کد خبر 292913
تاریخ انتشار: ۲۰ اسفند ۱۳۹۲ - ۱۴:۴۷

عراقی ها که این حالات بچه ها را می دیدند، کمتر دور و بر ما آفتابی می شدند و کاری به کارمان نداشتند. تا یکی دو هفته فقط کارمان شده بود گریه و زاری. قلم از وصف آن همه اندوه و مصیبت عاجز است؛ پس بهتر است بگذاریم و بگذریم!

گروه جهاد و مقاومت مشرق به نقل از سایت جامع آزادگان: واقعه ای که در دوران اسارت برایمان سنگین و شکننده بود، رحلت امام بود. یک روز صبح، فرمانده ی اردوگاه، مسئول آسایشگاه ها را احضار کرد و خیلی با احترام و احتیاط، خبر رحلت امام را به او داد.
 
آن روز، ما فکر می کردیم عراقی ها دروغ می گویند و می خواهند با این شایعه، روحیه ی ما را خراب کنند، اما شایعه ی این خبر هم برای ما ناگوار بود. از صبح تا شب، لحظه شماری کردیم تا بتوانیم از رادیو استفاده کنیم.
 
ساعت هشت شب بود که خبر رحلت امام را از رادیو ایران شنیدیم. یک دفعه اردوگاه شد یکپارچه شیون و زاری. کمتر کسی حرف می زد. همه توی حال خودشان بودند. بعضی دور هم حلقه می زدند و گریه می کردند، بعضی سر به دیوار اردوگاه گذاشته بودند و اشک می ریختند و عراقی ها که این حالات بچه ها را می دیدند، کمتر دور و بر ما آفتابی می شدند و کاری به کارمان نداشتند. تا یکی دو هفته فقط کارمان شده بود گریه و زاری. قلم از وصف آن همه اندوه و مصیبت عاجز است؛ پس بهتر است بگذاریم و بگذریم!
 
انتخاب آیت الله خامنه ای به عنوان رهبر انقلاب، قدری ما را تسکین داد و از این جهت که انقلاب ما همچنان به راه خود ادامه خواهد داد، شادمان شدیم.
 
وقتی که فهمیدیم به زودی اسرای ایران و عراق مبادله خواهد شد، رفتیم توی فکر که الان وضعیت ایران چگونه است؟ احساس می کردیم از نظر معنوی و مادی، از سایر هموطنان مان عقب هستیم و در فکر بودیم که این عقب افتادگی ها را چگونه جبران کنیم....، تا اینکه به خواست خداوند و با تلاش های نظام، پس از هشت سال اسارت در اردوگاه های رژیم بعث، پا به میهن اسلامی گذاشتیم.
 
راوی: آزاده محمد شهروسوند

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس