به گزارش مشرق، موضوع بوسیدن دست آقای هاشمی توسط مجری تلویزیونی در جلسه بزرگداشت رئیس اسبق دانشگاه آزاد واکنشهای جالبی را در سایتهای اینترنتی و شبکه های مجازی به دنبال داشت.
عده ای از تحلیلها و واکنشها در نقد روحیه تملق و چابلوسی بود، اما تعداد بیشتری از انتقادها به عکس العمل آقای هاشمی و اطرافیانش در این لحظه باز می گشت.
به همین بهانه در این گزارش مروری داریم بر واکنش روسای جمهور در موقعیتهای مشابه و خاطره ای شنیدنی از رهبر معظم انقلاب در مورد دست بوسی.
اگرچه بوسیدن دست علما و مراجع عظام (ازجمله امام و رهبری) به نیت تبرک و نه تملق؛ ریشه در روایات اسلامی دارد، اما بوسیدن دست مقامات اجرایی کشور، حکایتی است که ریشه یابی آن می تواند در اصلاح فرهنگ کشور موثر باشد.
آيتالله هاشمی رفسنجانی از اولین کسانی بود که بوسیدن دست وی به عنوان یک مقام اجرایی حاشیهساز شد. سنتی نامیمون که در زمان رؤسای جمهور بعدی نیز اتفاق افتاد؛ با این تفاوت که واکنش هاشمی در مقابل افرادی که اقدام به این عمل می کردند مورد انتقاد واقع میشد.
شاید جالبترین بوسه بر دستان آقای هاشمی مربوط میشود به استاندار وقت کردستان "محمدرضا رحیمی" که بعدها در کسوت معاون اولی دولت دهم به بیان مکرر جملات مبالغهآمیز و خارقالعاده! در وصف محمود احمدینژاد میپرداخت.
پس از دوران ریاست جمهوری هاشمی، عکسهای معدودی نیز از بوسیدن دست سایر رؤسای جمهوری منتشر شد که بعضاً واکنشهای متفاوتی را به همراه داشت.
بوسه مردم و برخی مسؤولان بر دستان رئیسجمهور پس از آقای هاشمی بسیار کمرنگ شد و در موارد اندکی که رسانهای شد، مشخص بود که این اقدامات با واکنش و ممانعت "سید محمد خاتمی" مواجه شده است.
دستبوسی در زمان ریاست جمهوری احمدینژاد متفاوت تر از دو رئیس جمهور قبلی بود؛ مقاومت احمدینژاد در مقابل این دست بوسیها و بوسیدن دست مردم توسط رئیس جمهور از موارد جالب توجه این دوران بود.
هر چند که بعدها بوسیدن دست معلم دوران دبستان وی و ابراز محبت! به مادر چاوز حاشیه هایی را برای او به همراه داشت.
اگرچه بسیاری از مردم اینگونه رفتارها را ناشی از روحیه تملق و چاپلوسی می دانند اما علاوه بر این موارد، موضوعات دیگری نیز وجود دارد که ذکر یکی از آنها از زبان رهبر معظم انقلاب خالی از لطف نیست.
مقام معظم رهبری سال 69 در جمع روسای دانشگاههای علوم پزشکی با ذکر خاطره ای می فرمایند:
من در دوران اختناق، استاد معروف عالىمقامى را مىشناختم كه روى كفش شاه آن وقت -محمدرضا- افتاد! اساتيد در صفى ايستاده بودند و محمدرضا از برابر آنها عبور میكرد و اين شخص روى پاى او افتاد!
از اين كارها میكردند، اما چه كسانى؟ تيمسارها. اما يك عالم، يك دانشمند، يك محقق -كه واقعاً هم اين آدم محقق است- فاضل، نامآور، نامدار، چهقدر تحقيقات، چهقدر كتاب، روى پاى او افتاد! شاگردهايش ملامت كردند: استاد، شما؟! آخر آن شخص كه بىسواد است! عالم جماعت كسى را قبول ندارد؛ سياست برايش مسئلهای نيست؛ نگاه میكند ببيند چه كسى عالم است. اصلاً براى عالم، جاذبه و ارزشى بالاتر از علم نيست. بدترين فحش در محيط اهل علم، لقب «بىسوادى» است؛ هيچ فحشى از اين بالاتر نيست؛ در همۀ محيطهاى علمى همينگونه است؛ آن وقت آن عالم روى پاى يك جاهل و قلدر افتاد! شاگردان و رفقايش ملامت كردند و او هم جوابى نداشت؛ گفت: هيبت سلطانى من را گرفت!
اين عبارت، همان وقتها در محيطهاى دانشگاه كه دوستان ما مىرفتند و مىآمدند، معروف شد و علما و دانشمندانِ آن وقت، به كسانى كه هيبت سلطانى آنها را مىگيرد، و كسانى كه جز هيبت علم چيزى آنها را نمىگيرد، تقسيم مىشدند! البته همان وقت هم دانشمندانى مثل همان آدم داشتيم كه حتى با فقر مىساختند، براى اينكه به سمت آنها نگاه نكنند؛ نه اينكه روى پايشان نيفتند، يا دستشان را نبوسند، يا تواضعشان نكنند؛ نه، اصلاً خودشان را بالاتر از اين مىدانستند كه به فكر آن دستگاههاى جاهل و دور از معرفت بيفتند. زندگى پولى و مادى را اصلاً كمارزشتر از اين مىدانستند كه خودشان را به آن آلوده كنند.
بیانات ديدار روسای دانشگاههای علوم پزشكی در اول آبان ۱۳۶۹
عده ای از تحلیلها و واکنشها در نقد روحیه تملق و چابلوسی بود، اما تعداد بیشتری از انتقادها به عکس العمل آقای هاشمی و اطرافیانش در این لحظه باز می گشت.
