مشرق - عليرضا قزوه؛ شاعر آييني کشور در قطعه شعري با عنوان «خورشيد بطحا» به مناسبت شهادت امام رضا(ع) سروده است:
*به امام علي ابن موسي الرضا(ع)
السلام اي موسي طوس تجلّي السلام
يوسف افتاده در چاه خلافت اي امام
از مدينه تا خراسان کعبه دنبال تو بود
مرو را کردي مدينه، طوس را بيتالحرام
اي شبستان هميشه، اي نماز دائمي
اي خمستان مداوم، اي بهشت مستدام
باد و باران اند فرّاشان صحنات روز و شب
ماه و خورشيدند دربانان کويت صبح و شام
در خراسان خور اگر آسان برآيد لطف توست
ماه با شوق تماشاي تو ميآيد به بام
خانهات دارالسرور و قبلهات دارالقرار
کعبهات دارالخلود و مشهدت دارالسلام
هر که خاکت را نبويد امن عيش او تباه
هر که صحنات را نبوسد زندگي بر او حرام
سعي در صحن صفايت نيست کم از هروله
بوسه بر صحن شهيدت نيست کم از استلام
در حقيقت جمله عالم از رضا دم ميزنند
صوفيان با هوي هوي و هندوان با رام رام
هر کجا هر سلسله بينام تو يک مشت ننگ
هر کجا هر هروله بيشور تو يک مشت نام
اسوه عشقي و اسطوره سلامت ميکند
زاير کوي تو فردوسي و رستم- پور سام-
اين طرف مست کلامت ساقيان حيدري
آن طرف از تربت پاک تو ميسازند جام
اي نماز ابرها در معبد چشمان تو
اي که بارانهاي عاشق از تو دارند احترام
آسمان صبح نيشابور از انفاس توست
اي که در منظومه مشرق تويي ماه تمام
از خلافتها خلافي ماند و خلف وعدهاي
کو معاويه؟ کجا رفتند مامون و هشام؟
کس نميگويد که بغدادا کجا شد معتضد
کس نميپرسد هشامي داشتياي شهر شام
قرنها بگذشت و جمع عاشقان اينجاست جمع
روز و شب برپاست اينجا بار خاص و بار عام
نسل آهوهاي تنها نيست جز مديون تو
در سناباد غريبي صيد آهو شد حرام
پابرهنه چون علي (ع) رفتي به صحرايي غريب
تا نماز ناتمام جمعه را کردي تمام
آن نماز کامل کامل، نماز اعتراض
آن نماز حرکت و شور و قيامت، آن قيام
ديدي آن بازيگران هيچ اند پيش معجزت
ديدي آن جادوگران را شيرحق بردي به کام
اي که تو روح کلام اللهي و جان کتاب
اي که موساي کليم اللهي و اصل کلام
از تو بايد با تو گفتن، از تو و از درد تو
وقت شرح درد ميمانم بگويم از کدام
آه اي خورشيد بطحا، شوکران نوش غريب!
آفريدي کربلاي ديگري در ارض شام
آن شبي که سرکشيدي شوکران درد را
بال و پر دادي به عشق و عقل را بستي لگام
ياد آن شبهاي عاشق آن سحرگاهان سِحر
صبحگاهان نيايش، شامهاي گريه فام
هر که شب را با تو قسمت کرد پاداشش بهشت
هر که روزش با تو سر شد باد ايامش به کام
کيستم من تا شهيدان تو را باشم مريد؟
کيستم من تا غلامان تو را باشم غلام؟
جمعهها جمعاند در جان جهان، اي جان جان
جمعههاي انتظار و جمعههاي انتقام
يا علي موسي الرضا دست من و دامان تو
ما تو را داريم تنها السلام و والسلام