گروه فرهنگی مشرق - برای کسانی که انقلاب شکوهمند ایران اسلامی در سال 57 را ندیدهاند، دهه فجر پر از خاطرات رنگارنگ است. پر از پرچمهای کاغذی ریسه شده و کاغذ رنگیهای تزئینی است که معمولا با خلاقیت دانش آموزان تهیه میشدند و با ذوق و سلیقه مورد استفاده قرار میگرفتند.
در آن سالها هنوز امکانات خیلی فراگیر نشده بود و مردم برای تامین زندگی خود از علاءالدین استفاده میکردند و روزهای سرد زمستان را با گرمی جشنهای انقلاب سپری میکردند.
در دهه 60 هنوز خیلی جاها گازکشی نشده بود و مردم از چراغ علاءالدین استفاده میکردند
این جشنها آداب و رسوم خاص خود را داشت به عنوان مثال بچههای دانش آموز از چندی پیش با کاغذهای رنگی و با ابتکار خود کلاسها را تزئین میکردند و معمولا در آخرین روزهای دهه فجر هم به بهترین تزئین جایزه داده میشد.
یکی دیگر از برنامههای ثابت دهه فجر، تهیه روزنامه دیواری بود. از هر کلاس گروههایی دور هم جمع میشدند و با ذوق و سلیقه خود اخبار و مطالب مختلف را روی مقوایی بزرگ طراحی میکردند و اتفاقا بهترین روزنامهدیواری هم جایزه میگرفت.
تهیه روزنامهدیواری یکی از سرگرمیهای دانش آموزان در دهه فجر است
در دهه فجر مدرسهها حال و هوای متفاوتی به خود میگرفت و خیلی از درس پرسیدن ها و امتحانهای سخت خبری نبود. هر روز صبح دانش آموزان برنامههای مختلفی اجرا میکردند. گروههای سرود و تئاتر فعالتر از همیشه میشدند و بعداز مدرسه هم بچهها به عشق دیدن برنامههای تلویزیون خود را به خانه میرساندند.
آن موقع از السیدیها و الایدیهای چندین اینچی امروز خبری نبود. تلویزیون سیاه و سفیدی بود که معمولا عضو عزیز خانواده محسوب میشد و پارچهای سفید روی آن میانداختند. بعضیها هم تلویزیون مبله داشتند که پایه و قاب چوبی داشت و درش هم مثل کابینت باز و بسته میشد. بعد از ظهرها که برنامهها شروع میشد، اگر مادر خانواده صلاح میدید، پارچه را کنار میزد و اجازه میداد بچهها ساعاتی به برنامههای تلویزیون نگاه کنند.
البته تلویزیون آن زمان مثل امروز نبود که خیلی توجهی به این رویداد ندارد و جز چند برنامه شعاری برای کودکان و نوجوانان دستاورد دیگری ندارد. برنامهسازها با حداقل امکانات برنامههایی تهیه و تولید میکردند که بحث محتوایی در آن غنی بود و این برنامهها در کنار کارتونهای ویژه پخش میشدند.
**بارباپاپا خانوادهای 9 نفره
یکی از کارتونهای محبوبی که گاهی و به ویژه در ایام دهه فجر پخش میشد، بارباپاپا بود. بارباپاپا از کلمه فرانسوی Barba e papa به معنای پشمک گرفته شده و شاید به همین دلیل برای کودکان آن زمان این قدر شیرین بود.
«بارباپاپا» نام یک سری کارتونی است که از روی کتابی به همین نام که در سال 1970 توسط Annette Tison و Talus Taylor در فرانسه منتشر شد، تصویرسازی شد و در چندین کشور جهان برای کودکان و نوجوانان پخش شد. کاراکتر بارباپاپا در اصل شبیه یک خمیر بود که رنگ صورتی داشت و میتوانست تغییر شکل بدهد و با عوض شدنش به شکلهای جالبی در بیاید و کارهای عحیبی بکند .همیشه قبل از اینکه بارباپاپا تغییر شکل بدهد میگفت: بارباپاپا عوض میشه! و بعد شکلش عوض میشد و شکل یک خانه، ماشین یا خیلی چیزهای دیگر به خود میگرفت. در حقیقت بارباپاپا به عنوان نماد پدر خانواده همواره در کنار خانوادهاش بود و از آنها حمایت میکرد.
بارباپاپا با اینکه فرانسوی بود ولی با 7 بچه به نامهای باربازو، باربالیب، باربالالا، باربابو، باربابل، باربابرایت و باربابراوو سمبل یک خانواده ایرانی در همان دهه بود.
**زبالهدان تاریخ / از سوسک سیاه به خرمگس!
یکی از برنامههای ویژه دهه فجر «زبالهدان تاریخ» با اجرای مجید قناد بود. تیتراژ برنامه با شعری به این مضمون آغاز میشد: ما مثل گل نغمه زنان خوشحال و شادیم... در گلزار پاک وطن از غم آزادیم... وقت بازی نرم و سبک چون برق و بادیم...همچون بلبل نغمه زنان از غم آزادیم...
سرود ما همچون گل نغمه زنان ... و بخشهایی از مجموعه زبالهدان تاریخ
این برنامه یک بخش هم داشت به نام زباله دان تاریخ. عروسکهای چاق و لاغر برای اولین بار در این برنامه خلق شدند. ماموریتشان هم نجات دادن شاهان و ژنرالهای داخل زبالهدان تاریخ بود که توسط مردم به آنجا منتقل شده بودند. این دو عروسک برای انجام ماموریتشان یک اسم رمز هم داشتند: از سوسک سیاه به خرمگس!
**چاق و لاغر
عروسکهای چاق و لاغر در سالهای بعد مستقل شدند و از رئیس بزرگ دستور میگرفتند.
آنها در سریهای بعد تبدیل به 2 کارآگاه خصوصی شدند که با بیعرضگی خود همواره سبب عصبانی شدن رئیس بزرگ میشدند. ماموریت اصلی این دو عروسک برهم زدن جشنهای دهه فجر بود که هیچ وقت هم موفق نمیشدند.
سرانجام رئیس بزرگ تصمیم میگیرد از دست این دو مامور خنگ خود خلاص شود و ربات ایکس625 را به جای آنها سفارش میدهد.
چاق و لاغر از تصمیم رئیس بزرگ آگاه میشوند و برای اینکه جایگاه خود را از دست ندهند، به کمک ماشین ژیانشان که «قرقی» نام داشت، ربات ایکس 625 را میدزدند...
**یک تکه ابر بودیم...
در ایام پیروزی انقلاب سرودها نقش بسزایی داشتند. بسیاری از آنها در استودیوهای زیرزمینی، خانگی و بصورت آماتور ضبط و روی نوار کاست در دسترس عموم قرار میگرفتند. بسیاری از این سرودها بطور گسترده در سال روز انقلاب به صورت اصل یا با اجرای جدید پخش میشوند و در مدارس به عنوان بخشی از برنامه جشنهای دهه فجر توسط دانشآموزان اجرا میشوند.
در میان این سرودها، سرودهایی هم بودند که برای کودکان و نوجوانان تولید میشدند که از میان آنها میتوان به «یک تکه ابر بودیم» اشاره کرد.
در این سرود پسرهای نوجوان با لباسهای آبی کنار هم ایستاده بودند و این شعر را میخوانند که البته تصویری از آن در فضای مجازی وجود ندارد.
این سرود را میتوانید در ادامه گوش کنید:
سرود قدیمی یک تکه ابر بودیم
متن شعر به شرح زیر بود:
یک تکه ابر بودیم بر سینه آسمان
یک ابر خسته سرد یک ابر پر ز باران
خورشید گرممان کرد باران شدیم، چکیدیم
ما قطره قطره بر خاک از آسمان رسیدیم
صد رود کوچک از ما بر خاک شد روانه
از دشتها گذشتیم رفتیم شادمانه
با هم شدیم یک رود رودی بزرگ و زیبا
غرنده و خروشان رفتیم به سوی دریا
دریا چه مهربان بود آبی و لبریز از آب
رفتیم تا رسیدیم پیروز شد انقلاب
**ستاره آی ستاره...
سرود ستاره آی ستاره جدیدتر از سرود «یک تکه ابر بودیم» است. اما این سرود در دهه شصت و در سالهای دفاع مقدس از برنامه کودک و نوجوان پخش میشد.البته کارکرد دیگر آن نیز پخشهای متعدد در دهه فجر بود. این سرود زیبا از زبان یک فرزند شهید است که از گنجشک، ستاره و ماه سراغ پدرش را میگیرد...
نماهنگ سرود ستاره آی ستاره را در ادامه میتوانید ببینید:
سرود ستاره آی ستاره...
گنجشک ناز و زیبا
که میپری اون بالا
بال و پرت به رنگ خاک
دلت مهربون و پاک
به من بگو وقتی که پر کشیدی
بابام رو تو ندیدی؟
دیدمش از اینجا رفت
اون بالا بالاها رفت
پیش ستارهها رفت
یواش و بیصدا رفت
ستاره آی ستاره
پولک ابر پاره
خاموشی یا میتابی؟
بیداری یا که خوابی؟
به من بگو وقتی که خواب نبودی
بابام رو تو ندیدی؟
دیدمش از اینجا رفت
اون بالا بالاها رفت
از اون طرف از اون راه
رفته به خونه ماه
ماه سفید تنها
که هستی پشت ابرا
نقره نشون کهکشون
چراغ سقف آسمون
به من بگو وقتی که نور پاشیدی
بابام رو تو ندیدی؟
همین جا پیش من بود
نموند و رفت زود زود
اون بالا بالاها رفت
بابات پیش خدا رفت
***
خدا که مهربونه
پیش بابام می مونه
گریه نمی کنم من
که شاد نباشه دشمن
**خبرنامه
یک سریال قدیمی به نام «خبرنامه» پای ثابت دهه فجر در سالهای متمادی بود.
این سریال در سال 65 به کارگردانی منصور تهرانی با داستانی از محمد کیانی ساخته شده بود و عنایت بخشی (استوار غلامی)، هدایت الله نوید، روح انگیز مهتدی، مسعود رحمانی، اکبر دودکار و سیروس اعوانی در آن ایفای نقش کرده بودند.
این مجموعه با محوریت فعالیت دو برادر نوجوان در زمان انقلاب اولین بار در برنامه کودک شبکه دو پخش شد. قصه «خبرنامه» مربوط به سال 1357 بود که ماجرایش در یک قهوهخانه بین راهی میگذشت که در آن نوجوانانی سرشار از شور انقلابی قصد داشتند اخبار انقلاب را انعکاس دهند و با همین هدف شروع به رساندن پیام امامخمینی(ره) به مسافران بین راه و مشتریان قهوهخانه میکردند.
در سالهای اولیه انقلاب قطعا برنامههای دیگری هم روی آنتن میرفتهاند که نام آنها در این گزارش نیامده است.
در آن سالها هنوز امکانات خیلی فراگیر نشده بود و مردم برای تامین زندگی خود از علاءالدین استفاده میکردند و روزهای سرد زمستان را با گرمی جشنهای انقلاب سپری میکردند.
در دهه 60 هنوز خیلی جاها گازکشی نشده بود و مردم از چراغ علاءالدین استفاده میکردند
این جشنها آداب و رسوم خاص خود را داشت به عنوان مثال بچههای دانش آموز از چندی پیش با کاغذهای رنگی و با ابتکار خود کلاسها را تزئین میکردند و معمولا در آخرین روزهای دهه فجر هم به بهترین تزئین جایزه داده میشد.
یکی دیگر از برنامههای ثابت دهه فجر، تهیه روزنامه دیواری بود. از هر کلاس گروههایی دور هم جمع میشدند و با ذوق و سلیقه خود اخبار و مطالب مختلف را روی مقوایی بزرگ طراحی میکردند و اتفاقا بهترین روزنامهدیواری هم جایزه میگرفت.
تهیه روزنامهدیواری یکی از سرگرمیهای دانش آموزان در دهه فجر است
در دهه فجر مدرسهها حال و هوای متفاوتی به خود میگرفت و خیلی از درس پرسیدن ها و امتحانهای سخت خبری نبود. هر روز صبح دانش آموزان برنامههای مختلفی اجرا میکردند. گروههای سرود و تئاتر فعالتر از همیشه میشدند و بعداز مدرسه هم بچهها به عشق دیدن برنامههای تلویزیون خود را به خانه میرساندند.
آن موقع از السیدیها و الایدیهای چندین اینچی امروز خبری نبود. تلویزیون سیاه و سفیدی بود که معمولا عضو عزیز خانواده محسوب میشد و پارچهای سفید روی آن میانداختند. بعضیها هم تلویزیون مبله داشتند که پایه و قاب چوبی داشت و درش هم مثل کابینت باز و بسته میشد. بعد از ظهرها که برنامهها شروع میشد، اگر مادر خانواده صلاح میدید، پارچه را کنار میزد و اجازه میداد بچهها ساعاتی به برنامههای تلویزیون نگاه کنند.
البته تلویزیون آن زمان مثل امروز نبود که خیلی توجهی به این رویداد ندارد و جز چند برنامه شعاری برای کودکان و نوجوانان دستاورد دیگری ندارد. برنامهسازها با حداقل امکانات برنامههایی تهیه و تولید میکردند که بحث محتوایی در آن غنی بود و این برنامهها در کنار کارتونهای ویژه پخش میشدند.
**بارباپاپا خانوادهای 9 نفره
یکی از کارتونهای محبوبی که گاهی و به ویژه در ایام دهه فجر پخش میشد، بارباپاپا بود. بارباپاپا از کلمه فرانسوی Barba e papa به معنای پشمک گرفته شده و شاید به همین دلیل برای کودکان آن زمان این قدر شیرین بود.
«بارباپاپا» نام یک سری کارتونی است که از روی کتابی به همین نام که در سال 1970 توسط Annette Tison و Talus Taylor در فرانسه منتشر شد، تصویرسازی شد و در چندین کشور جهان برای کودکان و نوجوانان پخش شد. کاراکتر بارباپاپا در اصل شبیه یک خمیر بود که رنگ صورتی داشت و میتوانست تغییر شکل بدهد و با عوض شدنش به شکلهای جالبی در بیاید و کارهای عحیبی بکند .همیشه قبل از اینکه بارباپاپا تغییر شکل بدهد میگفت: بارباپاپا عوض میشه! و بعد شکلش عوض میشد و شکل یک خانه، ماشین یا خیلی چیزهای دیگر به خود میگرفت. در حقیقت بارباپاپا به عنوان نماد پدر خانواده همواره در کنار خانوادهاش بود و از آنها حمایت میکرد.
بارباپاپا با اینکه فرانسوی بود ولی با 7 بچه به نامهای باربازو، باربالیب، باربالالا، باربابو، باربابل، باربابرایت و باربابراوو سمبل یک خانواده ایرانی در همان دهه بود.
**زبالهدان تاریخ / از سوسک سیاه به خرمگس!
یکی از برنامههای ویژه دهه فجر «زبالهدان تاریخ» با اجرای مجید قناد بود. تیتراژ برنامه با شعری به این مضمون آغاز میشد: ما مثل گل نغمه زنان خوشحال و شادیم... در گلزار پاک وطن از غم آزادیم... وقت بازی نرم و سبک چون برق و بادیم...همچون بلبل نغمه زنان از غم آزادیم...
سرود ما همچون گل نغمه زنان ... و بخشهایی از مجموعه زبالهدان تاریخ
این برنامه یک بخش هم داشت به نام زباله دان تاریخ. عروسکهای چاق و لاغر برای اولین بار در این برنامه خلق شدند. ماموریتشان هم نجات دادن شاهان و ژنرالهای داخل زبالهدان تاریخ بود که توسط مردم به آنجا منتقل شده بودند. این دو عروسک برای انجام ماموریتشان یک اسم رمز هم داشتند: از سوسک سیاه به خرمگس!
**چاق و لاغر
عروسکهای چاق و لاغر در سالهای بعد مستقل شدند و از رئیس بزرگ دستور میگرفتند.
آنها در سریهای بعد تبدیل به 2 کارآگاه خصوصی شدند که با بیعرضگی خود همواره سبب عصبانی شدن رئیس بزرگ میشدند. ماموریت اصلی این دو عروسک برهم زدن جشنهای دهه فجر بود که هیچ وقت هم موفق نمیشدند.
سرانجام رئیس بزرگ تصمیم میگیرد از دست این دو مامور خنگ خود خلاص شود و ربات ایکس625 را به جای آنها سفارش میدهد.
چاق و لاغر از تصمیم رئیس بزرگ آگاه میشوند و برای اینکه جایگاه خود را از دست ندهند، به کمک ماشین ژیانشان که «قرقی» نام داشت، ربات ایکس 625 را میدزدند...
**یک تکه ابر بودیم...
در ایام پیروزی انقلاب سرودها نقش بسزایی داشتند. بسیاری از آنها در استودیوهای زیرزمینی، خانگی و بصورت آماتور ضبط و روی نوار کاست در دسترس عموم قرار میگرفتند. بسیاری از این سرودها بطور گسترده در سال روز انقلاب به صورت اصل یا با اجرای جدید پخش میشوند و در مدارس به عنوان بخشی از برنامه جشنهای دهه فجر توسط دانشآموزان اجرا میشوند.
در میان این سرودها، سرودهایی هم بودند که برای کودکان و نوجوانان تولید میشدند که از میان آنها میتوان به «یک تکه ابر بودیم» اشاره کرد.
در این سرود پسرهای نوجوان با لباسهای آبی کنار هم ایستاده بودند و این شعر را میخوانند که البته تصویری از آن در فضای مجازی وجود ندارد.
این سرود را میتوانید در ادامه گوش کنید:
سرود قدیمی یک تکه ابر بودیم
متن شعر به شرح زیر بود:
یک تکه ابر بودیم بر سینه آسمان
یک ابر خسته سرد یک ابر پر ز باران
خورشید گرممان کرد باران شدیم، چکیدیم
ما قطره قطره بر خاک از آسمان رسیدیم
صد رود کوچک از ما بر خاک شد روانه
از دشتها گذشتیم رفتیم شادمانه
با هم شدیم یک رود رودی بزرگ و زیبا
غرنده و خروشان رفتیم به سوی دریا
دریا چه مهربان بود آبی و لبریز از آب
رفتیم تا رسیدیم پیروز شد انقلاب
**ستاره آی ستاره...
سرود ستاره آی ستاره جدیدتر از سرود «یک تکه ابر بودیم» است. اما این سرود در دهه شصت و در سالهای دفاع مقدس از برنامه کودک و نوجوان پخش میشد.البته کارکرد دیگر آن نیز پخشهای متعدد در دهه فجر بود. این سرود زیبا از زبان یک فرزند شهید است که از گنجشک، ستاره و ماه سراغ پدرش را میگیرد...
نماهنگ سرود ستاره آی ستاره را در ادامه میتوانید ببینید:
سرود ستاره آی ستاره...
گنجشک ناز و زیبا
که میپری اون بالا
بال و پرت به رنگ خاک
دلت مهربون و پاک
به من بگو وقتی که پر کشیدی
بابام رو تو ندیدی؟
دیدمش از اینجا رفت
اون بالا بالاها رفت
پیش ستارهها رفت
یواش و بیصدا رفت
ستاره آی ستاره
پولک ابر پاره
خاموشی یا میتابی؟
بیداری یا که خوابی؟
به من بگو وقتی که خواب نبودی
بابام رو تو ندیدی؟
دیدمش از اینجا رفت
اون بالا بالاها رفت
از اون طرف از اون راه
رفته به خونه ماه
ماه سفید تنها
که هستی پشت ابرا
نقره نشون کهکشون
چراغ سقف آسمون
به من بگو وقتی که نور پاشیدی
بابام رو تو ندیدی؟
همین جا پیش من بود
نموند و رفت زود زود
اون بالا بالاها رفت
بابات پیش خدا رفت
***
خدا که مهربونه
پیش بابام می مونه
گریه نمی کنم من
که شاد نباشه دشمن
**خبرنامه
یک سریال قدیمی به نام «خبرنامه» پای ثابت دهه فجر در سالهای متمادی بود.
این سریال در سال 65 به کارگردانی منصور تهرانی با داستانی از محمد کیانی ساخته شده بود و عنایت بخشی (استوار غلامی)، هدایت الله نوید، روح انگیز مهتدی، مسعود رحمانی، اکبر دودکار و سیروس اعوانی در آن ایفای نقش کرده بودند.
این مجموعه با محوریت فعالیت دو برادر نوجوان در زمان انقلاب اولین بار در برنامه کودک شبکه دو پخش شد. قصه «خبرنامه» مربوط به سال 1357 بود که ماجرایش در یک قهوهخانه بین راهی میگذشت که در آن نوجوانانی سرشار از شور انقلابی قصد داشتند اخبار انقلاب را انعکاس دهند و با همین هدف شروع به رساندن پیام امامخمینی(ره) به مسافران بین راه و مشتریان قهوهخانه میکردند.
در سالهای اولیه انقلاب قطعا برنامههای دیگری هم روی آنتن میرفتهاند که نام آنها در این گزارش نیامده است.