مشرق---- "سازمان مدیریت فکری" و "ساختار رهبری سیاسی آمریکا" می داند که مذاکره با ایران، فرصتی برای ادامه حیات مسالمت آمیز آمریکا در جهان است. تجربه نبرد 35 ساله قدرت مداران ایالات متحده آمریکا علیه انقلاب اسلامی، نشان می دهد که با وجود همه آسیب هایی که به ایران اسلامی زده اند، لیکن نه خودشان سودی برده اند، و نه توانسته اند ایرانیان را از رشد و شکوفایی بازداشته و مانع گسترش نفوذ انقلاب اسلامی در منطقه و جهان بشوند. در این رویارویی اجتناب ناپذیرولی بعضاً ناخواسته، درهر نبردی، حرکت تمدن ساز نظام اسلامی یک گام به مقصد نهایی خویش نزدیک تر شده است. مثلاً همین معارضه ای که آمریکا با پرورش ده ها هزار آدمکش حرفه ای و گسیل آنها برای مقابله با همپیمانان انقلاب اسلامی در منطقه انجام می دهد، ناخواسته نبرد میان دوجبهه "عدالت خواه" و "جنایتکار" را به نمایش می گذارد! نتیجه این نبرد دو اتفاق است: یکی این که تمام ملل منطقه از جبهه جنایتکار وحامیان آن بیزار شده و به سوی جبهه عدالت خواه روی می آورند؛ دیگر آن که جنایتکاران به زودی در کشورهای مبدأ خود، زندگی را بر اربابان خویش به جهنم تبدیل خواهند کرد.
سیر تکاملی پیشرفت همه جانبه و اقتدار جمهوری اسلامی در عرصه ملی و بین المللی از یک طرف و نزول تدریجی جایگاه ایالات متحده آمریکا در تعیین معادلات جهانی از سوی دیگر، شاهد ظهور یک پدیده تأثیرگذار در مقابل افول ابرقدرتی است که اگر شرایط جدید خود را نپذیرد، نه تنها واقعیت های آینده جهان را تغییر نمی دهد، بلکه خودش نیز از درون متلاشی خواهد شد.
پدران ایالات متحده آمریکا یعنی "ابرقدرت بریتانیای کبیر"، اگر به جزیره انگلیس اکتفا نمی کردند، جنگ های خونین میان اهالی جزیره- از اسکاتلند تا ولز و ایرلند-، نسل آنها را مانند سرنشینان تایتانیک در آبهای دریاها غرق می کرد. بنابراین رؤسای جمهور آمریکا در عصر پدیده انقلاب و جمهوری اسلامی (جیمی کارتر- رونالد ریگان- بوش پدر- بیل کلینتون- بوش پسر- باراک اوباما)، می توانند از پیشینیان خود بیاموزند، که وقتی همه جنایت ها و فتنه ها و توطئه ها علیه یک قدرت نوظهور جواب ندهد، باید برای ادامه حیات از زیاده طلبی های تاریخی دست بکشند و راه مشارکت و همزیستی را در پیش بگیرند.
اما کادر رهبری ایالات متحده آمریکا با فشار دوجانبه "پدرخوانده" خویش (یعنی انگلیس) و "فرزند خوانده" خودشان (یعنی اسرائیل) تا کنون از فهم این معادله ساده ناتوان مانده و با ترکیبی از "نفرت قرون وسطایی" و "شگردجنگ های صلیبی" ورفتار "برده داران دوران استعمار"، گزینه های خصومت بار "تهدید، تحریم و تحقیر ایرانیان" را بر گزینه اعتماد سازی متقابل ترجیح داده و احتمالاً همچنان ترجیح خواهند داد. چرا اوباما در اتخاذ تصمیم عاقلانه ناتوان است؟
واقعیت آن است که از منظر اتحاد تاریخی و ناگسستنی "انگلیس-آمریکا-اسرائیل"، واقعیت های دیگری نیز وجود دارد که چون در مواردی بشدت با هم متعارض هستند، هر اراده مثبت و انگیزه مفیدی را مانند "مثلث برمودا" در خود غرق می کنند؛ مانند این که :
1- تعهدات ذاتی آمریکا به اسرائیل و حمایت پنهانی انگلیس از این تعهدات، امکان تصمیم مستقل کاخ سفید را از ساختار قدرت آن سلب کرده است؛ به نحوی که دولت آمریکا بعضاً باید آشکارا از منافع ملی خود، به نفع اسرائیل صرف نظر کند؛ این امر معنای "ابرقدرتی" را از آمریکا سلب و او را در منظر افکار عمومی، بی اعتبار می کند و رژیم "اسرائیل" را در نگاه جامعه آمریکا، روز به روز "نفرت انگیزتر" می کند.
