گروه فرهنگی مشرق - مستند یکی از ژانرهای سینمایی است که تاریخ تولد آن را می توان همزمان با حیات سینما دانست. اولین آثار سینمایی در جهان خود به نوعی مستند بودند؛ اگر چه هیچ شکل و فرم خاصی نداشتند اما روایت گر تصاویری واقعی از رویدادهای محیط زندگی انسان ها محسوب می شدند.
با داغ شدن بازار تولید آثار داستانی و جدی شدن حضور تلویزیون در خانه های قرن بیستمی اندک اندک مستند ها نیز به سمت شبکه های تلویزیونی متمایل شدند و در این زمینه بود که رشد کردند. اگر چه مستند های سینمایی هنوز جایگاه سنتی خود را هر چند محدود، نگه داشته بودند اما مستندهای تلویزیونی آنقدر پیشروی کردند که در سال های آتی توانستند حتی شبکه هایی اختصاصی برای خود دست و پا کنند. بی بی سی انگلیس، پی بی اس آمریکا، نشنال ژئوگرافی، دیسکاوری و هیستوری از جمله شبکه هایی هستند که بیش از هر چیز آنها را با نام آثار مستندی که روانه ی آنتن هایشان می کنند می شناسند.
در طی سالیان اقبال مردم به انواع و اقسام و ژانرهای مختلف مستند سازی در جهان افزایش یافته است. در سراسر کشورهای دنیا مستندهای ماجراجویی، زندگی حیوانات و حیات وحش، مستندهای تاریخی و آثاری از این دست توانسته اند اوقات فراغت میلیون ها نفر را پر کند و گاه با ژانر داستانی رقابت تنگاتنگی داشته باشند. بسیاری از شبکه های تلویزیونی اولویت خود را در کنداکتور پخش به آثار مستند می دهند تا وجهه آموزشی خود را همچنان حفظ کنند.
در دهه های گذشته و حتی در قرن اخیر به وفور آثار مستندی یافت می شوند که بودجه تولید آنها گاه با یک فیلم سینمایی پرخرج قابل مقایسه است. برای نمونه می توان به آثاری مانند "Home" محصول سال 2009 و "Samsara" اثر مستند ساز بزرگی مانند ران فریک محسول سال 2013 اشاره کرد که بودجه های تولیدشان تنه به فیلم های بزرگ هالیوودی می زند. اگرچه هزینه های چنین فیلم هایی در گیشه ها باز نمی گردد اما تاثیر گذاری عمیق آنها همچنان سرمایه گذاران را برای ساخت چنین آثاری ترغیب می کند.
در کشور ما نیز حضور مستند در تلویزیون ایران از دیرباز جدی بوده است. مستندهای حیات وحش که در ایران به نام "راز بقا" مشهور شده اند از سالهای پیش از انقلاب جایگاه ثابت و مخاطبان پر و پا قرصی را برای خود داشتند. پس از انقلاب و به دلیل فضای خاص جامعه مستند بیش از هر چیزی در میان ژانرهای تلویزیونی رشد که و چیزی نگذشت که بسیاری از آثار تولیدی در تلویزیون ایران، چه آنها که ماهیت خبری داشتند و چه آنهایی که روایت رخدادهای گذشته را بر عهده گرفته بودند از این ژانر به حساب می آمدند. گروه های برنامه سازی مانند جهاد سازندگی، گروه جنگ و در سالهای بعد دوران دفاع مقدس گروه روایت فتح همه تولید کنندگان آثار مستند بودند.
پخش آثار مستند حتی پایش به برنامه ی کودک و نوجوان نیز باز شد و در دهه ی شصت "نانوک شمال" مستند مشهور دهه ی هشتاد میلادی که روایت گر زندگی اسکیموها بود بصورت هفتگی از برنامه ی کودک و نوجوان شبکه ی یک پخش می شد.
***سرگرمی سازی و پایانی بر حضور جدی مستند
با پایان جنگ تحمیلی و کمرنگ شدن آثار مستند و گزارشی مربوط به دفاع مقدس و همچنین با جدی تر شدن سیاست سرگرم سازی مخاطبان رسانه ی ملی، جایگاه مستند نیز کم کم کمرنگ شد. در دهه ی هفتاد میلادی مستند ها به شبکه های تازه تاسیس با مخاطب خاص مانند شبکه ی چهار سیما رانده شدند و حتی مستندهایی با مخاطبان عمومی تری مثل مستند های علمی تنها از این شبکه پخش می شدند. شبکه های دیگر صدا و سیما نیز هنوز گروه های مستند در آنها فعال بودند، تولیدات ارزان قیمت خود را روانه ساعت پخشی مانند ساعت 23، 24 به بعد می کردند و این یعنی نه برای سازنده و نه برای مخاطب و نه برای سفارش دهنده و پخش کننده کیفیت برنامه مستند از اولویت برخوردار نبود.
از اولویت خارج شدن برنامه های مستند اثر مستقیم خود را بر برآوردهای مالی تولید این آثار گذاشت و موجب شد تا سازندگان اگر هم به دلایل شخصی انگیزه ای برای تولید آثار با کیفیت های بهتر داشتند از دیگر از نظر مالی توانایی این کار را نداشته باشند؛ به طوری که برآورد تولید یک تل فیلم با کیفیت متوسط از برآورد بسیار خوب یک مستند تا دو برابر بیشتر در نظر گرفته می شد.
***تاثیر رسانه ی ملی برای تربیت برنامه ساز شبکه های بیگانه
در حالی که اکثر مستند سازان علاقمند به انقلاب، بعد از مدتی به دلیل مشکلات پیش رو و عدم اقبال رسانه ی ملی به این ژانر مهم و تاثیرگذار یا به تکرار می افتادند، یا دل زده شده و گاه کار خود را عوض می کردند، کم نبودند برنامه سازان و مستندسازانی که از در محیط سازمان رسانه ی ملی رشد کرده و بعد از مدتی به دلیل وجود شرایط مناسب جذب شبکه های بیگانه می شدند. در حالی که به صورت طبیعی چنین امکانی برای فعالان مستند سازی انقلاب اسلامی بسته بود این امکان برای دیگران وجود داشت تا از طریق جشنواره های خارجی شناخته شده و اندک اندک تیم برنامه سازان شبکه های تلویزیونی بیگانه را تکمیل کنند.
ماجرا تنها آن زمان برای مدیران فرهنگی نظام جدی شد که با شروع بکار کردن شبکه ای مانند شبکه بی بی سی فارسی و بعد ها من و تو که اتفاقا اکثر تولیداتشان آثار مستند و مستندگونه است؛ سیل تولیدات مقابل چشم مخاطب قرار گرفت که تنها می توانستند توسط یک ایرانی ساخته شده باشند.
مستند همان ژانری بود که مدیران رسانه ای نظام و خصوصا صدا و سیمای جمهوری اسلامی می نداشتند در جذب مخاطب ناتوان است و امکان تولید برنامه های جذاب در این نوع خاص وجود ندارد، با این حال گاه مستند های این شبکه ها توانسته بود گوی سبقت را از سریال ها و آثار داستانی رسانه ی ملی برباید و نکته اصلی در این نوع برنامه ها تاثیرگذاری مستقیم بر مخاطب است که پشت میز نشینان جام جم از آن غفلت کرده بودند. مخاطب مستند آنچه را می بیند یک روایت حقیقی می پندارد، برخوردی که با هیچ سریال و یا ساخته سینمایی رخ نمی دهد.
***شبکه مستند؛ تلاشی دیر هنگام
تنها در ابتدای دهه ی نود بود که سیمای جمهوری اسلامی به فکر راه اندازی یک شبکه مستقل برای آثار مستند افتاد. در همین سال ها بود که برخی آثار مستند توانست جایگاهی مناسب برای خود دست و پا کند، نمونه ی آن "آخرین روزهای زمستان" بود که گروه حماسه و دفاع شبکه ی یک به عنوان اولین اثر مستند بازسازی به نمایش در آورد. اما روند تهیه، تولید و پخش مستند در شبکه های دیگر سیما و حتی شبکه ی یک به رغم تاثیرات مثبت آثاری مانند آخرین روزهای زمستان بهبود نیافت.
با آغاز بحران مالی بزرگ سیما، یکی از اولین نوع برنامه هایی که تحت تاثیر قرار گرفتند آثار مستند بودند. اگر تا دیروز این آثار با برآوردهای خیلی پایین و غیر قابل مقایسه با آثار سریالی و تل فیلم ساخته می شدند، چرخ تولید برنامه ی مستند همچنان در رسانه ی ملی می گشت و می شد امید داشت هر از چندی کارهای تاثیرگذاری مانند آخرین روزهای زمستان متولد شود، اما با بحران مالی همه ی پروژهای تولید مستند حتی در شبکه هایی مانند شبکه چهارم سیما متوقف شد و به تهیه کنندگان این آثار اعلام شد که تنها از طریق مشارکت می توانند برنامه ی شان را تولید نمایند؛ بدیهی است که مشارکت کنندگان یک سریال هر شبی را به یک مستند جدی برای تبلیغ خودشان ترجیح می دهند.
شبکه مستند سیما نیز از همان ابتدا طرحی شکست خورده محسوب می شد. مشخص بود که رییس محترم رسانه ی ملی که تا حدودی از امکانات پخش دیجیتال خوشحال هستند و در عرض کمتر از پنج سال تعداد شبکه ها را چندین برابر کرده اند، پسندیده اند شبکه ای با عنوان مستند در سبد شبکه های سیما وجود داشته باشد. حتی آرم شبکه که از آرم شبکه ی مشهور نشنال ژئوگرافی کپی برداری شده است به خوبی گویای این امر بوده که از چنین شبکه ای نباید انتظار شق القمر داشت. البته شبکه مستند سیما فرصتی برای مخاطب تخصصی مستند است که دوست دارد آثار مستند سرگرم کننده ی شبکه های تلویزیونی دنیا را به صورت دوبله شده ببیند، اما نمی شود از چنین شبکه ای انتظار داشت که آثاری تکان دهنده و عالی را از مستند سازان داخلی به نمایش بگذارد. همه ی شواهد حاکی از آن است که شبکه مستند با همه ی تنوعی که در تولیدات دارد یک شبکه زینتی بیش نیست.
سوژه هایی که معطل مانده اند...
کافیست یک مستند ساز به صورت روزانه روزنامه ها و سایت های خبری فارسی زبان و مربوط به داخل ایران را مرور کند. همه ی رسانه ها پر است از سوژه هایی که مستند ساز ایرانی می تواند با پیگری آنها مستندی خوش ساخت را روانه آنتن کند که نه تنها مخاطب را درگیر و اغنا سازد بلکه بر قابل استناد بودن اخبار رسانه ملی بیفزاید. مخاطب عادی معمولا دربرابر خبرهایی که از رسانه ها خصوصا رسانه ی ملی پخش می شود با احتیاط برخورد می کند. او چنان که مشهور است یک خبر در میانه ی دو گزینه ی درست یا غلط می بیند. هر بخش خبری هر قدر هم که طولانی و متنوع باشد نمی تواند خبرها را تا انتها پیگری و حقیقت یابی و اثبات کند و اساسا این وظیفه ی خبر نیست. از این جاست که مستند ساز خبری وارد میدان می شود و می تواند از هر خبر یک قصه بسازد و آن را به انتهای خود برساند و اینجا درست جایی است که رسانه ی ملی می لنگد.
از انبوه خبرهای بی سرانجام روزانه بگیرید تا هزار و یک معضل مردم کوچه و بازار که مخاطب باید تحلیل و تفسیر آن را در شبکه های بیگانه دنبال کند، چرا؟ چون ارزش و جایگاه مستند در حوزه خبر در رسانه ی ملی همچنان ناشناخته مانده است.
درباره موضوعات مهم تاریخ معاصر ایران نیز باز هم اوضاع به همین گونه است. این موضوعات یا گرفتار سانسور و محافظه کاری مدیران رسانه ی ملی می شوند، محافظه کاری که ناشی از برداشت های شخصی نسبت به موضوعات است و یا اساسا به عنوان اولویت ها و نیازهای مخاطب درک نشده و نمی شوند.
مدیران رسانه ی ملی ترجیح می دهند به جای شکل گیری یک موج فکری در اثر تولید یک مستند جدی و چالشی، مخاطبشان را با یک داستان سرگرم کنند. گزینه ی اول می تواند باعث راه افتادن یک روند فعال سوال و جواب و چالش در جامعه و گاه مورد مواخده قرار گرفتن برخی از مدیران شود اما در برابر یک داستان، حتی با ریشه های واقعی واکنش ها خیلی محدود تر و لین تر خواهند بود.
عجیب نیست که بسیاری از موضوعات روز و تاریخ معاصر ایران هنوز به صورت رئال و مستند مورد بحث قرار نگرفته اند و تنها زمانی توجه ها جلب می شوند که یک روایت مجعول و معوج از طرف یک رسانه ی فارسی زبان ایرانی به مخاطب ارائه می شوند. نمونه ی مشخص چنین آثاری را می توانیم در چند فیلم کم کیفیت اما با موضوع جنجالی شبکه من و تو و حتی بی بی سی ببینیم. آنها درباره چیزهایی حرف زدند که صدا و سیمای جمهوری اسلامی خیلی زودتر می توانست وارد این گود شود اما بی مبالاتی و عدم توجه مدیران رسانه ملی و البته محافظه کاری های شخصی فضا را برای بیگانه باز گذاشت و آنها نیز از این فضای خلا به نحو مقتضی استفاده کردند و فرصت عملکرد فعال را از رسانه ی ایرانی گرفتند. حالا هر آنچه که رسانه ی ملی با همان موضوع روانه ی آنتن کند با لبخند مخاطب روبرو خواهد شد و این نشانه ی این حقیقت است که مخاطبان هیچگاه یک برخورد انفعالی را جدی نمی گیرند.
با داغ شدن بازار تولید آثار داستانی و جدی شدن حضور تلویزیون در خانه های قرن بیستمی اندک اندک مستند ها نیز به سمت شبکه های تلویزیونی متمایل شدند و در این زمینه بود که رشد کردند. اگر چه مستند های سینمایی هنوز جایگاه سنتی خود را هر چند محدود، نگه داشته بودند اما مستندهای تلویزیونی آنقدر پیشروی کردند که در سال های آتی توانستند حتی شبکه هایی اختصاصی برای خود دست و پا کنند. بی بی سی انگلیس، پی بی اس آمریکا، نشنال ژئوگرافی، دیسکاوری و هیستوری از جمله شبکه هایی هستند که بیش از هر چیز آنها را با نام آثار مستندی که روانه ی آنتن هایشان می کنند می شناسند.
در طی سالیان اقبال مردم به انواع و اقسام و ژانرهای مختلف مستند سازی در جهان افزایش یافته است. در سراسر کشورهای دنیا مستندهای ماجراجویی، زندگی حیوانات و حیات وحش، مستندهای تاریخی و آثاری از این دست توانسته اند اوقات فراغت میلیون ها نفر را پر کند و گاه با ژانر داستانی رقابت تنگاتنگی داشته باشند. بسیاری از شبکه های تلویزیونی اولویت خود را در کنداکتور پخش به آثار مستند می دهند تا وجهه آموزشی خود را همچنان حفظ کنند.
در دهه های گذشته و حتی در قرن اخیر به وفور آثار مستندی یافت می شوند که بودجه تولید آنها گاه با یک فیلم سینمایی پرخرج قابل مقایسه است. برای نمونه می توان به آثاری مانند "Home" محصول سال 2009 و "Samsara" اثر مستند ساز بزرگی مانند ران فریک محسول سال 2013 اشاره کرد که بودجه های تولیدشان تنه به فیلم های بزرگ هالیوودی می زند. اگرچه هزینه های چنین فیلم هایی در گیشه ها باز نمی گردد اما تاثیر گذاری عمیق آنها همچنان سرمایه گذاران را برای ساخت چنین آثاری ترغیب می کند.
