مشرق - وقتی ایام قرعه کشی گروههای جام جهانی فوتبال نزدیک میشد، بحثی در فضای فوتبالی و رسانهای کشور مطرح شد که به وسیله صدا و سیما بین مردم هم کشیده شد. آن بحث هم اگر خلاصه بگویم این بود که دوست داریم با تیمهای مطرح همگروه شویم که از دیدن بازیکنان بزرگ آنها جلوی تیممان ذوق زده باشیم یا با تیمهای ضعیف همگروه شویم که از رهگذر ضعیف بودن آنها کورسویی برای صعود به دور بعد داشته باشیم.
این بحث خیلی ذهنم را مشغول کرد و حسابی به اعصابم پنجه کشید. گذاشتم کمی از زمانش بگذرد بعد این مطلب را بنویسم تا معلوم باشد که حرف من یک حرف فوتبالی نیست، یک بحث فرهنگی و درباره سبک زندگی است. «با تیمهای بزرگ همگروه باشیم که اگر باختیم لااقل به یک اسم مطرح باخته باشیم» و «با تیمهای ضعیف همگروه شویم که شاید شانس بیاوریم برای صعود»، در این هر دو گزاره یک مفهوم مستتر است و آن اذعان به ضعف و شکست است. این تصور ناامیدی و خود ضعیف پنداری که باعث میشود تلاش موثر و سازنده ای شکل نگیرد همان چیزی بود که آزارم داد. چرا ما نباید با روحیه امیدوار و آماده تلاش، قبل از قرعه کشی جام جهانی از همگروهی با هر تیمی استقبال کنیم؟ چرا تا به حال از برزیلیها و آلمانیها چنین بحثی شنیده نشده؟ اشتباه است اگر فکر کنیم به خاطر قدرت فوتبالی شان است. به خاطر افق نگاهشان است که به مسائل خرد توجه نمی کنند و به دلیل همین افق بلند، امیدشان همیشه جاریست و تلاششان پابرجا. همین هم میشود که حتی اگر سه گل عقب باشند تا دقیقه آخر مثل شکست خورده ها نیستند. حرفم حرف فوتبال نیست، حرف نگاه به زندگی است که باید همراه با امید و تلاش سازنده باشد. این امید و تلاش باعث میشود ما از کارهایمان هم لذت ببریم. لذتی که سوم شدن در آسیا با سرمربیگری مایلی کهن داشت، هیچ کدام از قهرمانی هایمان نداشت چون آنجا تیممان سرشار از امید و تلاش بود. ترسو محکوم است به همیشه در عذاب و اضطراب بودن، و شجاع عاقل همیشه سربلند است. متاسفم که رویه رسانههایمان پیگیری آن سربلندی نبود در این ماجرا. توجه به قدرت دیگران و فشاری که آنها میتوانند بیاورند، نگاه ترسوهاست و توجه به تواناییها و تکیه بر تلاش و امید خود، روش شجاعان. در مراودات سیاسی هم همین اصل حاکم است. در توافقات و مذاکرات هسته ای هم همین رویه را باید در پیش بگیریم. غیر از این باشد محکوم به شکستیم.
در عرصه فوتبال مظهر این تلاش و امیدی که این یادداشت بر محور آن نوشته شد، علی دایی است. جوانی شهرستانی که هیچ وقت مرعوب هیچ چیز نشد و هرچه به دست آورد را با تلاشش در مستطیل سبز به دست آورد. با اینکه مثل همه دیگران شکستهایی هم داشت ولی هیچ وقت از پیش باخته نبود. همین هم او را به اوج فوتبال رساند.
در یکی از شب شعرهایی که نیمه هر ماه رمضان درحضور رهبر انقلاب برگزار میشود، یکبار امید مهدی نژاد شعری خواند که یک مصرعش مضمون ناامیدی داشت. رهبر انقلاب به آن مصرع اشاره کرد و گفت عوضش کند. بعد جمله ای گفت که فراموش نخواهم کرد: انسان با هر فکر و مرامی باید امید را زنده نگه دارد.
