مشرق-
1-تنها ورزشگاه می رفتیم که آن را هم دیگر نمی رویم. این روزها «خالی» دیگر مفهوم آشنایی است؛ حتی برای ورزشگاه های فوتبال. یعنی به همان اندازه که کتاب نمی خواندیم و نمی خریدیم و همیشه همیشه آمار پایین سرانه مطالعه باعث شرمساریمان می شد، همان طور که تئاترهای فاخر همیشه و همیشه خالی می ماند و اگر گاهی صدایی از حوزه نمایش شنیده می شد، صدای قهقه هایی بود که از کمدی های فقیر بلند می شد، سینما هم خیلی وقت است که معنی خالی را می شناسد، اگر قیمت بلیت ها را بر فروش ها تقسیم کنیم، می بینیم تقریبا سهم فیلم ها هیچ است، حتی آن فیلم های خوب، حتی آن بهترین هایش ... پس ما کجا هستیم و چه می کنیم؟ هر کجا که باید باشیم، نیستیم ... مگر ما نسلی نبودیم که با «صف» تعریف می شدیم، همه جا بودیم، زیاد هم بودیم، تا آن جا که صف ها بسته می شد اما حالا ... بودنمان اتفاق شده، حالا واقعا کجا هستیم و چه می کنیم؟ تنها جایی که می توان پیدایمان کرد و آمارمان پر رنگ است، در ترافیک است. انگار همه در راه تعریف می شویم؛ راهی که گاهی در نرفتن و در جا زدن خلاصه می شود.
2- تنها ورزشگاه می رفتیم که آن را هم دیگر نمی رویم ... همه می پرسند چرا؟ می شود هزار تا دلیل پشت سر هم ردیف کرد که هر کدام درصدی از این نرفتن ها را بهانه می شود. اگر یادتان رفته بهتر است به خاطرتان بیاوریم که در تمام این سال ها ما خواسته و ناخواسته چهره زشتی از آنهایی که به ورزشگاه می روند، معرفی کرده ایم؛ چهره ای که از آنها قومی بد دهن، فحاش، دارای ناهنجاری های اخلاقی که مثل آب خوردن در کمترین کسری از زمان از یک اتوبوس یک آهن قراضه می سازند. به جای آن که سطح فرهنگی تماشاگران خود را بالا ببریم، کار را به جایی رساندیم که تماشاگر فوتبال بودن نه تنها شاخصه نیست که می تواند یک نکته منفی هم محسوب می شود.
دلیل دوم این است که به ورزشگاه رفتن از نظر سخت افزاری به هیچ وجه نتوانسته خودش را به روز کند. همان مشکلات همیشگی که حتی مشکل آب خوری و توالت های آن لاینحل به نظر می رسد، مشکلات رفت و آمد و ... هنوز هم وقتی که یک علاقه مند به فوتبال به ورزشگاه می رود، به او به چشم یک مجرم بالفطره می نگرند؛ دهانش را می بویند، جیبش را می جویند؛ پرچمش را می گیرند، مبادا ... فوتبال باید بداند که اگر می خواهد همچنان یک گزینه باشد برای آن که در برنامه هفتگی مقصد علاقه مندان به آن باید خودش را به روز کند، امکانات فراهم کند، باید به کسی که می خواهد به دیدار یک مسابقه فوتبال برود، ثابت کند که از خانه نشستن و بازی را از خانه دیدن، شرایط بهتری را در انتظار خود می بیند.
3- تنها ورزشگاه می رفتیم که آن را هم دیگر نمی رویم ... چرا باید به دیدن فوتبالی برویم که همه اخبار آن منفی است؟ چرا باید به دیدن فوتبالی رفت که بیشتر به محیطی جنایی شبیه است؟ در طول همه این سال ها، سوار بر موج هیجان طلبی کاذب نه تنها چهره آن هایی که به ورزشگاه می روند را تخریب کرده ایم، چهره خود فوتبال را هم زخمی عمیق خورده که بهبودی آن به این راحتی ممکن نیست. فساد را دیدن و علنی کردن نه تنها محکوم نیست که باعث مباهات است؛ اما فساد را در ماهیت و وجود فوتبال تنیده دیدن، همین پیش می آید که اکنون آن روزگاری آرزویمان می شود که از رادیو می گفتند که نیایید ورزشگاه دیگر جا ندارد. حالا باید التماس کنیم محبت کنید و بیایید. آبروی این فوتبال با این سکوهای خالی می رود؛ آن هم در سال جام جهانی که باید فوتبال در خانه ها حضوری جدی داشته باشد. در تمام این سال ها هر کجا که در نمایش زشتی های فوتبال اغراق کرده ایم، داشتیم یک نفر را از آمدن به ورزشگاه مطمئن می کردیم.
4- تنها ورزشگاه می رفتیم که آن را هم دیگر نمی رویم ... اما این دلیل نمی شود که فراموش کنیم همچنان کتاب نمی خوانیم و سرانه مطالعه مان پایین است، همچنان سینما نمی رویم و صنعت سینما به هیچ وجه صنعتی سودده نیست، ما تئاتر رفتن را به یک گروه خاص سپرده ایم و اصلا نمی دانیم که در این سالن ها چه می گذرد، ما هیچ کجا نیستیم؛ حتی روزنامه ها و نشریات را نمی خریم، آلبوم های موسیقی هم ایضا، خیلی دوست داشته باشیم دانلود می کنیم ... از عوامل تولید کننده که بگذریم، اینکه بازی های لیگ فوتبال باید جذاب تر باشد، فیلم های سینمایی باید بهتر ساخته شوند، سالن های تئاتر پر شود از نمایش های دیدنی و ... باید قبول کرد مصرف کننده هم در این میان مقصر است. باید فرهنگ علاقه نشان دادن به پدیده های فرهنگی در میان رایج شود. باید باز تعریفی داشته باشیم از زندگی، لااقل از زندگی فرهنگی. باید دوباره به خاطر بیاوریم زندگی خارج از محدوده کاناپه و بدون کنترل هایی که بی هدف بالا و پایین می شدند هم زندگی بود، یک زندگی زیباتر ...
افشین خماند
تنها ورزشگاه می رفتیم که آن را هم دیگر نمی رویم، این روزها «خالی» دیگر مفهوم آشنایی است؛ حتی برای ورزشگاه های فوتبال.