به گزارش مشرق به نقل از هفته نامه 9 دي، امام جمعه تهران در دوران حيات امام، خطبه هاي تاريخ سازي را مانند خطبه 15 اسفند 1359 که در آن خشم انقلابي در برابر بني صدر، جايش را به صبر به فرموده امام داده بود، خطبه غرا پس از عزل بني صدر، خطبه روشنگرانه پس از پذيرش قطع نامه ايراد کرده بود.
در اين نوشتار به هفت خطبه تاريخي و تاريخ ساز آيت الله خامنه اي در دوران رهبري ايشان مي پردازيم:
خطبه اول
چهل روز از فقدان بنيانگذار انقلاب اسلامي ايران گذشته بود که آيت الله خامنه اي در روز 23 تيرماه 1368 بر منصب امامت جمعه قرار گرفت. شروع خطبه ها با صداي گريه و ناله مستعمعان همراه بود: «چهل روز از فقدان عظيم و مصيبتبار امام بزرگوارمان مىگذرد و اين اولين جمعهاى است که من در فقدان آن عزيز به نماز جمعه مىآيم و با شما امت وفادار و ياران مخلص او روبهرو مىشوم. باور کردن اين حقيقت تلخ، بسيار سخت است. در طول سالهاى گذشته، تصور دنياى بىروح و فضاى افسرده و زندگى غمانگيزى که در آن، امام و رهبر و مراد و معلم و مرشد و پدر و اميد ما حضور نداشته باشد، برايمان بسيار دشوار بود. پروردگارا! ما در اين مصيبت به تو پناه مىبريم، از تو تسلا مىجوييم، از تو کمک مىخواهيم و به تو شکوه مىکنيم. اى بقيةالله، اى حجةبنالحسنالعسکرى! تسليت اين مصيبت بزرگ را به تو عرض مىکنيم.»
خطبه اول به امام اختصاص داشت: «اولين کار بزرگ او، احياى اسلام بود. دومين کار بزرگ او، اعادهى روح عزت به مسلمين بود. سومين کار بزرگ او اين بود که به مسلمانها احساس درک امت اسلامى داد. چهارمين کار بزرگ او، ازالهى يکى از مرتجعترين و پليدترين و وابستهترين رژيمهاى منطقه و جهان بود. ازالهى حکومت پادشاهى در ايران، کار پنجم او، ايجاد حکومتى بر مبناى اسلام بود؛ چيزى که به ذهن مسلمانها و غيرمسلمانها خطور نمىکرد. کار ششم او، ايجاد نهضت اسلامى در عالم بود. هفتمين کار بزرگ او، نگرشى جديد در فقه شيعه بود. کار هشتم او، ابطال باورهاى غلط در باب اخلاق فردى حکام بود. امام ما اين باور غلط را عوض کرد و نشان داد که رهبر محبوب و معشوق يک ملت و ديگر مسلمانان عالم، مىتواند زندگى زاهدانهاى داشته باشد و به جاى کاخهاى مجلل، در يک حسينيه از ديدارکنندگان پذيرايى کند و با لباس و زبان و اخلاق انبيا با مردم برخورد کند. کار نهم او، احياى روحيهى غرور و خودباورى در ملت ايران بود و بالاخره دهمين کار بزرگ او، اثبات اين نکته بود که «نه شرقى و نه غربى»، يک اصل عملى و ممکن است.»
خطبه دوم اما با تشکر آغاز شد: «اولاً، از خبرگان منتخب مردم به خاطر حسنظنى که به اين بندهى حقير ابراز داشتند و مسؤوليت بزرگ و سنگينى را بر دوش من نهادند، تشکر مىکنم. ثانياً، از آحاد ملت بزرگ ايران و گروههاى پُرشور و وفادار که در طول اين مدت به عنوان بيعت و اعلام وفادارى، با پيام و حضور و پيادهروى و تهيهى طومار و غيره، تأييد و حمايت خودشان را اعلام داشتند، صميمانه و با همهى وجود تشکر مىکنم و به خاطر وفادارى بىنظيرشان نسبت به امام و مقتداى بزرگ امت در طول چهل روز عزاى عمومى، سپاسگزارم.»
