مشــرق - دوازدهم بهمن 1357 تنها خير و آزادي براي انسانها نبود، شعر و کلمات هم صاحب فضايي براي تنفس و نشاط شده بودند، حتي در خارج از مرزهاي ايران. نشاط شعر آنقدر بود که براي خودش جايي در صفحههاي روزنامههاي پر خبر آن روزها پيدا کند. شعرهايي مانند اشعار ابتهاج، موسويگرمارودي و حتي شاعر فلسطيني از اين دست بودند.
آنچه در پي ميآيد بريده هايي از اشعار چاپ شده در روزنامهي کيهان در فاصلهي دوازده تا بيست و دوم بهمن 1357 است.
تمام ريشههاي رژيم سلطنتي
از اين مرز و بوم بيرون برود
شايد اين...
در بگشائيد
شمع بياريد
عود بسوزيد
پرده بيکسو زنيد از رخ مهتاب
شايد اين از غبار راه رسيده
آن سفري همنشين گمشده باشد
ميآئي، تا دروازههاي بسته را بگشائي
ميآئي
سنگين ميآئي
با وقار پرنده دورپروازي، در گرداب آسمان
که باران سربش از پاي در نيندازد
ميآئي
تا دروازههاي بسته تاريخ را بگشائي
بر مردمي که پيش از اينت به گرمي ستودهاند»
در فوران خون شهيدي
که آزادي را ارج مينهاد
شکوه پروازت را
بر توده نگران خاک وطنم ميبينم
و بر جمجمه پوک خنياگران مرگ
که با اشاره چشمي از پايشان درانداختهاي
در نگاهت
آينهاي ميبينم، به وسعت آزادي...
(جلال سرافراز)
سميعالقاسم: شاعر مقاومت فلسطين
بازآمده
از همه پايتختها بازآمد
بازآمد بر روي همه شانهها
از همه پايتختها
چهرهاش آغشته به گلولاي وطنم
هنوز هم از آن آب ميچکد و شکوفه بيرون ميزند
در طلوع بازآمد... و همراه او تمام فصول آمدند
و پريشاني او زخمي ديرين
و در چشمانش، روشنائي و صراط مستقيم
بازگشت... دريچه ميسرايد و کبوتران:
سرور من، زيباترين بازآمده است
(ترجمه: موسائي)
از: علي موسوي گرمارودي
شعر بزرگ خلق، خميني
اي پيشواي من!
يک شعر کاملي تو:
شعر بزرگ خلق
وين خلق
-خلق ايران-
گلواژههاي شعر بزرگ وجود تو
***
اي پيشوار من!
يک شعر کاملي تو
با واژههاي آهن
با واژههاي پولاد
هر بيت از تو
يک رشته، با صلابت الوند
شعر صلابتي
شعر مقاومت
معيار انسجام کلامت
پيوند قلبهاست
ايماژهاي شعر نو
تصويرهاي سرخ
گلبوسه گلوله و سينه
گلداغهاي زخم
***
شعر بزرگ خلق!
شعر بلند جاري!
هرشب تو را
بر پشت بام خانه
با واژههاي روشن شعر ستارگان
پيوند ميزنيم
طاغوت را
دشنام ميدهيم
وز دور
بر چهره دلير تو
گلخند ميزنيم
(تهران – صفر 99)