2- افشای همین پیوند جوهری که از لابلای مذاکرات با ایران بعضاً با صراحت هویدا می شود، چون موجب تضعیف روزافزون اقتدار ملی و اعتبار جهانی آمریکا شده و می شود، لذا نهاد "مدیریت فکری- سیاسی" ایالات متحده برای کتمان این واقعیت، چاره را در حیله گری می بیند و نمی تواند با صداقت و عقلانیت، فرایند مذاکرات را منطقی و عادلانه پیش ببرد و در هرمرحله باید "حتماً" با فرافکنی و جنگ روانی، هم امتیاز بگیرد و هم "بازی را بهم بزند" تا از رسیدن به یک توافق شفاف و متعهدانه با جمهوری اسلامی ایران طفره برود و از قبول هر تعهدی شانه خالی کند.
3-این مرام آمریکایی ها، دو پشتوانه جدی دیگر هم دارد:
*اول این که نباید اجازه دهند، "جمهوری اسلامی ایران" به عنوان یک همتای معتبر بین المللی در کنار خودشان محترم شمرده شود؛ و با همین ذهنیت تا می توانند، ایرانیان را با هر ترفندی مورد تحقیر و توهین قرار می دهند تا خود را عزیز و مقتدر و ایران را ذلیل و شکست خورده نشان دهند.
*دوم این که طی سیصد سال نفوذ انگلیس با همراهی بعضی یهودیان بومی یا مهاجر، پنجاه سال حضور و بیست و پنج سال سلطه بلامنازع آمریکا در ایران که باعث سوءاستفاده هردو آنها از کشورمان در تأسیس و تثبیت اسرائیل گردید، "جای پای گسترده" ای را در این سرزمین الهی برای خودشان متصور هستند؛ این "جای پای تاریخی"، به علاوه سی و پنج سال تلاش بی وقفه اخیر در سازمان دهی پرهزینه، نیروسازی و مریدپروری از میان گروه های علمی- هنری- فرهنگی- سیاسی و رسانه ای در داخل و برقراری پیوند شبکه ای آنها با خارج، تکیه گاه فرضی را برای آنها ایجاد کرده که با اتکاء به همراهی این شبکه "گسترده"، آرزوهای زیادی به شکست نهایی جمهوری اسلامی در خیال خود پرورانده اند.
4- اما جای پای تاریخی آنها در داخل با چهار آسیب جدی مواجه است :
*نخست آن که این "جای پا"ی غرب که با هزینه فراوان، وسواس طاقت فرسا، عملیات پیچیده و مراقبت های ویژه تدارک شده بود، در برنامه ریزی همه جانبه، غافلگیر کننده و بنیان برافکن سال 1388 ، تمام ظرفیت نیروهای قدیم و جدید خود را وارد صحنه کرد که ضمن آشوب های خیابانی وایجاد فتنه درون حاکمیت، توانست ضربه شدیدی به انسجام ملی و حیثیت جهانی ایران وارد کند؛ اما در همان فتنه بزرگ، ضربه سهمگین و جبران ناپذیری متحمل شد و آن فروپاشی نیروهایش در داخل و سلب حیثیت از افراد و اشخاص صاحب نفوذ آن بود؛ این قضیه، توان این "پایگاه" را برای انجام عملیات بعدی بشدت کاهش داده و بخش عمده سرمایه تاریخی آن را بر باد داده است؛ اشراف اطلاعاتی نظام بر "وابستگان" این پایگاه و ریسک ناپذیری افراد آن، مشکل دیگر غرب است.
*آسیب دوم که در این مذاکرات رخ داده و باز هم رخ می دهد، این واقعیت انکار ناپذیر است که ابرقدرت در حال افول آمریکا ناچار است، برای حفظ روحیه استکباری خود در مذاکرات با هیأت ایرانی، پیوسته با عربده کشی های سیاسی- تبلیغاتی، به تحقیر کسانی بپردازد که با ذهنیتی معتقد به عقلانیت غرب و دلبسته به حس ترحم آمریکا، همه امیدشان را به این مذاکرات داده بودند؛ به نظر می رسد، رفتار آمریکایی ها با هیأت ایرانی دارد کم کم شبیه به رفتار آنها با هیأت فلسطینی می شود.
*آسیب سوم در این مسأله که ناخواسته، اما اجتناب ناپذیر است، شکننده شدن وجاهت ناچیز غرب گرایان در منظر ایرانیان از سه جنبه می باشد: یکی تحقیرپذیری خود غرب پرستان، دوم تحمیل این تحقیرها بر اعتبار جهانی ملت با فرهنگ و عزتمند ایران و بالاخره افشای گردن کشی و رفتار غیر انسانی آمریکایی ها نسبت به شخصیت خوش بین و متواضع هیأت ایرانی که باید حافظ عزت، اقتدار، حقوق همه ملت و منافع ملی یک مملکت تمدن آفرین باشد؛
*آسیب چهارم که آمریکایی ها با ریسک بالا، بر هیأت ایرانی مرحله به مرحله تحمیل می کنند، ناشی از این تصور است که بر خلاف دولت قبل، شرایط روانی این دولت مجذوب و مرعوب، او را مشتاق جلب رضایت غرب (به ویژه آمریکا) با دادن هرنوع امتیاز نموده است؛ بنابراین افزایش فشار بر دولتی که خود را "فشارپذیر" نمایانده است، برای گرفتن امتیازات بیشتر- تا مرز "کاپیتولاسیون"-، یک موقعیت بی نظیر برای غرب تلقی می شود؛ و این چیزی نیست که آمریکا و انگلیس و اسرائیل بخاطر "حفظ حیثیت غرب باورانِ ایرانی" که هرگز شأنیت دیگری در نظر غرب نداشته اند، از آن صرف نظر کنند؛ بنابراین، به احتمال قریب به یقین، مثلث "انگلیس-آمریکا-اسرائیل" با همراهی فرانسه وآلمان، بدون مراعات هیچ خط قرمزی به زیاده خواهی از هیأت ایرانی ادامه خواهند داد.
گزینه های فرعی و اصلی آمریکا در برابر ایران :
"گزینه تفاهم و مشارکت" بیش از آن که به عنوان یک فرضیه، هیچ نسبتی با واقعیت داشته باشد، ساخته و پرداخته ذهن های خوش باور و ساده انگاری است که تحت تأثیر القائآت بیگانگان یا بیگانه پرستان به وجود آمده و تا کنون هم هزینه سرسام آوری را بر ملت نجیب ایران وارد کرده است: ظرفیت های تخصصی، پیشرفت های علمی و توانایی های فنی کشور که با تلاش مخلصانه و ایثار هزاران دانشمند متعهد، دلسوز، عاشق اسلام و ایران، طی دو دهه جانفشانی به دست آمده و ضامن امنیت و اقتدار کشورمان بوده اند، وقتی اینک مؤدبانه به ابرجنایتکاری که خوش باورانه و غیرمدبرانه "کدخدا"ی جهان تلقی شده، تقدیم می شوند، چقدر از معادلات و محاسبات را به نفع دشمنان کشورمان تغییر می دهد؟ این تغییر معادلات چه خطراتی را متوجه کشور ما می کند؟ چه راهکارهایی برای مقابله با خطرات منتج از آن پیش بینی شده است؟... این موضوعات حتماً در جای خود مورد بررسی قرار می گیرد.
جالب، اما تأسف بار این جاست، وقتی دولتمردان آمریکایی ذات ایرانی را حیله گر می دانند، طبیعتاً از این همه "بذل و بخشش امتیازاتِ بی دریغِ" دولتِ ما، دچار حیرت می شوند، که این همه اطلاعات گران قیمت که چنین مفت و مجانی در اختیارشان قرار گرفته، "مبادا یک عملیاتِ فریب" باشد تا سایر اسرار مهم تر و بزرگ تر محفوظ بمانند ! و به همین دلیل هم بر سوءظن غرب افزوده می شود و هم بر توقع آنها که مصرانه خواستار امتیازات و اطلاعات بیشتر و کشف اسرار جدیدتری هستند؛ درست شبیه آن کسی که به دست مأموران سیا یا موساد اسیر بشود و قبل از هر شکنجه ای، تمام اطلاعاتش را ارائه دهد تا به خیال خودش آسوده شود؛ ولی دقیقاً به دلیل همان دادن اطلاعات فراوان، گرفتار پیش فرضی مبتنی بر "داشتن اطلاعات بیشتر" بشود؛ و در نتیجه، هم شکنجه بشود و هم در اسارت بماند...