در ادامه، مسير ايران در دوران رهبري ترسيم شد: «ملت هميشه بايد بيدار باشد و وحدت کلمهى خود را حفظ کند... شما از همهى دشمنانتان قويتريد... بايد براى حرکت، کمرمان را محکم ببنديم. ما ديگر جنگ نظامى نداريم؛ اما جنگ با موانع سازندگى پيش روى ماست. بايد کشورمان را بسازيم.»
و در انتها: «ياد امام هرگز از دل و جان ما رخت نخواهد بست. امام عزيز! مگر ممکن است ما تو را فراموش کنيم؟ يقيناً اين غم بزرگ همچنان ما را تا سالهاى متمادى همراهى خواهد کرد. امام عزيز! ما از امروز - که عيد قربان است - باز هم به خاطر تو زندگى و تلاش را شروع مىکنيم؛ چون تو اين راه را مىخواستى و مىپسنديدى و مىطلبيدى.»
خطبه دوم
ده سال پس از رهبري آيت الله خامنه اي، روز جمعه 18 ارديبهشت سال 1377 مصادف با عاشوراي حسيني بود و رهبر انقلاب در خطبه هاي نماز جمعه بحث را به بيان عبرتهاي عاشورا کشاند: «بحث عبرتهاى عاشورا مخصوص زمانى است که اسلام حاکميت داشته باشد. حداقل اين است که بگوييم عمده اين بحث، مخصوص به اين زمان است؛ يعنى زمان ما و کشور ما، که عبرت بگيريم. ما قضيه را اينگونه طرح کرديم که چطور شد جامعه اسلامى به محوريت پيامبر عظيمالشأن، آن عشق مردم به او، آن ايمان عميق مردم به او، آن جامعه سر تا پا حماسه و شور دينى و آن احکامى که بعداً مقدارى درباره آن عرض خواهم کرد، همين جامعه ساخته و پرداخته، همان مردم، حتى بعضى همان کسانى که دورههاى نزديک به پيامبر را ديده بودند، بعد از 50 سال کارشان به آنجا رسيد که جمع شدند، فرزند همين پيامبر را با فجيعترين وضعى کشتند؟! انحراف، عقبگرد، برگشتن به پشت سر، از اين بيشتر چه مىشود؟!»
اکنون بعد از گذشت 12 سال از زمان آن خطبه و گذراندن دوران تلخ دوم خرداد، خواندن هشدارهاي مستقيم رهبري انقلاب بسيار گواراست: «اما همين حادثه باورنکردنى (عاشورا)، همين حادثه عجيب و حيرتانگيز، اتفاق افتاد. چه کسانى کردند؟ همانهايى که به خدمتش مىآمدند و سلام و عرض اخلاص هم مىکردند. اين يعنى چه؟ معنايش اين است که جامعه اسلامى در طول اين 50 سال، از معنويت و حقيقت اسلام تهى شده است. ظاهرش اسلامى است؛ اما باطنش پوک شده است. خطر اينجاست. نمازها برقرار است، نماز جماعت برقرار است، مردم هم اسمشان مسلمان است و عدهاى هم طرفدار اهلبيتند! اهلبيت محترمند؛ آن روز هم در نهايت احترام بودند؛ اما در عين حال وقتى جامعه تهى و پوک شد، اين اتفاق مىافتد. حالا عبرت کجاست؟ عبرت اينجاست که چه کار کنيم جامعه آنگونه نشود. ما بايد بفهميم که آنجا چه شد که جامعه به اينجا رسيد؟»