اگر جمله ایشان را بخواهیم جور دیگری بگوییم همان ضرب المثل میشود که «آدم به امید زنده است». امید و تلاش را باید شاخصه های سبک زندگی مان کنیم و رسانه ها در این مساله از همه مسوولترند.
*مهدی قزلی
این بحث خیلی ذهنم را مشغول کرد و حسابی به اعصابم پنجه کشید. گذاشتم کمی از زمانش بگذرد بعد این مطلب را بنویسم تا معلوم باشد که حرف من یک حرف فوتبالی نیست، یک بحث فرهنگی و درباره سبک زندگی است. «با تیمهای بزرگ همگروه باشیم که اگر باختیم لااقل به یک اسم مطرح باخته باشیم» و «با تیمهای ضعیف همگروه شویم که شاید شانس بیاوریم برای صعود»، در این هر دو گزاره یک مفهوم مستتر است و آن اذعان به ضعف و شکست است. این تصور ناامیدی و خود ضعیف پنداری که باعث میشود تلاش موثر و سازنده ای شکل نگیرد همان چیزی بود که آزارم داد. چرا ما نباید با روحیه امیدوار و آماده تلاش، قبل از قرعه کشی جام جهانی از همگروهی با هر تیمی استقبال کنیم؟ چرا تا به حال از برزیلیها و آلمانیها چنین بحثی شنیده نشده؟ اشتباه است اگر فکر کنیم به خاطر قدرت فوتبالی شان است. به خاطر افق نگاهشان است که به مسائل خرد توجه نمی کنند و به دلیل همین افق بلند، امیدشان همیشه جاریست و تلاششان پابرجا. همین هم میشود که حتی اگر سه گل عقب باشند تا دقیقه آخر مثل شکست خورده ها نیستند. حرفم حرف فوتبال نیست، حرف نگاه به زندگی است که باید همراه با امید و تلاش سازنده باشد. این امید و تلاش باعث میشود ما از کارهایمان هم لذت ببریم. لذتی که سوم شدن در آسیا با سرمربیگری مایلی کهن داشت، هیچ کدام از قهرمانی هایمان نداشت چون آنجا تیممان سرشار از امید و تلاش بود. ترسو محکوم است به همیشه در عذاب و اضطراب بودن، و شجاع عاقل همیشه سربلند است. متاسفم که رویه رسانههایمان پیگیری آن سربلندی نبود در این ماجرا. توجه به قدرت دیگران و فشاری که آنها میتوانند بیاورند، نگاه ترسوهاست و توجه به تواناییها و تکیه بر تلاش و امید خود، روش شجاعان. در مراودات سیاسی هم همین اصل حاکم است. در توافقات و مذاکرات هسته ای هم همین رویه را باید در پیش بگیریم. غیر از این باشد محکوم به شکستیم.
در عرصه فوتبال مظهر این تلاش و امیدی که این یادداشت بر محور آن نوشته شد، علی دایی است. جوانی شهرستانی که هیچ وقت مرعوب هیچ چیز نشد و هرچه به دست آورد را با تلاشش در مستطیل سبز به دست آورد. با اینکه مثل همه دیگران شکستهایی هم داشت ولی هیچ وقت از پیش باخته نبود. همین هم او را به اوج فوتبال رساند.
در یکی از شب شعرهایی که نیمه هر ماه رمضان درحضور رهبر انقلاب برگزار میشود، یکبار امید مهدی نژاد شعری خواند که یک مصرعش مضمون ناامیدی داشت. رهبر انقلاب به آن مصرع اشاره کرد و گفت عوضش کند. بعد جمله ای گفت که فراموش نخواهم کرد: انسان با هر فکر و مرامی باید امید را زنده نگه دارد.
اگر جمله ایشان را بخواهیم جور دیگری بگوییم همان ضرب المثل میشود که «آدم به امید زنده است». امید و تلاش را باید شاخصه های سبک زندگی مان کنیم و رسانه ها در این مساله از همه مسوولترند.
*مهدی قزلی