به گزارش مشرق به نقل از مهر، حتي اگر تيم ملي برابر کره جنوبي به پيروزي مي رسيد و با عبور از ژاپن در نيمه نهايي به فينال راه مي يافت و در خوش بينانه ترين حال قهرمان آسيا مي شد، بازهم مشکلي از " کوه" مشکلات ساختاري فوتبال ايران که سالهاست اين تن بيمار و رنجور را رنج مي دهد، حل نمي شد.
هر چند که بايد پذيرفت قهرماني تيم ملي در جام ملت هاي آسيا پس از 35 سال مي توانست باعث نشاط و شادابي جامعه و خصوصا اهالي فوتبال شود و مردم را با اين رشته آشتي دهد، اما واقعيت اين است که چنين قهرماني هايي حکم "مسکن" موقت براي فوتبال را دارد و نسخه شفابخشي نيست.
بررسي اينکه چرا کشورهايي مثل ژاپن و کره جنوبي توانسته اند خود را از فوتبال آسيا دفاع کنند نشان مي دهد که آنها براي فوتبالشان برنامه اي حداقل 20 ساله داشته اند و در تمام اين مدت روي ساختار باشگاه هايشان کار کرده اند و حالا خود را با استاندارهاي روز فوتبال دنيا مطابقت داده اند.
کره و ژاپن حالا ليگ هايي دارند که باشگاه هايي مستقل و با امکانات به حيات خود ادامه مي دهند و همين باشگاه ها براي آنها تيم ملي ساخته است که به راحتي مي توانند تيم هاي بزرگ دنيا را شکست دهند. فراموش نکرده ايم که ژاپن قبل از جام ملت هاي آسيا آرژانتين با همه ستاره هايش را شکست داد.
اما فوتبال ايران که 35 سال است در حسرت قهرماني مي سوزد و چهار سال ديگر هم بايد براي تکرار يک ناکامي احتمالي ديگر صبر کند، نه تنها برنامه اي براي تيم ملي ندارد، بلکه هيچ فکري هم به حال ساختار بيمار اين رشته نکرده است.
فوتبال ايران در رده هاي پايه ناکام شده است نه به اين دليل که فدراسيون فعلي و يا فدراسيون هاي گذشته به فکر اين تيم ها نبوده اند، بلکه به اين خاطر که چرخه بازيکن سازي در فوتبال ايران نابود شده است. زمين هاي خاکي از بين رفته اند و جايگزين آنها مدارس فوتبالي شده اند که بيشتر منافع اقتصادي در آن مطرح است تا ساختن بازيکنان.
حالا بازيکنان رده هاي پايه براي رسيدن به تيم ها و رده هاي بالاتر بايد پول خرج کنند و پارتي داشته باشند تا رشد کنند و به تيم هايي برسند که "پول" زيادي در آنهاست. پول فوتبال ايران را از راه اصلي اش خارج کرده و همه را به اين فکر انداخته است که سهم شان را از اين پول به هر قيمتي برداشت کنند.
باشگاه در فوتبال ايران معنايي ندارد و هر چه هست خرج کردن از جبيب دولت است. تا زماني که فوتبال ايران از جيب دولت هزينه مي کند و مديران ما پول بي حساب و کتابي به بازيکناني مي دهند که کارايي لازم را ندارند و دلسوزي به خاطر اين پول ندارند وضعيت همين که خواهد بود هيچ، قطعا بدتر هم خواهد شد.
فوتبال ايران براي رهايي از اين " کما " به برنامه ريزي، استراتژي و هدف گذاري نياز دارد که ابتدا بايد ساختار باشگاه ها درست شود. باشگاه هاي ما صاحب ورزشگاه اختصاصي شود. تيم هاي پايه فعال شوند و چرخه بازيکن سازي از سرچشمه اش به درستي آغاز شود.
براي رسيدن به موفقيت و به بارنشستن چنين برنامه ريزي نبايد عجله کرد. اگر چنين تصميمي در فوتبال ايران اتخاذ شود و يکي پيدا شود که به فکر رنساس و انقلاب در اين فوتبال باشد حتي اگر قيد حضور در جام جهاني آينده را هم بزنيم و بدانيم که هدف بزرگتري براي ساختن فوتبال داريم راه را به بيراهه نرفته ايم.
هر چند که اعتقاد داريم پتانسيلي که در فوتبال ايران وجود دارد و نسل جديدي از بازيکناني که به تيم ملي راه پيدا کرده اند با هدايت يک سرمربي خوب و کاربلد جهاني مي تواند ما را به جام جهاني هم برساند اما رنساس نياز اين فوتبال است که بايد در اولويت قرار گيرد.
واقعيت اين است که مشکل فوتبال ايران "شخص" نيست که سرمربي و يا رئيس فدراسيون را مقصر صرف بدانيم. هر چند که اين دو - که هر فردي مي خواهد باشد - نيز در کارش نقايصي وجود خواهد داشت اما وقتي مي بينيم که فوتبال ايران 35 سال است قهرمان نمي شود، سخت است که بپذيريم در اين مدت هيچ مدير و يا سرمربي کاربلدي در فوتبال ايران وجود نداشته است.
فوتبال ايران نياز به اصلاح ساختار در تمامي ابعاد دارد و تا زماني که نخواهيم به اين سمت حرکت کنيم بايد منتظر ادامه اين چرخه ناکامي و دوري از قهرماني و عقب افتادن از کشورهاي آسيايي ديگر باشيم.