رهبر انقلاب در ادامه چند مثال از مال اندوزي سعد بن عاص، ابوموسي اشعري، طلحه و سعد ابي وقاص آوردند و پس از بيان اين مثال ها اين گونه نتيجه گرفتند: «عزيزان من! انسان اين تحولات اجتماعى را دير مىفهمد؛ بايد مراقب بود. تقوا يعنى اين. تقوا يعنى آن کسانى که حوزه حاکميتشان شخص خودشان است، مواظب خودشان باشند. آن کسانى هم که حوزه حاکميتشان از شخص خودشان وسيعتر است، هم مواظب خودشان باشند، هم مواظب ديگران باشند. آن کسانى که در رأسند، هم مواظب خودشان باشند، هم مواظب کل جامعه باشند که به سمت دنياطلبى، به سمت دل بستن به زخارف دنيا و به سمت خودخواهى نروند. اين معنايش آباد نکردن جامعه نيست؛ جامعه را آباد کنند و ثروتهاى فراوان به وجود آورند؛ اما براى شخص خودشان نخواهند؛ اين بد است. هر کس بتواند جامعه اسلامى را ثروتمند کند و کارهاى بزرگى انجام دهد، ثواب بزرگى کرده است. اين کسانى که بحمدالله توانستند در اين چند سال کشور را بسازند، پرچم سازندگى را در اين کشور بلند کنند، کارهاى بزرگى را انجام دهند، اينها کارهاى خيلى خوبى کردهاند؛ اينها دنياطلبى نيست. دنياطلبى آن است که کسى براى خود بخواهد؛ براى خود حرکت کند؛ از بيتالمال يا غير بيتالمال، به فکر جمع کردن براى خود بيفتد؛ اين بد است. بايد مراقب باشيم. همه بايد مراقب باشند که اينطور نشود. اگر مراقبت نباشد، آن وقت جامعه همينطور بتدريج از ارزشها تهيدست مىشود و به نقطهاى مىرسد که فقط يک پوسته ظاهرى باقى مىماند. ناگهان يک امتحان بزرگ پيش مىآيد -امتحان قيام ابىعبدالله- آن وقت اين جامعه در اين امتحان مردود مىشود!»
خطبه سوم
18 روز از دي ماه سرد سال 1377 گذشته بود که رهبر انقلاب در اوج ماجراي قتل هاي زنجيره اي و فشار عجيب رسانههاي زنجيره اي، خطبههاي نمازجمعه تهران را ايراد کردند. ايشان در ابتدا اين قتل ها را مشکوک عنوان کرده و فرمودند: «اين حادثه، حادثه بىسابقهاى براى کشور ما بود. تاکنون چنين حادثهاى براى ما پيش نيامده بود. براى مردم هم حادثه جديد و مهم و قابل توجهى بود.»
رهبر انقلاب در ادامه تمثيل زيبايي براي برخي رسانه هاي داخلي به کار بردند؛ "بچه بي عقل"؛ «بنده که 20 سال است از نزديک با جزئيات برخوردهاى تبليغاتى با خودمان مواجهم، از اين جنجالى که راديوهاى بيگانه در اين حادثه درست کردند، تعجب نمىکنم. البته از بعضى کارهاى خوديها تعجب مىکنم! از کار بعضى از اين مطبوعاتيهاى خودى و رسانههاى داخلى تعجب مىکنم! اينها درست مثل بچه بىعقلى عمل کردند که پدرش مثلاً در يک برخورد زبانى با يک آدم خبيثِ بدجنسِ بدزبانى درگير باشد و اين بچه بىعقل هم از روى بىتوجهى به موقعيت، بنا کند پدر خودش را مثلاً مسخره کردن! اينها چنين موضعى گرفتند. البته حالا اين نگاه خوشبينانه است؛ مبنى بر اين است که اينها غرض و مرض و ارتباطى ندارند. اگر چنين باشد، که بحث ديگرى است.»
رهبر انقلاب در ادامه از کادر و مسئولين وزارت اطلاعات تشکر کردند و فرموردند: «عدهاى در صددند از وزارت اطلاعات انتقام بگيرند و حالا اين بهانه خوبى برايشان شده است! مسؤولان وزارت اطلاعات ما، بزرگترين خدمات را به اين کشور کردند. نيروهاى مؤمن و مخلص و صميمى، از همان روزهاى اول، داخل وزارت رفتند. من فراموش نمىکنم؛ چند وقتى از طرف شوراى انقلاب مأمور شدم که به آنجا بروم و سرکشى کنم. به آنجا رفتم؛ اتاقهايى را باز مىکرديم، مىديديم که در زيرزمين، جوانان تحصيلکرده و فهيم نشستهاند و براى خاطر اين مملکت، اين اسناد را دستهبندى و حفظ مىکنند؛ يعنى براى کشور اين اسناد را نگهداشتند. بعد قضاياى معارضين -گروهک منافقين و حزب توده- پيش آمد. اگر اين عناصرِ اطلاعات نبودند، اگر اين مجموعه نبود، شما خيال مىکنيد که اين انقلاب جان سالم بهدر مىبرد؟»
آيت الله خامنه اي پس از آن که داريوش فروهر را مخالف بي ضرر جمهوري اسلامي دانستند و بر پيگيري قضيه تاکيد کردند، هشداري جدي نيز به پشت صحنه هاي قضيه قتل هاي زنجيره اي دادند؛ هشداري که بعدا نشان داد تحليل رهبر انقلاب از اين ماجراي مشکوک کاملا صحيح و مقارن با حقيقت بوده است: «عدهاى عناصر سوءِ استفادهچى و فرصتطلب، در اين جنجال چند روزه، به خيال اينکه حالا وزارت اطلاعات قدرت و توانى ندارد؛ شير بىيال و دُم و اشکمى شده و مورد تهمت قرار گرفته است، سعى مىکنند که فضاى کشور را از چتر امنيتى خالى فرض کنند. من به آنها هم نصيحت مىکنم که اين اشتباه را نکنند. اشتباه نکنيد؛ اين انقلاب آسان به دست نيامده است. اين امنيتى که در اين کشور هست، آسان به دست نيامده است. اين حکومت مردمى، به قيمت خون صدها هزار نفر از اين مردم به دست آمده است.»
خطبه چهارم
چند هفته از غائله کوي دانشگاه و آشوب در خيابانهاي تهران نگذشته بود که رهبر انقلاب اسلامي در بيستمين سالگرد اقامه اولين نمازجمعه تهران به دانشگاه تهران رفت تا با خطبه هاي امام گونهاش، آرامش را به کشور بازگرداند. در اين خطبه بود که رهبر انقلاب براي اولين بار از فتنه سخن گفت: «خطرناکترينِ اين حوادث، حادثهاى است که فتنه باشد. فتنه، يعنى حادثه غبارآلودى که انسان نتواند بفهمد چه کسى دوست و چه کسى دشمن است و چه کسى با غرض وارد ميدان شده و از کجا تحريک مىشود. فتنهها را بايد با روشنگرى خاموش کرد. هر جا روشنگرى باشد، فتنهانگيز دستش کوتاه مىشود. هر جا حرف بىهدف، کار بىهدف، تيراندازى بىهدف، تهمت زدن بىهدف وجود داشته باشد، فتنهانگيز خوشحال مىگردد؛ - چون صحنه شلوغ مىشود.»
آيت الله خامنه اي در ادامه کد بسيار مهمي از اظهارات مقامات آمريکايي را فاش کردند: «مدتى پيش احساس مىشد که مراکز عمده دشمنى با ملت ما، در انتظار حوادثى در ايران هستند؛ در حرفهايشان اين معنا روشن بود. در سال گذشته، رئيس سازمان جاسوسى کشور امريکا در گزارشى که براى خودشان تهيه کرده بود و داد، اينطور گفت: در سال 1999 -يعنى همين سال جارى مسيحى- در ايران انتظار حوادثى را داريم که در اين بيست سال گذشته -يعنى از اول انقلاب تاکنون- بىسابقه است! در واقع با اين زبان، نشان مىداد که از چيزهايى پشت پرده مطلع است. بعضى از اين فراريهايى هم که با دشمن همکارى مىکنند و به امريکا پناهنده هستند، شبيه اين حرفها را زدند. يکى از همين وابستگان فرارى -آنطور که در خبرها آمده بود- گفته بود که ما سال آينده به ايران خواهيم رفت!»
رهبر انقلاب در ادامه به نخ تسبيح حوادث سال هاي 77 و 78 اشاره کردند. همچنين، تاسيس راديو آزادي و تقويت راديوهاي بيگانه، تضعيف وزارت اطلاعات با قتل هاي مشکوک، درگيري هاي ساختگي براي ايجاد اغتشاش ذهني در مردم، شايعه اختلاف و جنگ قدرت در ميان مسئولين، تضعيف سپاه پاسدران، نيروي انتظامي، دستگاه قضايي و صداوسيما، تقويت دستگاه هاي جاسوسي از جمله اتفاقاتي بود که رهبري به آنها به عنوان زمينه سازي غائله کوي دانشگاه اشاره کردند.
رهبري درانتها آب پاکي را روي دست دشمن ريخت: «اين ملت ديگر حاضر نيست زير بار امريکا برود، اين ملت حاضر نيست مثل بعضى از ملتهاى ديگر، رژيمى را قبول کند که آن رژيم براى کارهاى کوچک و بزرگ خود بايد از امريکا اجازه بگيرد؛ پس، اولين غلطى که در محاسبهشان داشتند، اين بود که ملت ايران را بد ارزيابى و محاسبه کردند.»
خطبه پنجم
در روز هاي ابتدايي فروردين 1382 و ساعاتي پس از اشغال بغداد توسط نيروهاي آمريکايي، در حالي که برخي مسئولين مرعوب در حال نوشتن نامه تسليم 2003 به مقصد کاخ سفيد بودند، رهبر انقلاب در دومين جمعه سال، خطبه هاي نمازجمعه را ايراد کردند. ايشان ماجراي اشغال نظامي عراق را به چهار مساله تفکيک کردند: «اول سقوط صدام؛ مردم عراق از رفتن صدام خوشحالند؛ ما هم از رفتن صدام خوشحاليم. صدام آدمى ديکتاتور، بد، ظالم، ناپايبند به عهد و پيمان و بسيار شرور بود.
قضيه دوم، فجايعى است که در اين مدت در عراق نسبت به مردم واقع شده است. اين فجايع چيزهايى نيست که گم شود. ببينيد! سربازان بيگانه دستهاى مردان عرب را از پشت بستند، سرهايشان را با کوفيههايشان بستند، روى زمين دمر دراز کردند، به رو خواباندند و با تفنگ بالاى سرشان ايستادند. اينها مگر کم مصيبتى است؟! اينها مگر جبران شدنى است؟! اين هم يک ماجراى بسيار مهم است. سرباز آمريکايى زنان محجبه عرب را بازرسى کند؛ جوان آمريکايى که معلوم نيست کيست و از کجا آمده، بيايد زن عرب را که با مقنعه و پوشيه و عبا سر تا پا پوشيده شده، بازرسى کند که مبادا بمب داشته باشد! اينها حقوق بشر است، احترام به انسانهاست و احترام به آزادى انسان است که اين دروغگوها ادعا مىکنند؟!
اما قضيه سوم، يعنى تجاوز نظامى به يک کشور به بهانه وجود سلاح کشتارِ جمعى. اين جزو زشتترين و بدترين کارهاست و وجدان جهانى اين کار را محکوم کرد و نامشروع دانست.
قضيه چهارم، سلطه بعدى آمريکا بر عراق است. مىخواهند علاوه بر اينکه تجاوز کردند و اين فجايع و جنايات از آنها سرزده است، اداره عراق را آن هم به وسيله يک حاکم بيگانه -آمريکايى و نظامى که يا صهيونيست است و يا کاملاً مرتبط به محافل صهيونيستى است- برعهده گيرند و او را در رأس يک کشور اسلامى و عربى غيور بگذارند. آنها به خيال خود بين خودشان يک تقسيمبندى کردهاند که البته نشانههاى اختلاف بين آمريکا و انگليس پيداست. بصره که بوى نفتش کمى غليظتر و به مناطق نفتى نزديکتر است و انگليسيها هم که خيلى از بوى نفت خوششان مىآيد، به انگليسيها، و بغداد هم که مرکز قدرت است و آمريکاييها نيز از قدرتنمايى خوششان مىآيد، به آمريکاييها رسيدهاست.»
