کد خبر 243371
تاریخ انتشار: ۲ شهریور ۱۳۹۲ - ۱۵:۴۲

صادق آئینه‌وند می‌گوید در همدان ما را پای منبر یک روحانی جوان بردند که خوش‌بیان بود و وضعیت سیاسی جهان را تحلیل کرد، بعدها فهمیدم که آن شخص مقام معظم رهبری بوده است.

به گزارش گروه فرهنگی مشرق به نقل از فارس، از نسل آرمان‌خواهان دهه 40 و 50 شمسی است که سری پرشور داشته و دلی پردرد، نابرابری‌ها را به چشم دیده و با اینکه از روستا برخاسته و در شهر کوچکی در استان همدان سیکل اولش را گرفته، اما از همان دوران دغدغه مبارزه داشته است.

محققی که یگانه دغدغه‌اش بیان حقایق تاریخ و ضرورت آن به روشی علمی و آکادمیک بوده، می‌گوید: از دورانی که همه هم‌کلاس‌هایم دوست داشتند نظامی شوند من علاقه به نویسندگی و استادی دانشگاه داشتم.

صادق آئینه‌وند در مطالعات و جست‌وجوهایش بر عنصر انسان تأکید دارد و بر این باور است که فلسفه به دنبال حقایق هستی است و تاریخ به دنبال واقعیت اتفاق افتاده و هردو به دنبال فاعل کاوشگری که جایگاهش را در هستی نشان دهد، وی هم به تاریخ اسلام و هم تاریخ باستان علاقه‌مند است و می‌گوید هنوز سعادت نشده تخت جمشید بروم اما بسیار کوروش را دوست دارم.

وی می‌گوید که در مدت فعالیتش به عنوان رایزن فرهنگی در سوریه و سفرهای متعددی که به دیگر کشورهای عربی داشته متوجه شده که فرهنگ سوریه از دیگر کشورهای عربی والاتر است منتها این فرهنگ چند همسری بودن اعراب را نمی‌پسندد. غذاهای تند عربی را می‌پسندد اما می‌گوید که بیشتر غذاهای مردمانشان از امپراتوری عثمانی سابق گرفته شده است.

وی از روابط خوبش با مرحوم دکتر شهیدی می‌گوید و اذعان دارد که وی مردی بسیار عالم و دانشمند بوده و با ایشان روابط خانوادگی هم داشته است.

صادق آئینه‌وند، تاریخ‌نگار و مورخ تخصصی تاریخ اسلام است، حوزه‌ای که خودش در رشد و نمو آن تلاش کرده ادبیات سیاسی تشیع، تاریخ نگاری در اسلام، علم تاریخ در گستره تمدن اسلامی، علم تاریخ در اسلام و قیام‌های شیعه در تاریخ اسلام است که در این زمینه‌ها کتب ارزشمندی ارایه کرده است. امروز که می‌خواهد از سیاست صحبت کند کمی محافظه‌کار است و می‌گوید که از خط و خط بازی‌های سیاسی بر حذر است منتها خاطره از حضور در جلسات آیت‌الله طالقانی و دکتر شریعتی بر او بسیار تأثیر گذاشته است.

وی در تمام کارهای تحقیقاتیش لحظه‌ای از واقعیت تاریخ فاصله نگرفته و به خرافات  و دروغ روی نیاورده است، همین نگاه از او مورخی بی‌طرف در حوزه تاریخ می‌سازد، وی می‌گوید که همسرش نیز فرهنگی است و همیشه معتقد به حضور زنان در عرصه اجتماع است، به همین دلیل است که رشته مطالعات زنان را در ایران تأسیس کرده است.

او سال‌ها در سیاست علمی و پژوهشی وزارت علوم حضور داشته و ریاست دانشکده علوم انسانی کشور در دانشگاه تربیت مدرس را به مدت هشت سال برعهده داشته است و منتقد برخی شیوه‌ها و روش‌های عوامانه در حوزه تحول علوم انسانی است.

آئینه‌وند هم‌اکنون 62 سال سن دارد و همچنان با نشاط کار می‌کند و می‌گوید که گفته‌اند تا هفتاد سالگی باید برای بازنشستگی صبر کنم. آثاری چون «تاریخ سیاسی اسلام»، «علم تاریخ در اسلام»، «علم تاریخ در گستره تمدن اسلامی» نگاشته و تربیت صدها شاگرد در دانشگاه‌ها و مراکز علمی و حوزوی در تاریخ اسلام و تشیع را برعهده داشته است.

راه‌اندازی مراکز علمی و پژوهشی متعدد در حوزه تاریخ اسلام و شیعه‌شناسی در کشور و ‌تأسیس مجلات متعدد در حوزه تاریخ اسلام از سوی وی انجام شده است وی می‌گوید که بسیار علاقه‌مند کوهنوردی است و به خاطر ادامه دادن این مسیر از غذاهای پر انرژی استفاده می‌کند و هیچ وقت هم وزنش از 65 کیلو بالاتر نرفته است.

وی مسلط به زبان عربی و آشنایی با مراکز علمی و پژوهشی جهان اسلام است و می‌گوید که اخبار خارجی جهان را رصد و به زبان عربی و انگلیسی آخر هفته‌ها برنامه‌ها را دنبال می‌کند.

