او معتقد است همه باید فضایی را بوجود آوریم که سینما در خدمت پیشرفت کشور باشد و امروز این فضا بهتر از گذشته بوجود آمده است.
اهم صحبت های میرکریمی به شرح زیر است:
*فرهنگ نق زدن را باید کنار بگذاریم/برای حل مشکل هرکسی هر جا که هست باید وظیفه اش را درست انجام دهد
*انتفاع کامل برخی تهیه کنندگان در زمان تولید،جدی نگرفتن اکران عمومی فیلم ها در کشور و شکل برگزاری گسترده جشنواره فیلم فجر،این تصور غلط را نهادینه کرده که جشنواره مقصد نهایی هر فیلم است نه نقطه آغاز و رو نمایی آن
* اتفاقاً ریشه برخی بداخلاقی ها در اعتراض به آراء داوران شاید در این نکته نهفته باشد که طوری فضاسازی کرده ایم که انگار جشنواره آخر راه است. همه جای دنیا جشنواره ها محل رونمایی فیلم ها و در واقع مراسم تولد آنهاست
* هنرمندان و سیاستمداران باید خارج از فضای نمایشی و ویترینی جشنواره با هم جدی تر حرف بزنند
*حضور و اکران فیلم های ایرانی در کشورهای جهان می تواند به تقویت "امنیت ملی" کمک کند
*نباید فرصت جشنواره های خارجی را از دست بدهیم اما جشنواره زده هم نشویم
*یک کارشناسخارجی می گفت : اغراق نیست اگر بگوییم ،نصف زور آمریکا در سینمایش است/اگر به سیاستمدارانمان بگوییم 5 درصد زورمان می تواند در سینما باشد تمسخرمان می کنند
*صف طولانی مردم جلوی سینماهای کشور در روز "سینما سلام" پیام مهمی داشت که باید توسط دولتمردان شنیده شود/در یک کشور متمدن به صف مردم برای تهیه گوشت، روغن و مرغ و ... نمی توان افتخار کرد
متن کامل این گفتوگو در زیر می آید:
*باید برای مردم فیلم ساخت/نیاز جامعه را باید در فیلم ها در نظر بگیریم
فارس: در چند وقت اخیر فیلمسازانی نظیر حاتمیکیا،افخمی و عسگرپور نسبت به شرایط سینمای ایران نقد و اعتقاد داشتند که سینمای ایران بیش از حد جشنوارهای شده است. چقدر این موضوع را قبول دارید؟
حتما هر فیلمسازی زمان فیلم ساختن به مخاطبش فکر میکند. باید دید تربیت عمومی و فرهنگی که ما در جامعه جا انداختهایم و یا سینمای حرفهای ما به آن سمت میرود چه نوع مخاطبینی را برای چه نوع فیلمسازانی توصیه میکند.قبلا می گفتند برخی برای جشنواره های آنور آبی فیلم می سازند ، حالا می گویند برای جشنوارهفجر فیلم می سازند. این می تواند عادت عمومی شده باشد که فیلمسازان مثلا برای جشنواره فجر فیلم بسازند و یا وقتی فیلم میسازند احساس کنند مخاطبین آنها مخاطبین جشنواره فجر یا مخاطبین در آن سوی آب و یا اصلا منتقدین هستند.
همه اینها به نوعی نیازهای کاذب است و به نظر من یک رابطه ناقص است که با واسطه به مردم وصل میشود. به عبارتی نباید هدف گزاری برای اکران عمومی و گسترده سینما جایش را به چیز دیگری بدهد.
*مسئولین فکر میکنند همه کارشان این است که فیلم بسازند و به جشنواره بیاورند و با فیلمساز پُز بدهند
فارس: میتوانید مثالی مصداقیتر بزنید؟
میشود به چند عامل اشاره کرد .عواملی چون حجم گسترده تولید کنندگان دولتی که نگران بازگشت سرمایه نیستند ،انتفاع کامل برخی تهیه کنندگان در زمان تولید ،جدی نگرفتن اکران عمومی فیلم ها در کشور، بی برنامگی درتامین و توسعهزیر ساختهای نمایشی کشور و نهایتا شکل برگزاری گستردهجشنواره فیلم فجر بعنوان یک تریبون بزرگ ملی ،این تصور غلط را نهادینه کرده که جشنواره مقصد نهایی هر فیلم است نه نقطه ی آغاز و رو نمایی آن.وقتی سینمای ما در جشنواره فجر خلاصه میشود و این جشن اینقدر بزرگ میشود که حتی اکران سینمایی را هم تحت تاثیر قرار میدهد،تبدیل می شود به کارزاری برای دفاع از عملکرد سالیانه نهادهای فرهنگی و مسولین فکر میکنند همه وظیفه آنها این است که فیلم بسازند و به این جشنواره بیاورند و در جشنواره نقد مثبت و منفی بگیرند، با فیلمها پز بدهند، از روی فرش قرمز رد شوند و در برنامههای متعدد رادیویی و تلویزیونی شرکت کنند، نهاد و سازمان مطبوع خود را تبلیغ کنند و در رقابت با دیگر رقبای خود حرفهایی بزنند و اتفاقا سیاستگذار فرهنگی هم آنها را به این سمت سوق میدهد و می گوید اینجا و این نقطه مقصد نهایی ما است و بعد از آن دیگر خیلی مهم نیست. یعنی بخش اکران مردمی را رها می کنیم. اتفاقاً ریشه ی برخی بداخلاقی ها در اعتراض به آراء داوران شاید در این نکته نهفته باشد که طوری فضاسازی کرده ایم که انگار جشنواره آخر راه است. در حالیکه همه جای دنیا جشنواره ها محل رونمایی فیلم ها و در واقع مراسم تولد آنهاست.
*استراتژی جشنواره فجر باید حضور در مسیر پیشرفت کشور باشد
فارس: البته یک مقدار بحث هویت جشنواره هم مخدوش است و فیلمساز نمیداند که باید چه چیزی را بسازد تا در این رویداد مورد توجه قرار گیرد.
فجر یونیفرم ملی خودرا نباید از تنش دربیاورد. دوستانی مطرح میکردند که فجر باید یک رابطه مستقیم با واژه فجر و انقلاب داشته باشد این را تفسیر میکردند که فیلمها حتما باید ارتباط مستقیمی داشته با شد با رویدادهای انقلاب و یا دفاع مقدس.این جور خط کشی ها در عرصه هنر آن هم از زبان برخی همکاران نهایت کم لطفی به موضاعات متنوعی است که گریبانگیر جامعه است . من فکر میکنم این نگاه یکمقدار تنگنظرانه است .مسایل انقلاب از مسایل جاری و متنوع کشور جدا نیست واستراتژی داشتن یعنی هدفمند کردن مسیر پیش رو، نه تنگ کردن دایره مضامین.
*جشنواره فجر باید نسبت خود را با سیاستهای کلان مشخص کند/اول سیاستمداران باید حوزه فرهنگ را جدی بگیرند
استراتژی یک رابطه مستقیمی باید با مسیر توسعه و پیشرفت کشور داشته باشد. سینما به عنوان یکی از اجزای تشکیل دهنده حوزه فرهنگ که اتفاقا جز مهم و موثری هم هستیم در سیاستهای کلان چه نقشی داریم. نمیشود این را درست کرد مگر اینکه اول نگاه سیاستمداران کلان خود را درست کنیم، آنها هنوز به زعم من حوزه فرهنگ را به عنوان یک حوزه کلیدی در بحث پیشرفت و توسعه جدی نگرفتهاند و هنوز نگاه به فرهنگ یک نگاه ویترینی است. تا وقتی در سطح کلان فرهنگ جدی گرفته نشود نمیشود از سیاستگذار جشنواره فجر خواست که تو استراتژی داشته باش. در حالیکه این استراتژی اگر هماهنگ با همه اجزای کشور و حوزههای دیگر کشور نباشد فایدهای ندارد و جزیرهای می شود که برای خودش دارد برنامهریزی میکند. به نظر من هنوز آن نگاه از بالا و جدی که فرهنگ را زیربنای حل خیلی از مسایل بداند وجود ندارد. امروز در کشورهای دیگر حتی اگر یک پل هم می خواهند بسازند به این نتیجه رسیده اند که برای پایین آوردن هزینه های احداث و نگهداری آن باید کار فرهنگی انجام شود. ممکن است برای برخی این حرف عجیب باشد اما خیلی از معضلات و هزینه هایی که داریم در زندگی شهری می پردازیم به آشفتگی مزمن در زیر ساخت های فرهنگی مان مربوط است .انحراف تدریجی در موضوعاتی چون فرهنگ کار و معیشت ،اخلاق شهروندی و سبک زندگی ،بیماری های پر هزینه اجتماعی است که بهره وری کلان کشور را در همه ی حوزه های اقتصادی، سیاسی وامنیتی افزایش می دهد .و فقدان یک نگاه فرهنگی فراگیر و استراتژیک با عث شده برای بهبود اوضاع در همه عرصه ها چندین برابر معمول کشور های هم قدمان هزینه کنیم و جالب اینکه دست آخر همه هم ناراضی هستند.
*استراتژی سینمایی آمریکا با استراتژی کل کشور هماهنگ است
در کشوری نظیر آمریکا روی این مساله خیلی خوب کار می کنند و در دهه 40 به فیلمهای وسترن روی می آورد و مزرعه داری و ... را نشان می دهند اما بی برقی و گل و لای و سختی ها را نشان نمی دهد و فقط آن بخش هیجانی را که هر انسانی دوست دارد قلمروی برای حکمرانی خودش داشته باشد را کار می کند. این نوع سینما مملو از مولفه های تولیدی است و درون مایه آن این است که آرام آرام مردم با کم توقعی به کارهای تولیدی،دامداری،مزرعه داری و ... تشویق می شوند که حالصش این شده که امروز ایالات متحده وقتی می بیند گندمش به قیمت مناسبی خریداری نمی شود برای پایین نیامدن قیمت آن را به دریا می ریزد. نمی شود که بقیه جاها حوزه فرهنگ را به رسمیت نشناسد و فرهنگ به تنهایی بخواهد معجزه کند.
*نصف زور آمریکا در سینمایش است/اگر به سیاستمدارانمان بگوییم 5 درصد زورمان می تواند در سینما باشد باور نمیکنند
دوستی می گفت نصف زور آمریکا در سینما است و خودش نصف آن چیزیکه نشان می دهد نیست و از این جهت سینما برایش حیاتی است و اصلا نمی تواند آنرا رها کند. حالا اگر ما به سیاستمدارانمان بگوئیم 5 درصد زور شما می تواند در سینما باشد اصلا باور نمی کنند و تمسخر می کنند اولین چیزیکه از ما می پرسند این است که شما چرا فیلم های آن شکلی نمی سازید؟ اولین جوابی هم که ما می توانیم بدهیم این است که شما چرا مثل سیاستمداران آنها فکر نمی کنید؟ شما کجا آنطوری فکر کردید و در سینما سرمایه گذاری کرده اید. سینمای ایران از بعد از انقلاب تا به حال در بین کشورهای آسیایی شاید بیشترین سرمایه گذاری را در تولید کارهای تاریخی و پرهزینه دارد. یعنی از بعد از سربداران تا به امروز اینقدر که ما فیلم و سریال تاریخی ساخته ایم و دکور زده ایم و لباس دوخته ایم و لشگر راه انداخته ایم شاید فقط بشود با هند مقایسه کرد ، چینیها هم با این حجم کار نکردهاند.