در کشور ما نیز حضور مستند در تلویزیون ایران از دیرباز جدی بوده است. مستندهای حیات وحش که در ایران به نام "راز بقا" مشهور شده اند از سالهای پیش از انقلاب جایگاه ثابت و مخاطبان پر و پا قرصی را برای خود داشتند. پس از انقلاب و به دلیل فضای خاص جامعه مستند بیش از هر چیزی در میان ژانرهای تلویزیونی رشد که و چیزی نگذشت که بسیاری از آثار تولیدی در تلویزیون ایران، چه آنها که ماهیت خبری داشتند و چه آنهایی که روایت رخدادهای گذشته را بر عهده گرفته بودند از این ژانر به حساب می آمدند. گروه های برنامه سازی مانند جهاد سازندگی، گروه جنگ و در سالهای بعد دوران دفاع مقدس گروه روایت فتح همه تولید کنندگان آثار مستند بودند.
پخش آثار مستند حتی پایش به برنامه ی کودک و نوجوان نیز باز شد و در دهه ی شصت "نانوک شمال" مستند مشهور دهه ی هشتاد میلادی که روایت گر زندگی اسکیموها بود بصورت هفتگی از برنامه ی کودک و نوجوان شبکه ی یک پخش می شد.
***سرگرمی سازی و پایانی بر حضور جدی مستند
با پایان جنگ تحمیلی و کمرنگ شدن آثار مستند و گزارشی مربوط به دفاع مقدس و همچنین با جدی تر شدن سیاست سرگرم سازی مخاطبان رسانه ی ملی، جایگاه مستند نیز کم کم کمرنگ شد. در دهه ی هفتاد میلادی مستند ها به شبکه های تازه تاسیس با مخاطب خاص مانند شبکه ی چهار سیما رانده شدند و حتی مستندهایی با مخاطبان عمومی تری مثل مستند های علمی تنها از این شبکه پخش می شدند. شبکه های دیگر صدا و سیما نیز هنوز گروه های مستند در آنها فعال بودند، تولیدات ارزان قیمت خود را روانه ساعت پخشی مانند ساعت 23، 24 به بعد می کردند و این یعنی نه برای سازنده و نه برای مخاطب و نه برای سفارش دهنده و پخش کننده کیفیت برنامه مستند از اولویت برخوردار نبود.
از اولویت خارج شدن برنامه های مستند اثر مستقیم خود را بر برآوردهای مالی تولید این آثار گذاشت و موجب شد تا سازندگان اگر هم به دلایل شخصی انگیزه ای برای تولید آثار با کیفیت های بهتر داشتند از دیگر از نظر مالی توانایی این کار را نداشته باشند؛ به طوری که برآورد تولید یک تل فیلم با کیفیت متوسط از برآورد بسیار خوب یک مستند تا دو برابر بیشتر در نظر گرفته می شد.
***تاثیر رسانه ی ملی برای تربیت برنامه ساز شبکه های بیگانه
در حالی که اکثر مستند سازان علاقمند به انقلاب، بعد از مدتی به دلیل مشکلات پیش رو و عدم اقبال رسانه ی ملی به این ژانر مهم و تاثیرگذار یا به تکرار می افتادند، یا دل زده شده و گاه کار خود را عوض می کردند، کم نبودند برنامه سازان و مستندسازانی که از در محیط سازمان رسانه ی ملی رشد کرده و بعد از مدتی به دلیل وجود شرایط مناسب جذب شبکه های بیگانه می شدند. در حالی که به صورت طبیعی چنین امکانی برای فعالان مستند سازی انقلاب اسلامی بسته بود این امکان برای دیگران وجود داشت تا از طریق جشنواره های خارجی شناخته شده و اندک اندک تیم برنامه سازان شبکه های تلویزیونی بیگانه را تکمیل کنند.
ماجرا تنها آن زمان برای مدیران فرهنگی نظام جدی شد که با شروع بکار کردن شبکه ای مانند شبکه بی بی سی فارسی و بعد ها من و تو که اتفاقا اکثر تولیداتشان آثار مستند و مستندگونه است؛ سیل تولیدات مقابل چشم مخاطب قرار گرفت که تنها می توانستند توسط یک ایرانی ساخته شده باشند.
مستند همان ژانری بود که مدیران رسانه ای نظام و خصوصا صدا و سیمای جمهوری اسلامی می نداشتند در جذب مخاطب ناتوان است و امکان تولید برنامه های جذاب در این نوع خاص وجود ندارد، با این حال گاه مستند های این شبکه ها توانسته بود گوی سبقت را از سریال ها و آثار داستانی رسانه ی ملی برباید و نکته اصلی در این نوع برنامه ها تاثیرگذاری مستقیم بر مخاطب است که پشت میز نشینان جام جم از آن غفلت کرده بودند. مخاطب مستند آنچه را می بیند یک روایت حقیقی می پندارد، برخوردی که با هیچ سریال و یا ساخته سینمایی رخ نمی دهد.
تنها در ابتدای دهه ی نود بود که سیمای جمهوری اسلامی به فکر راه اندازی یک شبکه مستقل برای آثار مستند افتاد. در همین سال ها بود که برخی آثار مستند توانست جایگاهی مناسب برای خود دست و پا کند، نمونه ی آن "آخرین روزهای زمستان" بود که گروه حماسه و دفاع شبکه ی یک به عنوان اولین اثر مستند بازسازی به نمایش در آورد. اما روند تهیه، تولید و پخش مستند در شبکه های دیگر سیما و حتی شبکه ی یک به رغم تاثیرات مثبت آثاری مانند آخرین روزهای زمستان بهبود نیافت.
با آغاز بحران مالی بزرگ سیما، یکی از اولین نوع برنامه هایی که تحت تاثیر قرار گرفتند آثار مستند بودند. اگر تا دیروز این آثار با برآوردهای خیلی پایین و غیر قابل مقایسه با آثار سریالی و تل فیلم ساخته می شدند، چرخ تولید برنامه ی مستند همچنان در رسانه ی ملی می گشت و می شد امید داشت هر از چندی کارهای تاثیرگذاری مانند آخرین روزهای زمستان متولد شود، اما با بحران مالی همه ی پروژهای تولید مستند حتی در شبکه هایی مانند شبکه چهارم سیما متوقف شد و به تهیه کنندگان این آثار اعلام شد که تنها از طریق مشارکت می توانند برنامه ی شان را تولید نمایند؛ بدیهی است که مشارکت کنندگان یک سریال هر شبی را به یک مستند جدی برای تبلیغ خودشان ترجیح می دهند.
شبکه مستند سیما نیز از همان ابتدا طرحی شکست خورده محسوب می شد. مشخص بود که رییس محترم رسانه ی ملی که تا حدودی از امکانات پخش دیجیتال خوشحال هستند و در عرض کمتر از پنج سال تعداد شبکه ها را چندین برابر کرده اند، پسندیده اند شبکه ای با عنوان مستند در سبد شبکه های سیما وجود داشته باشد. حتی آرم شبکه که از آرم شبکه ی مشهور نشنال ژئوگرافی کپی برداری شده است به خوبی گویای این امر بوده که از چنین شبکه ای نباید انتظار شق القمر داشت. البته شبکه مستند سیما فرصتی برای مخاطب تخصصی مستند است که دوست دارد آثار مستند سرگرم کننده ی شبکه های تلویزیونی دنیا را به صورت دوبله شده ببیند، اما نمی شود از چنین شبکه ای انتظار داشت که آثاری تکان دهنده و عالی را از مستند سازان داخلی به نمایش بگذارد. همه ی شواهد حاکی از آن است که شبکه مستند با همه ی تنوعی که در تولیدات دارد یک شبکه زینتی بیش نیست.
سوژه هایی که معطل مانده اند...
کافیست یک مستند ساز به صورت روزانه روزنامه ها و سایت های خبری فارسی زبان و مربوط به داخل ایران را مرور کند. همه ی رسانه ها پر است از سوژه هایی که مستند ساز ایرانی می تواند با پیگری آنها مستندی خوش ساخت را روانه آنتن کند که نه تنها مخاطب را درگیر و اغنا سازد بلکه بر قابل استناد بودن اخبار رسانه ملی بیفزاید. مخاطب عادی معمولا دربرابر خبرهایی که از رسانه ها خصوصا رسانه ی ملی پخش می شود با احتیاط برخورد می کند. او چنان که مشهور است یک خبر در میانه ی دو گزینه ی درست یا غلط می بیند. هر بخش خبری هر قدر هم که طولانی و متنوع باشد نمی تواند خبرها را تا انتها پیگری و حقیقت یابی و اثبات کند و اساسا این وظیفه ی خبر نیست. از این جاست که مستند ساز خبری وارد میدان می شود و می تواند از هر خبر یک قصه بسازد و آن را به انتهای خود برساند و اینجا درست جایی است که رسانه ی ملی می لنگد.
درباره موضوعات مهم تاریخ معاصر ایران نیز باز هم اوضاع به همین گونه است. این موضوعات یا گرفتار سانسور و محافظه کاری مدیران رسانه ی ملی می شوند، محافظه کاری که ناشی از برداشت های شخصی نسبت به موضوعات است و یا اساسا به عنوان اولویت ها و نیازهای مخاطب درک نشده و نمی شوند.
مدیران رسانه ی ملی ترجیح می دهند به جای شکل گیری یک موج فکری در اثر تولید یک مستند جدی و چالشی، مخاطبشان را با یک داستان سرگرم کنند. گزینه ی اول می تواند باعث راه افتادن یک روند فعال سوال و جواب و چالش در جامعه و گاه مورد مواخده قرار گرفتن برخی از مدیران شود اما در برابر یک داستان، حتی با ریشه های واقعی واکنش ها خیلی محدود تر و لین تر خواهند بود.
عجیب نیست که بسیاری از موضوعات روز و تاریخ معاصر ایران هنوز به صورت رئال و مستند مورد بحث قرار نگرفته اند و تنها زمانی توجه ها جلب می شوند که یک روایت مجعول و معوج از طرف یک رسانه ی فارسی زبان ایرانی به مخاطب ارائه می شوند. نمونه ی مشخص چنین آثاری را می توانیم در چند فیلم کم کیفیت اما با موضوع جنجالی شبکه من و تو و حتی بی بی سی ببینیم. آنها درباره چیزهایی حرف زدند که صدا و سیمای جمهوری اسلامی خیلی زودتر می توانست وارد این گود شود اما بی مبالاتی و عدم توجه مدیران رسانه ملی و البته محافظه کاری های شخصی فضا را برای بیگانه باز گذاشت و آنها نیز از این فضای خلا به نحو مقتضی استفاده کردند و فرصت عملکرد فعال را از رسانه ی ایرانی گرفتند. حالا هر آنچه که رسانه ی ملی با همان موضوع روانه ی آنتن کند با لبخند مخاطب روبرو خواهد شد و این نشانه ی این حقیقت است که مخاطبان هیچگاه یک برخورد انفعالی را جدی نمی گیرند.
*****
این جمله از امام خمینی (ره) که تلویزیون باید به یک دانشگاه عمومی تبدیل شود در بسیاری از ساختمان های رسانه ی ملی نوشته و نصب شده است؛ نیازی نیست که مباحث فنی را پیش بکشیم، ساده ترین سوالی که می شود از مدیران تلویزیون جمهوری اسلامی پرسید این است که "بنظر شما نزدیک ترین ژانر برنامه سازی به این گفته ی امام چه ژانری می تواند باشد؟" احتمالا قریب به اتفاق جواب ها ژانر مستند را نشانه می گیرند. حالا حجم برنامه های سرگرمی تولیدی را باید با تولیدات مستند این شبکه ها مقایسه کرد و توخود حدیث مفصل بخوان از این مجمل! مخاطبان محترم گروه فرهنگی مشرق می توانند مقالات، اشعار، مطالب طنز، تصاویر و هر آن چیزی که در قالب فرهنگ و هنر جای می گیرد را به آدرس culture@mashreghnews.ir ارسال کنند تا در سریع ترین زمان ممکن به نام خودشان و به عنوان یکی از مطالب ویژه مشرق منتشر شود.