مشروح گپ‌وگفت ما با صادق آئینه‌وند را در ادامه می‌خوانید:

 

از بچگی علاقه داشتم نویسنده شوم

*استاد از کودکیتان صحبت کنید و اینکه در چه شرایطی بزرگ شدید؟

-یادم می‌آید از سال‌هایی که دانش‌آموز بودم در شرایطی که همه دوستانم می‌خواستند درجه‌دار ارتش شوند، هدف مهمم این بود که استاد دانشگاه شوم و با توجه به منطقه محل تولدم در روستایی اطراف اسدآباد همدان و پیشه مردانش بچه‌ها می‌خواستند راه پدرانشان را بروند اما من به نویسندگی علاقه داشتم، بنابراین محیط خیلی بر من تأثیرگذار نبود.

از هشت سالگی شعر می‌خواندم

*خانواده‌تان اهل فرهنگ و ادب بودند؟

-خانواده‌ام کشاورز اما معنوی بودند و همیشه پشتوانه‌ام بوده و به من کمک می‌کردند چرا که من از کودکی غیر از مدرسه یک مجموعه درس مکتبی هم مثل گلستان، حافظ، رستم‌نامه کلیله و دمنه می‌خواندم با جهان فرهنگی و آثار ملک‌الشعرای بهار، بدیع‌الزمان فروزان‌فر، احمد بهمن‌یار و محمد معین آشنا می‌شدم و تلاش داشتم راه آنها را بروم، بنابراین از هشت سالگی شعر خواندم و علاقه قلبی به نویسندگی پیدا کردم تا کلاس ششم ابتدایی در ده بودم، سیکل اول را در اسدآباد همدان گرفتم، سیکل دوم را در دبیرستان تاج همدان و سپس سال 51 دیپلم گرفتم و پس از قبولی در آزمون کارشناسی به تهران آمدم.

ادبیات عرب مرا به اهداف انقلابی و مذهبی‌ام نزدیک می‌کرد

*چطور شد به ادبیات عرب گرایش پیدا کردید؟

-ابتدا بگویم ورودم به دانشگاه تهران همزمان با جدایی دانشکده علوم اجتماعی از علوم انسانی شد، ما 400 نفر بودیم که در 14 رشته دانشگاهی حق انتخاب داشتیم من براساس دغدغه مذهبی و انقلابیم به ادبیات عرب گرایش پیدا کردم تا بیشتر به اهدافم نزدیک شوم، بنابراین بلافاصله پس از گرفتن مدرک کارشناسی، ارشد قبول شدم تا زمان انقلاب...

از 12 سالگی با سیاست آشنا شدم

*نخستین فعالیت سیاسی شما به حضورتان در کانون جوانان ولی‌عصر (عج) باز می‌گردد؟

-بله من از سال 48 در کانون فعالیت‌های جوانان ولی عصر (عج) که به نوعی بزرگترین تشکل سیاسی مذهبی غرب کشور بود، فعال بودم. مرکز این کانون در همدان و هدفش نیز آگاه‌سازی جوانان علیه رژیم شاه بود، البته من از 12 سالگی با سیاست آشنا شدم از همان دوران اصلاحات ارضی به دنبال کشف واقعیت بودم، گاهی برخورد امنیتی‌ها آنقدر زیاد بود که مجبور بودیم کتاب‌هایمان را در زیرزمین دفن کنیم یک بار آیت‌الله هاشمی رفسنجانی به شهرمان دعوت شده بود که پس از برنامه، ساواک ایشان را بازداشت کرد و همه کتاب‌های کانون را نیز با خود برد.

*فضای سیاسی در دانشگاه‌ها آن دوره به چه صورت بود، شما چطور سیاسی شدید؟

-از سال 52 بچه‌های غرب کشور به دانشگاه تهران آمدند،‌ دور هم جمع شدیم و فعالیت‌های کانون را ادامه ‌دادیم، دانشجوهای مبارز در دانشگاه دو گروه چپ و مذهبی بودند که ما جزو مذهبیون بودیم با بچه‌ها کوه می‌رفتیم و البته آنجا هم امنیت نداشتیم، حتی یک بار در شیرپلا نیروهای امنیتی به بچه‌ها حمله کردند بازهم ما دست از مبارزه در کنار تحصیل برنداشتیم ما دلمان گرم به حضرت امام (ره)، دکتر شریعتی و آیت‌الله طالقانی بود.

*از شخصیت‌های سیاسی آن دوران با چه کسانی در ارتباط بودید؟

-شخصیت‌های زیادی را می‌شناختم اما نگویم بهتر است، چون بسیاری از آن‌ها الان مسئول هستند.

از خط و خط‌بازی‌های سیاسی دوری می‌کنم

*استاد خیلی محافظه کار هستید، خب چرا نمی‌گویید؟

-چون سیاسی نیستم و از خط و خط بازی‌های سیاسی برحذرم. اما چون علاقه‌مند هستید دو خاطره برایتان می‌گویم که بر من خیلی تأثیرگذار بود و بدون ملاحظه می‌گویم زمانی که من در کانون جوانان ولیعصر در مسجد آقاجانی‌بیک سال‌های 48 تا 50 در همدان رفت و آمد داشتم، فعالیت سیاسی داشتم و دانش‌آموز توانمندی هم بودم، شخصیت‌هایی چون شهید باهنر، آیت‌الله خزعلی، مرحوم فخرالدین حجازی و اینها را به خاطر می‌آورم که در این مسجد سخنرانی می‌کردند. یک روز ما را به مسجد دعوت کردند و گفتند یک شخصیتی سید بزرگواری که شاید 32، 33 سالش است، می‌خواهد بیاید و صحبت کند ما هم رفتیم و درباره جهان و مسایل جهان اسلام و مسلمانان برای ما سخن گفت که این سخنرانی خیلی ما را متحول کرد.

*اسم سخنرانش را به خاطر ندارید؟

-چرا آیت‌الله خامنه‌ای رهبر انقلاب به مسجد آقاجانی آمده بودند، صحبت‌های ایشان در زمینه جهان اسلام و رسالت ما در این برهه تاریخ بسیار بر ما تأثیرگذار بود که دیگر ایشان را تا مدت‌ها بعد ندیدیم. خاطره دیگرم هم از دانشگاه و سخنرانی دکتر شریعتی است سال‌های آخری که ایشان هم تحت فشار بود ماه رمضان در پاییز بود ما برای حضور در سخنرانی ایشان از جنگل جی راه افتادیم روزه هم بودیم، آن سخنرانی تأثیر عمیقی بر من گذاشت بسیاری از کسانی که برای حضور در این سخنرانی آمده بودند از هم دوره‌ای‌هایم در اسدآباد همدان بودند.

رایزنی سوریه را پس از پیشنهاد قبول کردم

*پس از انقلاب به چه کارهایی مشغول بودید؟

-به دلیل انقلاب اسلامی یک وقفه‌ای بین درس خواندنم پس از مقطع کارشناسی ارشد افتاد اما پس از چند سال دوباره شروع کردم. کارم را هم از نویسندگی متون رادیو و تلویزیون شروع کردم پس از آن پیشنهاد رایزنی فرهنگی من در سوریه را به هیأت دولت دادند و من هم قبول کردم. آن دوره دولت آقای موسوی بود و می‌خواستند رایزن فرهنگی انتخاب کنند آقای عسگری‌راد برای هندوستان و من برای سوریه و لبنان پیشنهاد شدم، آن زمان ما خودمان هم نمی‌دانستیم کار چقدر وسیع است رایزن‌های قبلی آقای طباطبایی، جواد مشکات، ابوعبدالله زنجانی بودند اما ما کار را از نو آغاز کردیم.

*چند سال سوریه و لبنان بودید؟

- چهار سال، البته مقرمان در سوریه بود چرا که در لبنان آن زمان جنگ بود ما هم می‌رفتیم و گاهی سر می‌زدیم ولی در سوریه مستقر بودیم.

*اوضاع در آن دوران دشوار بود؟

-مشکل این بود که دولت سوریه با ما همکاری نمی‌کرد چرا که سوریه آن دوران نسبت به مسایل اعتقادی دغدغه چندانی نداشت. ما خیلی آنجا تلاش کردیم و ارتباطمان با مسلمانان خوب بود.

 

 

*از علمای آن دوره با کسی هم در سوریه ارتباط داشتید؟

-بله یکی همین محمد سعید رمضان البوطی، روحانی بزرگ سوریه و جهان اسلام که توسط مخالفانش در مسجد با چاقو کشته شد، دیگری مفتی شام و چند نفر دیگر، ما اینها را در رایزنی جمع می‌کردیم.

*با خانواده سوریه رفته بودید؟

-بله

*راستی نپرسیدم که چطور ازدواج کردید؟

-خب خودم انتخاب کردم با کمک خانواده

*همسرتان آشنا بودند؟

-در دانشگاه آشنا شدیم.

*ایشان هم مدرس دانشگاه بودند؟

-خیر زمانی که من تدریس می‌کردم ایشان با من کلاس داشتند اما دیگر ادامه ندادند و در مدرسه تدریس می‌کردند.

زن باید در صحنه اجتماع باشد

*شما خواستید ادامه تحصیل ندهند؟

-خیر من مخالفتی نداشتم اتفاقاً نمی‌خواستم خانه‌نشین باشند گفتم هرطور که خودشان راضی هستند، من اعتقاد دارم که زن هم باید در صحنه اجتماع باشد و حتی اثری هم درباره «زن از نگاه پیغمبر» دارم.

*بله زمانی که در سوریه زندگی می‌کردید، فرزند هم داشتید؟

-بله فرزند اولم به دنیا آمده بود که یک سال هم آنجا دبستان رفت.

دانشمندان هم از حکومت سوریه می‌نالیدند

*استاد از فرهنگ مردم سوریه چه چیزی به یاد می آورید یا برایتان جاذب بود؟

-صراحتاً بگویم فرهنگ مردمشان بسیار والا بود به لحاظ فکری از مردم دیگر کشورهای عربی مثل مصر، تونس، سودان و ... بالاتر بود چون من به دیگر کشورها هم رفتم.

آنها تمدن قوی به لحاظ نژادی و فرهنگی دارند، دانشمندان خوبی داشتند که با بسیاری از آنها ارتباط داشتیم.

وضعیت در سوریه تنها به نفع غرب و اسرائیل است

*روند آینده سوریه را چطور ارزیابی می‌کنید؟ نسبت به آینده خوش‌بین هستید؟

-نه به نظر من آینده خوش‌بینانه نیست چرا که اگر این دولت هم سقوط کند یک دولت سلفی روی کار می‌آید و آنها هم در دراز مدت ماندگار نخواهند شد، در آنجا شرایط با مصر متفاوت است، بخش متفکر سوریه که جوانانش هستند دولت دموکراتیک با مذهب می‌خواهند بنابراین سلفی‌های تندرو یا علوی‌ها نمی توانند جایی در این روند داشته باشند و این جنگ بسیار خسارت خواهد داشت، متأسفانه این تنها غرب است که از آتش جنگ و کشته‌ها استفاده می‌کند، اسرائیلی‌ها علاقه‌مند ادامه این روند کشت و کشتار هستند تا در دراز مدت سوریه ضعیف شود و به سمت لائیک شدن سوق پیدا کند، من اعتقادم بر این است که تا مسأله سوءاستفاده غرب و اسرائیل ادامه دارد، جنگ نیز ادامه پیدا می‌کند و هیچ کس هم در این جنگ برنده نیست.

*استاد پس از چهار سال دوره خدمت در رایزنی سوریه خودتان خواستید به ایران بازگردید؟

-بله

*علت چه بود؟

-خب باید به کارهای دیگرمان می‌رسیدم و جاهای دیگر می‌رفتیم.

*پس از برگشتن به ایران چه کار کردید؟

-یک سال دانشگاه الزهرا (ص) بودم و پس از آن به دانشگاه تربیت مدرس رفتم و به عنوان مدیر گروه دانشگاه انتخاب شدم، همزمان نیز دو پست در وزارتخانه‌های علوم و ارشاد را پذیرفتم. پس از هشت سالی که رییس دانشکده علوم انسانی بودم دیگر هیچ پست اجرایی نگرفتم و تنها به تحقیق و تدریس می‌پردازم.

انجمن مطالعات زنان نیاز روز جامعه بود

*استاد فعالیت در انجمن مطالعات زنان به چه دوره‌ای باز می‌گردد؟

-من مؤسس رشته مطالعات زنان در ایران هستم این حوزه الان در دانشگاه‌های تهران راه‌اندازی شده است و به سال‌های 74 و 75 باز می‌گردد.

*دغدغه‌تان از تأسیس این رشته دانشگاهی چه بود؟

-خب ما دیدیم که این رشته در کشورهای جهان هست و نقش پررنگی هم دارد ما هم گفتیم از نگاه اسلامی به زن بپردازیم تا تقابلی هم با فمینیسم غربی باشد بنابراین با عده‌ای محقق زن و مرد و استاد دانشگاه این رشته را ابتدا در دانشگاه تربیت مدرس تأسیس و سپس به دانشگاه‌های الزهرا (ص) و علامه طباطبایی هم نفوذ کرد.

مطالعات زنان پذیرش دانشجوی دکتری هم دارد

*این رشته با حمایت چه نهادهایی تاسیس شد؟

-خودِ دولت، دانشگاه و اساتید حمایت کردند ما به این نتیجه رسیدیم که اگر این رشته به دست خود مسلمانان با نگاه اسلامی کار بشود خیلی بهتر است تا غربی‌ها کار کنند و ما جای مانور نداشته باشیم، خوشبختانه تا به حال هم موفق بوده چرا که دانشجویان ما هم اهل دین و هم علم هستند الان در چند دانشگاه دوری دکتری هم پذیرش دارد.

*بگذریم، درباره بچه‌هایتان نگفتید. چند فرزند دارید؟

- سه دختر دارم که هر سه هم ازدواج کردند.

*به سلامتی. به لحاظ علمی راه شما را رفته‌اند؟

-تنها دخترم کوچکم می‌خواهد در حوزه علوم انسانی رشته روانشناسی دکتری بگیرد ولی دو تای دیگرشان غیر از علوم انسانی خوانده‌اند، فوق لیسانس زیست‌شناسی و مهندسی شیمی.

*شما روانشناسی را به دختر کوچکتان پیشنهاد دادید؟

-بله من پیشنهاد دادم منتها خودش هم علاقه داشت.

*خودتان از اینکه در این حوزه و این رشته کار کرده‌اید و مطالعه داشتید، راضی هستید؟

-این یک افتخاری است برای من اگر دوباره هم بازگردم همین رشته تاریخ و ادبیات عرب و حوزه علوم انسانی را دنبال می‌کنم چرا که رشته بسیار خوبی است و از رشته‌های تأثیرگذار برای مسلمانان است.

حرکتمان به سمت بومی‌سازی و اسلامی‌سازی علوم انسانی مثبت است

*فکر می‌کنید واقعا آنطور که باید در حوزه علوم انسانی به ویژه تاریخ کار کرده‌ایم؟

-خوشبختانه بر متون تاریخ اسلام خوب کار شده هرچند یک انقطاعی افتاده که باید محققان و متخصصان ما آن را بپوشانند اما من حس می‌کنم در حوزه کاری خودم یک حرکت خوبی در علوم انسانی صورت گرفته و این حرکت به سمت بومی، غنی سازی، اسلامی‌سازی و روزآمد سازی در حوزه و دانشگاه است.

* پس تصور می‌کنید با وجود همه این نقدها و آسیب‌ها در زمینه بومی‌سازی علوم انسانی در کشور، دلسوزی و کار لازم انجام شده است...