رهبر انقلاب در ادامه چهارشکست سياسي، ايدئولوژي، رسانه اي و ابهت نظامي را براي آمريکا پيش بيني کردند و در انتها براي پيروزي مردم عراق بر اشغالگران دعا کردند.
خطبه ششم
29خرداد سال 1388، يک هفته پس از انتخابات دهم رياست جهوري، ميليونها نفر از مردم تهران در خيابانهاي اطراف دانشگاه تهران جمع شده بودند تا نماز جمعه را به امامت آيت الله خامنه اي اقتدا کنند. ده ها شبکه تلوزيوني که از هفته ها قبل، ايران و انتخاباتش را موضوع يک خبري کرده بودند، خطبه هاي نماز جمعه را به صورت مستقيم پخش مي کردند. سران فتنه نيز اگرچه مانند هميشه با مردم همراه نشدند و به نماز جمعه 29 خرداد نيامدند اما منتظر بودند که ميوه يک هفته اغتشاش، اردو کشي خياباني و فشار به رهبري را در روز 29 خرداد بچينند.
رهبر انقلاب اما خطبه اول نماز را با جمله اي آغاز کردند که مي شد تا انتهاي کار را پيش بيني کرد: «در مقابل حوادث گوناگون که دلها را به تشويش و اضطراب مي اندازد، بايد به ياد و ذکر خدا پناه برد و به وعده هاي پروردگار اعتماد کرد که در اين صورت، خداوند کريم آرامش روحي را بر مؤمنان نازل مي کند و اين سکينه و طمأنينه موجب محکم کردن دلها و استواري گامها خواهد شد.»
خطبه طوفاني 29 خرداد خطاب به ملت، نامزدهاي رياست جمهوري و نخبگان، فعالان سياسي و نيز سران برخي دولت هاي مستکبر غربي بود.
رهبر انقلاب پس از تشکر متواضعانه از مردم، دو طرف مناظره ها را مقصر دانستند: «يک طرف به رئيس جمهور قانوني کشور، صريحترين و خجالت آورترين اهانتها و تهمتها را بيان مي کرد و با پخش کارنامه هاي جعلي براي دولت، رئيس جمهور متکي به آراي مردم را دروغگو، خرافاتي و رمال مي ناميد و اخلاق و قانون و انصاف را زير پا مي گذاشت و طرف ديگر هم، با اقداماتي مشابه، کارنامه درخشان 30 ساله انقلاب را کمرنگ جلوه مي داد و شخصيتهايي که عمرشان را در راه نظام صرف کرده اند، زير سؤال مي برد و اتهاماتي را که در مراجع قانوني اثبات نشده است، بيان مي کرد.»
آيت الله خامنه اي در ادامه به سابقه درخشان و شناخت 50 سال خود از آقاي هاشمي رفسنجاني و در عين حال به اختلاف نظر خود با آقاي هاشمي رفسنجاني در موارد متعدد اشاره کردند و فرمودند: «اين اختلاف نظر طبيعي است و مردم نبايد دچار توهم شوند و به گونه اي ديگر فکر کنند. ميان آقاي هاشمي و رئيس جمهور نيز از سال 84 اختلاف نظرهاي متعددي درباره مسائل خارجي، نحوه اجراي عدالت اجتماعي و برخي مسائل فرهنگي وجود دارد که البته نظر رئيس جمهور به نظر بنده نزديکتر است.»
رهبر انقلاب با تأکيد مجدد بر لزوم بر طرف شدن آسيبهاي مناظره، اعلام کردند در همان ايام بعد از مناظره به رئيسجمهور تذکر دادم چون مي دانستم ترتيب اثر مي دهد.
