به گزارش مشرق به نقل از تسنیم، جان بولتون نماینده پیشین آمریکا در سازمان ملل، در یادداشتی برای این اندیشکده خاطر نشان ساخت که تعطیلی اخیر سفارتخانهها و هشدار در مورد سفر شهروندان به نقاط مختلف دنیا، با رویکرد اوباما نسبت به القاعده و تروریسم در تباین است؛ وی از اوباما خواست تا جنگ علیه تروریسم را تجدید کند.
در سایه تأکیدات مکرر باراک اوباما که «القاعده مسیر شکست و اضمحلال را در پیش گرفته است»، بدون شک بسیاری از آمریکاییها بسیار شگفت زده شدهاند که وزارت امور خارجه، در مورد سفر به نقاط مختلف دنیا هشدار داده، شماری از سفارتخانهها و کنسولگریهای خود را تعطیل کرده و پرسنل غیر ضروری خود را از یمن خارج کرده است. نه خاموش کردن فعالیت تقریباً بیست و چهار سمت دیپلماتیک در سراسر خاورمیانه مسئله کوچکی است و نه هشدار به شهروندان عادی آمریکا برای سفر به مناطق مختلف دنیا مسئلهای است که بتوان به راحتی از کنار آن گذشت.
بنابراین آیا این تهدید «جدید» باید ما را غافلگیر کند؟ خیر؛ در صورتی که به دنیای واقعی که در آن هستیم و نه آن چیزی که اوباما ترسیم کرده است، توجه کنیم، خیر لازم نیست غافلگیر شویم. دو موضوع اساسی در اینجا وجود دارد: اول اینکه اکنون چگونه به این خطر خاص واکنش نشان دهیم؛ دوم اینکه چگونه از بروز چنین تهدیداتی در آینده جلوگیری کنیم؟
ما نباید این مسائل را با هم خلط کنیم، چنانچه که برخی هنگام مطالبه تعطیل شدن سفارتخانهها مرتکب آن شدند. بدون هیچ تردیدی، هشدار دادنها و تعطیلی سفارتها قابل توجیه است و با توجه به شرایطی که با آن مواجه هستیم، به منزله اقداماتی احتیاطی هستند. مهمتر آنکه، نباید مسائل سیاست گذاری عمدهتری را که بحران کنونی به وجود میآورد، فراموش کنیم، اشتباهی که اوباما در کل دوران ریاست جمهوری خود مرتکب شده است. در ادامه، هدف ما باید این باشد که در همان وهله اول مانع بروز چنین تهدیداتی باشیم.
ما باید به سرعت و بدون هیچ تردیدی تفکر خطرناکه اوباما را مبنی بر اینکه جنگ جهانی علیه تروریسم پایان یافته، رها کنیم و فراموش کنیم که القاعده چیزی جز یک گروه کوچک تروریستی مستقر در افغانستان نبود که پس از سرنگونی طالبان به دست آمریکا به تلافی حملات 11 سپتامبر به پاکستان گریخته است. در کلام اوباما فعالیتهای این گروه به یک منطقه مرزی کوچک محدود شده است، حملات پهبادها رهبران ارشد القاعده را از میان برده، همچنین بنلادن نیز کشته شده است و ضرورتاً این حملات توانمندی انجام حملات تروریستی در نقاط مختلف دنیا را از این گروه گرفته است.
بر این اساس به زعم اوباما «جنگ علیه تروریسم»، حتی اگر زمانی هم وجود داشته، اکنون به پایان رسیده و آمریکا میـواند به رویکرد دهه 1990 خود بازگردد ـ برخورد با تروریسم از طریق اجرای قانون و نه با استفاده از جنگ. جای تعجب بسیار دارد که دستیاران اوباما تهدید کنونی را به عنوان تهدیدی کاملاً جدید و متفاوت توصیف میکنند. این روایت بسیار غیرمنطقی، کاملاً نادرست است. نشت اخبار از دولت اوباما عکس این ادعا را نشان میدهد که اطلاعاتی که باعث سختگیریهای امنیتی اخیر شده است، ناشی از دستور العملی است که ایمان الضواهری، رهبر القاعده به فرمانده القاعده در یمن داده است.