-البته نمی‌گویم در تمام جوانب ابعاد و مسایل سنجیده شده است ولی در این پانزده ـ بیست سال اخیر خوب کار شده که باز هم البته نتیجه مطلوب نداشته منتها ما باید جلوتر حرکت کنیم جای نگرانی نیست، نباید افراط و تفریط کرد برخی خیلی نگران این روند هستند و برخی خیلی خوش بین. من هم معتقدم باید امید داشته باشیم ولی این کارها مطلوب نیست. باید خوش‌بین باشیم ولی این بدان معنا نیست که نیاز به کار بیشتر نداریم چرا که مقالات و کارهای تولید علممان خوب است اما به حد کفایت نیست.

 

به زودی نظریه‌پردازی‌های بزرگی خواهیم داشت

*می گویند بسیاری از این آمارها که درباره تولید علم در دانشگاه‌ها مطرح می‌شود، صحت ندارد؟

-خیر من قبول ندارم چرا که خودم جزو کسانی بودم که اطلاعات تاریخی و علمی را استخراج می‌کنم. من از سال 68 به زبان انگلیسی و عربی نشریه کار کردم در گذشته شاید 70 مقاله هم به ما نمی‌رسید الان این روند پنج برابر شده و این نشانه رشد است بنابراین این تعداد مقاله شوخی نیست، ما به زودی به نظریه‌پردازی‌های بزرگی خواهیم رسید البته تاکنون هم بوده ولی نه به اندازه مطلوب. وضعیت مطلوب علم برای فرهنگ و تمدن اسلامی به قرن پنجم باز می‌گردد در آن دوره وضعیت تولید علم خوب بود اما در دوره اخیر غرب 50 سال جلوتر از ما حرکت کرده و سیطره حاکمیت غرب بر علوم انسانی مشخص است، بنابراین نیازمند کار سختی هستیم.

با داد و بیداد نمی‌توان سیطره حاکمیت خود را گستراند

*وضعیت علوم انسانی در غرب را به چه صورت ارزیابی می‌کنید؟

-آنها در فضا و فرهنگ خود خوب کار می‌کنند اما ما از پیشرفتشان نباید ناراحت شویم ضمن اینکه باید به خوبی هم آنها را بشناسیم تا یک بستر سالم برای خودمان ایجاد کنیم، بنابراین با داد و بیداد نمی‌توانیم سیطره حاکمیت خود را بگسترانیم و اینکه آنها کار می‌کنند باید علامتی باشد تا ما نیز در این زمینه پیشرفت کنیم.

*استاد چند خواهر و برادر هستید؟

-6 برادر و 2 خواهر

*ماشاءالله، خانواده پرجمعیتی هستید...

-بله بودیم البته 4 تای آنها فوت کردند.

*خواهر و برادرها هم فعالیت فرهنگی دارند؟

-خیر آنها کشاورز هستند.

*پس یعنی فقط شما؟

-بله چون آنها همه در زادگاهمان هستند به هر حال آنجا کشاورزی مورد نیاز است.

پدرم 90 سال و مادرم 80 سال دارد

*پدر و مادر در قید حیات هستند؟

-بله پدرم 90 سال دارد و مادرم 80 سال و خدا را شکر سالم هستند.

*علت اصلی هم بخاطر دوری از آلودگی مناطق شهری است...

-بله آنها در یک منطقه ییلاقی در خرم‌رود تویسرکان زندگی می‌کنند که منطقه‌ای بسیار خوش آب و هوا است.

*شما هم به آنها سر می‌زنید؟

-بله من هم هر چند ماه یک بار به دیدارشان می‌روم، خودم هم آنجا منزلی دارم.

اکثر کشورهای عربی را رفته‌ام ولی بهترین جا سوریه است

* استاد به جز لبنان و سوریه در کشور دیگری هم زندگی کردید؟

-من اکثر کشورهای عربی چون مصر، عربستان، سوریه، لبنان و این مناطق اطراف را گشتم و با فرهنگ‌هایشان آشنا هستم ولی بهترین جایی که دیدم همین سوریه بود.

*استاد آنجا بودید از این غذاهای تند عربی هم می‌خوردید؟

-بله می‌خوردیم البته غذاهایشان بیشتر ترکی بود از عثمانی فرهنگ پذیرفته بودند و بخشی از سفره‌شان نیز عربی بود.

*خودتان چه غذایی را دوست داشتید، غذایی که به ایران هم نزدیک باشد؟

-یک غذایی داشتند مثل کباب ما البته با کباب ایرانی فرق داشت منتها حجم غذاهایشان زیاد بود به خاطر همین اکثراً چاق بودند و شکمشان بزرگ بود تحرک مردمشان هم کم است.

*شما هم آنجا چاق شده بودید؟

-خیر من زیاد غذا نمی‌خوردم همین غذاهای ایرانی خودمان را می‌خوردیم البته یک چیزی در فرهنگشان دیدم که نمی‌پسندیدم اینکه اکثراً چند زن داشتند و مسأله هم این بود که خود زن‌ها برای همسرانشان زن می‌گرفتند و راضی بودند یک عرب شیعه‌ای به حلب و حمص می‌آمد منطقه‌ای که الان هم جنگ است خیلی تأکید داشت که ما مهمانش شویم ما هم دیگر یکبار قبول کردیم و به منزلش رفتیم دیدم که منزلش سه اتاق داشت که در هر اتاق یک زن بود من تعجب کردم رفتم و با همه زنانش صحبت کردم و گفتم شما چطور با هم زندگی می‌کنید و همه آنها خودشان راضی بودند، بنابراین باید به زنان ایرانی آفرین گفت که برای خودشان ارزش قایل هستند این بندگان خدا با کمترین امکانات زندگی می‌کردند و این مرد هم شاید اگر در ایران بود یک زن هم نمی‌توانست بگیرد، بنابراین ما هم گفتیم که یک زن بیشتر نداریم اما این نگاه در فرهنگ آنها عجیب بود، بعضی از ایرانی‌ها هم آنجا تحت تأثیر این فرهنگ قرار گرفته بودند و چند زن داشتند خدا را شکر ما این آداب را فرا نگرفتیم.