"گزینه نظامی"، بدتر از یک ادعای گزاف، یک عربده تبلیغاتی توخالی است که هیچ آمریکایی هم آن را باور ندارد، زیرا از منظر صاحب نظران نظامی، چنین اقدامی پایگاه های نظامی- امنیتی- اقتصادی آمریکا در کل منطقه (از جمله اسرائیل) را به نابودی کامل می کشاند؛ هرچند با به دست آوردن بخشی از گنجینه اسرار ملی و شناسایی توان حیرت انگیز علمی- فنی کشور، تحرک نظامی علیه ایران برای جنایتکاران "انگلیسی- آمریکایی- اسرائیلی"، وسوسه انگیزتر شده باشد؛ اما چنین تحرکی دیگر علیه یک "دولت منفعل" نخواهد بود و آمریکا هرگز آمادگی مواجهه با یک نظام انقلابی با بستر منطقه ای و فرا منطقه ای را ندارد.
"گزینه فرعی" ادامه همین مذاکرات بی سرانجام است که با کمک جنگ روانی سیاسی- تبلیغاتی و با شگرد "تسلطِ پلکانی"، گام به گام، هیأت ایرانی را به عقب نشینی و دادن امتیازات بیشتر وادار کنند؛ در این فرایند امید اصلی غرب، به اشخاص ذینفوذ در داخل کشور است که آنها، رهبری نظام را از پایان دادن به این روند غم انگیز و حقارت بار مذاکرات باز بدارند؛ واما "گزینه اصلی" آمریکا در برابر ایران، شکستن مقاومت ملت و حیثیت انقلاب اسلامی واقتدارمعنوی امام خامنه ای در داخل و خارج است...
سرفصل های طرح آمریکا در گزینه اصلی:
الف- تدبیر یأس: صرف ادعاهای تبلیغاتی رسانه ها و سیاست مداران صهیونیستی مثلث "آمریکا-انگلیس-اسرائیل" مبنی بر این که در این مذاکرات "امریکا، مقاومت انقلاب ایران را شکست"، فضای آزار دهنده ای را برای پیروان امام خامنه ای در جهان و علاقمندان به ایران اسلامی، ایجاد می کند. این القائات یأس آور در داخل کشور، مخالفان اصل ولایت فقیه یا مدعیان دنیاپرست را که بر خوان ولایت الهی نشسته وجیره خوار امام زمان (عج) هستند، لیکن در پاسخ به رفتار کریمانه نائب امام عصر(عج) به جای مبارزه با جبهه کفر وظلم و فساد جهانی، به افشای ذهن و ضمیرخود می پردازند، سخت وسوسه کرده است؛ متأسفانه آمریکا و همپیمانانش– انگلیس و اسرائیل- از طریق خانواده ها و اطرافیان این اشخاص پی برده اند که این افراد دغدغه ای بنام مبارزه با طواغیت روی زمین ندارند و صرفاً با بخل و حسادت، به رقیب تراشی کودکانه برای ولی خدا یا تقسیم توان ولایت در مقابله با دشمنان امت، می اندیشند و در انتظار لحظه ای هستند که با شکست حکومت اسلامی از طاغوت، خود را در برابر امام مظلوم امت اسلامی محق بیابند! الآن هم بعضی از این خناسان دور هم جمع می شوند، همدیگر را به وسوسه پردازی سوق می دهند تا در جهت ناتوان سازی ولایت فقیه و عدم توفیق او در دفاع از نوامیس مسلمین و شکستن استقامت امت اسلامی در ایران و جهان، از "شرایط جدید" بهره بگیرند؛... هرچند خدای مردم مظلوم، به زودی در دنیا هم رسوایشان می کند، اما وای بر این دغلکاران روزگار از قیامتی که پیشِ رو دارند !...
ب- غارت گنجینه اطلاعات فوق سری مملکت اسلامی: اگر در هر مرحله از مذاکرات با فشار عوامل پیرو غرب در کشور، انبوهی از اطلاعات گران قیمت به دست دشمنان ملت بیافتد، همین امر لحظه به لحظه موضع آمریکا را گستاخانه تر و موضع دولت ما را ضعیف تر می کند. در شرایط متعارف بین الملل، اگر فردی یا گروهی یک هزارم این اسرار ملی را به دشمن یا رقیب کشورش بفروشد، به عنوان "جاسوس" تا حد مرگ مجازات می شود؛ لیکن وقتی به صورت رسمی و با عنوان "توافقات طرفینی در مذاکرات" برای "اعتماد سازی با غرب"، اطلاعات فوق سری مملکت توسط دشمنان همیشگی اسلام و ایران به یغما برود، ظاهراً هیچ اتفاقی نمی افتد؛ ولی جسارت آن وقت اوج می گیرد که دولت زیرک ما، این "تدبیر" خود را "خواسته مردم" و همآهنگ با منویات رهبری معرفی می کند؛ البته آگاهان می فهمند که این ادعا با مواضع صریح و مکرر امام خامنه ای (مانند:"من به مذاکرات خوشبین نیستم") در تضاد و تعارض است و چنین تفسیری از رأی ملت هم، غیرمنصفانه و وهن آلود است،اما فعلاً جز سکوت، چاره چیست؟ از طرف دیگر واقعاً در چنین شرایطی برای توجیه خودمان و ملت هایی که به استقامت ملتمان معتقد بوده و هستند، استدلال های بسیار متین لازم داریم، که نداریم ...
پ- فرصت طلبی غرب از غفلت ایرانیان: دشمن می داند که رهبر شجاع و حکیم ایران، "هر دولت منتخب ملت" را کریمانه حمایت و در برنامه هایش هدایت می کند، تا هم حرمت رأی مردم پاسداری شود و هم منتخبین ملت، ارزش برنامه های خود را در مرحله عمل، بسنجند و تجربه بیاموزند و در عین حال مردم نیز نسبت به منتخب خود با نظارت بر عملکردها، به قضاوت بنشینند و بر رشد و آگاهی جمعی خود بیافزایند؛ اما همین صبرحکیمانه رهبرالهی انقلاب که مهلتی ضروری به برگزیده مردم است، برای بهره کشی از خوش باوری و ساده انگاری دولتمردان ما توسط غرب کافی است تا مملکت ما را از نظر اطلاعاتی خلع سلاح کنند و بخشی از با ارزش ترین گنجینه اسرار علمی و فنی ما را به یغما ببرند و مانند دوران سیاه استعمارکهنه، بدترین تعهدات را بر مملکت امام زمان (عج) تحمیل کنند. اگر ما بپذیریم که این دوستان به خاطر قلوب رئوفشان، توانایی درک پلیدی های قلوب آلوده دشمن را ندارند، باز هم حسرت می خوریم که منتقدانی دوراندیش و دشمن شناس را که نه دانش آموخته "مدرسه جک استراو"ی انگلیسی بوده اند و نه "شاگرد مادلین آلبررایتِ"آمریکایی، چرا بی سواد می پندارند و پیشنهادهایشان را نمی پذیرند و جسورانه در بن بست خودساخته به سوی هیچ می تازند، به فریب دشمن می نازند و در این قمار بیهوده، تمام امانت و سرمایه را می بازند؟!...
ج- نهایت گستاخی تا قطع مذاکرات: طی این مراحل، با فشار عوامل غیر دولتی که خود را "پدرخوانده" این دولت می پندارند، تا آنجا ادامه می یابد که دیگر شرف هیچ ایرانی آزاده ای آن را نپذیرد و عوامل "پدرخوانده" هم بیش از آن نتوانند، غرب را تطهیر و زورگویی آنها را توجیه کنند، تا در نتیجه، نظام بتواند، جلوی ادامه گستاخی های آمریکا را بگیرد؛... به احتمال قریب به یقین،"در آن لحظه" آمریکا با دستی پر از اطلاعات ریز و درشت از اختراعات و اکتشافات و علوم و فنون بومی ایرانیان، ضمن قطع مذاکرات، تمام تقصیرها را بر عهده رهبری نظام انداخته و هرعهد و پیمانی را زیر پا خواهد گذاشت، تا باز هم "پدرخوانده" و عوامل رنگارنگش، فرصت چالش آفرینی علیه امام خامنه ای را داشته باشند...
چ- آغازعملیات روانی با پایان مذاکرات: از این مرحله به بعد، عملیات روانی نیروهای داخلی و جهانی آمریکا علیه شخص رهبری و نهادها و مجموعه های پاسدار شرافت و عزت و استقلال ایرانیان شروع می شود، که بحث مستقلی را می طلبد...باید دانست که در برابر تمام این "مکرهای شیطانی"، اولاً "مکرهای الهی"، امدادهای غیبی و حوادث محتمل یا غیرمترقبه در هر جای جهان در این تحلیل نیامده و ثانیاً تشریح اقدامات "ایادی پروردگار" از این بحث ما خارج بوده است...