شاید در نظر بتوان گفت که هیچ ارتباط محوری میان القاعده و وابستگان آن نیست! القاعده از زمان آغاز کار خود هرگز تابع یک سلسله مراتب یکپارچه یا نظامیگونه نبوده است، بلکه پیروان ایدئولوژیک خود را بر اساس شرایط محلی به عمل کردن واداشته است. کنترل مرکزی توسط اسامه بن لادن و دیگران فراز و فرود داشت و برای مثال پس از آنکه القاعده از افغانستان خارج شد، کاهش یافته، اما باز هم در حال افزایش و تجدید سازمان است.
در حالی که مرگ بنلادن، که تقریباً ده سال برای آن وقت صرف شد، برابر با از میان رفتن مؤثرترین رهبر القاعده بوده است، پیروان این گروه همچنان قادر بودند برای مثال شمار بسیاری را در الجزیه بربایند، تقریباً حکومت مالی را ساقط کنند و چهار آمریکایی را در 11 سپتامبر سال گذشته در بنغازی به قتل برسانند. این تهدید اخیر نشان داد که برداشت اوباما از تهدیداتی که متوجه ما هستند بسیار خطرناک، سیاستهای او ناکارامد و پیامدهایی که متوجه آمریکا میباشند بسیار کلان و هنگفت هستند.
چشم فرو بستن اوباما در برابر واقعیت و عدم تمایل او برای تلافی کردن و مقابله به مثل، به القاعده و دیگر گروههای رادیکال اسلامی، اعتماد به نفس بخشیده است. آنها رئیس جمهور ضعیفی را در برابر خود میبینند که توجه چندانی به خطرات جدی و واقعی ندارد و کاهش بسیار جدی در توانمندیهای دفاعی آمریکا را پیشبینی میکند.
بدون هیچ شکی ناآرامی و شورش در منطقه در حال گسترش است؛ جنگ داخلی سوریه منجر به کشته شده بیش از 100 هزار نفر شده و سیلی از مهاجران و آوارگان را به وجود آورده است؛ مصر بر لبه تیغ قدم بر میدارد؛ یمن و لیبی در حال فروپاشی هستند؛ و توهینهای ملایم رئیس جمهور جدید ایران تأثیر قابل پیشیبینی خود را بر رهبران فریب خورده غربی گذاشته است. موضع اسرائیل بیش از پیش مخاطرهآمیز شده است، قانون اساسی سکولار ترکیه به طور فزایندهای در معرض خطر قرار دارد و پادشاهیهای غنی از نفت عربی نگران آن هستند که به زودی قربانی بیتوجهی اوباما نسبت به مسائل امنیت ملی شوند.
حتی برشمردن خطرات آن هم به صورت کشور به کشور، خطری را که کل خاورمیانه را به طور کامل خارج از کنترل میکند، اندک نشان میدهد. آمریکا قادر نیست مانع همه این مشکلات شود و نباید هم برای چنین کاری اقدام کند، اما بدون شک شاهد سرباز کردن این مشکلات خواهیم بود مگر آنکه این رویکرد اوباما را مبنی بر این که توان آمریکا در پیشبرد منافع خود یکی از دلایل اصلی ناآرامی است، کنار گذاشته و رد کنیم. از نگاه اوباما توان آمریکا تحریک کننده است و رو به زوال میرود لذا عقب نشینی آمریکا به احتمال کمتری دشمنان ما را تحریک میکند.
در واقع، دقیقاً عکس این رویکرد صحیح است: این ضعف آمریکا است که تحریک کننده است. در حالی که تنها موضع فعلی نسبت به ناآرامیها در خاورمیانه منجر به کاهش قدرت نظامی و حضور سیاسی آمریکا نشده است، ناکامی آشکار ما در دفاع از کارمندان و منافع خودمان نیز مشکلاتی را برای دوستان و متحدانمان ایجاد کرده است.
ما به طور جدی در خاورمیانه وارد نشدهایم تا ژاندارم منطقه باشیم بلکه میکوشیم از خودمان و جهانبینی منافعمان صیانت کنیم. هشدارهای ماه آگوست در باب تروریسم نشان میدهد که دولت اوباما در انجام این کارکرد اساسی حکومت ناکام بوده است.
نماینده پیشین آمریکا در سازمان ملل در یادداشتی برای اندیشکده شورای امنیت آمریکا، ضمن انتقاد از سیاستهای کنونی اوباما، از او خواست تا جنگ علیه تروریسم را تجدید کند.