حضرت آيت الله خامنه اي، در ادامه خطاب به ملت افزودند: «همه کساني که به يکي از چهار نامزد محترم رأي داده اند در درون جبهه انقلاب و متعلق به نظاماند و انشاء الله از اجر الهي برخوردارند، به همين علت بايد گفت خط انقلاب، 40 ميليون رأي دارد نه بيست و چهار و نيم ميليون رأي که متعلق به رئيس جمهور منتخب است. مردم البته اطمينان دارند اما برخي طرفداران نامزدها هم اطمينان داشته باشند که نظام جمهوري اسلامي اهل خيانت در آراي مردم نيست و ساز و کارهاي قانوني انتخابات در کشور ما اجازه تقلب نمي دهد، آن هم تقلب در حد يازده ميليون رأي. در عين حال به شوراي محترم نگهبان تأکيد شده که به مستندات ارائه شده از جانب کساني که شبهه دارند حتما رسيدگي شود و اگر در مواردي نياز به باز شماري صندوقها بود، با حضور نمايندگان نامزدها انجام شود.»
سخنان قاطع رهبر انقلاب به اوج خود رسيده بود: «بنده زير بارِ بدعتهاي غيرقانوني نمي روم چرا که در هر انتخاباتي طبعا برخي برنده نيستند و اگر امروز چارچوبهاي قانوني شکسته شود، در آينده نيز هيچ انتخاباتي مورد اعتماد نخواهد بود و مصونيت نخواهد داشت.»
بعد از مردم نوبت به سياسيون، نامزدها و گردانندگان احزاب و جريانهاي سياسي رسيده بود: «امروز يک لحظه حساس تاريخي براي کشور است و نگاهي به وضع دنيا، خاورميانه، کشورهاي همسايه و همچنين وضع اقتصادي جهان ثابت مي کند که در نقطه تاريخي قرار داريم، بنابراين همه وظيفه داريم که در اين مرحله تاريخي هوشيار و دقيق باشيم و اشتباه نکنيم. سياسيون و کساني که به نحوي مرجعيتي براي بخشي از افکار عمومي دارند، بايد خيلي مراقب رفتار و گفتار خود باشند، زيرا با اندکي افراط گري آنها، دامنه افراط گري در بدنه مردم به مراحل حساس و خطرناکي خواهد رسيد که خود آنها نيز نخواهند توانست ابعاد آن را جمع کنند. هر حرکت افراطي، به افراطي گري ديگران دامن خواهد زد، اگر نخبگان سياسي بخواهند قانون را زير پا بگذارند، خواسته يا ناخواسته، مسئول خونها، خشونتها و هرج و مرج ها خواهند بود. به همه اين دوستان قديمي و برادران توصيه ميکنم با سعه صدر برخود مسلط باشند و دستهاي دشمن و گرگهاي گرسنه و کمين کرده را که امروز بهتدريج نقاب ديپلماسي را کنار زده اند، ببينند و از آنها غفلت نکنند. اين آقايان بايد به مسئوليت کارهاي خود در نزد خداوند فکر کنند. برادران، آخرين وصاياي امام بزرگوار را به ياد بياوريد که مي گفت همه بايد قانون را فصل الخطاب بدانند. حل و فصل همه اختلافات در سر صندوق رأي، فلسفه انتخابات است و انتخابات براي اين است که در صندوق هاي رأي معلوم شود که مردم چه مي خواهند نه در کف خيابانها. اگر قرار باشد بعد از هر انتخابات، آنهايي که رأي نياورده اند اردوکشي خياباني کنند و در مقابل اين حرکت، کساني هم که رأي آورده اند، طرفدارانشان را به خيابانها بکشانند، پس اصلا چرا انتخابات برگزار مي شود؟ ضمن آنکه مردم چه گناهي کرده اند که بايد به علت اين کارهاي ما، از کسب و کار و زندگي خود باز بمانند. زورآزمايي خياباني بعد از انتخابات در واقع به چالش کشيده شدن اصل انتخابات و مردم سالاري است، از همه ميخواهم به اين روش غلط خاتمه دهند که اگر خاتمه ندهند، مسئوليت تبعات و هرج و مرج آن، بهعهده آنها خواهد بود. برخي ها بدانند که با حرکات خياباني نمي توان اهرم فشار بر ضد نظام بهوجود آورد و مسئولان را وادار کرد تحت عنوان مصلحت زير بار خواسته هاي آنها بروند چرا که تن دادن به مطالبات غير قانوني زير فشار، شروع نوعي ديکتاتوري است. اينگونه تصورات و محاسبه ها، اشتباه است و اگر اين تصورات غلط، عواقبي هم پيدا کند، مستقيما متوجه فرماندهان پشت صحنه خواهد بود که اگر ضروري شد، مردم آنها را در وقت لازم خواهند شناخت.
پايان خطبه هاي رهبر انقلاب در روز 29 خرداد، بوي امام زمان داشت: «يک خطاب آخرى هم عرض کنم به مولامان و صاحبمان، حضرت بقيةالله (ارواحنا فداه): اى سيد ما! اى مولاى ما! ما آنچه بايد بکنيم، انجام ميدهيم؛ آنچه بايد هم گفت، هم گفتيم و خواهيم گفت. من جان ناقابلى دارم، جسم ناقصى دارم، اندک آبرويى هم دارم که اين را هم خود شما به ما داديد؛ همهى اينها را من کف دست گرفتم، در راه اين انقلاب و در راه اسلام فدا خواهم کرد؛ اينها هم نثار شما باشد. سيد ما، مولاى ما، دعا کن براى ما؛ صاحب ما تويى؛ صاحب اين کشور تويى؛ صاحب اين انقلاب تويى؛ پشتيبان ما شما هستيد؛ ما اين راه را ادامه خواهيم داد؛ با قدرت هم ادامه خواهيم داد؛ در اين راه ما را با دعاى خود، با حمايت خود، با توجه خود، پشتيبانى بفرما.»
خطبه هفتم
روز جمعه 14 خرداد 1389 اولين جمعه اي بود که آيت الله خامنه اي قرار بود پس از حماسه 9 دي 88، نمازجمعه تهران را امامت کند. در حرم امام خميني، ميليونها نفر با شعارهاي کوبنده منتظر رهبر انقلاب بودند.
آيت الله خامنه اي نيز در بيست و يکيمين سالروز رحلت امام خميني، عمده بحثشان را به خط امام اختصاص دادند. ايشان در اين اجتماع عظيم که پرشکوهتر از اربعين امام خميني برگزار شد، امام را مهمترين شاخص انقلاب خواندند و افزودند: «نميتوانيم و نبايد بهخاطر خوشآمد برخي افراد يا جريانها، مواضع امام را پنهان و يا کمرنگ کنيم. امام منهاي خط امام، امام بيهويت است و سلب هويت از امام، خدمت به امام خميني(ره) نيست.»
رهبر انقلاب گستره جاذبه و دافعه امام را بسيار وسيع خواندند و گريزي نمادين نيز به مدعيان خط امام زدند که اينکه امام را تجليل و احترام کنند و او ادعا کند که من در خط امام هستم، اين ادعا پذيرفتني نيست و نمي تواند واقعيت داشته باشد چرا که امام بهصراحت تاکيد مي کرد که اگر دشمنان اسلام از ما تعريف کنند، بدانيم که خيانتکاريم.
فراز بعدي سخنان رهبري صريح تر بود، ايشان با اشاره به کساني که در روز جهاني قدس بهصراحت در مقابل آرمانهاي امام موضع گيري کردند و در روز عاشوراي سال گذشته آن فضاحت را بار آوردند، گفتند: «اگر شخصي در قبال اين تحرکاتي که از اساس با مباني امام مخالف است، اظهار همراهي يا حتي سکوت کند، ملت با درک حقايق، ادعاي اين فرد را در دنباله روي از امام نمي پذيرد.»
"ميزان حال افراد است" نيز از محورهاي سخنان رهبر انقلاب بود: «امام بارها مي گفت قضاوت در مورد اشخاص بايد با محوريت حال فعلي آنها صورت گيرد و اين مسئله، شاخص مهمي در درک و پيروي از خط امام است. تمسک به گذشته افراد، هنگامي قابل قبول است که حال فعلي آنان در مقابل گذشته ايشان قرار نداشته باشد اما اگر چنين شد، طبعا گذشته افراد ديگر نمي تواند معيار و ملاک باشد.»