فارس: اما حاصلش کجاست؟
روزی که ما شروع کردیم چین کجا بود، اصلا سینمایی نداشت و فقط یک هند بود. اما امروز ما کجا هستیم از همه این ها عقب تر هستیم و امروز اگر بخواهیم یک فیلم تاریخی بسازیم چند استودیو و پلاتو داریم که می توانیم در آنها کار کنیم؟ هیچی.چند تا شهرک سینمایی مجهز داریم. کدام یک از دکورهای قبلی باقی مانده است؟ چه دانشی به ما اضافه شده است؟ یعنی تفاوت مختار با سربداران آیا به اندازه 30 سال است؟ نمی گویم تفاوتی ندارند اما آیا این تفاوت به اندازه 30 سال است در حالیکه در این 30 سال برخی کشورها اصلا صاحب سینما شدند. چین ها و کره ای ها بازار های جهانی پیدا کرده اند و متاسفانه تصمیم گیران فرهنگی و سیاسی برای اینکه خیال خودشان را راحت کنند تمام مسولیت را گردن هنرمند می اندازند. می گوید هنرمندان ما یا غرب زده شده اند و یا به منافع ملی فکر نمی کنند وگناه ناکارآمدی خودشان را در حراست از فرهنگ عمومی جامعه به گردن هنرمند بدبخت می اندازند ، تازگی ها هم که مد شده در طول سال همه می روند دنبال کارشان و ناگهان در ایام جشنواره فجر حوزه سینما کلی آقا بالا سر و متولی دلسوز پیدا می کند .چه تریبونی بهتر از این برای مطرح شدن. اما قبل از اینکه این حرف ها زده شود باید پرسید که علت کجاست. اگر هم فرض بگیریم این ایرادات وارد باشد باید بپذیریم که این یک زنجیره است و باید ببینیم از کجا شروع شده است و هر کس در هر کجایی که ایستاده باید سهم خودش را در ایجاد ناهنجاری ها و بد اخلاقی های ایجاد شده برسمیت بشناسد.
* به داشتههایمان در سینما اضافه نشده است
ما امروز در سینمای ایران کمپانی نداریم، شرکت های فیلمسازی ما اکثرا دفاترشان اجاره ای و چند شرکتی هم که از خودشان دفتر دارند کلا آپارتمان های 80 تا 100 متری هستند که هیچ تجهیزات سینمایی در آنها وجود ندارد. این که نمی شود کمپانی فیلمسازی. وارد هر کدام که می شوی می بینی چهار پروژه فاخر انجام داده اند در حالیکه چیزمهمی به امکانات شان اضافه نشده است. شاید به خاطر همین به رسمیت نشناختن حوزه فرهنگ و یا شاید به خاطر نگرانی که مسئولین از استقلال دادن به فیلمسازان در دل داشته اند باشد.بهر حال شکل برخورد مثل جوامع سوسیالیستی اینطور بوده که دهقانان اول مهر باید صف بکشند تا بذرشان را بگیرند و بعد بکارند و بموقع کود بگیرند و دولت هم خرید تضمینی کند. یعنی در واقع آنها کارگران دولت هستند که هر سال این سیکل را تکرار می کنند و هیچوقت خودشان صاحب زمین نیستند و همیشه حتی اگر ده ها فیلم هم ساخته باشند برای فیلم بعدی باید در صف بایستند.خب از چنین فیلمسازانی نباید انتظار نگاه بلند نظرانه و دراز مدت داشت.
*نگاه استراتژیک به سینما وجود ندارد/سینما می تواند به پیشرفت کشور کمک کند
فارس: جالب این است که این جشن ملی را هم با مظاهر جشنواره های خارجی برگزار می کنیم و هیجان دیده شدن فیلمساز بر روی فرش قرمز را آورده ایم اما بدون اینکه در نظر بگیریم چه تعداد فیلم با کیفیت در جشنواره باید باشد.
همه این ها به خاطر فقدان همان نگاه استراتژیک به سینما است که سینما به عنوان یک ابزار فرهنگساز می تواند در ارتقا ی فرهنگ عمومی جامعه موثر باشد و به توسعه و پیشرفت کشور کمک کند و چون این نگاه استراتژیک وجود ندارد جشنواره فجر مقصد میشود.
*فرهنگ نق زدن را باید برطرف کنیم/برای حل مشکل هرکسی باید وظیفه اش را درست انجام دهد
فارس: این دیدگاه قابل اصلاح هست؟
چرا نمی شود اما نباید کسی وظیفه اش را گردن دیگری بیاندازد که حرف من در فیلم «امروز» همین است و اصلا این فرهنگ نق زدن که تا وقتی فلان چیز درست نشود نمی شود کاری را انجام داد باید درست شود. هرکسی در هر موقعیت خرد یا کلان باید در جای خودش کارش را درست انجام دهد. اما طبیعی است که تصمیم های کلان نقش تعیین کننده ای بر سرعت تحولات دارند.
*نباید فرصت جشنواره ها را از دست بدهیم اما جشنواره زده هم نشویم
فارس: در این بین جشنواره های خارجی می توانند به ما کمک کنند؟
موضع من این است که از هر فرصتی باید استفاده کنیم حتی اگر رقابت ناعادلانه باشد. همه ی فستیوال ها اهداف فرهنگی خودشان را دارند .اما اگر ما یک روزنه کوچک هم پیدا کنیم باید حضور داشته باشیم. همچنان که در سیاست خارجی هم به همین شکل است و ما هیچوقت فرصت سازمان ملل و مجامع جهانی را با وجود اینکه ممکن است قطعنامه هایی علیه ما تصویب شود از دست نمی دهیم. ما در موضعی نیستیم که رسانه های دنیا در دستمان باشند و باید برای دفاع از حقانیت خود و دفاع از فرهنگ و کشورمان هرجا که می توانیم حضور داشته باشیم و این موضع شخصی من است. من می دانم که در خیلی از این جشنواره ها با سیاست برخورد می شود و خیلی جاها فیلم های خودم هم قربانی شده است . بعضی ها از داخل زنگ و ایمیل می زنند و به قول خودشان راپورت می دهند که فلانی مثلا فیلمساز دولتی است.
بهر حال تندروی و تمامیت خواهی چپ و راست نمی شناسد. ولی از این حرف ها که بگذریم ،متعقدم هیچ فرصتی را نباید از دست داد در عین حال جشنواره زدگی هم اصلا چیز خوبی نیست کلا تغییر قیافه برای خوشایند دیگران چه در داخل و چه در خارج امری مضموم است.
*باید برای فیلمسازان ما مردم مهم باشند نه جشنوارهها
الان شما با هر فیلمساز جوان که اصلا او را نمیشناسی و فیلمش را هم ندیده ای صحبت می کنی فیلمش 50 جشنواره رفته است در حالیکه من به عنوان فیلمسازی که اتفاقا با جوانان سرو کار دارم هیچ فیلمی از او ندیده ام پس مردم کی و کجا فیلمهایش را دیده اند؟. از طرفی فیلمساز هم کاملا سیر شده است و فکر می کند به دلیل حضور در 50 جشنواره خارجی تبدیل به یک شخصیت مهم فرهنگی شده است. باید چکار کنیم که این ارزش را عوض کنیم و به فیلمساز جوانمان بگوئیم که ارزش تو به این نیست که 50 جشنواره رفته باشی اما مردم خودت حتی یک فیلمت را هم ندیده باشند؟ این موضوع یعنی آنکه ما باید حوزه اکران را جدی بگیریم، ارتباط با مردم را باید جدی بگیریم.
*رها کردن اکران این مشکلات را بوجود آورده است
یک برنامه ای به نام سینما سلام اجرا شد که خیلی ها نسبت به بی برنامگی و اجرای بد آن اعتراض داشتند. من اصلا به آن بخش از کاستی های طرح کاری ندارم و می گویم ممکن است دفعه بعد با هوشیاری و برنامه ریزی دیگر این مشکلات بوجود نیاید اما یک نقطه خوب در این طرح بود و یک هشدار بود به دولتمردان ما که سبد فرهنگی خانواده ی ایرانی خالی است. خانواده های ما نیاز دارند به سینما بروند و شما باید به این نیاز توجه کنید. صف طولانی مردم جلوی سینماهای کشور پیام مهمی داشت که باید شنیده شود.در یک کشور متمدن به صف مردم برای تهیه گوشت، روغن و مرغ و ... نمی توان افتخار کرد. اما به صف انتخابات ،به صف سینما و تئاتر می توانیم افتخار کنیم چون تصویر خوبی از ما ارائه می دهد. وقتی مردم بیایند و ما بتوانیم فرهنگ رفتن به سینما ، تئاتر ، گالری و دیگر همایش های هنری را به عادت عمومی مردم تبدیل کنیم. هویت جمعی و پیوستگی اجتماعی را افزایش داده ایم .امروز در یک جامعه مدنی شناسنامه دار و با هویت شریان های ارتباطی که شهروندان را به هم پیوند می دهند اتوبان ها ،خیابان ها و کوچه ها نیستند ، بلکه مساجد ، موزه ها ، سینما ها و سالن های تئاتر و امثالهم هستند که با شکل دادن به یک تجربه ی جمعی فرهنگی ،افراد و سلائق و طبقات مختلف را به هم پیوند میزنند.
باید برای این شریان های فرهنگی اهمیت قائل شد و در این زمینه هر یارانه ی فرهنگی که مثلا به خانواده ای کمک کند تا در روز های کم رونق سینما از بلیط های ارزانتری استفاده کند،مفید خواهد بود.
فارس: و مردم هم عادت می کنند برای کالای فرهنگی پول بدهند.
آفرین نکته همین است. مردم پول می دهند و مجانی نمی روند سینما. این مجانی رفتن بزرگترین اشکال طرح سینما سلام بود .ولی اگر دولت بعنوان یک هدیه فرهنگی به خانوار ایرانی در یک یا دو روز از روز های هفته بخش مهمی از بهای بلیط را خودش تقبل کند. هم بخش قابل توجهی به مخاطبین سینما افزوده خواهد شد و هم میشود با این سوبسید فرهنگی کلی جلوی دیگران پز داد.ضمنا از این حمایت غیر رانتی همه ی فیلم ها ، سینماداران و سینما گران به تناسب بهره می برند.
فارس: فکرمی کنید مردم در این شرایط سینما می روند؟
اصلا شک نکنید.نتایج روز سینما سلام گواهی می دهد. در حال حاضر روزهای سه شنبه که بلیت سینما نیم بهاء است فروش دوبرابر است.
فارس: فیلم ها آنقدر باب میل مردم است که بخواهند برای دیدنشان حتی با 75 درصد تخفیف به سینما بیایند؟
باز برگشتیم به آن بحثی که تقصیر را گردن دیگری بیندازیم. من می گویم هرکسی باید کار خودش را درست انجام دهد. نمی شود که سینما نسازیم، توان مردم برای خرید بلیت را هم در نظر نگیریم و بگوئیم فقط فیلم خوب. همه این ها با هم باید باشد و وقتی سینمای خوب داشته باشیم و مردم هم برای سینما رفتن هزینه کنند آن موقع می توانیم یقیه فیلمساز را بگیریم.
* هنرمندان و سیاستمداران باید خارج از فضای نمایشی و ویترینی جشنواره با هم جدی تر حرف بزنند
سال هاست ما داریم در مورد هدفمند کردن یارانه ها صحبت می کنیم و گریبانمان را به شدت گرفته است اما هیچکس نمی گوید چرا بخشی از این هدفمندی به حوزه فرهنگ بر نمی گردد. چرا فکر نمی کنیم اگر ما در حوزه فرهنگ سرمایه گذاری کنیم یک جاهایی صرفه جویی می شود که اصلا شاید دیگر لازم نباشد برای آن سوبسید بدهیم. این ها بحث های کلان بین بخشی است و هنرمندان و سیاستمداران باید خارج از فضای نمایشی و ویترینی جشنواره با هم جدی تر حرف بزنند. این فضای مچ گیری بین سیاستمداران و هنرمندان حاصلی جز افزایش دایره ی بی اعتمادی ندارد. حرف زدن اصلا معنی سفارش نمی دهد بلکه یک خواست و رابطه مشترک دو طرفه است. اینکه سینما را به حال خود رها کنند و در بزنگاه جشنواره بیایند خواسته هایش را مطرح کنند نمی شود، بقیه سال هم برای سینما و فرهنگ است و باید پیدایشان شود و بگویند استراتژی ما این است و شما چه کمکی می توانید بکنید.
*برخی بی اعتمادی میان هنرمندان و مسئولان امروز می تواند برطرف شود
فارس: این موضوع که یک بی اعتمادی به عرصه فرهنگ وجود دارد درست است اما این بی اعتمادی دو طرفه است. بارها شده فیلمی ساخته شده که محصول نهایی چیز دیگری شده است. یا مثلا در مورد همین موضوع سینمای امید عده ای اصل قضیه را هم قبول ندارند.دو طرفه بودن این بی اعتمادی را قبول دارید؟
حتما این بی اعتمادی دو طرفه است. شکاف ها به تدریج زیاد می شود و یک شبه بوجود نمی آید. ما الان در نقطه ای ایستاده ایم که این بی اعتمادی ذره ذره اضافه شده است و هیچ طرفی هم تلاش نکرده است قدمی برای بهتر شدن آن بردارد. با متهم کردن همدیگر هم هیچ چیزی درست نمی شود. خوشبختانه یک اتفاق خوب افتاده و «زمان» کار خودش را کرده است. یعنی خیلی از فیلمسازان دورهایشان را آنسوی آب زده اند و دیده اند که یک چیزهایی تاریخ مصرف دارد و الان یک خورده تشنه اند تا برگردند و نقش مفید و واقعی خودشان را انجام دهند. این شناخت جدید به نظر من شناخت بدی نیست اما چقدر از این فرصت استفاده می کنیم؟. باید ببینیم طرف مقابل هم دورهایش را زده است و به عنوان سیاستگذار کلان فرهنگی آیا نگاه بازتری پیدا کرده است؟
من به جرات می گویم اگر الان «زیر نور ماه» را ساخته بودم بخشی اعظمی از آنرا را در می آوردند. چرا نگاه ما تنگ تر از گذشته شده است. در مقابل، مواردی را که به اخلاقیات مربوط می شود و یا به اشاعه فساد کمک می کند سختگیرانه برخورد نمی کنیم ولی مسایل سیاسی یا مسایل چالش برانگیز را مثلا در حوزه دین با تنگ نظری می بینیم. یعنی هر دو طرف هنوز به یک نقطه مشترک نرسیده اند. اگر شما ده سال قبل در مورد این صحبت می کردید که کسی که می خواهد آن طرف مرز مطرح شود ابتدا باید در مورد فرهنگ کشور خودش صحبت کند کسی جدی نمی گرفت و می گفتند این نگاه وطن پرستانه افراطی است اما امروز راحت تر می توان در مورد آن صحبت کرد چون خیلی ها دورهایشان را زده اند و برگشته اند و رابطه ما با خیلی چیزها واقعی تر شده است. من حتی فکر می کنم در سیاسمتدارانمان این اتفاق افتاده است و همین شعار راهبردی توجه به دیپلماسی عمومی در تعامل با جهان ،یعنی اینکه ما باید از ظرفیت فرهنگی خود استفاده کنیم،چیزی که دولتمردان گذشته حتی شعارش را هم نمی دادند.
*حضور و اکران فیلم های ایرانی در کشورها بهتر از هر چیز دیگری می تواند برای ما امنیت بیاورد
فارس: همان سینمای در خدمت کشور.
آفرین. رابطه های فرهنگی دراز مدت هستند ، دیر جوش می خورند اما دیر هم شکسته می شوند. ما سال های سال است تلاش می کنیم خط لوله گاز ایران به هند و پاکستان برود و صدها بار مذاکره کرده ایم و کلی هم هزینه ،اما در تمام این مدت یکبار هم نگفته ایم فیلم های ما هم به پاکستان برود. هند فیلم هایش به لحاظ محتوایی اصلا قابل دفاع نیست اما یک "امنیت فرهنگی" و متعاقب آن "امنیت ملی" برای هند به ارمغان آورده است و از شاخ آفریقا تا خاور دور فیلم ها هندی بازار جدی دارد و این یعنی دیپلماسی عمومی.ما چقدر به این دیپلماسی عمومی به این معنا کار کرده ایم. چون اعتقاد نداشته ایم فکر کردیم لوله گاز است که برای ما امنیت می آورد. ما هنوز علیرغم هزینه های زیاد نتوانسته ایم در کشور افغانستان که همزبانمان است یک فیلم اکران کنیم درحالیکه الان در کابل پاساژ و مغازه به اسم خرم سلطان است، یعنی ترکیه با سریال و فیلم توانست کاری کند که اسم خرم سلطان روی مغازه های افغان هان ها باشد.حالا که آنها محصولی را که سال ها پیش کاشته اند درو می کنند. آیا وقت آن نرسیده که ما هم دست از صیفی کاری در مزرعه فرهنگ برداریم و درخت میوه بکاریم.