانگیزی پروای بختآزمایی به سرشان زد از بیم شکستی سترگ، دلهاشان به لرزه بیافتد و دست و پایشان به کار نیایند.
فردین ادامه میدهد: بسا پیوند ما به یکدیگر، روز به روز با ابزار فراگیرتری برای آگاهی و آگاهاندن که آموزش و آموختن را در پی دارد، آسانتر میشود تا پوشیدگی و بیپاسخی، دشوارتر گردد. پس خَستو میشوم به آنچه که از چه کسانی آموختم و همچنان میآموزم، هر چند دریافت و بازتاب آموزهها، در هر کسی متفاوت است. از این رو به بیت هفتم این شعر اشاره میکنم که برخاسته از سخنان رهبر عزیز، به ویژه در مشهد مقدس و اخیراً بعد از راهپیمایی 22 بهمن درباره مذاکرات است.
این هموطن ساکن سوئیس در پایان آورده است: پیشاپیش نوروز را به ایشان و تمام مردم جهان، به ویژه ایرانیان میهندوست و راستاندیش در هر کجا دنیای که باشند، تبریک میگویم. به امید سالی خوش و پیروزمند، چنانچه «کوشنده بالنده»، «جوینده یابنده» و «جوشنده پاینده» است.
ای که با کرده خود، نامه عشق آموزی
مژده از بهارِ دل، شاخ گل نوروزی
در زمستانم و سرمای تنم، پیشکشات
مُقتدر تاب که خورشید جهان افروزی
کو درختی که به امید تو پُر بار نشد
پس دگرباره بر این جبر خزان، پیروزی
مردمی را که به کُرنش طلب عیدی توست
بر گلیم و بوریا، خوان صفا میدوزی
کاسبا، دمی بیاسای و به مهمان صله بخش
توشه عمرِ خود اندازه خیر اندوزی
آنکه را تلخی کام عارضه سهم گزاف
نوش جانش شود از روی تناسب، روزی
در خم و پیچ پذیران، سبب اندیشه نیک
ورنه بدخواه به هر شیوه کند کینتوزی
پندت آمد به دل و باز بگویم به حریف:
سر نگردان که فرو فتاده سر، میپوزی (پوزیدن = معذرتخواهی کردن)
شعله شمع به «فردین» بغل نازی گفت
خوش چنان باش که در کاموَری، ناسوزی
وی ضمن تقدیم این شعر به رهبر معظم انقلاب آورده است: سوی سخن با حضرت دوست در فرارسیدن نوروز و بهار است. البته که گفتار، اندیشه را مینمایاند و دریغها و آرزوهایی دربردارد. گردش روزگار نیز کم و بیش در راستای کوششهایی رقم میخورد که باوری راسخ و امیدی گسستناپذیر به آنها تاب و توان میدهند. شکی نیست که زاویه دید و چشمداشت در سنجش دستاوردها تفاوت میآفرینند و زمان اگر بهترین ترازو است، ولی کوتاهی عمر و فزونی اشتیاق، شکیبایی را چنان به ستوه میآورد که رنج پژوهش در راه شناخت به جان خریده میشود. همین آشنایی گام به گام، در میان پویندگان است که در سنگلاخهای منتهی به بلندیهای بینش، شیوایی بیان و ژرفای اندیشه و گستردگی کردار را به ارمغان میآورد. تفاوتها اگر از بین نمیروند، اما گواهیهای زنده و هویدا برای کم و کمتر شدنشان چنان انبوهی مییابند که دیگر پراکندگی به چشم نمیآید. در واقع سلسله کوههایی را میماند که همه را شگفتزده میدارد. بهره این «بسیج آشکار و پایدار» به ویژه این است که آزمندی دشمنان و بدخواهان را میخشکاند و سایه نومیدی به جانشان میافکند تا اگر هم لحظهای از روی خیالانگیزی پروای بختآزمایی به سرشان زد از بیم شکستی سترگ، دلهاشان به لرزه بیافتد و دست و پایشان به کار نیایند.
فردین ادامه میدهد: بسا پیوند ما به یکدیگر، روز به روز با ابزار فراگیرتری برای آگاهی و آگاهاندن که آموزش و آموختن را در پی دارد، آسانتر میشود تا پوشیدگی و بیپاسخی، دشوارتر گردد. پس خَستو میشوم به آنچه که از چه کسانی آموختم و همچنان میآموزم، هر چند دریافت و بازتاب آموزهها، در هر کسی متفاوت است. از این رو به بیت هفتم این شعر اشاره میکنم که برخاسته از سخنان رهبر عزیز، به ویژه در مشهد مقدس و اخیراً بعد از راهپیمایی 22 بهمن درباره مذاکرات است.
این هموطن ساکن سوئیس در پایان آورده است: پیشاپیش نوروز را به ایشان و تمام مردم جهان، به ویژه ایرانیان میهندوست و راستاندیش در هر کجا دنیای که باشند، تبریک میگویم. به امید سالی خوش و پیروزمند، چنانچه «کوشنده بالنده»، «جوینده یابنده» و «جوشنده پاینده» است.
ای که با کرده خود، نامه عشق آموزی
مژده از بهارِ دل، شاخ گل نوروزی
در زمستانم و سرمای تنم، پیشکشات
مُقتدر تاب که خورشید جهان افروزی
کو درختی که به امید تو پُر بار نشد
پس دگرباره بر این جبر خزان، پیروزی
مردمی را که به کُرنش طلب عیدی توست
بر گلیم و بوریا، خوان صفا میدوزی
کاسبا، دمی بیاسای و به مهمان صله بخش
توشه عمرِ خود اندازه خیر اندوزی
آنکه را تلخی کام عارضه سهم گزاف
نوش جانش شود از روی تناسب، روزی
در خم و پیچ پذیران، سبب اندیشه نیک
ورنه بدخواه به هر شیوه کند کینتوزی
پندت آمد به دل و باز بگویم به حریف:
سر نگردان که فرو فتاده سر، میپوزی (پوزیدن = معذرتخواهی کردن)
شعله شمع به «فردین» بغل نازی گفت
خوش چنان باش که در کاموَری، ناسوزی