منوچهر محمدی تهیه‌کننده سینمای ایران معتقدست سینمای دینی با آوردن چند آیه قرآن در یک فیلم یا ساخت آثار درباره شخصیت‌های دینی محقق نمی‌شود و این در حالی است که ما منابع دینی سرشاری داریم که وقتی فیلمساز به آن مراجعه کند می‌تواند با استفاده از حداقل مبانی درام هم زاویه ورود صحیحی به حوزه دغدغه‌های دینی پیدا کند.

به گزارش مشرق به نقل از مهر، یکی از بزرگترین پرسش‌های فرهنگی که پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران پیش روی مسئولان نظام بود مساله برخورد با سینما بود و اینکه آیا این هنر می‌تواند به حیات خود در ساختار جدید حکومتی ادامه دهد یا خیر. طولی نکشید که سینماگران توانستند با تطبیق خود با شرایط جدید نه تنها از مرگ هنر سینما در ایران جلوگیری کنند بلکه بلافاصله خود را با انقلاب و به ویژه دفاع مقدس در جنگی 8 ساله مقابل رژیم عراق همراه کنند و هنوز هم می‌توان درخشان‌ترین آثار سینمای ایران را در ژانر جنگی یا همان دفاع مقدس جستجو کرد.

گرچه در دو دهه اول انقلاب سینما و سینماگران در همراهی با اهداف انقلاب اسلامی همسو حرکت کردند ولی با فاصله کردن از جنگ رنگ و بوی پرداختن به ارزش‌ها متفاوت شد و تولیدات سینمایی بعضا مورد این انتقاد قرار گرفتند که با آموزه‌های انقلابی و دین اسلام همسو نیستند.

این رویکرد تا آنجا پیش رفت که اختلاف‌هایی بر سر تعریف سینما دینی و اساسا در نظر گرفتن عنوان "سینمای دینی" ایجاد شد. حاصل این بحث‌ها و جدل‌ها هرچه باشد ولی مساله اینجاست که سینمای ایران ناگزیر است در ایام مذهبی به ویژه در عزاداری‌های آنچنان دست‌خالی باشد که حتی سالن‌های خود را تعطیل کند؛ در حالیکه اگر آثار مناسب در این عرصه داشته باشیم می‌توان از مناسبت‌ها هم برای ارائه پیام دینی از طریق سینما استفاده کرد.

در سینمای ایران فیلمسازان و تهیه‌کنندگان معدودی هستند که در این حوزه به طور مستمر کارهای تاثیرگذاری ساخته‌اند. از این رو به سراغ منوچهر محمدی یکی از تهیه کنندگان مطرح سینمای دینی رفتیم تا در ارتباط با پرداختن سینمای ایران پس از انقلاب به مضامین دینی با وی گفتگو کنیم.

در بخش اول گفتگو با این تهیه‌کننده درباره تقسیم‌بندی‌ها در سینمای ایران، نزدیکی دو حوزه دین و سینما، استفاده از احادیث و روایت‌ها در فیلم‌های ایرانی و ... صحبت کردیم.

*سینمای ایران بعد از انقلاب رویه‌ای را دنبال کرد که امروز می‌تواند در دنیا و خصوصا در کشورهای خاورمینه داعیه‌دار سینمای اسلامی باشد. ما فیلم‌های قابل دفاعی داریم که هم نگاهی به مذهب دارند هم مسایل اجتماعی را به خوبی مطرح می‌کنند. همین نزدیکی پرداختن به مسایل اجتماعی و دینی باعث مناقشاتی شده است. شما با این تقسیم‌بندی‌ها موافق هستید؟

- از دو زاویه می‌شود به پرسش شما پاسخ داد. زاویه اول این است که دین یکی از عناصر اصلی و اساسی فرهنگ هر جامعه و ملت است. اگر فرهنگ را به عنوان عنصری بدانیم که هویت یک کشور و جامعه را شکل می دهد بر اساس همین دیدگاه نقش دین در ایجاد هویت‌های شخصی، اجتماعی و ملی به‌خوبی روشن می‌شود.

بگذارید با مثالی روشن‌تر منظور خود را بیان کنم؛ شما با نگاهی به تقویم هر کشور و مناسبت‌های آن متوجه می‌شویم مهمترین روزها در تاریخ و تقویم یک ملت چه عید باشد چه عزا ریشه و منشاء مذهبی و دینی دارد. عید پاک، کریسمس، عید پسح، عید قربان، عید فطر، عید غدیر و... همگی حکایت از تاثیر عمیق، ریشه‌دار و نهادینه شده دین در حیات اجتماعی دارد.

بنابراین وقتی ما از امر دینی سخن می گوییم از یک موضوع انتزاعی و تخیلی حرف نمی زنیم بلکه از امری سخن می‌گوییم که ریشه در تمامی اجزای حیات بشر دارد. عناصر آیینی، تولد، ازدواج و مرگ نیز متاثر از امر دینی است. بنابراین از این زاویه و با نگاه علمی و سخت‌گیرانه حتی جامعه شناسان غیر دیندار، امر و تاثیر دین در حیات اجتماعی و فردی و تاریخی افراد و ملت ها را قابل حذف شدن و نادیده گرفتن نمی‌دانند.

از زاویه دیگر و بنا به آموزه‌های دینی ما، امر دینی یک امر نظری است. بدین معنی که فطرت انسان بر اساس دین قوام و شکل یافته است چنانچه گفته می‌شود "فِطْرَةَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا". از این زاویه سخن گفتن از امر دینی سخن گفتن بی واسطه، بی حجاب و رادع و مانع با ذات فطرت انسانی است، تا بدان درجه که اگر بدرستی و هنرمندانه و با درک درست از مخاطب هر سخن و حرفی از نگاه و منظر دینی و بدور از قشری گری و تجسس و آداب ظاهریه و مبتنی بر عقل و حکمت بیان گردد نه تنها فرد در مقابل آن موضع نمی گیرد و لجاجت نمی‌ورزد بلکه با جان و دل پذیرای آن می شود.

حال به دلایلی که بعدتر درباره آن سخن خواهم گفت هنر بیشترین قرابت را با ابلاغ پیام دینی دارد.

نخست از اسلام سخن بگوییم. پیامبران الهی معجزات بسیاری دارند اما در بیان معجزه رسول اسلام گفته می‌شود که قرآن اصلی‌ترین معجزه ایشان است. به همین خاطر است که در قرآن به اعراب جاهلی که می گفتند پیامبر شاعر است و این سخنان شعر گفته می‌شد اگر می توانید یک آیه همچون قرآن بیاورید که البته نمی‌توانستند.

آنها سخنوران و شاعران را جمع می کنند ولی آنها هم نمی توانند به صلابت و محکمی قرآن جمله ای بیاورند. پس از آن اعراب جاهلی اتهام جدیدی مطرح می کنند و می گویند پیامبر ساحر است.

توصیفات هنرمندانه و لطیف که از زاویه سخن گفتن با فطرت انسانها است در قرآن  فراوان وجود دارد. اتفاقا از معجزات قرآن همین بس که وقتی به اسامی سوره ها توجه کنیم به اسامی همچون گاو، عنکبوت، فیل، عصر، فلق، ماه، آهن و ... بر می خوریم یا در متن قرآن با آیاتی مواجه می شویم که انگار وجود خدا را نه تنها در متافیزیک و انسانها بلکه در روی زمین و اطرافمان هم دلالت می‌کند.

این معنا شاید با کمی مسامحه ترجمه همان شعر معروف سهراب سپهری است که می گوید "چشم ها را باید شست جور دیگر باید دید". آن جور دیگر همان نگاه نظری است که نه از متافیزیک به فیزیک بلکه از جهان طبیعی و ملموس و مادی اطراف ما به معنایی بزرگ و عظیم در پس آن می رسد.

یا وقتی استاد سخن سعدی می گوید "مزرع سبز فلک دیدم و داس مه نو/ یادم از کِشته خویش آمد و هنگام درو" ببینید در مصرع نخست چه تلفیق هنرمندانه ای منبعث از بیان و حکمت قرآنی عناصری همچون مزرعه و سبزی حیات و هلال ماه را با کِشته و داس ترکیب کرده و در موجزترین شکل در مصرع دوم آن را با دنیای عقبی و روز محشر و هنگام پاسخگویی پیوند می زند.

از دیگر سو آنچه که امروز بشر علی رغم همه پیشرفت های تکنولوژیک و علمی که داشته است بدان می نازد و می بالد، میراث فرهنگی و هنری عظیمی است که چه در شرق و چه در غرب عالم از هنرمندان بجای مانده است که قریب به اتفاق این آثار ریشه و منشاء دینی و مذهبی دارند.

به روشنی مشخص است که تمامی میراث بشری در عرصه معماری، ادبیات، نقاشی، مجسمه سازی الهام گرفته از متون دینی و مذهبی است، به واقع دین منشاء الهام هنرمندان برای خلق این آثار بوده است. بنابراین اساس پرسش شما که می شود میان سینما و دین پیوندی وجود داشته باشد قطعا پاسخ مثبتی دارد حال اسم آن را هر چه می خواهند بگذارند؛ سینمای دینی، سینمای معناگرا، سینمای ماوراء. به نظرم اسم ها شاید خیلی مهم نباشد. مهم این است که قرابت میان حوزه دین و هنر یک رابطه دوسویه است بنابراین فیلمسازان نباید از اینکه در آثارشان از معارف دینی بهره بگیرند، هراس داشته باشند.

* پس از کلیت بحث شما اینگونه نتیجه می‌گیریم که سینما هم می تواند حامل مفاهیم دینی و مذهبی باشد.

- بله دقیقا. اما باید در نظر داشت که نوعی سلطه فنی، تکنیکی، تجاری و اقتصادی در سینمای غرب غالب شده‌است. هم‌زمان با تولد سینما در غرب، منطقی به وجود آمد که براساس آن مبانی و اصول کار صنعتی سینما در غرب، تئوریزه شد اما یادمان باشد سینما با فاصله معناداری به ایران آمد و به همین دلیل اینگونه تلقی شد که پاره‌ای از این قبیل نظریه‌ها و یا تئوری‌های غربی درباره سینما غیرقابل تغییر و وحی منزل است.

قبل از انقلاب منهای برخی آثار که تلاش کردند به سینمای ملی و بومی ما نزدیک شوند (که طبیعتا در آنها می‌شد آثار و نگاه فرهنگی را دید) مابقی آثار تقلید از همان تئوری‌ها و نظریه‌ها بود؛ تئوری‌هایی که حتی پاره‌ای اوقات در اشکال سخیف و مبتذل، نمود بیشتری هم پیدا می‌کرد. اینکه صرفا فکر کنیم که در پایان یک فیلم یک پیام اخلاقی داده شود که مثلا "دزدی کار بدی است" و یا "آدم خلافکار به سزای عمل خود می‌رسد" بدین معنی نیست که ما مسیر را درست رفته‌ایم. این آموزه‌ها هیچ وقت تبدیل به فرآیند تفکر نمی‌شود و یا برگرفته از خود فیلمساز و نگاه وی نیست بلکه فقط سطحی بوده و روی مخاطب هم تاثیر نمی‌گذارد.

اما پس از انقلاب دیدگاه‌های تجاری و یا متعلق به سینمای سخیف کنار گذاشته شد. هم پتانسیل جدیدی که در انقلاب شکل گرفته بود وارد سینما شد و هم نیروهای قدیمی‌تر احساس کردند آن مدل کپی کردن و تقلید از آثار خارجی هیچ هویت و شخصیتی برایشان به همراه نمی‌آورد به همین دلیل آن ها هم برای تغییر به تکاپو افتادند. کم‌کم این باور به وجود آمد که می‌شود فیلم ساخت و قصه گفت، بدون اینکه مسائل جنسی در آن محور باشد. فهمیدیم می‌شود یک حرف عمیق را در سطح سینما که یک هنر مردمی است و با عامه ارتباط دارد، مطرح کرد. براساس همین ذهنیت در این راستا تلاش‌هایی آغاز شد.

به عقیده من در مسیر این تلاش‌ها ما با دو آسیب جدی مواجه بوده‌ و کماکان هم هستیم. یکی مربوط می‌شود به حوزه‌هایی که متولی مباحث و مبانی تفکری در حوزه دین هستند که محتاطانه با سینما برخورد می‌کردند؛ مثل حوزه علمیه. عمدتا این حوزه‌ها با فاصله به سینما نگاه کرده‌اند و نگاهشان همواره با شک و تردید همراه بوده‌است. از دیگر سو عدم تلاش سینماگران ما برای قرابت بیشتر با مفاهیم دینی هم باعث شد که کمتر وارد این حوزه‌ها شوند و حتی دست به آزمون و خطا هم نزدند. در این میان مدیریت سینمایی هم همواره ترجیح داده برای اینکه بین این دو حوزه مختلف خودش را به عنوان مدیر اجرایی راحت کند، فرمان را به سمت یک نوع سینمای ایدئولوژیک بگرداند؛ سینمایی که بیشتر جنبه شعاری دارد و خیلی از مسائل را رو و سطحی بیان می‌کند. این آسیب‌ها کماکان با سینمای ما همراه است.

* البته در سال‌های اخیر هم این دو حوزه به یکدیگر نزدیک‌تر شده‌اند. کما اینکه در جشنواره فیلم فجر ما شاهد حضور داورانی از حوزه‌های دینی بوده‌ایم.

- بله در چند سال گذشته ما شاهد بارقه‌های امیدی بوده‌ایم که من را هم امیدوار می‌کند. امیدوارم در سال‌های آتی ما شاهد نزدیک شدن بیشتر این دو حوزه به یکدیگر باشیم. اینکه ما می‌شنویم جشنواره‌هایی در قم برگزار می‌شود، روحانیانی فیلم ساخته‌اند و در آن شرکت می‌کنند، همایش‌هایی در ارتباط با مسائل دینی و سینما برگزار می‌شود و... به عقیده من یک گام مثبت و رو به جلو است. از طرف دیگر می‌بینیم که برخی از فیلمسازان ما دغدغه این مباحث را پیدا کرده‌اند.

این تلاش دو سویه باید با هم ترکیب شود تا یک اتفاق درست بیفتد. بنده نه به‌عنوان یک فیلسماز بلکه به عنوان یک دانشجوی ساده جامعه شناسی معتقدم که دین و مبانی دینی و بخشی که مربوط به مباحث تاریخ دین می‌شود به اندازه‌ای عناصر دراماتیک و جذاب دارد که هم با فرهنگ ما تطبیق دارد و هم مردم ما آن را دوست دارند. خوب است که فیلمسازان ما در این زمینه فعالیت کنند و البته باید در این زمینه مطالعه بیشتری داشته باشند. نمی‌شود سراغ دین رفت و به حرف‌های ژورنالیستی اکتفا کرد. اساسا آشنایی با مبانی دینی ما می‌تواند فیلمسازان را کمک کند. این کمک نه به این معنی که سریعا به دنبال یک مسئله از دین برویم و آن را فیلم کنیم. بلکه مطالعه در این زمینه می‌تواند تاثیر زیادی روی شخصیت، نگاه و جهان‌بینی وی بگذارد و می‌تواند در آثارش تجلی دیگری داشته باشد.

*بله. عمدتا این تصور وجود دارد که استفاده مستقیم از یکی از احدایث، داستان‌ها و روایت‌های دینی و یا حتی ساخت فیلم  از زندگی یک شخصیت دینی برای رسیدن به سینمای دینی کفایت می‌کند!

-سینمای دینی به این معنی نیست که یک سوره از قرآن و یا یک شخصیت دینی را تبدیل به فیلم کنیم. گاه ممکن است که این کار را هم درست انجام ندهیم و به معنی و اثر عکس برسیم. به همین دلیل همواره تأکید کرده‌ام که ما منابع دینی سرشاری داریم که وقتی فیلمساز به آن مراجعه کند می‌تواند با استفاده از حداقل مبانی درام زاویه ورود صحیح به حوزه دغدغه‌های دینی را پیدا کند.

اساسا وقتی فیلمساز به دین به شکل روش و یا یک جهان‌بینی نگاه کند، فکر می‌کنم که آن مفهوم به طور طبیعی اثرش را روی وی می‌گذارد. وقتی فیلمساز به این امر برسد که ما عالمی به نام غیب و شهود داریم (همان چیزی که در غرب به عنوان فیزیک و متافیزیک یاد می‌شود) یا این مفهوم که در پایان این حیات، حیات دیگری هست، قطعا این جهان‌بینی روی هنرمند که حساس‌تر از باقی افراد است تاثیر بیشتری می‌گذارد. به‌عنوان مثال من در مورد فیلم "مارمولک" از یکی از جملات قصار امیرالمومنین(ع) در نهج‌البلاغه تاثیر گرفتم. حضرت امیر فرموده اند: "راه‌های رسیدن به خدا به عدد آدم‌هایی است که روی زمین وجود دارد." در این فیلم هم این جمله عنوان و روی آن کار شد. درست است که شخصیت دزد در فیلم از نگاه خودش موضوع را نگاه می‌کند اما وقتی لحظه لحظه این موضوع در وی ته‌نشین می‌شود ما می‌بینیم که دچار چه تغییری شده است.

لازم است فیلمسازان ما به این مبانی کمی بیشتر توجه کنند. من یقین دارم وقتی فیلمسازی سراغ ساخت فیلم "کد داوینچی" می‌رود حتما یکبار انجیل را کامل مطالعه کرده‌است و حتما تاریخ مربوط به انجیل را هم خوانده است. ما فیلم‌های مهمی درباره مسیحیت داریم که کارگردانان بزرگی با نگاه‌های مختلف هم آنها را ساخته‌اند. محال است این کارگردانان انجیل را نخوانده باشند. لازم است ما این فضا را فراهم کنیم تا فیلمسازان‌مان به سراغ خواندن این کتاب‌ها بروند، حتی کتاب‌هایی که شاید به ظاهر دشوار باشند. اما در حال حاضر ترجمه‌های بسیار سلیس و روان از متون دینی مذهب شیعه وجود دارد که می‌تواند منابع خوبی باشد. به طور نمونه ترجمه بسیار زیبای دکتر شهیدی از نهج‌البلاغه موجود است که من توصیه می‌کنم دوستان هنرمند من حتما این کتاب را مطالعه کنند که از جمله آثار نفیسی است که در حوزه ترجمه می‌توان از آن نام برد. رجوع به این کتاب‌ها می تواند منابع الهام خوبی برای هنرمندان باشد.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس