این خاک به خون عاشقان آذین است
این است در این قبیله آیین ، این است
زاین روست که بی سوار برمی گردد
اسب تو که زین و یال آن خونین است . . .
.
.
.
مه، بارقه اى ست در شبستان حسین
شب، حادثه اى ز درد پنهان حسین
هر صبح، ز دامن افق، خون آلود
خورشید برآید از گریبان حسین . . .
.
.
.
حسین ، کشته دیروز و رهبر روز است
قیام اوست ، که پیوسته نهضت آموز است
تمام زندگی او ، عقیده بود و جهاد
اگر چه مدت جنگ حسین ، یک روز است . . .
.
.
.
هر سال برای تو سیه می پوشیم / در دسته ی عاشقان علم بر دوشیم
ما، بعد هزار و چارصد سال هنوز / با یاد لب تو آب را می نوشیم . . .
.
.
.
خط تو با خون تو آغاز می شود، از آن زمان که تو ایستادی
دین راه افتاد و چون فرو افتادی، حق برخاست.
یا حسین
.
.
.
لب تشنه ام از سپیده آبم بدهید
جامی ز زلال آفتابم بدهید
من پرسش سوزان حسینم یاران
با حنجره عشق جوابم بدهید . . .
.
.
.
در عزای شه دین کرببلا می لرزد / نه همین کرببلا عرض و سما می لرزد
گوئیا ناله زهرا رسد از دور به گوش / کاین چنین دست و تن شمر دغا می لرزد
.
.
.
زد شرر بر قلب خونین تو، در دشت بلا
داغ مرگ اکبر گلگون قبایت، یا حسین
جان فدا کردى به راه مکتب آزادگى
جان هر آزاده اى گردد، فدایت یا حسین . . .
.
.
.
صد نوا خیزد ز ناى نینوایت، یا حسین / نغمه هاى عشق باشد در نوایت، یا حسین
میزند آتش، به قلب دوستانت دم به دم / داستان جانگداز کربلایت، یا حسین
.
.
.
به جز اینکه امام حسین در عاشورا شهید شده است
عاشورا نیز در تاریخ شهید شده است.
و پیام اصلی عاشورا(عدالت) نیز فراموش شده است.
پس در هر عاشورایی دو شهید موجود است و بر هر شهیدی نوحه ای واجب.
.
.
.
امــام صابــران بـودم، خمیدم / جدا از شاخه شد یـاس امیدم
چو دست از جسم عباسم جدا شد / سـر خود را به نوک نیزه دیدم
.
.
.
هر که مرا به روضه تو راه داده است
تاج محبت تو به فرقم نهاده است
از ابتدای خلقت حق در دو چشم ما
تصویری از عزای محرم فتاده است . . .
.
.
.
هفتاد و دو سینه سرخ هجرت کردند / با سرورِ آفتاب بیعت کردند
رفتند و به دریای ابد پیوستند / چون رود ، به اصل خویش رجعت کردند . . .
.
.
.
اى که دل ها همه از داغ غمت غمگین است / وى که از خون تو صحراى بلا رنگین است
نرود یاد لب تشنه ات از خاطره ها / هر که را مى نگرم از غم تو غمگین است . . .
.
.
.
الحق که به ما درس وفا داد حسین (ع) / هر چیز که داشت بیریا داد حسین (ع)
یعنی که تأملی کنید ای یاران ! / آن هستی خود زکف چرا داد حسین (ع) . . . ؟
.
.
.
آن حسینى که شرف یافته دین از شرفش
سر و جان داد ز کف تا نرود دین ز کفش
هدف تیر بلا ساخت على اصغر خویش
تا که سرمشق بگیرد بشر از این هدفش . . .
.
.
.
همواره تجّسم قیام است حسین (ع)
در سینة عاشقان ، پیام است حسین (ع)
در دفتر شعر ما ، ردیف است هنوز
دل چسبترین شعر کلام است حسین (ع)
.
.
.
عشقی به حسین عشق زینب نشود / این عشق جدا ز شیعه یارب نشود
در روز و شبی که من نگریم ز غمش / آن شام سحر و آن سحرم شب نشود
.
.
.
ماهی که ز آفتاب روشن تر بود
لب تشنه آب و تشنه باور بود
می رفت و دل از حسین می برد که او
پیغمبر کربلا، علی اکبر بود
.
.
.
هلال خون، مه خون، ماه اشک، ماه عزاست
عزای کیست؟ گمانم عزای خون خداست
خمیده قامت گردون، شکسته پشت فلک
روانه خون دل از چشم آدم و حوّاست