به همین بهانه در این گزارش مروری داریم بر واکنش روسای جمهور در موقعیتهای مشابه و خاطره ای شنیدنی از رهبر معظم انقلاب در مورد دست بوسی.
اگرچه بوسیدن دست علما و مراجع عظام (ازجمله امام و رهبری) به نیت تبرک و نه تملق؛ ریشه در روایات اسلامی دارد، اما بوسیدن دست مقامات اجرایی کشور، حکایتی است که ریشه یابی آن می تواند در اصلاح فرهنگ کشور موثر باشد.
آيتالله هاشمی رفسنجانی از اولین کسانی بود که بوسیدن دست وی به عنوان یک مقام اجرایی حاشیهساز شد. سنتی نامیمون که در زمان رؤسای جمهور بعدی نیز اتفاق افتاد؛ با این تفاوت که واکنش هاشمی در مقابل افرادی که اقدام به این عمل می کردند مورد انتقاد واقع میشد.
شاید جالبترین بوسه بر دستان آقای هاشمی مربوط میشود به استاندار وقت کردستان "محمدرضا رحیمی" که بعدها در کسوت معاون اولی دولت دهم به بیان مکرر جملات مبالغهآمیز و خارقالعاده! در وصف محمود احمدینژاد میپرداخت.
پس از دوران ریاست جمهوری هاشمی، عکسهای معدودی نیز از بوسیدن دست سایر رؤسای جمهوری منتشر شد که بعضاً واکنشهای متفاوتی را به همراه داشت.
بوسه مردم و برخی مسؤولان بر دستان رئیسجمهور پس از آقای هاشمی بسیار کمرنگ شد و در موارد اندکی که رسانهای شد، مشخص بود که این اقدامات با واکنش و ممانعت "سید محمد خاتمی" مواجه شده است.
دستبوسی در زمان ریاست جمهوری احمدینژاد متفاوت تر از دو رئیس جمهور قبلی بود؛ مقاومت احمدینژاد در مقابل این دست بوسیها و بوسیدن دست مردم توسط رئیس جمهور از موارد جالب توجه این دوران بود.
هر چند که بعدها بوسیدن دست معلم دوران دبستان وی و ابراز محبت! به مادر چاوز حاشیه هایی را برای او به همراه داشت.
دست بوسان به حسن روحانی هم رحم نکردند! اصلاح طلبان که از لحاظ خلق و خوی، روحانی را شبیه ترین فرد به آقای هاشمی معرفی می کنند، در واکنش به عکسی که در دوران رقابت انتخاباتی ریاست جمهوری اخیر منتشر شد، مجبور شدند دهها مطلب و توجیه بتراشند تا اصالت عکس منتشر شده توسط یکی از خبرگزاری های کشور را زیر سوال ببرند. اما این تلاشها با تائید عکس توسط مسئولین ستاد انتخاباتی دکتر روحانی راه به جایی نبرد.
اگرچه بسیاری از مردم اینگونه رفتارها را ناشی از روحیه تملق و چاپلوسی می دانند اما علاوه بر این موارد، موضوعات دیگری نیز وجود دارد که ذکر یکی از آنها از زبان رهبر معظم انقلاب خالی از لطف نیست.
مقام معظم رهبری سال 69 در جمع روسای دانشگاههای علوم پزشکی با ذکر خاطره ای می فرمایند:
من در دوران اختناق، استاد معروف عالىمقامى را مىشناختم كه روى كفش شاه آن وقت -محمدرضا- افتاد! اساتيد در صفى ايستاده بودند و محمدرضا از برابر آنها عبور میكرد و اين شخص روى پاى او افتاد!
از اين كارها میكردند، اما چه كسانى؟ تيمسارها. اما يك عالم، يك دانشمند، يك محقق -كه واقعاً هم اين آدم محقق است- فاضل، نامآور، نامدار، چهقدر تحقيقات، چهقدر كتاب، روى پاى او افتاد! شاگردهايش ملامت كردند: استاد، شما؟! آخر آن شخص كه بىسواد است! عالم جماعت كسى را قبول ندارد؛ سياست برايش مسئلهای نيست؛ نگاه میكند ببيند چه كسى عالم است. اصلاً براى عالم، جاذبه و ارزشى بالاتر از علم نيست. بدترين فحش در محيط اهل علم، لقب «بىسوادى» است؛ هيچ فحشى از اين بالاتر نيست؛ در همۀ محيطهاى علمى همينگونه است؛ آن وقت آن عالم روى پاى يك جاهل و قلدر افتاد! شاگردان و رفقايش ملامت كردند و او هم جوابى نداشت؛ گفت: هيبت سلطانى من را گرفت!
اين عبارت، همان وقتها در محيطهاى دانشگاه كه دوستان ما مىرفتند و مىآمدند، معروف شد و علما و دانشمندانِ آن وقت، به كسانى كه هيبت سلطانى آنها را مىگيرد، و كسانى كه جز هيبت علم چيزى آنها را نمىگيرد، تقسيم مىشدند! البته همان وقت هم دانشمندانى مثل همان آدم داشتيم كه حتى با فقر مىساختند، براى اينكه به سمت آنها نگاه نكنند؛ نه اينكه روى پايشان نيفتند، يا دستشان را نبوسند، يا تواضعشان نكنند؛ نه، اصلاً خودشان را بالاتر از اين مىدانستند كه به فكر آن دستگاههاى جاهل و دور از معرفت بيفتند. زندگى پولى و مادى را اصلاً كمارزشتر از اين مىدانستند كه خودشان را به آن آلوده كنند.
بیانات ديدار روسای دانشگاههای علوم پزشكی در اول آبان ۱۳۶۹