*استاد از غذا می‌گفتید خودتان هم آشپزی بلد هستید؟

بله من سال‌ها در دوران دانش‌آموزی و دانشجویی تنها زندگی کردم و آشپزی بلد هستم.

*خوابگاه بودید؟

-نه خوابگاه‌ها زمان شاه امنیت نداشت یک وقت حمله می‌کردند به دانشجوها، به خاطر همین من خودم اتاق گرفته بودم و حدود 10 سال تنها زندگی کردم.

*استاد سخت نبود؟

-نه چون درس می‌خواندیم، سرمان گرم بود.

آشپزی‌ام را در خانه قبول دارند

*الان هم در منزل به همسرتان کمک می‌کنید؟

-گاهی که لازم باشد بله کار هم می‌کنیم البته اگر ما را قبول داشته باشند، آشپزی‌ام را که قبول دارند.

از 13 سالگی کوه‌نوردی کردم

*رژیم غذایی خاصی دارید؟

-خیر من از 13 سالگی هر هفته کوه‌نوردی می‌کنم به خاطر همین همه چیز می‌خورم.

*پس برنامه کوهتان ثابت است...

-بله سعی می‌کنم غذاهای پرانرژی و کیفی بخورم اما نکته اینجاست که در طول این سال‌ها از بیست سالگی‌ام هیچوقت میزان غذایم زیاد نشده و همیشه ثابت بوده است و بنابراین وزنم بین 60 تا 65 کیلو متغیر بوده است.

*کوهنوردی کجا می‌روید؟ خانواده را هم همراه می‌برید؟

-همین اطراف دماوند نه خانواده نمی‌آیند چند باری آنها را بردم با من همکاری نمی‌کنند، رفیق نیمه راه می‌شوند (با خنده) بیشتر وقت‌ها با دوستان و اساتید می‌روم.

*الان با کسی از اساتید دانشگاه ارتباط دارید؟

-بله البته اکثراً از مسئولان هستند نمی‌توانم نام ببرم.

*خب چه اشکال دارد نام چند نفر آنها را ببرید...

-کمتر الان ارتباط دارم بیشتر به مهمانی‌ها و مجالس فامیلی می‌روم و زیاد اهل نشست و برخاست دوستانه نیستم اما از قوم و خویش‌ها دکتر علیرضا شجاعی‌زند استاد جامعه‌شناسی دانشگاه تربیت مدرس هستند که دخترم عروس ایشان است و دکتر غلامرضا حیدری استاد دانشگاه که پسرشان داماد ما است.

*پس ازدواج‌های دانشجویی و دانشگاهی را توصیه می‌کنید؟

-بله موفیقت آمیز است البته در تمام صنوف همینطور است.

*استاد پیش‌تر درباره خاطراتتان از جلسات دکتر شریعتی صحبت کردید با ایشان ارتباط بیشتری هم داشتید؟

- خب ایشان در سال 51 استاد من بود.

از طمأنینه و متانت شهید مطهری خاطرات زیادی دارم

*شهید مطهری چطور؟

-بله ایشان هم دانشکده ادبیات دانشگاه تهران می‌آمدند و چیزهایی که از شهید مطهری به یاد دارم همان بزرگی، علم، وقار و متانت در کلاس‌ها و سخنرانی‌ها است زمانی که چپ‌ها کلاس را به هم می‌ریختند ایشان با متانت و طمأنینه آن سکوت و سنگینی خود را حفظ می کرد. بازهم ما در آن دوره نمی‌دانستیم ایشان چه شخصیتی هستند پس از انقلاب پی بردیم.

*امام خمینی (ره) هم از نزدیک دیده بودید؟

-بله همان‌ سال‌های 58، 59 البته نه از نزدیک منتها زمانی که ما نماینده فرهنگی بودیم ما را خدمت ایشان بردند اما مقام معظم رهبری را یک بار با یکی دیگر از شخصیت‌ها خدمتشان رسیدیم.

*بین شخصیت‌های تاریخی به چه کسانی ارادت خاصی دارید؟

-دکتر شهیدی، طه حسین و ... که از اساتید تاریخ هستند و مقالاتشان را می‌خوانم و تحلیل می‌کنم.

20 سال با دکتر شهیدی ارتباط داشتم

*با دکتر شهیدی رابطه داشتید؟

-بله بیست سال با هم بودیم ایشان دانشگاه تربیت مدرس می‌آمدند و با هم هفته‌ای‌ یک بار ناهار می‌خوردیم گاهی هم ما به دیدارشان می‌رفتیم ولی چون اینجا نزدیک منزلشان بود، بیشتر ایشان می‌آمدند.

