مشرق-
1) فوتبال خودِ زندگي است. با همه فراز و فرودهايش. با همه بيم و اميدهايش. با همه بالا و پايينش. صعود و سقوطش. اوج و حضيضش. درست مثل خود زندگي...
2) «تدبير و اميد» اگرچه امروز به نام دولت حسن روحاني «سند» خورده و ذهن را به ميدان انتخابات ميبرد اما يک شعار انتخاباتي نيست. البته «فقط» يک شعار انتخاباتي نيست. يک شيوه و منش است. اين که در بحرانيترين روزها «عقلانيت» تعطيل نشود و کرکره «درايت» پايين نيايد. اين که در منتهااليه سياهي و در نهايت تاريکي، روشنايي و نور است. اين که پايان شب سيه، سپيد است. اين که در نااميدي، بسي اميد است. آري، آن شعار انتخاباتي که اميد را پيغام ميفرستاد و به قفلها، کليد گشايش را نويد ميداد تنها يک «يادآوري» بود. يک يادآوري بهنگام و سروقت. يک يادآوري نجاتبخش...
3) تدبير گاهي آن است که «درست» برگزيني. «معقول» انتخاب کني. به خرد جمعي و به عقل گروهي حرمت بگذاري و به گزينشِ آگاهانه اکثريت تندهي. تدبير آن است که به «انتخاب مردم» باور داشته باشي.
4) پرشورها «توني» را گزينش کرده بودند. او را که يک غريبه پرتغالي بود به درستي بازشناخته و «از خود» يافته بودند. يک پرتغالي خودي! اين زبان فوتبال است آخر. وقتي يک «خارجي» با عشق کار کند و با تعهد عرق بريزد ميشود داخلي. توني همينگونه بود. او عاشق فوتبال بود و اين عشق را دريغ نکرد.
همين بود که وقتي با بيتدبيري يک مدير، مديرعامل وقت، از کار بر کنار شد و مُهر خروج از مرز بر گذرنامهاش خورد، مِهرش از دل آذريها اخراج نشد! تبريز، توني را درک کرد و پاي اين انتخاب ايستاد. تبريز تا روزي که اين پرتغالي باز نگشت از او دست نَشُست. هر جا و به هر بهانه نام او را فرياد زد که به راستي «قدرشناسي» خصيصه آذري است. گرچه محمدحسين جعفري، توني را اخراج کرد و حميد زينيزاده به انتخاب و خواست مردم پشت کرد اما يک مدير تازهوارد چون جمشيد نظمي «احترام به انتخاب معقول مردم» را فهميد و به خردجمعي حرمت گذاشت. آري او «تدبير» کرد. به همين سادگي...
5) «اميد» انقلاب ميکند. «اميد» اعجاز ميکند. «اميد» «اصلاح» ميکند. همين است که «نااميدي» مادر همه شکستها نام ميگيرد و ناکامي از يأس متولد ميشود. آري، همين «اميد» بود که هوادار متفرق، مأيوس و سرخورده تراکتور را يکپارچه و متحد کرد. همين «اميد» بود که شناسنامه فوتبال آذربايجان را پس از تلاشي چهل ساله بر صدر نشاند و به جام رساند. همين «اميد» بودکه در زمستان آذربايجان، بهار آورد و تبريز را به رقص واداشت. هوادار تراکتور با توني «اميد» را در دل خود زنده کرد و آن گاه معجزه «متولد» شد.
6) عقل و اميد که همنشين باشند تنها به «اکسير عشق» نياز ميافتد تا برگ زريني به تاريخ الصاق شود. اين عشق در تبريز مالامال بود. توني شيداي سکو و هوادار شيفته توني. اين گونه بود که در روز «عشاق» که فرنگيها «ولنتاين» مينامندش، توني با شکوهترين هديه عاشقانه را اعطا کرد. اين جام براي آذربايجان، جام عشق بود بيشک. جامي زادهي تدبير و اميد و عشق.
7) فوتبال نه برشي از زندگي، که خود زندگي است. با همه قواعد و قوانينش. نوشته و نانوشته. تدبير و اميد همه جا اعجاز ميکند و در فوتبال هم. آري با کليد «تعقل» ميتوان درهاي بسته و قفلهاي خاک خورده را گشود. حتي اگر اين قفل، محروميت 43 ساله از قهرماني باشد. آري، اين بار هم در قفل «در» کليدي چرخيد...
رضا عباسی (دیبر تحریریه روزنامه نود)
فوتبال نه برشي از زندگي که خود زندگي است؛ با همه قواعد و قوانينش.