جوایزی که 3عدد از آنها را رکورددار کسب جایزه در فیلمهای دفاع مقدس یعنی «ابراهیم حاتمیکیا» دریافت کرده است. او نخستین بار در سال 1368 در هشتمین جشنواره فیلم فجر برای فیلمنامه «مهاجر» برگزیده شد. «مهاجر» داستان هواپیماهای بدون سرنشین مهاجر است که از روی زمین کنترل میشود و جهت انجام عملیاتی شناسایی در پشت خطوط دشمن به کار میبرند.
حاتمی کیا پس از آن در جشنواره شانزدهم فجر با «آژانس شیشهای» خوش درخشید و در کنار جوایز گوناگون بازیگری و کارگردانی سیمرغ بلورین بهترین فیلمنامه را نیز با خود به خانه برد. در خلاصه این فیلم آمده بود عباس، بسیجی شهرستانی که ترکش خمپارهای را کنار شاهرگ گردنش از دوران حضورش در جبهه به یادگار دارد، به اصرار همسرش نرگس برای معاینه به تهران میآید و در خیابان با همرزم سابقش کاظم روبه رو می شود که با اتومبیلش مشغول مسافرکشی است. اما ماجرای این فیلم جنجالی به همین جا ختم نمی شد و حاج کاظم یکی از ماندگارترین کاراکترهای سینمای دفاع مقدس ایران از دل همین فیلم متولد شد. شخصیتی که نه تکرار شد و نه تکراری.
همین اتفاق در سال 84 برای «به نام پدر» افتاد و از مناظر گوناگون از جمله فیلمنامه مورد تقدیر واقع شد. این فیلم هم با بازی چشم گیر پرویز پرستویی یکی از عواقب جنگ تحمیلی را بیان میکرد. پدری که بعد از اتمام جنگ حاضر به پاکسازی منطقه مین گذاری شده نشده بود، اینبار با رفتن پای دخترش روی یکی از همین مینها تاوان سختی پس میداد و فیلم روایت کنکاشهای او با خودش و خانوادهاش بود.
اما بعد از حاتمی کیا کسی موفق به دریافت بیش از یک سیمرغ در بخش فیلمنامه نویسی نشد و این جوایز به انسیه شاهحسینی ،احمدرضا درویش،عزیزا... حمیدنژاد ، محمدرضا گوهری، محمدعلی باشه آهنگر و مصطفی کیایی رسید.
«آوینار» با ماجرای سفر زرگری که در بمباران شیمیایی نابینا شده بود، نخستین فیلم بلند سینمایی انسیه شاه حسینی و شهرام اسدی در دهمین جشنواره فیلم فجر در سال 70 برنده بهترین فیلمنامه شد.
تا سال 1373 دیگر خبری از فیلمنامه برتر دفاع مقدسی نبود تا اینکه احمدرضا درویش «کیمیا» را ساخت و سیمرغ بلورین بهترین فیلمنامه جشنواره سیزدهم فجر را کسب کرد. «کیمیا» که ماجرای تراژیکش با بمباران های عراق و به اسارت در آمدن پدر خانواده گره خورده بود تصویر واقعی و مقبولی در ذهن مخاطب به جای گذاشت و علاوه بر تقدیر در جشنواره با استقبال عمومی هم مواجه شد.
«اشک سرما» نیز دیگر فیلمی بود که در جشنواره بیست و دوم فجر در سال 1382 خوش درخشید و به خصوص از منظر فیلمنامه نویسی مورد تقدیر واقع شد. «اشک سرما» روای ماجرای مین گذاری در کوه های کردستان و جان دادن هر روز عده ای سرباز بیگناه بود که در فضای سرد و خشن کوهستان تولیدی سخت اما باورپذیر را در پی داشت.
محمدرضا گوهری و محمدعلی باشه آهنگر نیز به خاطر نگارش «فرزند خاک» از بیست و ششمین جشنواره فیلم فجر سیمرغ بلورین گرفتند. فیلمنامهای که از یافتن گمشده ای در شهر دیگر خبر می داد و سفر زنی برای یافتن پیکر همسرش شهیدش به یکی از شهرهای مرزی عراق ماجراهای آن را رقم میزد.
آخرین سیمرغی که جشنواره فجر به فیلمنامه یک فیلم دفاع مقدسی اهدا کرد به جشنواره سیام باز میگردد که در این دوره مصطفی کیایی برای نگارش فیلمنامه «ضد گلوله» توانست سیمرغ بگیرد.داستان این فیلم مربوط به اواسط دهه 60 و اوج دوران جنگ تحمیلی ایران و عراق است که قصه مردی حدود 50 ساله در تهران را روایت میکند که مشغول قاچاق نوارهای لس آنجلسی و فیلمهای ویدئویی بوده و در اثر یک اتفاق در مییابد که توموری در سر دارد و تا دو ماه دیگر بیشتر زنده نخواهد ماند و به همین دلیل تصمیم میگیرد به جبهه برود و ...
این 9 سیمرغ اگرچه حاصل تلاش بی وقفه صاحبنامان این عرصه به شمار میرود و در جای خود قابل ستایش است اما به راستی شان 8سال جنگ تحمیلی را به جای نیاورده و با فیلمنامههای نوشته شده در سایر ژانرها حتی کمدیهای سخیف قابل مقایسه نیست و همین باید جامعه سینماگران و طرفداران این مضمون را نگران سازد.