*ارتباط خانوادگی هم داشتید؟

-بله دکتر شهیدی واقعاً دانشمند بود منتها کسی او را نمی‌شناخت بسیار عابد، زاهد و بی توجه به دنیا بود، اهل نماز شب بود و دانا به مسایل سیاسی، تمام جوایزش را هدیه داده بود. سمینارهایی با هم مشهد، کیش و دیگر شهرها رفتیم بخاطر همین خیلی خصوصیاتشان را می‌دانم.

ابتدا باید نجفی باشیم بعد کربلایی

*بین شخصیت‌های مذهبیمان و اهل بیت به کسی ارادت خاصی دارید؟

-من به همه ارادت دارم و این بستگی به شرایط زمان دارد، ولی اگر بخواهم زیارت بروم بین کربلا و نجف ابتدا نجف و حضرت امیر (ع) را انتخاب می‌کنم و برخلاف اینکه می‌گویند شیعه را باید کربلایی کرد من اعتقاد دارم که نخست شیعه باید نجفی شود.

*پس زیارتشان رفته‌اید؟

-بله رفتم.

*استاد برگردیم به تاریخ، برای مطالعه چه منابعی را پیشنهاد می‌کنید؟

-آثار دکتر شهیدی و تاریخ اسلامشان را پیشنهاد می‌کنم. یادم می‌آید که خودم کتاب «مرجعیت و روحانیت» اثر استاد مطهری و برخی دیگر از علمای مبارز را خواندم. تقریبا تمامی آثار مهندس بازرگان تا آن زمان را خواندم. کتاب‌های شریعتی به خصوص «اسلام‌شناسی» او را مطالعه کردم و همینطور «خلقت انسان» اثر مرحوم یدالله سحابی، «دادگستر جهان» آیت‌الله امینی و «روانشناسی جوان»‌اثر مرحوم فلسفی و ...

*آشنایی‌تان با مرحوم کافی به چه زمانی برمی‌گردد؟

-بله آشناییم با ایشان توسط آقای خوانساری بود. یک روز آمد و گفت فردی در مسجد همدان سخنرانی می‌کند و مرا به آنجا برد یک جلسه پای منبر ایشان بودم بعد چند جلسه‌ای هم بازاریان همدان را به پای صحبت ایشان بردند. مرحوم کافی طرفدارانی هم در همدان پیدا کرد.

به دوره صدر اسلام و قرن پنجم هجری علاقه‌مندم

*چه دوره‌هایی از تاریخ اسلام به نظرتان جذاب بوده است؟

-من به دوره صدر اسلام قرن پنجم هجری که دوره تمدن‌سازی بوده علاقه‌مند هستم چرا که معتقدم اسلام دین تمدن‌ساز است هر دینی باید سه ویژگی داشته باشد، نخست اتکا به خداوند، اجتماع مردم در آداب، رسوم، رفتار، لباس،‌ غذا و در نهایت تمدن‌سازی که اسلام هر سه این ویژگی‌ها رادارد.

امروز وقت تمدن‌سازی اسلام و تولید فکر است

*با توجه به مباحثی که درباره تمدن نوین اسلامی این روزها مطرح می‌شود وضعیت را در در حوزه تمدن سازی به چه صورت می‌بینید؟

-الان مسلمانان به دنبال جهاد هستند جهان اسلام متأسفانه اشتباهی متوجه شده‌ و به جای تمدن سازی دنبال جهاد رفته‌ است، مخصوصاً این تندروهای القاعده، سلفی‌ها و تکفیری‌ها که وجه اسلام را خراب کرده‌اند. امروز وقت تمدن سازی اسلام و تولید فکر است.

تا هفتاد سالگی باید برای بازنشستگی صبر کنم

*استاد بازنشسته شدید؟

-تقاضای بازنشستگی کردم ولی گفتند تا هفتاد سالگی باید صبر کنم چند سالی دیگر باید صبر کنم.

*برای بازنشستگیتان چه برنامه‌ای دارید؟

-همین فعالیت‌های علمی و پژوهشی

صبح‌جمعه کوه می‌روم، عصر مطالعه می‌کنم و اخبار گوش می‌دهم

*الان یک روز تعطیلتان را چه کار می‌کنید، تلویزیون می‌بینید، سینما می‌روید یا کوه؟

-صبح جمعه که کوه می‌روم، بعداز ظهرها مطالعه می‌کنم و اخبار شبکه‌های مختلف جهانی را به زبان‌های انگلیسی و عربی گوش می‌دهم.

*منزل ماهواره دارید؟

-بله علاقه‌مند خبرهای خارجی هستم.

*برای استفاده از ماهواره هیچ وقت با بچه‌ها مشکل نداشتید؟

-خیر ما مراقب بودیم و کنترل می‌کردیم هم اینکه بچه‌ها تمایلی به برنامه‌ها و شبکه‌های خارجی نداشتند.

*یعنی آموزش داده بودید یا سیستم فیلترینگ؟

-هر دو! اما کلاً بچه‌ها را مذهبی تربیت کردیم و خوشبختانه الان هم اعتقاداتشان را حفظ کردند.

*بچه‌ها تهران هستند؟

-بله

*استاد ماه رمضان روزه هم می‌گرفتید؟

-بله مگر می‌شود نگرفت؟ تا زمانی که انسان می‌تواند باید بگیرد.

شعرم درباره ماه رمضان به چاپ نرسید

*خاطره‌ای هم از روزه گرفتن برای اولین بار و ماه رمضان به یاد دارید؟

-بله یادم می‌آید که زمستان بود حدود هشت،‌ نه سال داشتم و بسیار علاقه‌مند سحری‌های ماه رمضان و افطارها بودم الان بار دومی است که ماه رمضان را در تابستان دیدم. کلاً الفت خاصی به ماه رمضان دارم ما بچه‌ها را جمع‌ می‌کردیم در ده، خوشحالی می‌کردیم و برای آمدن ماه رمضان جشن می‌گرفتیم یادم می‌آید که شعری راجع به ماه رمضان هم سروده بودم که به چاپخانه بردم و چاپخانه‌دار باور نمی‌کرد که این مال من است گفت بیست تومان بده تا شعرت را چاپ کنم من قبول نکردم او هم شعرم را چاپ نکرد!

*استاد پس شعر هم می‌گفتید؟

-بله رابطه‌ام با شعر و ادبیات بسیار خوب و رشته‌ام هم ادبیات عرب است، شعر هم زیاد گفته‌ام.

اشعار مولوی و سعدی را دوست دارم

*به چه شعرایی علاقه دارید؟

-مولوی و سعدی. سعدی حکیم بزرگی بود بسیار به او علاقه دارم.

*شعرای معاصر چطور؟

-اخوان ثالث، فریدون توللی، سهراب سپهری

با موسیقی مخالف نیستم ولی علاقه ندارم

*به موسیقی هم علاقه دارید؟

-اهل موسیقی نیستم ولی بدم هم نمی‌آید و مخالف آن نیستم به نظرم برای جوانان موسیقی اصیل و سنتی لازم است.

*پس کنسرت نرفته‌اید؟

-نه اهلش نیستم گفتم ضد موسیقی نیستم ولی علاقه هم ندارم.

*بین هنرها به چه چیز بیشتر علاقه دارید؟

-شعر، ادبیات و خطاطی. خودم هم خط می‌نویسم

هنوز سعادت نشده تخت جمشید بروم

*استاد بین بناهای تاریخی ایران به کدام بیشتر علاقه دارید؟

-بیشتر بناهای علمی، مقبره ابوعلی سینا فیلسوف بزرگ، باباطاهر البته دوست دارم تخت جمشید هم بروم هنوز سعادت نشده چون کوروش خیلی برای ما ارزشمند است.

*استاد اینطور که صحبت می‌کنید انگار به تاریخ باستان گرایش ندارید؟

-خیر من علاقه دارم مخصوصاً هخامنشیان و کارهایی که برای تمدن‌سازی و مدیریت کردند.

معتقدم کوروش همان ذوالقرنین است

*نظرتان راجع به کوروش؟

-یک شخصیت الهی که در زمین حکومت عادلانه داشت معتقدم او همان ذوالقرنین است مثل سلیمان نبی که در بنی اسرائیل حکومت زمینی داشت کوروش هم این مقام را دارد و اینها هیچ کدام در برابر یکدیگر نیستند مسلمانان این تمدن عظیم را دیدند و اسلام را نیز پذیرفتند اسلامیت و ایرانیت در برابر هم نیست کسانی که کوروش، عدالتش، آزادی و فکر او را بپذیرند اسلام و تمدن آن را نیز قبول دارند به قول شاعر عرب به زبان فارسی «پدرم خسرو در ایوانش نشسته چه کسی می‌تواند مثل پدر من پیدا کند/ من مجد و عظمت را از بزرگترین پدر (ساسان) گرفتم و بهترین دین را از بهترین پیغمبر (حضرت محمد). بنابراین افراط و تفریط‌ها در مسیر تاریخ واقعیت‌ها را دچار مشکل می‌کند، بعضاً برخوردارهای علمی را حتی در فتح بابل و منشور حقوق بشر کوروش هم می‌بینیم.

البته در مورد فتح بابل و اقدامات کوروش می‌گویم که نه انکار حقایق درست است و نه غلو. واقعیت این است که در آن زمان بالاخره اسیران یهودی بوده‌اند و کوروش هم برای آزادی آنها و مقاصد خود به آنجا رفته بود اما موضوع مهم این است که کوروش با همه اسراء برخورد خوبی داشت و این موضوع را خود آن اسراء هم تأیید کرده‌اند این نشان می‌دهد که کوروش در این داستان متجاوز نبوده است. حالا اینکه عده‌ای حقایق درباره کوروش را انکار می‌کنند، کسانی‌ هستند که تاریخ را نفی یا کار غیرعلمی می‌کنند زیرا تاریخ نباید زمینه ابراز احساسات باشد مورخ خیال‌پرداز نیست. تاریخ تاریخ است و امر واقع.

مهیار دیلمی شاگرد شریف رضی از شعرای شیعه در شعرش می‌گوید کسی که کسری را قبول دارد پیغمبر را هم قبول دارد، تمدن آفریدن و مدیریت کردن خیلی مهم است پس ما مقابل تمدن باستان نیستیم اعتقاد داریم این دو در کنار یکدیگرند.

*برنامه‌های آتی‌ شما چیست؟

ـ در آخر بگویم که یک پروژه‌ای آغاز کردم برای بازنویسی و ویرایش 38 کتابی که پیش‌تر تدوین و مقالاتی که چاپ کرده‌ام و آرزوی سلامتی برای شما دارم.

*ممنون از شما استاد ما هم خواستار موفقیت روزافزون و سلامتی شما هستیم.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس