گروه اقتصادی مشرق -حال و هوای این روزهای بورس و سقوط های پیاپی شاخص ها ،به مذاق سرمایه گذارن خرد این بازار خوش نیامده است و در همین ارتباط یکی از خوانندگان مشرق مطلب طنزی را برای ما ارسال کرده که از نظرتان می گذرد:
یحتمل همه ی داستان، حداقل باید از هزار سال پیش آغاز شده باشد همان روزگاری که برای اولین بار یک مقام مسئول، عواقب و مسئولیت عملکرد خود را نپذیرفته و فرموده : « ما کارمان خیلی درست است! »( نقل به مضمون )
در آن زمان هنوز مردم نمی دانستند که در اثر سوء تدبیر برخی از مدیران دولتی و یا غیردولتی از کف دادن بخشی از سرمایه زندگی شان می تواند چه مزه ای داشته باشد بدون آنکه هیچیک از حوادث غیرمترقبه ای(!) همچون پارگی لایه ی اوزون، طوفان، آلودگی هوای کلان شهرها، سیل، زلزله، آتشفشان ( و یا آنش نشانی که نردبانش باز نشود )، رانش و یا افزایش قیمت زمین و یا هدفمندی یارانه ها حادث شده باشد.
فرزندان آدم در آن ایام همچنین نمی دانستند که در آینده چه چیزهای شگفت آوری اختراع خواهد شد به نحوی که از تعجب، ته کله ی آدمیزاد، اسفناج سبز شود. اختراع « خط فقر» از آن جمله اختراعات و مکاشفات است. ایشان هنوز به آن درجه از فن خط شناسی(!) احاطه علمی پیدا نکرده بودند تا دریابند که خط، چپ و راست دارد؟ و نیز بالا و پایین خط تا چه اندازه می تواند حائز اهمیت باشد؟! بعد از اختراع « خط فقر» با گذر زمان، ابناء بشر به تجربه آموختند که این خط فقر نه تنها ناز و کرشمه ی « خط نستعلیق » را ندارد بلکه حتی زمختی اش از « خط میخی » هم بیشتر است.
اگرچه هیچوقت مخترع یا مخترعان صاحب ذوق « خط فقر» خود را به جامعه معرفی نکرده و همچنان گمنام باقی مانده اند لیکن همگان دریافته اند که ملازمان و عاملان خط و خط بازی و رانت و کوفت و هزار زهر مار دیگر با مخترعان و دوستداران « خط فقر» ، نسبت نزدیک و خویشاوندی عمیق دارند.
اکنون همه چیز توسعه و پیشرفت کرده اما از اقبال نه چندان بلند مردمان عادی، هزینه های زندگی توسعه یافتگی را خوب بلد نبودند و بجای آن تورم یافته شدند.
پس برخی از مردمانی که در چند میکرونی بالا و یا پایین خط فقر قرار گرفته اند بر آن شدند تا با سرمایه گذاری در بورس اوراق بهادار تهران، سرمایه های اندک خود را اندکی افزایش داده تا ـ زبان مان لال ـ برای تهیه جهیزیه دختر و دامادی پسر و یا هزینه های علم آموزی فرزندان خود در دانشگاه آزاد، سرانجام کارشان به فروش کلیه مازاد ختم نشود.
سرمایه گذاران خرد به این فکر می کردند که برای سرمایه های خرد چه جایی از بازار سرمایه بهتر؟ چرا که مدیران سابق و لاحق آن فرموده اند که بازار بورس، مکانی ست که هم شفافیت اطلاعات در آن وجود دارد هم به شدت نظارت و کنترل می شود تا پول کثیف در آن راه پیدا نکند هم قانون مدار است هم به تولید داخلی کمک می کند و هم خیلی هم های دیگر. پس مردم به این نتیجه رسیدند تا همه ی سرمایه اندک خود را که برای تهیه اش خون دل ها خورده اند در بورس سرمایه گذاری کنند.
در همین چند ماه گذشته، یقیناً با مدیریت تاپ مدیران ارشد سازمان بورس، شاخص های کل و جزء بازار با سودای پرواز در سر، رکورد شکنی های پی درپی را رقم زدند. شاخص ها در باد غبغب مدیران و مسئولان اقتصادی کشور به پرواز در آمدند و مدیران سازمان هم گاه و بی گاه و به مناسبت و بی مناسبت در رسانه ملی و یا غیرملی از بازدهی بیش از صد و چند درصدی بازار بورس خبر داده و با ذوق و شوق زائد الوصفی فرمایش می کردند که: « ما کارمان خیلی درست است! » ( نقل به مضمون ) اما بعد از مدتی شاخص ها بس که بالا رفتند، دیگر انگیزه و اشتیاق پرواز و حس و حال صعود را از دست دادند. بال و پرشان سوخت و به یاد آوردند که طبیعتی(!) دیگر دارند پس با سقوط آزاد، عزم زمین بلکه زیر زمین کردند.
مدیران ارشد سازمان که وظیفه داشته اند قبل از پرواز، شاخص ها را به چتر نجات تجهیز نمایند، اکنون سقوط آزاد شاخص های نگون بخت را به مردم، طبیعت بازار معرفی می کنند تا به همگان درست(!) تفهیم شده باشد که صعود شاخص ها محصول مدیریت تاپ و برنامه ریزی صحیح ایشان است لیکن سقوط شاخص ها اقتضای طبیعت بازار بورس بوده و قطعاً هیچ دخلی به سوء تدبیر مدیران بازار ندارد.
این موضوع بیانگر شدت، حدت، قوت و قدرت دکترین مدیریتی است که همواره با اعتماد به نفس کاذب و تبخترشعارمی دهد: « ما کارمان خیلی درست است! » ( نقل به مضمون ) و هیچکس هم نمی تواند خلاف آن را ثابت کند.
شاخص ها به اقتضای دون طبعی خود(!)، سقوط کرده و با جمجمه به زمین خورده اند. همسایگان و همجواران خط فقر، که بخشی از سرمایه خود را به علت خوی و خصلت طبیعی شاخص ها(!) بر باد فنا دیده اند، مبهوت و نگران از آینده بر بالین شاخص های در حال احتضار، حاضر شده اند. مدیران تاپ بازار با ژستی عالم مآبانه و مسلط بر اوضاع همچون پزشکانی حاذق(!)، نسخه ها و تجویزهای خلق الساعه خود را نه یکی یکی بلکه چند تا چند تا به مرحله اجرا گذاشته و سعی در بهبود اوضاع دارند ولی همچنان هیچ مدیری حاضر نیست که مسئولیت عملکرد خود را پذیرفته و فرمایش کند که: « شاید هم کارمان خیلی درست نبوده! » ( نقل به مضمون )
بهرحال آغاز هر مدیریتی، لاجرم بی شک پایانی هم دارد پس مدیران تاپ و یا غیرتاپ هرگز فراموش نکنند که......
محمدرضا فتحی نجفی
یحتمل همه ی داستان، حداقل باید از هزار سال پیش آغاز شده باشد همان روزگاری که برای اولین بار یک مقام مسئول، عواقب و مسئولیت عملکرد خود را نپذیرفته و فرموده : « ما کارمان خیلی درست است! »( نقل به مضمون )
در آن زمان هنوز مردم نمی دانستند که در اثر سوء تدبیر برخی از مدیران دولتی و یا غیردولتی از کف دادن بخشی از سرمایه زندگی شان می تواند چه مزه ای داشته باشد بدون آنکه هیچیک از حوادث غیرمترقبه ای(!) همچون پارگی لایه ی اوزون، طوفان، آلودگی هوای کلان شهرها، سیل، زلزله، آتشفشان ( و یا آنش نشانی که نردبانش باز نشود )، رانش و یا افزایش قیمت زمین و یا هدفمندی یارانه ها حادث شده باشد.
فرزندان آدم در آن ایام همچنین نمی دانستند که در آینده چه چیزهای شگفت آوری اختراع خواهد شد به نحوی که از تعجب، ته کله ی آدمیزاد، اسفناج سبز شود. اختراع « خط فقر» از آن جمله اختراعات و مکاشفات است. ایشان هنوز به آن درجه از فن خط شناسی(!) احاطه علمی پیدا نکرده بودند تا دریابند که خط، چپ و راست دارد؟ و نیز بالا و پایین خط تا چه اندازه می تواند حائز اهمیت باشد؟! بعد از اختراع « خط فقر» با گذر زمان، ابناء بشر به تجربه آموختند که این خط فقر نه تنها ناز و کرشمه ی « خط نستعلیق » را ندارد بلکه حتی زمختی اش از « خط میخی » هم بیشتر است.
اگرچه هیچوقت مخترع یا مخترعان صاحب ذوق « خط فقر» خود را به جامعه معرفی نکرده و همچنان گمنام باقی مانده اند لیکن همگان دریافته اند که ملازمان و عاملان خط و خط بازی و رانت و کوفت و هزار زهر مار دیگر با مخترعان و دوستداران « خط فقر» ، نسبت نزدیک و خویشاوندی عمیق دارند.
اکنون همه چیز توسعه و پیشرفت کرده اما از اقبال نه چندان بلند مردمان عادی، هزینه های زندگی توسعه یافتگی را خوب بلد نبودند و بجای آن تورم یافته شدند.
پس برخی از مردمانی که در چند میکرونی بالا و یا پایین خط فقر قرار گرفته اند بر آن شدند تا با سرمایه گذاری در بورس اوراق بهادار تهران، سرمایه های اندک خود را اندکی افزایش داده تا ـ زبان مان لال ـ برای تهیه جهیزیه دختر و دامادی پسر و یا هزینه های علم آموزی فرزندان خود در دانشگاه آزاد، سرانجام کارشان به فروش کلیه مازاد ختم نشود.
سرمایه گذاران خرد به این فکر می کردند که برای سرمایه های خرد چه جایی از بازار سرمایه بهتر؟ چرا که مدیران سابق و لاحق آن فرموده اند که بازار بورس، مکانی ست که هم شفافیت اطلاعات در آن وجود دارد هم به شدت نظارت و کنترل می شود تا پول کثیف در آن راه پیدا نکند هم قانون مدار است هم به تولید داخلی کمک می کند و هم خیلی هم های دیگر. پس مردم به این نتیجه رسیدند تا همه ی سرمایه اندک خود را که برای تهیه اش خون دل ها خورده اند در بورس سرمایه گذاری کنند.
در همین چند ماه گذشته، یقیناً با مدیریت تاپ مدیران ارشد سازمان بورس، شاخص های کل و جزء بازار با سودای پرواز در سر، رکورد شکنی های پی درپی را رقم زدند. شاخص ها در باد غبغب مدیران و مسئولان اقتصادی کشور به پرواز در آمدند و مدیران سازمان هم گاه و بی گاه و به مناسبت و بی مناسبت در رسانه ملی و یا غیرملی از بازدهی بیش از صد و چند درصدی بازار بورس خبر داده و با ذوق و شوق زائد الوصفی فرمایش می کردند که: « ما کارمان خیلی درست است! » ( نقل به مضمون ) اما بعد از مدتی شاخص ها بس که بالا رفتند، دیگر انگیزه و اشتیاق پرواز و حس و حال صعود را از دست دادند. بال و پرشان سوخت و به یاد آوردند که طبیعتی(!) دیگر دارند پس با سقوط آزاد، عزم زمین بلکه زیر زمین کردند.
مدیران ارشد سازمان که وظیفه داشته اند قبل از پرواز، شاخص ها را به چتر نجات تجهیز نمایند، اکنون سقوط آزاد شاخص های نگون بخت را به مردم، طبیعت بازار معرفی می کنند تا به همگان درست(!) تفهیم شده باشد که صعود شاخص ها محصول مدیریت تاپ و برنامه ریزی صحیح ایشان است لیکن سقوط شاخص ها اقتضای طبیعت بازار بورس بوده و قطعاً هیچ دخلی به سوء تدبیر مدیران بازار ندارد.
این موضوع بیانگر شدت، حدت، قوت و قدرت دکترین مدیریتی است که همواره با اعتماد به نفس کاذب و تبخترشعارمی دهد: « ما کارمان خیلی درست است! » ( نقل به مضمون ) و هیچکس هم نمی تواند خلاف آن را ثابت کند.
شاخص ها به اقتضای دون طبعی خود(!)، سقوط کرده و با جمجمه به زمین خورده اند. همسایگان و همجواران خط فقر، که بخشی از سرمایه خود را به علت خوی و خصلت طبیعی شاخص ها(!) بر باد فنا دیده اند، مبهوت و نگران از آینده بر بالین شاخص های در حال احتضار، حاضر شده اند. مدیران تاپ بازار با ژستی عالم مآبانه و مسلط بر اوضاع همچون پزشکانی حاذق(!)، نسخه ها و تجویزهای خلق الساعه خود را نه یکی یکی بلکه چند تا چند تا به مرحله اجرا گذاشته و سعی در بهبود اوضاع دارند ولی همچنان هیچ مدیری حاضر نیست که مسئولیت عملکرد خود را پذیرفته و فرمایش کند که: « شاید هم کارمان خیلی درست نبوده! » ( نقل به مضمون )
بهرحال آغاز هر مدیریتی، لاجرم بی شک پایانی هم دارد پس مدیران تاپ و یا غیرتاپ هرگز فراموش نکنند که......
محمدرضا فتحی نجفی
هشتم بهمن ماه نود و دو