به گزارش مشرق، پس از روی کار آمدن دولت جدید و طرح شعار
اعتدالگرایی و حمایتهای آقای هاشمی رفسنجانی از دولت جدید، مفهوم اعتدال
بیشتر مورد توجه قرار گرفت. برخی رسانهها به جریانشناسی آن در ایران
پرداختند و برخی ریشههای مفهومی آن را مورد بررسی قرار دادند. برهان با هدف بازخوانی و نقد مفهوم اعتدال و نیز جریانشناسی اعتدالگرایی
در تاریخ انقلاب اسلامی، با دکتر عباس سلیمی نمین، مدیر دفتر مطالعات و
تدوین تاریخ ایران، به گفتوگو پرداخته است. آنچه در زیر میآید ماحصل این
گفتوگوست.
به نظر شما اعتدال از منظر قرآن و اسلام چگونه است؟
به نظر میرسد اعتدال از منظر قرآن و اسلام یعنی در مسیر عدل و عدالت حرکت کردن. به عبارت دیگر، در امور از مسیر عدالت خارج نشدن و پرهیز از تندروی و کندروی. بنابراین حرکت در مسیر عدالت را میتوان اعتدال خواند. البته متأسفانه همواره در جامعه نیروهایی وجود دارند که در این خطِ سیر، یا کندرو هستند یا تندرو. مثلاً بعضی در مواجهه با ظلم و ظالم، انگیزهای برای برخورد ندارند و برخی دیگر برخوردی افراطی با موضوع دارند.
نمونهی آرمانی که در این خصوص وجود دارد، دستور حضرت امیر (ع) به فرزندانش است که فرمود: «حق ندارید بیش از یک ضربه به ضارب من بزنید.» این سرمشقی است برای همهی بشریت و خصوصاً ما که خود را شیعهی ایشان میدانیم تا در برخورد با امور، جانب عدالت را رعایت کنیم. امام خمینی (ره) هم در تأکید بر این مسئله میفرماید: «اگر مجرمی را دستگیر کردید و در مسیر انتقال، او را مورد ضرب و شتم قرار دادید، باید قصاص شوید، زیرا مجازات مجرم باید متناسب با جرمش باشد و لذا حق ندارید او را بیش از جرمش مجازات کنید.»
البته در طول تاریخ، دولتهای مختلف همواره مدعی بودهاند که در خط اعتدال حرکت میکنند. لذا کمتر دولتی خود را مخالف اعتدال دانسته است. اما آنچه در این زمینه مهم است، چگونگی تحقق اعتدال است. به عبارت دیگر، سر دادن شعار اعتدالگرایی چندان مهم نیست، زیرا افراد غالباً خود را مدعی آن میدانند، اما باید برنامهی افراد و دولتها را برای تحقق عدالت و اعتدال دید و به شعارها اکتفا نکرد. لذا در مسیر اعتدالگرایی نصب افرادی افراطی در جایگاهی که مدعی اعتدال است، با شعار اعتدالگرایی در تناقض است. بنابراین لازمهی تحقق شعار اعتدال، داشتن برنامهی دقیق و عملیاتی است. مشکل از آنجا آغاز میشود که مدعیان عدالت و اعتدال، برنامهی جامع و مشخصی برای اجرای آن ندارند و در عمل، برنامههای انحرافی و ناقض شعار خود را در پیش میگیرند.
همانطور که اشاره شد، برخی در عین طرح شعار اعتدال، شاخصهای آن را ارائه و تبیین نمیکنند. به نظر شما، شاخصها و ویژگیهای اعتدالگرایی چیست؟
یکی از مهمترین شاخصها، ارائهی برنامهی مدون برای تحقق شعار اعتدال است. دیگر اینکه اعتدال لزوماً ائتلاف نیست. در این خصوص، به نظری میرسد خلط بحث شده است. اینکه تصور شود از هر جریانی عضوی در دولت حضور داشته باشد، تصور غلطی است. اعتدال در این است که کل یک مجموعه از اعضایی یکدست و همفکر تشکیل شده باشد و برنامهای جامع و قوی در راستای تحقق ایدهی اعتدال در حوزههای مختلف فرهنگ، اقتصاد، سیاست، اجتماع و... داشته باشند.
یکی از شاخصهای محوری اعتدالگرایی، مردمی بودن، درد مردم داشتن و درک درد مردم است. این شاخصی است که امام خمینی (ره) بر آن تأکید ویژهای دارند؛ اما متأسفانه اکنون روزبهروز در حال دور شدن از آن هستیم. نمیتوان اعتدال را با وزرایی میلیاردر محقق کرد. نمیتوان وزیری داشت که فاصلهی طبقاتی او با مردم آنقدر زیاد است که درکی از درد مردم ندارد. معنای اعتدال این نیست. اعتدال یعنی ایجاد فرصتهای برابر برای همه، نه تقدم برخی بر دیگران. لذا باید گفت آقای روحانی باید علاوه بر تبیین شاخصهای اعتدالگرایی، برنامهی اجرایی تحقق آن را نیز ارائه کند.
اعتدال لزوماً ائتلاف نیست. در این خصوص به نظری میرسد خلط بحث شده است. اینکه تصور شود از هر جریانی عضوی در دولت حضور داشته باشد، تصور غلطی است. اعتدال در این است که کل یک مجموعه از اعضایی یکدست و همفکر تشکیل شده باشد و برنامهای جامع و قوی در راستای تحقق ایدهی اعتدال در حوزههای مختلف فرهنگ، اقتصاد، سیاست، اجتماع و... داشته باشند.
در میان رجال سیاسی ایران، کسی که داعیهی اعتدال دارد و بسیار نیز بر آن تأکید میکند آقای هاشمی است. به نظر شما، مقتضیات اعلام این شعار از سوی ایشان چیست و چه اندازه این شعار برآمده از بازیهای سیاسی است؟
آنچه آقای هاشمی بر آن تأکید میکند، در عمل همان ائتلاف است. با نگاهی به کابینههای آقای هاشمی در دو دورهی ریاستجمهوری ایشان، میتوان این نکته را فهمید. یکی از علل طرح ایدهی اعتدال از جانب آقای هاشمی، ریشه در ابعاد شخصیتی ایشان دارد. در طول تاریخ انقلاب، ایشان همواره خواستهاند که افراد و جریانهای مختلف سیاسی را در کنترل شخصیت خود درآورند. ایشان در عین ارتباط داشتن با احزاب اصولگرا، با برخی عناصر افراطی احزاب اصلاحطلب نیز ارتباط داشته و دارد.
برآیند کابینههای آقای هاشمی دقیقاً ضد اعتدال بود، زیرا عدالت را در جامعه تضعیف کرد. آقای هاشمی نمیتواند ادعای رعایت اعتدال در دوران ریاستجمهوریاش را داشته باشد. اگر چنین بود، چرا جامعه رویکرد ایشان را پس زد. این در حالی است که جامعه همیشه طالب اعتدالگرایی در معنای عدالتخواهی بوده و هست. عملکرد آقای هاشمی در تاریخ انقلاب اسلامی سابقه ندارد. به عنوان نمونه، در دورهی دوم ریاستجمهوری ایشان نسبت به دور اول، آرای ایشان به شدت کاهش داشته است؛ کاهشی که در مورد سایر رؤسای جمهور جمهوری اسلامی ایران سابقه ندارد. این نشانهی این است که مردم قرائت آقای هاشمی از اعتدالگرایی را نمیپسندند.
البته در علل طرح ایدهی اعتدال از جانب آقای هاشمی، باید به زمینه و زمانهی دورهی ایشان نیز توجه داشت. از یک سو، رصد فضای سیاسیاجتماعی دوران ایشان حاکی از این است که جریانهای سیاسی موسوم به اصلاحطلب افراطگریهایی داشته و جریان راست هم تصلب و کندرویهایی داشته است. از سوی دیگر، گرایش عمومی مردمی مبنی بر پرهیز از افراط و تفریط، باعث شد تا ایدهی اعتدال آقای هاشمی در ابتدا مقبول مردم واقع شود. لذا این تلقی ایجاد شد که آقای هاشمی به مطالبهی عمومی مردم پاسخ داده است. هرچند که آقای هاشمی هم در دورههای قبل، حین و بعد از ریاستجمهوریشان در بروز تندررویها نقش محوری را داشته است. تفاسیری که آقای هاشمی از اعتدال ارائه میداد با عملکردی که ایشان از اعتدال نشان داد با هم تقابل جدی داشت.
مصادیق عدول آقای هاشمی از ایدهی اعتدال چیست؟
به عنوان نمونه، میتوان گفت آنچه آقای هاشمی به لحاظ نظری از تریبونهای مختلف، از جمله خطبههای نمازجمعه مطرح میکرد، معرف این بود که به نگاه اقتصادی جریان چپ نزدیکتر است. البته با توجه به غلبهی شرایط انقلابی در اوایل انقلاب و نیز عدم تسلط کافی نیروهای راست به مقتضیات حکومتداری، امام خمینی (ره) فرصت و مجال بیشتری را به جریان چپ برای حکومتداری دادند؛ زیرا این جریان بیشتر از جریان راست، سیاسی بود و مقتضیات و مسائل مستحدثهی حکومتداری را درک میکرد.
البته این به معنای این نیست که امام خمینی (ره) نسبت به سایر جریانهای سیاسی بیاعتنا بود و از آنها استفاده نمیکرد. غالباً سایر جریانها و نیروها را در نهادهای نظارتی به کار گرفتند. لذا امام خمینی (ره) همواره تلاش داشتند از همهی جریانهای سیاسی استفاده کنند تا هم همهی جریانها در نظام دخیل شوند و از ظرفیتهای همه استفاده کنند و هم از امکان تعدیل و متعادل کردن نیروها به کمک خود آنها استفاده کنند.
برخی معتقدند در این دوران که غلبه با جریان چپ است، آقای هاشمی نیز خود را چپ مینماید. این یعنی اینکه آقای هاشمی چپ نیست، بلکه چپ مینماید. به نظر من نیز قراین بسیاری برای پذیرش آن وجود دارد. البته قبل از رحلت امام خمینی (ره) این شرایط به تدریج در حال تغییر بود. این شرایط بعد از رحلت امام خمینی (ره) روند تندتری به خود میگیرد؛ به ویژه اینکه مردم عملکردی خلاف آنچه از سوی جریان چپ (که مدعی عدالتخواهی بود) ملاحظه کردند. مثلاً در دورانی که قوهی قضائیه غالباً در دست نیروهای چپ بود، امام خمینی (ره) طی تذکراتی که به آنها داشتند، نسبت به برخی از رانتخواریها و اقدامات اقتصادی آنها هشدار دادند.
در دوران ریاستجمهوری آقای هاشمی نیز گرایش به اقتصاد آزاد و نوعی سرمایهداری لجامگسیختهتر از اقتصاد غرب شکل میگیرد. هرچند در غرب اقتصاد، لیبرالیستی است، اما در برخی زمینهها سوسیالیسم را پذیرفته و اجرا میکنند. به عنوان نمونه، نسبت به طبقات محروم و فرودست رسیدگیهایی صورت میگیرد. اما در دوران آقای هاشمی، سرمایهداری لجامگسیخته اجرا شد؛ امری که با شعارهای ایشان در زمان قبل از ریاستجمهوریشان سازگاری نداشت.
به همین دلیل، عدالت و اعتدالی که ایشان مدعیاش بوده و هست در عملکرد ایشان کمتر دیده میشود. در مواجهه با این فضا، انتقاداتی جدی شکل گرفت. در آن دوران، به علت محوریت اقتصاد، سایر ابعاد جامعه کمتر مورد توجه و التفات قرار گرفت. به عنوان نمونه، در زمینهی سیاستهای فرهنگی نیز کاستیهایی صورت گرفت که بعدها منشأ بروز ناهنجاریهایی در سطح جامعه شد.
سرمایهداری تعدیلشده برای جلوگیری از طغیان طبقات محروم و در نهایت حفظ خود، قائل به رعایت حداقلهایی برای طبقات پایین جامعه است. اما با نگاهی به دولت آقای هاشمی میتوانیم ببینیم که در اثر بیاعتنایی به اقشار و طبقات محروم و پایین جامعه، شورشها و آشوبهای اجتماعی به وقوع پیوست. مثلاً شورشهایی که در مشهد، اسلامشهر و چند شهر مهم کشور رخ داد.
اشاره شد که در دوران ریاستجمهوری آقای هاشمی، گرایشهای تکنوکراتی به ظهور و بروز رسید و افرادی با این تفکر عهدهدار تنظیم و تدوین سیاستگذاریهای دولت در عرصههای مختلف شدند. سؤال این است که شعار اعتدال با رویکرد تکنوکراتی چگونه با هم قابل جمع است و نتیجهی این روند چه بود؟
اصولاً میان گرایشهای تکنوکرات و شعار اعتدال آشتی ایجاد نشد. در ایران غالباً تکنوکراتیسم به معنای گرتهبرداری ناقص از سرمایهداری درک شده است. در دولت آقای هاشمی، کارگزارانی عهدهدار امور اجرایی شدند که به سرمایهداری غربی نیز پایبند نبودند. کاش به سرمایهداری غربی نیز پایبند بودند! زیرا در این صورت، شرایطی که در دوران آنها رخ داد، روی نمیداد. زیرا سرمایهداری برای حفظ خود در برابر سایر الگوهای رقیب، خصوصاً سوسیالیسم، تغییراتی در درون خود دادند. اما آنها به هیچ روی از مواضع خود کوتاه نیامدند و با صراحت اعلام کردند که باید مسیر توسعه را پیمود، هرچند که به له شدن افراد و طبقات محروم منجر شود.
این در حالی است که سرمایهداری تعدیلشده، برای جلوگیری از طغیان طبقات محروم و در نهایت حفظ خود، قائل به رعایت حداقلهایی برای طبقات پایین جامعه است. اما با نگاهی به دولت آقای هاشمی، میتوانیم ببینیم که در اثر بیاعتنایی به اقشار و طبقات محروم و پایین جامعه، شورشها و آشوبهای اجتماعی به وقوع پیوست. مثلاً شورشهایی که در مشهد، اسلامشهر و چند شهر مهم کشور رخ داد. تورم دوران آقای احمدینژاد در دوران آقای هاشمی نیز وجود داشت، اما بدون پرداخت یارانه.
چه نسبتی میان ایدهی اعتدال آقای هاشمی و شعار اعتدالگرایی آقای روحانی وجود دارد؟ چه تفاوتها و شباهتهایی با هم دارند؟
این دو با وجود شباهتهایی که با هم دارند تفاوتهایی نیز با هم دارند. به این معنا که نسبت به ایدهی اعتدالی آقای هاشمی، عقلانیتهایی در شعار اعتدالگرایی آقای روحانی دیده میشود، زیرا شخص آقای روحانی تجاربی از دوران آقای هاشمی دارد و بر همین مبنا، عقلانیتهایی و تعدیلهایی نسبت به دوران آقای هاشمی دارند. اما باید توجه داشت که صرفاً با فردمحوری نمیتوان ایدهها را عملیاتی ساخت. لازمهی تحقق ایدهها، داشتن برنامههای عملیاتی و کاربردی است. آقای روحانی نمیتواند به ایده و تجارب خود، بدون برنامه جامهی عمل بپوشاند. پس وجود تعدیلها و عقلانیتهایی که در اعتدالگرایی آقای روحانی وجود دارد، یکی از تفاوتهای عمدهی اعتدالگرایی آقای روحانی با ایدهی اعتدال آقای هاشمی است.
اما در باب شباهتهای این دو ایده میتوان به مواردی مثل بهکارگیری افراد و عناصر دوران آقای هاشمی به عنوان کارگزاران دولت اشاره کرد. این در حالی است که به نظر میرسد به شرایط سنی، شرایط و تعلقات اقتصادی و کارنامهی آنها توجه و التفات نشده است. برخی از افراد کابینه دارای فعالیتها، منابع و تعلقات مادی و مالی بسیاری هستند و خود جزء قطبهای اقتصادی محسوب میشوند. این در حالی است که با فرمایش امام راحل (ره) مبنی بر اینکه «صاحبان اصلی انقلاب، پابرهنگان و محرومان هستند.» در تضاد است.
بر اساس این سخن امام (ره)، کسانی باید در رأس امور قرار بگیرند که با درد مردم آشنا باشد. کسی که با اشرافیگری خو گرفته چطور ممکن است درد مردم را درک کند و به آنها خدمت کند؟! چنین کسی که دارای فعالیتهای گستردهی مالی است، بعد از انتصاب به مناصب عالی دولتی، بخشی از اشتغالات ذهنیاش متوجه فعالیتهای اقتصادی خودش است، زیرا همچنان فعالیتهای وسیع مالی خود را دارد. آنها را که هبه نکرده و فعالیت خود را که تعطیل نکرده است. بنابراین سهمیهی آقای هاشمی در دولت کنونی بسیار ضعیفتر از دولت آقای هاشمی عمل خواهد کرد؛ به دلیل مسن بودن و اشتغالات شخصی. لذا دولت آقای روحانی تحرک دولت آقای هاشمی را نیز نخواهد داشت.
ارزیابی شما از کارنامهی جریان اعتدالگرا از زمان پیروزی انقلاب اسلامی تاکنون چیست؟
دولت مدعی اعتدالگرایی، باید برنامه و تفکر مدون داشته باشد و بر مبنای آن جامعه را اداره کند. در زمان اوایل انقلاب، به دلیل شکنندگی شرایط کشور، ضرورتها و نیاز جامعه و مردم، استفاده از شخصیتهای فراگیر پذیرفتنی بود و توجیه داشت، اما در شرایط کنونی که شرایط رقابت و چرخش قدرت میان گروهها و جریانهای سیاسی بر مبنای برنامه و تفکر واحد و مختص هر گروه است، روی کار آمدن دولت ائتلافی بازده و رشد کافی نخواهد داشت.
با وجود نقدها و انتقادات بسیاری که بر دولت و عملکرد آقای هاشمی وجود دارد، نمیتوان به صرف وجود برخی شباهتها میان دولت کنونی و دولت آقای هاشمی، قائل به یکسانی میان آنها بود و با همان چوب نقد، دولت آقای روحانی را نقد کرد. ضمن اینکه باید فرصت لازم را به دولت مستقر داد تا بتواند قابلیتها و توانمندیهای خود را نشان دهد. لذا کار بیجا و غلطی است که با مناسبت یا بی مناسبت از دولت انتقاد کنیم.
بنابراین زمان نقد کارنامهی دولت کنونی دو سال بعد از آغاز کارش خواهد بود. البته هرگاه که ببینیم انحرافاتی از دولت سر میزند، تذکرات و هشدارهای لازم را به دولت خواهیم داد؛ اما با توجه به حضور کارگزارانیها در بدنهی دولت، باید هوشیار بود و در مقابل آنها واکنش لازم را داشت، زیرا افرادی مدعی، خودبزرگبین و مغرور هستند. این نکاتی هم که به عنوان نقد مطرح شد، در حقیقت نقد نیروهای کارگزارانی است، نه نقد آقای روحانی.
منبع: برهان
به نظر شما اعتدال از منظر قرآن و اسلام چگونه است؟
به نظر میرسد اعتدال از منظر قرآن و اسلام یعنی در مسیر عدل و عدالت حرکت کردن. به عبارت دیگر، در امور از مسیر عدالت خارج نشدن و پرهیز از تندروی و کندروی. بنابراین حرکت در مسیر عدالت را میتوان اعتدال خواند. البته متأسفانه همواره در جامعه نیروهایی وجود دارند که در این خطِ سیر، یا کندرو هستند یا تندرو. مثلاً بعضی در مواجهه با ظلم و ظالم، انگیزهای برای برخورد ندارند و برخی دیگر برخوردی افراطی با موضوع دارند.
نمونهی آرمانی که در این خصوص وجود دارد، دستور حضرت امیر (ع) به فرزندانش است که فرمود: «حق ندارید بیش از یک ضربه به ضارب من بزنید.» این سرمشقی است برای همهی بشریت و خصوصاً ما که خود را شیعهی ایشان میدانیم تا در برخورد با امور، جانب عدالت را رعایت کنیم. امام خمینی (ره) هم در تأکید بر این مسئله میفرماید: «اگر مجرمی را دستگیر کردید و در مسیر انتقال، او را مورد ضرب و شتم قرار دادید، باید قصاص شوید، زیرا مجازات مجرم باید متناسب با جرمش باشد و لذا حق ندارید او را بیش از جرمش مجازات کنید.»
البته در طول تاریخ، دولتهای مختلف همواره مدعی بودهاند که در خط اعتدال حرکت میکنند. لذا کمتر دولتی خود را مخالف اعتدال دانسته است. اما آنچه در این زمینه مهم است، چگونگی تحقق اعتدال است. به عبارت دیگر، سر دادن شعار اعتدالگرایی چندان مهم نیست، زیرا افراد غالباً خود را مدعی آن میدانند، اما باید برنامهی افراد و دولتها را برای تحقق عدالت و اعتدال دید و به شعارها اکتفا نکرد. لذا در مسیر اعتدالگرایی نصب افرادی افراطی در جایگاهی که مدعی اعتدال است، با شعار اعتدالگرایی در تناقض است. بنابراین لازمهی تحقق شعار اعتدال، داشتن برنامهی دقیق و عملیاتی است. مشکل از آنجا آغاز میشود که مدعیان عدالت و اعتدال، برنامهی جامع و مشخصی برای اجرای آن ندارند و در عمل، برنامههای انحرافی و ناقض شعار خود را در پیش میگیرند.
همانطور که اشاره شد، برخی در عین طرح شعار اعتدال، شاخصهای آن را ارائه و تبیین نمیکنند. به نظر شما، شاخصها و ویژگیهای اعتدالگرایی چیست؟
یکی از مهمترین شاخصها، ارائهی برنامهی مدون برای تحقق شعار اعتدال است. دیگر اینکه اعتدال لزوماً ائتلاف نیست. در این خصوص، به نظری میرسد خلط بحث شده است. اینکه تصور شود از هر جریانی عضوی در دولت حضور داشته باشد، تصور غلطی است. اعتدال در این است که کل یک مجموعه از اعضایی یکدست و همفکر تشکیل شده باشد و برنامهای جامع و قوی در راستای تحقق ایدهی اعتدال در حوزههای مختلف فرهنگ، اقتصاد، سیاست، اجتماع و... داشته باشند.
یکی از شاخصهای محوری اعتدالگرایی، مردمی بودن، درد مردم داشتن و درک درد مردم است. این شاخصی است که امام خمینی (ره) بر آن تأکید ویژهای دارند؛ اما متأسفانه اکنون روزبهروز در حال دور شدن از آن هستیم. نمیتوان اعتدال را با وزرایی میلیاردر محقق کرد. نمیتوان وزیری داشت که فاصلهی طبقاتی او با مردم آنقدر زیاد است که درکی از درد مردم ندارد. معنای اعتدال این نیست. اعتدال یعنی ایجاد فرصتهای برابر برای همه، نه تقدم برخی بر دیگران. لذا باید گفت آقای روحانی باید علاوه بر تبیین شاخصهای اعتدالگرایی، برنامهی اجرایی تحقق آن را نیز ارائه کند.
اعتدال لزوماً ائتلاف نیست. در این خصوص به نظری میرسد خلط بحث شده است. اینکه تصور شود از هر جریانی عضوی در دولت حضور داشته باشد، تصور غلطی است. اعتدال در این است که کل یک مجموعه از اعضایی یکدست و همفکر تشکیل شده باشد و برنامهای جامع و قوی در راستای تحقق ایدهی اعتدال در حوزههای مختلف فرهنگ، اقتصاد، سیاست، اجتماع و... داشته باشند.
در میان رجال سیاسی ایران، کسی که داعیهی اعتدال دارد و بسیار نیز بر آن تأکید میکند آقای هاشمی است. به نظر شما، مقتضیات اعلام این شعار از سوی ایشان چیست و چه اندازه این شعار برآمده از بازیهای سیاسی است؟
آنچه آقای هاشمی بر آن تأکید میکند، در عمل همان ائتلاف است. با نگاهی به کابینههای آقای هاشمی در دو دورهی ریاستجمهوری ایشان، میتوان این نکته را فهمید. یکی از علل طرح ایدهی اعتدال از جانب آقای هاشمی، ریشه در ابعاد شخصیتی ایشان دارد. در طول تاریخ انقلاب، ایشان همواره خواستهاند که افراد و جریانهای مختلف سیاسی را در کنترل شخصیت خود درآورند. ایشان در عین ارتباط داشتن با احزاب اصولگرا، با برخی عناصر افراطی احزاب اصلاحطلب نیز ارتباط داشته و دارد.
برآیند کابینههای آقای هاشمی دقیقاً ضد اعتدال بود، زیرا عدالت را در جامعه تضعیف کرد. آقای هاشمی نمیتواند ادعای رعایت اعتدال در دوران ریاستجمهوریاش را داشته باشد. اگر چنین بود، چرا جامعه رویکرد ایشان را پس زد. این در حالی است که جامعه همیشه طالب اعتدالگرایی در معنای عدالتخواهی بوده و هست. عملکرد آقای هاشمی در تاریخ انقلاب اسلامی سابقه ندارد. به عنوان نمونه، در دورهی دوم ریاستجمهوری ایشان نسبت به دور اول، آرای ایشان به شدت کاهش داشته است؛ کاهشی که در مورد سایر رؤسای جمهور جمهوری اسلامی ایران سابقه ندارد. این نشانهی این است که مردم قرائت آقای هاشمی از اعتدالگرایی را نمیپسندند.
البته در علل طرح ایدهی اعتدال از جانب آقای هاشمی، باید به زمینه و زمانهی دورهی ایشان نیز توجه داشت. از یک سو، رصد فضای سیاسیاجتماعی دوران ایشان حاکی از این است که جریانهای سیاسی موسوم به اصلاحطلب افراطگریهایی داشته و جریان راست هم تصلب و کندرویهایی داشته است. از سوی دیگر، گرایش عمومی مردمی مبنی بر پرهیز از افراط و تفریط، باعث شد تا ایدهی اعتدال آقای هاشمی در ابتدا مقبول مردم واقع شود. لذا این تلقی ایجاد شد که آقای هاشمی به مطالبهی عمومی مردم پاسخ داده است. هرچند که آقای هاشمی هم در دورههای قبل، حین و بعد از ریاستجمهوریشان در بروز تندررویها نقش محوری را داشته است. تفاسیری که آقای هاشمی از اعتدال ارائه میداد با عملکردی که ایشان از اعتدال نشان داد با هم تقابل جدی داشت.
مصادیق عدول آقای هاشمی از ایدهی اعتدال چیست؟
به عنوان نمونه، میتوان گفت آنچه آقای هاشمی به لحاظ نظری از تریبونهای مختلف، از جمله خطبههای نمازجمعه مطرح میکرد، معرف این بود که به نگاه اقتصادی جریان چپ نزدیکتر است. البته با توجه به غلبهی شرایط انقلابی در اوایل انقلاب و نیز عدم تسلط کافی نیروهای راست به مقتضیات حکومتداری، امام خمینی (ره) فرصت و مجال بیشتری را به جریان چپ برای حکومتداری دادند؛ زیرا این جریان بیشتر از جریان راست، سیاسی بود و مقتضیات و مسائل مستحدثهی حکومتداری را درک میکرد.
البته این به معنای این نیست که امام خمینی (ره) نسبت به سایر جریانهای سیاسی بیاعتنا بود و از آنها استفاده نمیکرد. غالباً سایر جریانها و نیروها را در نهادهای نظارتی به کار گرفتند. لذا امام خمینی (ره) همواره تلاش داشتند از همهی جریانهای سیاسی استفاده کنند تا هم همهی جریانها در نظام دخیل شوند و از ظرفیتهای همه استفاده کنند و هم از امکان تعدیل و متعادل کردن نیروها به کمک خود آنها استفاده کنند.
برخی معتقدند در این دوران که غلبه با جریان چپ است، آقای هاشمی نیز خود را چپ مینماید. این یعنی اینکه آقای هاشمی چپ نیست، بلکه چپ مینماید. به نظر من نیز قراین بسیاری برای پذیرش آن وجود دارد. البته قبل از رحلت امام خمینی (ره) این شرایط به تدریج در حال تغییر بود. این شرایط بعد از رحلت امام خمینی (ره) روند تندتری به خود میگیرد؛ به ویژه اینکه مردم عملکردی خلاف آنچه از سوی جریان چپ (که مدعی عدالتخواهی بود) ملاحظه کردند. مثلاً در دورانی که قوهی قضائیه غالباً در دست نیروهای چپ بود، امام خمینی (ره) طی تذکراتی که به آنها داشتند، نسبت به برخی از رانتخواریها و اقدامات اقتصادی آنها هشدار دادند.
در دوران ریاستجمهوری آقای هاشمی نیز گرایش به اقتصاد آزاد و نوعی سرمایهداری لجامگسیختهتر از اقتصاد غرب شکل میگیرد. هرچند در غرب اقتصاد، لیبرالیستی است، اما در برخی زمینهها سوسیالیسم را پذیرفته و اجرا میکنند. به عنوان نمونه، نسبت به طبقات محروم و فرودست رسیدگیهایی صورت میگیرد. اما در دوران آقای هاشمی، سرمایهداری لجامگسیخته اجرا شد؛ امری که با شعارهای ایشان در زمان قبل از ریاستجمهوریشان سازگاری نداشت.
به همین دلیل، عدالت و اعتدالی که ایشان مدعیاش بوده و هست در عملکرد ایشان کمتر دیده میشود. در مواجهه با این فضا، انتقاداتی جدی شکل گرفت. در آن دوران، به علت محوریت اقتصاد، سایر ابعاد جامعه کمتر مورد توجه و التفات قرار گرفت. به عنوان نمونه، در زمینهی سیاستهای فرهنگی نیز کاستیهایی صورت گرفت که بعدها منشأ بروز ناهنجاریهایی در سطح جامعه شد.
سرمایهداری تعدیلشده برای جلوگیری از طغیان طبقات محروم و در نهایت حفظ خود، قائل به رعایت حداقلهایی برای طبقات پایین جامعه است. اما با نگاهی به دولت آقای هاشمی میتوانیم ببینیم که در اثر بیاعتنایی به اقشار و طبقات محروم و پایین جامعه، شورشها و آشوبهای اجتماعی به وقوع پیوست. مثلاً شورشهایی که در مشهد، اسلامشهر و چند شهر مهم کشور رخ داد.
اشاره شد که در دوران ریاستجمهوری آقای هاشمی، گرایشهای تکنوکراتی به ظهور و بروز رسید و افرادی با این تفکر عهدهدار تنظیم و تدوین سیاستگذاریهای دولت در عرصههای مختلف شدند. سؤال این است که شعار اعتدال با رویکرد تکنوکراتی چگونه با هم قابل جمع است و نتیجهی این روند چه بود؟
اصولاً میان گرایشهای تکنوکرات و شعار اعتدال آشتی ایجاد نشد. در ایران غالباً تکنوکراتیسم به معنای گرتهبرداری ناقص از سرمایهداری درک شده است. در دولت آقای هاشمی، کارگزارانی عهدهدار امور اجرایی شدند که به سرمایهداری غربی نیز پایبند نبودند. کاش به سرمایهداری غربی نیز پایبند بودند! زیرا در این صورت، شرایطی که در دوران آنها رخ داد، روی نمیداد. زیرا سرمایهداری برای حفظ خود در برابر سایر الگوهای رقیب، خصوصاً سوسیالیسم، تغییراتی در درون خود دادند. اما آنها به هیچ روی از مواضع خود کوتاه نیامدند و با صراحت اعلام کردند که باید مسیر توسعه را پیمود، هرچند که به له شدن افراد و طبقات محروم منجر شود.
این در حالی است که سرمایهداری تعدیلشده، برای جلوگیری از طغیان طبقات محروم و در نهایت حفظ خود، قائل به رعایت حداقلهایی برای طبقات پایین جامعه است. اما با نگاهی به دولت آقای هاشمی، میتوانیم ببینیم که در اثر بیاعتنایی به اقشار و طبقات محروم و پایین جامعه، شورشها و آشوبهای اجتماعی به وقوع پیوست. مثلاً شورشهایی که در مشهد، اسلامشهر و چند شهر مهم کشور رخ داد. تورم دوران آقای احمدینژاد در دوران آقای هاشمی نیز وجود داشت، اما بدون پرداخت یارانه.
چه نسبتی میان ایدهی اعتدال آقای هاشمی و شعار اعتدالگرایی آقای روحانی وجود دارد؟ چه تفاوتها و شباهتهایی با هم دارند؟
این دو با وجود شباهتهایی که با هم دارند تفاوتهایی نیز با هم دارند. به این معنا که نسبت به ایدهی اعتدالی آقای هاشمی، عقلانیتهایی در شعار اعتدالگرایی آقای روحانی دیده میشود، زیرا شخص آقای روحانی تجاربی از دوران آقای هاشمی دارد و بر همین مبنا، عقلانیتهایی و تعدیلهایی نسبت به دوران آقای هاشمی دارند. اما باید توجه داشت که صرفاً با فردمحوری نمیتوان ایدهها را عملیاتی ساخت. لازمهی تحقق ایدهها، داشتن برنامههای عملیاتی و کاربردی است. آقای روحانی نمیتواند به ایده و تجارب خود، بدون برنامه جامهی عمل بپوشاند. پس وجود تعدیلها و عقلانیتهایی که در اعتدالگرایی آقای روحانی وجود دارد، یکی از تفاوتهای عمدهی اعتدالگرایی آقای روحانی با ایدهی اعتدال آقای هاشمی است.
اما در باب شباهتهای این دو ایده میتوان به مواردی مثل بهکارگیری افراد و عناصر دوران آقای هاشمی به عنوان کارگزاران دولت اشاره کرد. این در حالی است که به نظر میرسد به شرایط سنی، شرایط و تعلقات اقتصادی و کارنامهی آنها توجه و التفات نشده است. برخی از افراد کابینه دارای فعالیتها، منابع و تعلقات مادی و مالی بسیاری هستند و خود جزء قطبهای اقتصادی محسوب میشوند. این در حالی است که با فرمایش امام راحل (ره) مبنی بر اینکه «صاحبان اصلی انقلاب، پابرهنگان و محرومان هستند.» در تضاد است.
بر اساس این سخن امام (ره)، کسانی باید در رأس امور قرار بگیرند که با درد مردم آشنا باشد. کسی که با اشرافیگری خو گرفته چطور ممکن است درد مردم را درک کند و به آنها خدمت کند؟! چنین کسی که دارای فعالیتهای گستردهی مالی است، بعد از انتصاب به مناصب عالی دولتی، بخشی از اشتغالات ذهنیاش متوجه فعالیتهای اقتصادی خودش است، زیرا همچنان فعالیتهای وسیع مالی خود را دارد. آنها را که هبه نکرده و فعالیت خود را که تعطیل نکرده است. بنابراین سهمیهی آقای هاشمی در دولت کنونی بسیار ضعیفتر از دولت آقای هاشمی عمل خواهد کرد؛ به دلیل مسن بودن و اشتغالات شخصی. لذا دولت آقای روحانی تحرک دولت آقای هاشمی را نیز نخواهد داشت.
ارزیابی شما از کارنامهی جریان اعتدالگرا از زمان پیروزی انقلاب اسلامی تاکنون چیست؟
دولت مدعی اعتدالگرایی، باید برنامه و تفکر مدون داشته باشد و بر مبنای آن جامعه را اداره کند. در زمان اوایل انقلاب، به دلیل شکنندگی شرایط کشور، ضرورتها و نیاز جامعه و مردم، استفاده از شخصیتهای فراگیر پذیرفتنی بود و توجیه داشت، اما در شرایط کنونی که شرایط رقابت و چرخش قدرت میان گروهها و جریانهای سیاسی بر مبنای برنامه و تفکر واحد و مختص هر گروه است، روی کار آمدن دولت ائتلافی بازده و رشد کافی نخواهد داشت.
با وجود نقدها و انتقادات بسیاری که بر دولت و عملکرد آقای هاشمی وجود دارد، نمیتوان به صرف وجود برخی شباهتها میان دولت کنونی و دولت آقای هاشمی، قائل به یکسانی میان آنها بود و با همان چوب نقد، دولت آقای روحانی را نقد کرد. ضمن اینکه باید فرصت لازم را به دولت مستقر داد تا بتواند قابلیتها و توانمندیهای خود را نشان دهد. لذا کار بیجا و غلطی است که با مناسبت یا بی مناسبت از دولت انتقاد کنیم.
بنابراین زمان نقد کارنامهی دولت کنونی دو سال بعد از آغاز کارش خواهد بود. البته هرگاه که ببینیم انحرافاتی از دولت سر میزند، تذکرات و هشدارهای لازم را به دولت خواهیم داد؛ اما با توجه به حضور کارگزارانیها در بدنهی دولت، باید هوشیار بود و در مقابل آنها واکنش لازم را داشت، زیرا افرادی مدعی، خودبزرگبین و مغرور هستند. این نکاتی هم که به عنوان نقد مطرح شد، در حقیقت نقد نیروهای کارگزارانی است، نه نقد آقای روحانی.
منبع: برهان