اما آن چه آمریکا و همپیمانانش نمی فهمند:
1- اگر ما همین اطلاعاتی را که در مذاکرات اخیر به غربی ها دادیم، تا بخشی از پول خودمان را به ما پس بدهند، فناوری مربوطه را به صد کشور علاقه مند و ثروتمند می فروختیم، ده ها برابر کل پول نفتمان را با عزت و احترام به ما می دادند؛ اما چرا آن کار را نکردیم، ولی به این مذاکرات حقارت بار تن دادیم؟؛چون دولت منتخب مردم، با یک مرام نامه "دموکراتیک" چنین تصمیم گرفت و به آن عمل شد؛ چون نظام ما یک نظام کاملاً مردمی و رهبر ما یک حکیم الهی است که با مهربانی تمام، همه امور را با پشتوانه اراده ملت خویش به پیش می برد؛ چون ما برای ساختن تمدن نوین توحیدی و عادلانه ای که در صدد ایجاد آن هستیم، باید از گذرگاهی به نام "پیچ تاریخی" عبور کنیم که چندین دهه برنامه ریزی با آزمون و خطا، تلاش و پرورش نسل های نوین و بیدارگری بعضی جوامع وهمراهی تعدادی جوامع همسو را تجربه کرده است، برای طی باقیمانده مسیر، نیازمند جامعه ای با تجربه، خودآگاه، خداپرست، حق مدار،امام شناس، ظالم ستیز، مستقل، آزاده و مقاوم هستیم؛...لذا کسب تجربه تلخ این مذاکرات، هرچه باشد، به سود آینده ملت ماست.
2- بازگشت به سبک زندگی اسلامی- ایرانی خود و دل کندن از مرام و سبک فکری و روش زندگی کسانی که با وجود داشتن ثروت و قدرت و رفاه فراوان، اما در رفتارشان با جوامع بشری، هیچ نشانه ای از انصاف و مروت و جوانمردی و انسانیت و صداقت و عقلانیت ندارند، گامی بلند در راستای اصلاح اندیشه ها و انگیزه های زندگی مادی بخشی از مردم ماست، تا برای ساختن جامعه ای متمدن بر اساس توحید و عدالت و امامت و محبت و خردمندی، به داشته های فرهنگی، باورهای دینی، قوانین اسلامی و اخلاق انسانی خویش برگردند و آن چه خود داشته و دارند، از بیگانه تمنا نکنند... رسیدن به این بصیرت، برای یک فرد یا نسل، گاهی جز با تجربیات گران قیمت، حاصل نمی شود.دراین راستا، شیطنت عریان اشرار و شرارت گستاخانه مدعیان فریبکار در جهان، معرفت ساز و سعادت آفرین است.
3- خداوند در سوره کهف/آیه 50 می فرماید: "اَفَتَتّخِذونَهُ وَ ذرّیّتَهُ أولیاءَ مِن دونیِ و هُم لَکُم عَدُوُّ ؛ بِئسَ لِلّظالِمینَ بَدَلاً"... پس اصل دشمن شناسی ضرورتی اجتناب ناپذیر در خلقت آدمیان و مقدمه ی رسیدن به زندگی شرافتمندانه و خداپسندانه است.این حقیقت از ابتدای خلقت تا برپایی قیامت، بدرقه زندگی دنیایی "فرزندان آدم" است. بنا براین مفهوم"شیطان اکبر" باید با مصداق ملموس آن برای تمامیت جامعه ما قابل درک بشود؛ آمریکا در سابقه 60 سال روابطش با ملت ما و از جمله در این مذاکرات مظهر نیرنگ و ظلم و استبداد است: زور می گوید؛ عهد شکنی می کند؛ مذاکره کنندگانِ خوش باور ما را فریب می دهد و تحقیر می کند؛ به ملت بزرگوارما فحش می دهد و با هر بیانی توهین می کند؛ اسرار فوق سری ما را به رژیم خودساخته و حرام زاده اسرائیل هدیه می برد؛ ملت نجیب ما را از ثروت سیصد هزار میلیارد تومانی خودش با گردن کشی تمام محروم می کند؛ مانع تجارت آزاد ما با دیگران می شود؛ در امور داخلی ما دخالت می کند و با هزار بهانه و دروغ، فتنه انگیزی و آتش افروزی می کند؛ هر بار تهمت جدیدی به ما می زند، دانشمندان جوان و توانای ما را با آدمکشان حرفه ای خود، شهید می کند؛ جلوی رشد علمی و پیشرفت کشورمان را میگیرد؛ با ترویج مواد مخدر و نشر فساد اخلاقی ، فروپاشی خانواده هایمان را برنامه ریزی می کند و بیشرمانه هر یک از سرانش می گوید: "باید ریشه ملت ایران را بخشکانیم" (تکرار این مفهوم ضد بشری طی سی سال اخیر هر بار از قول یکی شنیده شد: رونالد ریگان- کاسپار واینبرگر- دونالد رامسفلد- دیک چنی- ژنرال ماتیس...)؛ در سابق هم دولت ملی را با شبه کودتا ساقط کرد؛ به دست رژیم پهلوی و بعد هم به دست صدام، بیش از 300.000 نفراز بهترین جوانان این جامعه را به شهادت رساند؛ به دست گروه های ضد جمهوری اسلامی، 15.000 نفر از برجستگان سیاسی و مردم عادی را در سال 1360 به مسلخ برد و هفت سال بعد، هواپیمای ایرباس ما را با سیصد سرنشین منهدم کرد؛... این دشمن بی ترحم، کدامین جنایت را "توانست"، ولی علیه ملت مظلوم ما انجام نداد؟!(آیا با این حال، "باز هم عده ای از شما" ابلیس و فرزندانش را به جای منِ خدا به سرپرستی انتخاب می کنید، در حالی که آنها "دشمن شما" هستند!؟؛ چه جایگزین بدی است برای ظالمان و ستم پیشگان //سوره کهف)...پس نفی آگاهانه و مقابله هوشمندانه با چنین دشمن بدسگال و پلید و ستمگری، مقدمه حرکت منسجم، آزادانه و مستقل ملت خودآگاه و خدا پرست ایران، بسوی تمدن بزرگ اسلامی است.
4- در یک نگاه واقع بینانه، تفاوت تاریخی- فرهنگی-عقیدتی ایرانیان با جوامع اروپایی در یگانه پرستی، حق مداری، عدالت گستری، انسان دوستی،انسجام ملی، غیرخواهی وصلح طلبی است؛ درحالی که اروپای 2000 ساله، عاری از بسیاری از این ویژگی هاست و(به تعبیر امام خامنه ای) "سرزمینی جنگ خیز است".همین تفاوت ها با بعضی دیگر از ملل مسلمان، ناشی از پیشینه "تمدن سازی" و تأثیرگزاری ملت ما برمحیط پیرامونی خویش است. طبیعی است که مجموعه ای از مهاجمان، تبعیدیان، فراریان (وبعدها، مهاجران سرگردان) از اقصی نقاط عالم که سرزمین آباد بومیان را اشغال و ساکنان اصلی را 300 سال بیرحمانه قتل عام کرده و اینک به نام "جامعه آمریکا" نامیده می شوند، هیچ شباهتی و شناختی از یک ملت فرهنگ ساز و تمدن آفرین- با پیشینه هزاران ساله انسان دوستی و خیراندیشی و خدا باوری- نداشته باشند...ومحال است، در مذاکراتی که "ظاهراً" فارغ از همه ارزش های ملی-اسلامی ماست و بر مدار اراده آمریکا می چرخد، شناخت و پذیرش این تفاوت فرهنگی حاصل شود؛ اما نکته مهم این است که: هیچ کس بجز خود این ابرقدرت نمی تواند، چهره ظالمانه و غیرقابل اعتمادش را به ملت ایران نشان دهد؛ و ایرانی ها اگر خودشان ظلمی را درک کنند، تا پای جان در برابر آن می ایستند؛ و اگر ایرانیان بایستند، این ایستادگی را حتماً به پیرامون خود و بلکه به سراسر جهان منتقل خواهند کرد. ومثلث زر و زور و تزویر(انگلیس-آمریکا-اسرائیل)، ازهمین ایستادگی ملت ها می ترسد.
5- ساختار حکومتی آمریکا نمی فهمد که نتیجه این مذاکرات- هرچه باشد-، اثبات حقانیت ایران و نشانه استبداد و فریبکاری غرب است !...این اتفاقی است که در منظر افکار عمومی جهان رخ می دهد و جمهوری اسلامی ایران در حقیقت، شش قدرت مدعی در جهان را با چالش سخت یک "انتخاب سرنوشت ساز" مواجه کرده است: "پذیرش حقانیت ایران" یا اعتراف به وابستگی خود نسبت به قاعده "مشروعیت استبداد وجنگ طلبی قدرتها" ؛ تأثیر مستقیم (یا بعضاً غیر مستقیم) هرکدام از این "انتخاب"ها با نتایج بسیار متضاد، تعیین کننده و شکل دهنده روابط آینده سایر ملل جهان با یکدیگر خواهد بود!
6- سازمان مدیریت فکری آمریکا نمی فهمد که نتیجه این مذاکرات –هرچه باشد-، اثبات کننده عظمت شخصیت فکری، دوراندیشی، حکمت الهی، اقتدارمعنوی و مدیریت سیاسی امام خامنه ای در مسائل ملی، منطقه ای و بین المللی است... (توضیح بیشتر این "مهم ترین مسأله" را به فرصتی دیگر وا می گذارم). اجمالاً همین مقدار گفته شود که ناظران بی طرف در روابط بین الملل شاهدند که یک پدیده نوین "دوقطبی" در تقسیم بندی "قدرت" جهانی در حال شکل گیری است که هیچ مشابهت تاریخی ندارد.
7- نهاد قدرت درآمریکا نمی فهمد که نتیجه این مذاکرات -هرچه باشد-، موجب پاک سازی مملکت از اندک عناصر مزدور و بیداری بسیاری از خوش طینتان غرب باور در ایران و کل منطقه می شود. آزادگان مسلمان از هر ملت و مذهبی، قطعاً رنج وسختی عزت را بر گنج فرضی ذلت ترجیح می دهند و گرایشات قشری و ظاهری بخشی از جامعه بزرگ ما هم به تبلیغات فریبنده غربی ها، وقتی با فشار تحقیر آمیز آمریکا، منجر به شناخت همه جانبه مردم از ماهیت غرب بشود، به سرعت اصلاح خواهد شد و انسجام فرهنگی ملت ایران، جهان را از فروغلتیدن در منجلاب تبعیض و فساد وفحشای آمریکایی نجات خواهد داد.
8- اگر آقای اوباما تا کنون مفهوم "حق پیروز و ماندنی است" را نفهمیده و یا نگذاشته اند که بفهمد، هنگام رسیدن به پایان این مذاکرات و درک نتایج و عوارض آن، تجربه ی روشنی از این مفهوم بزرگ اسلامی-انسانی به دست خواهد آورد؛ به عنوان یک مسلمان و در حد یک آرزو، امیدوارم که "حسین باراک اوباما" در جبهه حق قرار بگیرد تا بماند؛ اما اگر او هم نقش "شیطان اکبر" را ادامه دهد، این بار ثمره شصت سال پیشینیان خود را در ایران، برباد خواهد داد...
سی و پنج سال تجربه مبارزه نفس گیر و همه جانبه با مردم و حکومت مردمی ایران، یک "مدل نوین" در عرصه مبارزات میان قدرت های بزرگ و کوچک است؛ انقلاب اسلامی که سلطه جهانی آمریکا را به چالش کشیده ، سی وپنج سال است که هم چون کابوسی، امنیت روانی و تعادل فکری رهبران داخلی و همپیمانان آمریکا را در کل جهان به مخاطره انداخته است؛ اینک این مذاکرات می تواند سرفصل جدیدی از یک مرحله تاریخ ساز و زندگی عادلانه میان یک انقلاب قدرتمند و آرمان گرا به مثابه یک "قدرت نوظهور" با یک ابرقدرت در حال افول و متنبه باشد... اگراوباما همان "انسان آزاده در جامعه آمریکا" باشد، با یک تصمیم ماندگار و تاریخ ساز، می تواند این مذاکرات را به "یک اتفاق بزرگ انسانی" تبدیل کند، و یا همچنان در حد "بدترین فریب شیطانی" ادامه می دهد و پایان یک امپراطوری ظلم و جنایت علیه بشریت را تا لحظه مرگ آن، ثبت می کند.
نیروهای انقلاب فعلاً گزینه "اقتصاد مقاومتی" را در برابر گزینه های آمریکایی ارائه داده اند و در هیچ کجا منتظر نتیجه مذاکرات نمانده اند؛این حرکت، یعنی آغاز عبور از "پیچ تاریخی"... ولی این بارغرب می داند که "الگوی اقتصاد مقاومتی" منحصر به ایران نخواهد ماند و به زودی اقتصاد ورشکسته "لیبرال کاپیتالیسم" حاکم بر جهان را برخواهد چید؛... اما هنوز انتخاب با اوباماست !...
والسلام- محمدعلی رامین - 6/12/1392
کد خبر 289554
تاریخ انتشار: ۱۰ اسفند ۱۳۹۲ - ۱۱:۱۶
- ۲۳ نظر
- چاپ
نیروهای انقلاب فعلاً گزینه "اقتصاد مقاومتی" را در برابر گزینه های آمریکایی ارائه داده اند و در هیچ کجا منتظر نتیجه مذاکرات نمانده اند؛این حرکت، یعنی آغاز عبور از "پیچ تاریخی"... ولی این بارغرب می داند که "الگوی اقتصاد مقاومتی" منحصر به ایران نخواهد ماند و به زودی اقتصاد ورشکسته "لیبرال کاپیتالیسم" حاکم بر جهان را برخواهد چید؛... اما هنوز انتخاب با اوباماست !...