بابك حمیدیان از تجربه بازی در فیلم های سینمایی «رستاخیز» و «چ» می گوید؛ فیلم هایی كه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مكمل را برایش به ارمغان آورد.

بابک حمیدیان: احتمالا یزید چشم رنگی بوده/ باور کردم که ابن زیاد هستم
گروه فرهنگی مشرق - بابک حمیدیان از تجربه بازی در فیلم های سینمایی «رستاخیز» و «چ» می گوید؛ فیلم هایی که سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل را برایش به ارمغان آورد.
 
بابک حمیدیان جمعه شب بعد از 10 سال کار در سینما، سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل را از آن خود کرد. سیمرغ بلورین برای بازی در دو فیلم با شرایط تولید بسیار سخت؛ «چ» و «رستاخیز». او با بازی در دو نقش برای فیلم رستاخیز ریسک کرد اما آنقدر اجرای نقش های «یزید» و «ابن زیاد» متفاوت از یکدیگر بود که بسیاری از مخاطبان عام با تماشای این فیلم در سینماهای مردمی متوجه نشدند که هر دو نقش را یک بازیگر بازی کرده است.
 
بازی او در فیلم «چ» هم تحسین بسیاری از همکاران او و منتقدان را برانگیخت. بابک حمیدیان در جشنواره امسال علاوه بر «چ» و «رستاخیز»، با فیلم های «پنجاه قدم آخر»، «قصه ها» و «با دیگران» حضور داشت، چهار فیلم از بزرگترین فیلمسازان ایران و یک کارگردان فیلم اولی. با او درباره نقش های متفاوت و فیلم های سختی که در شرایط ویژه ای در آنها بازی کرده گفتگو کردیم. او از نگاهش به بازیگری و تجربه کار در فیلم های جنگی گفت تا محک زدن خودش در آثار مختلف و تفاوت فیلمسازان نسل دوم و سوم.
 
شما در فیلم رستاخیز دو نقش کلیدی دارید؛ یزید و ابن زیاد. هر چند نوع بازی شما و همینطور گریم باعث شده نقش ها کاملا متفاوت از هم اجرا شوند اما می شود گفت هم شما برای بازی در این فیلم ریسک کردید و هم کارگردان.

 
- همینطور است. اصلا قرار نبود من نقش یزید را بازی کنم. یکی از دوستان بازیگر برای نقش یزید قرارداد داشت، اتفاقا وقتی او را دیدم ابراز خوشحالی زیادی کردم چون در بخش های مربوط به بازی یزید چند سکانس بی نظیر وجود دارد که در حوضچه کاخش می گذرد. این سکانس نیاز به یک اجرای خاص دارد و بازی در آن به دلیل موقعیت دراماتیک ویژه ای که دارد برای هر بازیگری جنون آمیز و دلپذیر است. وقتی بازی ام در نقش ابن زیاد تمام شد برای تشکر به دفتر احمدرضا درویش رفتم.
 
می خواستم بگویم با اینکه کار خیلی سختی داشتیم اما خیلی دوست داشتنی بود. درویش و آن دوست بازیگر در جلسه ای بودند. بعد از جلسه، آقای درویش همه ما را جمع کرد و رو به آن بازیگر گفت او یکی از مفاخر بازیگری در این سرزمین است اما نقش یزید را بابک حمیدیان بازی می کند. من از این تصمیم هیچ اطلاعی نداشتم و شوکه شدم. حتی یک روز از احمدرضا درویش فرصت خواستم تا ببینم می توانم در یک فیلم دو نقش بازی کنم یا نه. آن هم در یک فیلم تاریخی بزرگ. نقش هایی که نه تنها منفی هستند بلکه در اذهان شیعیان منفورند. فردای آن روز درویش من را برای بازی مجاب کرد. حتی آنقدر در فضای آن فیلم غرق شده بودم که رفتارهای بدنی ام هم به راحتی تغییر کرد و به سمت یزید متمایل شد.
 
به نظر می رسد شما الزامات بازیگری را بیشتر از تکنیک یک باور ذهنی می دانید که تا این حد به یزید نزدیک شدید.
 
- دقیقا همینطور است. من قبل از رستاخیز به اسب حتی نزدیک هم نشده بودم اما روز اول فیلمبرداری در کویرهای کرمان روی اسب تاخت می رفتم. باور کرده بودم که ابن زیادم، قرن ها پیش زندگی می کنم و باید اسب سواری کنم. شاید بعضی ها با شنیدن این حرف بگویند دارم شعار می دهم ولی بازیگری در تعریف بابک حمیدیان باور مطلق است.
 
در رستاخیز چطور به این باور رسیدید؟ به هر حال برای بازیگری که نقش پرتره بازی می کند، آن هم شخصیتی که قرن ها پیش زندگی می کرده، هیچ منبع موثقی برای پی بردن به چهره و جزییات رفتاری او وجود ندارد.
 
- اجرای شخصیت فیلم های تاریخی کاملا از تخیل بازیگر نشأت می گیرد. برای همین هم اجرایی که من برای ابن زیاد در نظر گرفتم با اجرای عزت الله مقبلی، داریوش فرهنگ و فرهاد اصلانی فرق دارد، هر چند بازی همه این بزرگان بازیگر در آثار مختلف برای این نقش مشترک متفاوت است.
 
قرن ها از واقعه عاشورا می گذرد و طبیعتا هیچ تمثیلی از چهره های این واقعه وجود ندارد. هر یک از شیعیان نسبت به شنیده هایشان در ذهن خود تجسم متفاوتی در مورد یزید دارند. تجسم شما از این نقش به چه شکل بود؟ آیا این یزیدی که در روز رستاخیز به تصویر کشیده شده به آنچه در ذهن شیعیان می گذرد نزدیک است؟
 
- این باوری که می گویید یک مفهوم عمیق فردی است. ممکن است این باور در هر شغلی حتی برای شما در مقام یک خبرنگار هم نمود پیدا کند. این باور تعریف شخصی دارد. 300 میلیون مسلمان شیعه در جهان وجود دارد که هر کدام از آنها تجسم متفاوتی نسبت به دیگری از یزید دارند. ما سعی کردیم حداقل بخش های مشترک این 300 میلیون تجسم، در نقش وجود داشته باشد.
 
ممکن است این باور از کودکی در ذهن شما شکل گرفته باشد؟ از تغزیه هایی که می دید و آیین های مذهبی که در آنها شرکت می کردید؟
 
- اتفاقا بچه که بودم زیاد پیش می آمد در هیات ها گم شوم اما برای بازی در نقش یزید به باورهای ناخودآگاهم رجوع نکردم. من و آقای درویش به طور جداگانه درباره این کاراکتر تحقیق کردیم و بعد از گپ و گفت های فراوان به فرم توافق شده رسیدیم. درست است که چهره یزید وابن زیاد مشخص نیست اما با اطلاعاتی که از آنها وجود دارد می توان چهره آنها را حدس زد.
 
مثلا مادر یزید رومی بوده است. فکر کردیم شاید به واسطه اصالت مادر او، یزید هم می تواند بور و چشمانی رنگی داشته باشد. این محاسبات دقیق نیست. نمی توان با همان اطمینانی که دو به علاوه دو می شود چهار، گفت یزید هم بور است. از آن دوران زمان زیادی گذشته است. ممکن است یک تاریخ شناس هم بگوید مادر یزید رومی نبوده، عرب بوده و در کوفه زندگی می کرده است. به هر حال من با پیکره ای که احمدرضا درویش برای این دو نقش در نظر گرفته بود آنها را اجرا کردم.
 
برویم سراغ فیلم کیومرث پوراحمد. فیلم پنجاه قدم آخر یک اثر شبه تک پرسوناژ است. در واقع بار درام فیلم و همینطور همراه کردن مخاطب با داستان روی دوش شما است. چطور این کاراکتر را پیش بردید؟
 
- کلا بازی در فیلم های تک پرسوناژی خیلی کار سختی است. در فیلم های قدمگاه و خدا نزدیک است نقش اصلی را داشتم اما بعد از آن سینما به سمتی رفت که بیشتر نقش های مکمل را بازی کردم. البته اصلا مهم نیست که مدت زمان حضورم در یک فیلم چقدر باشد. برای همین بعد از مدت ها بازی در نقش اول یک فیلم تک پرسوناژی فرصتی برای محک زدن خودم بود. دوستدارم این فیلم اکران شود تا ببینم چقدر توانسته ام مخاطب را با خودم همراه کنم. کیومرث پوراحمد روحیه لطیف و شاعرانه ای در سمت کارگردان دارد. این روحیه را با خود به پنجاه قدم آخر هم آورده. فیلم اتوبوس شب را هم با همین روحیه ساخت. به گفته خود پوراحمد پنجاه قدم آخر، به لحاظ شرایط تولید سخت ترین فیلم در کارنامه کاری شان است.
 
شاید برای کمتر بازیگری پیش آمده که در یک سال دو فیلم حوزه دفاع مقدس در جشنواره فجر داشته باشد. بازی در دو فیلم جنگی و یک فیلم تاریخی که طبعا شرایط تولید سخت تری نسبت به آثار دیگر دارند، آن هم در یک بازه زمانی کوتاه، سخت نبود؟
 
- رستاخیز که به کنار اما دو فیلم جنگی دیگر از دو جهان کاملا متفاوت هستند. هر چند فیلم «چ» درباره جنگ شهری است نه جنگ ایران و عراق. یک جنگ چریکی. اما در کل ذات جنگ با موقعیت شهری جور درنمی آید. اصلا من در کارنامه کاری ام زیاد فیلم های آسان ندارم. همیشه مثل یک بازیگر تبعیدی هستم.
 
چرا؟ مدام در حال محک زدن خودتان هستید؟

 
- بله، واقعا دوست دارم خودم را در موقعیت های سخت قرار دهم. چه بازی در 53 درجه بالای صفر و چه 10 درجه پایین صفر. به هر بهانه ای دوست دارم از تهران و شرایط زیستی روتین آن فرار کنم. برای بازیگری باید اطوار را کنار گذاشت. بازیگری یک جریان سیال است. این سیال بودن را باید با ذهن هم یکسان کنیم تا بتوانیم در خدمت سینما باشیم. بازیگر در تئاتر می تواند بگوید من امپراتور صحنه هستم اما همان بازیگر در سینما حق این را ندارد که بگوید من اپراتور صحنه هستم. امپراتور در سینما کارگردان فیلم است. هر چه او بخواهد باید انجام شود. وقتی بازیگر می پذیرد که در یک فیلم با شرایط سخت کار کند، تن و جان و روح و ذهنش را باید در اختیار فیلمساز و اثرش بگذارد.
 
آسیب های فیزیکی بسیارتی هم در فیلم های سخت دیدم. پارسال در فیلم سینمایی برف از درخت سقوط کردم. سه مهره کمر و همینطور قوزک پایم شکست. تا مرز قطع نخاع از ناحیه گردن هم رفتم و به اجبار از کار کنار کشیدم. برای همین اول سال با آتل روی صحنه تئاتر رفتم. تماشاچی ها فکر می کردند آتل جزو نقش است. در فیلم پنجاه قدم آخر هم در سکانس رقص در رودخانه، موج انفجار و ضرباتی که در آب وارد می کردم باعث شد پایم مو بردارد. هنوز هم پایم به همین شکل است و هر روز از پایم خواهش می کنم فعلا همراهم باشد تا فرصت شود و درمانش کنم.
 
اولین باری که در یک فیلم جنگی بازی کردید، فیلم طبل بزرگ زیر پای چپ بود که 9 سال قبل از «چ» و «پنجاه قدم آخر» ساخته شد. در طول سال های کاریتان در فیلم های غیرجنگی بسیار بازی کردید. از آنجا که بسیاری از کارگردانان فیلم های دفاع مقدس با بازیگرانی کار می کنند که به دلیل چهره و فیزیکی که دارند بیشتر به نقش رزمنده می خورند، به نظر می رسید درباره شما این تصور ایجاد شده که از دید فیلمسازان شاید چندان در نقش های رزمنده موفق نیستید اما امسال برای بازی در فیلم «چ» سیمرغ بهترین بازیگر نقش مکمل را گرفتید. در طول این سال ها هیچ پیشنهادی برای بازی در فیلم های دفاع مقدس نداشتید؟

 
- پیشنهاد داشتم اما شرایط طوری پیش نرفت که همکاری با آنها شکل بگیرد. اتفاقا من خیلی فیزیک بدی دارم (می خندد). کج و کوله و قوزی هستم. به هر حال باید صادق باشیم. بعضی وقت ها پاهایم به یک طرف می رود و دست هایم یک طرف دیگر.
 
اکثر بازیگران علت کم کاری شان را نبودن فیلمنامه های خوب در سینما و شباهت نقش ها به کارهای گذشته شان می دانند اما کارهای شما در جشنواره فجر امسال به دلیل تفاوت زیادی که با یکدیگر دارند این توجیه را نقض می کند.
 
- البته پرکاری خیلی هم خوب نیست. من این تعداد کاری را که در جشنواره دارم، در یک سال بازی نکردم. ذهن بسته ای هم که عده ای دارند باعث می شود تا فکر کنند من جای خیلی ها را در سینما تنگ کرده ام. این پنج فیلم از سال 88 تا 92 ساخته شدند. فیلمبرداری فیلم «رستاخیز» که چند سال طول کشید. فیلم «قصه ها» نوروز 90 و «چ» هم پارسال ساخته شد. با این حساب امسال فقط در دو فیلم «پنجاه قدم آخر» و «با دیگران» بازی کردم. شاید فیلمسازان تصمیم گرفتند در مدیریت جدید سینما فیلم شان را اکران کنند و همین مسئله باعث شد پنج فیلم من همزمان با هم به جشنواره بیاید و یک دفعه روی اسمم مُهر پرکارترین بازیگر جشنواره بخورد.
 
با این حساب شما هم معتقدید معضل سینمای امروز فیلمنامه است.

 
- اتفاقا من هم درگیر این بحران هستم. در طول سال فیلمنامه های خوب زیادی به من پیشنهاد نشده. فیلمنامه خوب اولین پله برای وارد شدن به سینما است اما نمی توان منکر شد که در میان فیلمنامه نویس های جوان و همینطور نسل قبلی آنها نویسنده های خوبی وجود دارد.
 
قطعا همینطور است. پیش آمده که گاهی حتی از کارگردانان با تجربه هم فیلمنامه‌های بدی به بازیگر پیشنهاد شود. طبیعتا این احتمال در کارگردانان فیلم اولی بیشتر صدق می کند. با این وجود شما از آن دست بازیگرانی هستید که به فیلم اولی ها اعتماد می کنید. این را از کارنامه کاری شما و همینطور تازه ترین کارتان، بازی در فیلم «با دیگران» ساخته ناصر ضمیری می توان فهمید.
 
- به غیر از من بازیگران دیگری هم هستند که با فیلم اولی ها کار می کنند. صابر ابر یکی از آنهاست. ما به فیلم اولی ها اعتماد می کنیم چون آنها نه تجربه ای دارند و نه پشتوانه ای. ممکن است خیلی از آنها قبل از اولین سینمایی شان فیلم کوتاه ساخته باشند اما در سینمای دراماتیک و فیلم های بلند بی تجربه هستند. این بازیگران هستند که می توانند به آنها در پیشبرد کارشان کمک کنند. حتی کارگردان هایی مثل ابراهیم حاتمی کیا هم که الان با افتخار اسمشان را به زبان می آوریم، در روزگار گذشته فیلم اولی بوده اند.
 
در آن زمان هم بازیگران مطرحی بودند که به آنها اعتماد می کردند. این یک چرخه کامل کننده است. این را هم در نظر بگیرید که تنها مشکل سینمای ما فیلمنامه نیست. نباید فضای سخت تولید را فراموش کنیم. تولید هم مثل فیلمنامه یکی از معضلات سینمای ما است. این مسئله در تلویزیون هم وجود دارد. در تلویزیون تولید به لحاظ کیفیت در بدترین شرایط پیش می رود اماهمه چشمشان را روی این مسئله بسته اند. من دل پر و چرکینی از کار در تلویزیون دارم.
 
هیچ وقت از اعتمادتان پشیمان نشده اید؟
 
- نه تنها از کارم با یک فیلم اولی بلکه هرگز در تئاتر و سینما از انتخابم پشیمان نشده ام. تلویزیون هم که اصلا محل قضاوت نیست.
 
اصلا مرز خوبی و بدی برای شما کجاست؟ مثلا نظرها درباره اولین فیلم ناصر ضمیری بعد از اکران متفاوت بود. شما چه تعریفی برای این فیلم دارید؟
 
- اتفاقا «با دیگران» فیلم قابل دفاعی است. این حرف را به این دلیل که خودم بازیگر آن هستم نمی زنم. در این فیلم یکسری عناصر دلپذیر و نشانه های شرقی وجود دارد که با یک بار دیدن نمی توان متوجه آنها شد. در کاخ جشنواره همه چیز سرعت پیدا می کند. نقدها، فیلم دیدن ها و ... همه چیز با دور تند می گذرد. این عجله به تماشاچی حرفه ای سینما منتقل شده و همین باعث می شود فکر کنند فیلم های با ریتم کند فیلم های بدی هستند. اگر اهالی مطبوعات این نوع فیلم ها را در اکران عمومی و با آرامش خاطر ببینند راجع به کند بودن و تند بودن فیلم نظر قابل قبول ترین می دهند و می توانند نقدهای منطقی تری بنویسند.
 
شما امسال 6 فیلم داشتید. چهار فیلم از کارگردانان مطرح سینما؛ ابراهیم حاتمی کیا، احمدرضا درویش، کیومرث پوراحمد و رخشان بنی‌اعتماد. همینطور 2 کار گردان فیلم اولی نسل بعدی آنها؛ شهاب حسینی و ناصر ضمیری. مهمترین تفاوتی که کار با فیلمسازهای نسل جدید نسبت به گذشته دارند را در چه چیزی می بینید؟
 

- 10 تا از همین 20 کارگردان فیلم اولی، آینده سینمای این مملکت هستند. فیلمسازهای نسل من با دغدغه های انسان معاصر سینما را پیش می برند. امروز مرز بین تکنولوژی و زندگی کلاسیک برداشته شده. نباید فیلمسازان این دو نسل را با هم مقایسه کرد. به هر حال نسل جدید جنبه های متفاوتی از زندگی را می بینند و با زندگی درگیری بیشتری دارند؛ در حالی که شیوه چالش فیلمسازهای نسل قبل با زندگی متفاوت است. فراغتع های ذهنی آن فیلمسازها نسبت به زندگی پرتنش امروزی بیشتر بوده. درباره همکاری ام با درویش، پوراحمد و حاتمی کیا باید بگویم متاسفم که اینقدر دیر توانستم با آنها کار کنم. کاش سال ها قبل می توانستم با آنها همکاری کنم اما هر وقت به قطار فیلم اولی هات بپیوندی دیر نیست.


*هفت صبح*


مخاطبان محترم گروه فرهنگی مشرق می توانند مقالات، اشعار، مطالب طنز، تصاویر و هر آن چیزی که در قالب فرهنگ و هنر جای می گیرد را به آدرس culture@mashreghnews.ir ارسال کنند تا در سریع ترین زمان ممکن به نام خودشان و به عنوان یکی از مطالب ویژه مشرق منتشر شود.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس