آنچه در ادامه میخوانید گپ و گفت فارس با این مجری موفق است:
**«ماه عسل» سال 92 چندمین برنامه از این سری است که شما اجرای آن را بر عهده داشتید؟
-من تا به حال 6 اجرای ماه عسل را بر عهده داشته ام و 2 سال هم برنامه ماه رمضانی جذر و مد را اجرا کرده ام، می توان گفت که تجربه اجرای 8 سال برنامه ویژه ماه رمضان را بر عهده دارم.
* احسان در این سالها چند پیراهن بیشتر پاره کرده است
**از اولین برنامه ای که احسان علیخانی اجرای آن را بر عهده داشته، تا امروز چقدر فرق کرده است؟
-بزرگ شده است. احسان در این سالها بیشتر راه رفته، بیشتر پیراهن پاره کرده، سنش بالا تر رفته، تجربه اش بیشتر شده، آزمون و خطا کرده حتی اشتباه هم کرده است.
* سنت که بالا میرود میتوانی غلطهایت را هم بگیری
**بیشترین اشتباهات را در کدام بخشها میبینید؟
-در آزمون و خطاهایی که داشتم بیشتر دچار آزمون و خطا شده ام. در حوزه اجرا هم که اتفاقاتی بوده که افتاده است. وقتی عادلانه و منصفانه از چشم سوم و مخاطب که نگاه می کنی، سنت هم که بالاتر می رود میتوانی غلط هایت را هم بگیری.
**برنامه امسال ماه عسل چه تفاوتی با برنامه های قبلی از حیث محتوا دارد؟
-قطعا تغییرات بسیاری داشته است.
* در ماه رمضان بهتر است به گمنامها بپردازیم
**تلویزیون معمولا برای پر کردن برنامههای گفتوگو محور خود از ستارهها استفاده میکند، شما چرا این کار را نمیکنید؟
-ما الان هم از ستارهها استفاده میکنیم منتها ستارههای ما مردم هستند. ستاره های ورزشی و هنری دیگر نیستند. این افراد که خیلی هایشان از دوستان و رفقای خودم هستند، در ایام دیگر سال نیز هستند و در برنامههای مختلف حضور پیدا میکنند. حالا یک ماه رمضان است، بپردازیم به ستارههایی که گمنام هستند. بپردازیم به خود مردم. من سالهاست که میگویم صندلی ماه عسل کاملا متعلق به مردم است.
* تا بحال 200 قسمت از ماه عسل را اجرا کردهام
**ستارههای مردمی را چطور از بین مردم انتخاب میکنید؟
-دقت و تجربه خانم نوابی نژاد , پیگیری م حمد پیوندی ، تماس های خود مردم و حتی پیشنهاد های عوامل ماه عسل حتی آرشیو اخبار مستندهای ساخته شده همه این ها ما را به ستاره های مردمی می رساند وقتی هم جلوتر می رویم کارمان سخت تر می شود. تا به حال من نزدیک به 200 قسمت برنامه ماه عسل را اجرا کرده ام و مردم یکسری سوژه ها و موارد را با من دیده اند. همین موضوع کار من را خیلی سخت تر می کند شاید همین سوژه ها اگر در برنامه های دیگر تکرار شوند، خیلی به چشم نیاید ولی اگر در برنامه من باشد مردم به سرعت مچم را می گیرند و خیلی کار سختی است.
* ما هم فکر رمضان را داریم و هم آینه خودشناسی را
**شما در کنار اجرای برنامه «ماه عسل» در سال گذشته اجرای برنامه پشت صحنه را هم بر عهده داشتید و یا ویژه برنامه های شب تحویل سال را هم اجرا می کنید، اما در ماه عسل هایی که تا به حال شما اجرا کرده اید، همان طور که اشاره کردید مردم و مسائل اجتماعی از جایگاه ویژه ای در ماه عسل برخوردار بوده اند، آیا میتوان گفت پرداختن به موضوعات اجتماعی از دغدغههای شما محسوب میشود؟
-ماه عسلی که از سال 86 شکل گرفت، بر پایه تفکری بود که ما پشت برنامه ما بود. ما فکر کردیم که چه کنیم تا این برنامه جذاب باشد و به این نتیجه رسیدیم که تفاوت در حضور خود مردم است. مردم کاملا ساده و برنامه ای که به عنوان واقعی کلمه تعریف و تفسیر و ترسیم مردم باشد. کسانی که تجربه برنامه های تلویزیونی نداشته باشند، کسانی که تا به حال جلوی دوربین ننشستهاند. ما مهمانانی به برنامه آورده ایم که حتی پیش از این به تهران نیامده بودند چه برسد به تلویزیون و برنامه های تلویزیونی. خود این یک تفاوت است. ما اگر بتوان اسم آن را آزمون و خطا گذاشت، تجربه کردیم و دیدیم که جواب داد.مردم هم اتفاقا دوست دارند که جاهایی خودشان را ببینند. جلوی آینه بایستد و خودشان را تماشا کنند. ماه رمضان با تمام قشنگی اش به همین آینه است. ما هم فکر و رمضان را داریم و هم آینه خودشناسی را. خدا را شکر... آینه در آینه عجب حسن ختامی...
**شما چقدر تلاش میکنید به عنوان یک مجری که ژانر برنامهاش برای مخاطب شناخته شده، در برنامه های فرعی دیگری که اجرا میکنید تفاوت ایجاد کنید؟
-قطعا خیلی متفاوت است. آن برنامه ها نظیر تحویل سال و نوروز کارکرد خودشان را دارند و کاملا متفاوت با برنامه های ماه رمضانی هستند.
* در برنامه سال تحویل هم ردپای «ماه عسل» را به دنبال داشتم
**شما هم به عنوان مجری این قابلیت را در خود می بینید که هم برنامه های گفت و گو محوری که بعضا هم خیلی درام می شوند را اداره کنید و هم ویژه برنامه نوروز را که قالب فانتزی دارد و کلا حال و هوایش متفاوت است؟
-من حتی در برنامه سال تحویلم نیز رد پای ماه عسل را با خود به همراه داشته ام. من فکر نمی کنم تا به حال نمونه های ماه عسلی را در برنامه های عید نداشته باشم. یعنی مردم نباشند. امسال که نقد با هم صحبت می کنیم، من در نوروز پیرزن و پیرمردی را آورده بودم که در 70 سالگی بچه دار شده بودند و یا فرد بی سوادی را آورده بودم که 10 کتاب تالیف کرده بود. چند تا نمونه این چنینی داشته ایم. می خواهم بگویم که من مسئولیتی روی دوشم احساس می کنم و آن این است که تا آن جایی که می توانم و به هر قیمتی که شده مردم عادی را جلوی دوربین تلویزیونم بیاورم. حتی کنار ستارگان سینما و ورزش و سیاست و ...
* بعضی موقع ها ما فرم را فدای سوژه جذاب میکنیم
**آنچه در ذهن شما از آوردن مردم عادی جلوی دوربین وجود دارد چیست؟
-صرفا روایت قصه مردم است. ماجرا و زندگی آنها... همین. مجالی باشد که مردم قصه زندگیشان را تعریف کنند. این قصه می تواند خوش باشد، می تواند تلخ باشد، می تواند هیجان انگیز باشد و خیلی اتفاقات دیگر. گاهی نیز قصه هایی که در یک شب می آوریم متفاوت با هم هستند و یا متناقض هم هستند یا جاهایی به هم وصل می شوند و یا نقاط عطف مشترک دارند. یک روز نیز فقط یک قصه را می گوییم. یک شب هم می بینی که چهار قصه و پارت متفاوت را در کنار هم داریم. یک ظرفی است که ما سوژه ها را در داخل آن قرار می دهیم. بعضی موقع ها ما فرم را فدای سوژه جذاب می کنیم. می بینیم که سوژه خیلی جذاب است و ظرف برنامه کاملا شکل سوژهمان می شود.
* ماه عسل تبدیل به یک ظرف شده است
**شما طراح، نویسنده و تهیه کننده برنامه هستید، چقدر زمان برای طراحی برنامه امسال در اختیار داشتید؟
-از پیش از عید و فروردین پیش تولید جدی ما شروع شد. اول ما به طرحمان فکر کردیم، فضایمان، دکورمان و فرم و شکل برنامه و آیتم ها و تیتراژ ها و در ادامه قالب حضور مهمانان. حرفم را تکرار می کنم که ماه عسل شبیه به یک ظرف شده است. شبیه یک ظرف گلی در حال ساخت است که ما می توانیم شکل آن را عوض کنیم. منتها نمی توانیم از اصل و مبنای آن خارج و منحرف شویم. گاهی فرم را فدای سوژه می کنیم و گاهی هم عکس عمل می کنیم. مثلا ما چند موضوع پیدا کردیم و برای آنها سوژه پیدا کردیم. این چند قسمت... در چند مورد هم سوژه خوب داشتیم و برنامه مان را با آن منطبق کرده ایم. این موضوع به این دلیل است که توقع از ماه عسل خیلی بالاست. جمع کردن پروژه پشت صحنه خیلی نفس گیر است ولی استرس و اضطراب برنامه ماه عسل چندین برابر است. یک بار کل اکیپ تمام ایران رفت. ماه عسل به ذات استرس زاست چون شما نیامده جلوی دوربین توقع مردم از شما خیلی بالاست. من که حداقل اگر قرار باشد برنامه های قبلی خودم را با هم مقایسه کنم، کارم به شدت سخت می شود.
**چرا این توقع تا این حد بالا رفته است؟
-برای اینکه اتفاقات خوبی در ماه عسل برای مخاطب افتاده است. این که خاطره خوبی دارد، کار ما را چندین برابر میکند.
* اگر کار تکراری انجام بدهیم، میگویند این کار را در سال 86 هم دیده بودیم
**البته پس از این سالها ماه عسل به یک برند تبدیل شده و مخاطبان پر و پاقرصی دارد.
-بله. به قول شما بعد از این سالها ماه عسل برند شده است. برنامه ای که به این حد برسد در تلویزیون، دیگر یک توقعی دیگری از آن دارند. توقع یک برنامه تازه را ندارند که حالا بیاید و خودش را پیدا کند. ماه عسل جای خود را باز کرده و ما حالا باید به اندازه این برند اثر تولید کنیم. البته یک نکته با نمک هم بگویم که حافظه تاریخی مردم بسیار قوی تر از ماست. مثلا اگر ما یک کار تکراری انجام بدهیم، سریع می گویند که این کار قبلا در سال 86 تکرار شده است. بعد متوجه می شوید که مردم چقدر دقیق رصد می کنند. زمان منتهی به افطار زمان عجیبی است و نمی دانم چرا. واقعا اعجازش را نمی دانم ولی من تجربه اش کردم.
*وقتی ماه رمضان وارد تابستان شد، کار برایم کاملا جدی شد
**شما تقریبا در چهار فصل سال اجرای ماه عسل را تجربه کرده اید، آیا بازخورد مخاطب در فصل های متفاوت، با هم فرق دارد؟ یا حتی برنامه سازی برای خود شما؟
-بله. دقیقا درست است. فرق می کند... وقتی ماه رمضان وارد تابستان شد، برای من کاملا جدی شد. الان احساس می کنم بیننده ما بیشتر است. چون روزها بلند شده است و فکر نمیکنم که روزه بگیرها از ساعت چهار و پنج به بعد دیگر خیلی توان داشته باشند و خودشان را زودتر به خانه می رسانند. اما در فصلهای سرد اینطور نیست. یک موضوعی را هم بگویم که بخشی از مخاطبان ما اصلا روزه نیستند. به هر دلیلی که به ما ربطی ندارد، روزه نمیگیرند ولی ماه عسل را با همین اتمسفر ما نگاه میکنند. این خیلی نکته جذابی است که هر دو گروه بیننده این برنامه هستند.
* مجری و گوینده میتوانند ساکت شوند و بگذارند مهمان حرف بزند
**یکی از مواردی که برنامه شما را جذاب کرده، استفاده و ایجاد فضای معنوی شدید است، قصد ندارید این رویه را در آینده تغییر دهید؟
-یک زمانی من در گذشته تلاش میکردم که بخشی از این بار را هم من به دوش بکشم در پلاتوهایم. اما بعد از گذشتن از مقطعی احساس کردم اگر من بگذارم مردم خودشان خوب روایت کنند، همه بار معنا در آنها هم هست. مثلا در همین برنامههایی که به روی آنتن میرود، شما فضای امید و ناامید را میبینید. تعاریفی که ارائه میدهند، من را به مرحلهای میرساند که مطمئن میشوم من دیگر نباید حرف بزنم. آن هم در لحظه افطار. من بر خود فرض میدانم که خوش و درایت به خرج بدهم و جاهایی به جای اینکه من حرفی بزنم که به گوش مخاطب هم آشناست، بگذارم مهمانم حرفش را بزند. همیشه مجری باید حرف معنوی یا مذهبی بزند و یا مردم را وادار به معنویت کند. به نظر من مجری و گوینده میتوانند ساکت شوند و بگذارند مهمان حرف بزند. در حقیقت مردم برای مردم حرف بزنند. اتفاقا این بار را به راحتی و بهتر به دوش میکشند. هر وقت ما برنامهسازان نشستهایم و قبلا فکر کردهایم که به مردم یاد بدهیم، همان لحظه باختهایم. شما اثری را تولید کنید تا مردم خودشان تشخصی بدهند و استفاده کنند نه اینکه من به زور حقنه کنم در صورت مخاطب.
* مادران ما ناظران پخش خوبی هستند
**برنامههای گفتوگو محوری در دنیا ساخته میشوند که طرفداران بسیاری دارند، شما از آنها در برنامهتان الگوبرداری میکنید؟
-اصلا و ابدا. این یک قیاس معالفارق است. تلویزیون رسانه دولتی با وظایف و وظیفه خطیری که دارد هرگز نمیتواند با تلویزیون خصوصی مقایسه شود. هرگز. اصلا حیطه، دایره، محدودیتها و وظایفشان خیلی با هم متفاوت است. من احساس میکنم ما در کشورمان گویندهها، مجریها و شومنهایی داریم که با همین سوژههایی که غربال میشود از سوی رسانه ملی، مخاطبان بسیاری را بدست میآورند. مجریها و شومنهای دنیا هرکاری که میخواهند میکنند. نه احتیاط میکنند، نه شرع را در نظر میگیرند، نه عرفرا و نه مادر من و شما را در نظر میگیرند. من همیشه میگویم که مادرهای ما ناظر پخشهای خوبی هستند. من نه میتوانم فیلمی بسازم که مادرم حاضر نباشد آن را ببیند و نه میتوانم برنامهای بسازم که مادرم نگاه نکند. این یعنی احترام به عرف و جامعه. شرعیات ما هم همینطور. بنا بر این دایره ما محدودتر است و ادب حکم میکند که مواردی را رعایت کنیم. ولی انها به هیچکدام از این موارد توجهی ندارند و فقط برایشان برنامه اهمیت دارد و میزان مخاطب. بنا بر این هر کاری که دلشان بخواهد میکنند. اگر در اندازه و ترازوی خودش به طور عادلانه بخواهید مقایسه کنید، این فضا، با آن فضای بسیط اصلا قابل مقایسه نیست و شک نکنید که بچههای ما خیلی تلاش کردند چون از قوه خلاقانهشان استفاده میکنند. قبول کنیم و انصاف داشتیم. ما اینجا موضوعاتی را انتخاب میکنیم و رویش کار میکنیم، اما در آن طرف دنیا طرف دست روی موضوعی میگذارد که به ذات یعنی مخاطب. اسمش را بیاوری یعنی مخاطب. اما ما نه دوست داریم که به سمت چنین سوژههایی برویم و نه شرایطش را داریم. بعضیوقتها بچههای تلویزیون ما کارهایی میسازند که اِنتا مخاطب پیدا میکند و این یعنی خلاقیت.
**شما چقدر برای جذب مخاطب تلاش میکنید؟
-بدون مخاطب که ما اصلا معنا پیدا نمیکنیم و اصلا یک شوخی رسانهای است که من کار کنم برای دل خودم. برای دل خودم بخواهم کار کنم باید بروم خانهمان کار کنم. در رسانه تو باید برای دل مردم کار کنی.
**هر دلی؟
-نه خوشایند هر دلی. چیزی که شأن مخاطب را در نظر بگیرد. تا مادران نسل ما هستند، نمیتوان هر چیزی ساخت. برای اینکه ما در دامان این مادران بزرگ شدهایم. آنها از روز اول به ما یاد دادهاند که حواست به شرع، عرف، دین، منافع ملی و ... باشد. همه اینها را که جمع کنی، بخواهی فرار هم کنی، نمیتوانی. انگار با آنها بزرگ شدهای.
* از بچه کوچک تا پیرمرد 90 ساله این برنامه را میبینند
**نکته جالب توجه هم این موضوع است که شما برای گروه سنی خاصی هم برنامهسازی نمیکنید.
-بله. درست است. از بچههای کوچک تا پیرمرد 90 ساله این برنامه را نگاه میکنند و تاثیرات این برنامه چیزی شبیه معجزه است. برای من خیلی ساده است که در یک زمان دیگری و یک برنامه دیگری را بسازم. مثلا سریال بسازم یا برنامهای شبیه به پشت صحنه بسازم که همیشه هم به من گفتهاند بساز. انواع و اقسام شبکهها. ولی این برنامه نفوذش عجیب و غریب است. برنامهای ساختهایم که زندگی آدمی را تغییر داده است. نه به خاطر من نه به خاطر تیتراژ یا دکور. به خاطر مهمانی که آمده، دیالوگی که شکل گرفته و صداقتی که لحظه افطار رقم خورده است. مثلا یک مورد طرف از خودکشی صرفنظر کرده است، یا خودش را جمع کرده است. چیزی را در زندگیاش کنار گذاشته است. وقتی اینها را میبینی میگویی خدایا مگر من برنامهساز چیز بیشتری از این میخواهم. آکادمیک برنامهساز یعنی جریانساز، کسی که بتواند در جامعه تاثیر بگذارد. یعنی آن داشته باشد. حال شما این را در جامعه ما به معنا اضافه کن ببین چه رنگی پیدا میکند. شما کاری بسازید که جریان داشته باشد، پویا باشد و بتواند در زندگی مردم تاثیر بگذارد... فوقالعاده است.
**به خاطر همین موضوع است که شما ترجیح میدهید کمتر روی آنتن باشید و بیشتر هم با ماه عسل میآیید؟
-من که سالهاست این برنامه را دارم و فکر میکنم اگر زیاد دیدهشوی تاریخ مصرفت تمام میشود. همه ما یک تاریخ مصرف داریم.
* آرزویم انجام کاری است شبیه محمد رسول الله (ص)
**اما شما در یکی از مصاحبههایتان گفته بودید که نمیخواهید حتی پس از مرگ هم تاریخ مصرفتان به پایان برسد؟
-اتفاقا یک سوالی از من کردند که آرزویت در عالم هنر چیست. من هم گفتم آرزویم این است که یک کاری کنم شبیه اذان مؤذنزاده... یک کاری کنم شبیه فیلم محمد رسولالله(ص) که ماندگار باشد... خیلی به این موضوع امیدوارم که اگر روزی مردیم و از این دنیا رفتیم، برایمان بیاید... آن زمانی که ایستاده منتظر صدقه و دعا هستیم برایمان برسد... نمیگویم برایم محقق شده... نه ...اصلا این ادعا را نمیکنم ولی آرزویم این است.
**تلویزیون هر سال تصمیم میگیرد که اجرای برنامه ماه عسل را به یک مجری بدهد، وقتی این اتفاق بیفتد دیگر آرزوی شما محقق نمیشود.
-من نگفتم در این برنامه... کلا در ماهیت و شکل زندگیام گفتم. در جواب سوال شما میتوانم بگویم که الان خدا را شکر میکنم. حالا قسمت من شده است که من بروم برای برنامه افطار.
**اگر روزی به شما بگویند که دیگر هیچ وقت نمیتوانید برنامه ماه عسل را اجرا کنید، عکسالعمل شما چه خواهد بود؟
-مطمئن باشید که آن وقت من خیلی زودتر میگویم که دیگر نمیآیم. سعی میکنم که اینجا سبقت بگیرم. مگر من در چند سالی اجرای برنامه را نداشتم، چه شد؟
* تا به حال پشت در اتاق هیچ مدیری برای برنامه ننشستهام
**آن موقع امید داشتید که در سالهای بعد اجرا با شماست.
-نه. چرا اینطور فکر میکنید؟ من در این مدت بیکار نبودهام. مستند ساختهام. ویژه برنامههای عید را داشتهام. برنامه پشت صحنه را ساختم. من تا به الان پشت در اتاق هیچ مدیری برای برنامه ننشستهام. از یک مقطعی به بعد در زندگیام مطمئن شدم که هر چیزی که قسمت من باشد، روزی من خواهد شد و برایش تلاش نمیکنم چون میترسم. یک بار هم در برنامه جذر و مد سال 85 تعریف کردم. من خیلی جوانتر و بچهتر بودم که رفتم خانه خدا... عمره دانشجویی. رفتم پرده خانه خدا در سمت حجرالاسود را گرفتم که کار خیلی سختی هم هست و جیغ و داد سر خدا که من همچین چیزی میخواهم و به من بده. آمدم تهران و بعد فهمیدم که چه فاجعهای بود. سال بعد هم خدا قسمت کرد و رفتم. رفتم همان پرده خانه خدا را دوباره گرفتم و گفتم غلط کردم... دمت گرم که ندادی... من در سفر اول خدا را تهدید میکردم و میگفتم باید چیزی که میخواهم بدهی وگرنه خدا نیستی... آمدم و تصویری برایم روشن کرد که فاجعه بود. از آن سال به بعد چیزی که فهمیدم مال من نیست و نشده، خواست خداست و نمیشود، نمیدوم برایش با اینکه اعتقاد به قسمت و همت و تلاش دارم. شما کارت را بلد باشی و نیت خوبی هم داشته باشی همه جا میتوانی کار کنی. چه با نوشتنت، چه با خواندنت، چه با برنامهساختن و یا اثر دیگری تولید کردن. من سهم خود را انجام دادهام. به اندازه کافی در این برنامه بودهام و سر مردم را هم درد آوردهام. کارهای درست و غلطی هم داشتهایم و هرگز امکان ندارد که به هر قیمتی برنامه را داشته باشم.
* من در ماه عسل بزرگ شدهام
**منظورم دغدغه شخصی شما بود. هرکسی در هر شغل دیگری هم که باشد، پس از چند سال کار کردن نسبت به شغلش عِرق دارد، با این توصیف شما چطور میتوانید به راحتی از رفتن از برنامهای حرف بزنید که چند سال در آن حضور داشتهاید و برایش زحمت کشیدهاید؟
-میدانم چه میگویید و درست است. حتما این علاقه ایجاد میشود. یک چیزی بگویم... اصلا من در ماه عسل بزرگ شدهام... ماه عسل یک قابی است که من در آن قد کشیدهام. من 12 سال است که در تلویزیون کار میکنم و برای اولین بار سیبیلهایم در تلویزیون دیده شد... تا این حد بچه بودم... اما از بزرگترهایم یاد گرفتهام... من هم باید از این برنامه بروم. یکی از مسائلی که ماه عسل را جذاب کرده است، تنوع مجریهای آن بوده است.
* مجری الگوی جامعه است
**شما مجری شناخته شدهای هستید که برخی معتقدند الگوی جامعه محسوب میشوید، این موضوع چه بایدها و نبایدهایی در زندگی شخصی شما ایجاد کرده است؟
-من اصلا با این موضوع موافق نیستم و مجری را الگوی جامعه نمیدانم. این اصطلاح غلطی است که شما ژورنالیستها به جان ما انداختهاید. ما اصلا اندازهای نیستیم که الگوی جامعه باشیم. این حرف از اساس غلط است. کجا بازیگر و مجری الگوی جامعه است؟ ورزشکار کجا الگوی جامعه است؟ این افراد فقط در جامعه بیشتر دیده میشوند. والا الگوی جامعه ما یکسری از همین آدمهایی هستند که در جامعه ما وجود دارند.
* اوایل مثل یک موجود عجیب و غریب به من نگاه میکردند
**این شهرت چه تاثیری در زندگی شما دارد؟
-تاثیرش این است که چند وقت پیش با بچههای ماه عسل رفته بودیم مشهد زیارت بعد هم رفتیم شهر بازی... عین یک موجود عجیب و غریب به من نگاه میکردند. اول که 50 ، 50 میفهمیدند من هستم، وقتی هم میفهمیدند من هستم جوری نگاهم میکردند که مثلا پرفسور حسابی در خیابان بستنی یخی گاز میزده است. آقا شما مجری برنامه ماه عسلی آن وقت چرخ و فلک سوار میشوی؟ کلا مردم حواسشان هست اما من بچه پر رو هستم. اوایل توی خیابان داد میزدند احسان ! من هم با خودم میگفتم قطعا اگر برگردم قطعا پسر خالهام پشت سرم است.. اما یک آقایی بود که من نمیشناختم. اوایل کمی گارد میگرفتم ولی بعد با خودم گفتم مردم من را در خانهشان پذیرفتهاند. من او را نمیشناسم اما او من را میشناسد. الان کاملا اینطوری است.... (میخندد).
سالی بود که تلویزیون برنامه نداشتم، رفته بودم حرم امام رضا(ع) داشتم نماز میخواندم، بالا سر امام رضا(ع)... من نمازم را میخواندم بعضی میآمدند از پشت میزدند به شانهام و میگفتند: «هه... تلویزیون راهت نمیدهند اومدی به غلط کردن افتادی؟!» ببینید تا کجا مردم حواسشان به ما هست.
* شهرت شبیه باتلاقی است که گلهای نیلوفر خوشگلی روی آن است
**این شهرت برایتان دردسر ساز نیست؟
-بله... خیلی... خیلی جدی میگویم به کسانی که هنوز به شهرت نرسیدهاند، توصیه میکنم که هنوز تا به شهرت نرسیدهاند، خیلی راحتتر زندگی میکنند. شهرت خیلی جذاب است. شبیه باتلاقی است که گلهای نیلوفر خوشگلی روی آن هست و خیلی جذاب است... اما وقتی داخل آن میافتی زندگی تو را تغییر می دهد و تو زورت نمیرسد که با تغییرات زندگی خودت را سازگار کنی... بعد خستهات میکند... زدهات میکند...
**وقتی همراه با خانوادهتان هستید، این مشکلات برای آنها دردسر ساز نمیشود؟
-من گاهی با دوستان ورزشکارم یا هنرپیشهها بیرون میروم، مردم با آنها سلام و علیک میکنند اما با من حرف میزنند. مثلا یکهو سرت داد و بیداد میکنند یا از کرایه اتوبوس سر تو داد میزنند تا سریال شبکه فلان که نگرفته... جدی میگویم... مثلا تیم ملی از لبنان باخت سر تو داد میزنند... به خاطر گرانی سر تو داد میزنند... و احساس هم میکنند که تو یک نقشی جایی داری.
**این به خاطر رویکرد مردم محوری برنامه شماست.
-بله. دقیقا. مثلا من یک روز رفته بودم دنبال خلافی ماشین در شورای حل اختلاف. یک خانمی آنجا سر من داد میزد و ناسزا میگفت فقط به خاطر اینکه یک سریالی اعصابش را خیلی خورد کرده بود. هرچند به من ربطی ندارد ولی من دوست دارم.
**اگر یک روز این شهرت از شما گرفته شد، چه میکنید؟
-نمیدانم باید فکر کنم که آن روز چه حالی به من دست میدهد.
**یا اینکه این شهرت به ضد شهرت برایتان تبدیل شود؟
-خدا انشاءالله که آبروی آدم را حفظ کند. آبروی آدم را نبرد. آدم را جلوی مردم بی آبرو نکند. این خیلی بد است. به همین خاطر میگویم که شهرت خیلی خطرناک است. همان اندازه که آدمی که شهرت ندارد نوسانات زندگیاش کمتر است، کسی که شهرت دارد، ای نوسانات خیلی گستردهتر است.
**اما کنترل این نوسانات دست خود آدم است.
-بله... اما شهرت افیون تودههاست. بدتر از اعتیاد است.
**در مصاحبه قبلی که با شما داشتم روی این موضوع تاکید داشتید که سعی میکنید میانگینی از متوسط جامعه باشید، هنوز روی این موضوع تاکید دارید؟
-بله... قطعا... در ماه عسل که حتما باید این طور باشد.
* زندگی شخصی من متعلق به خود من است
**در زندگی شخصی خودتان چطور؟ از لحاظ سبک زندگی منظورم هست، اینجا هم سعی میکنید همچنان در حد متوسط باشید؟
-زندگی شخصی من، متعلق به من است خیلی هم نمیفهمم که بعضیها درباره زندگی خصوصیشان حرف میزنند. در شبهای اجرای ماه عسل امسال هم بارها در گفتوگوهایم به مرزی رسیدهام که گفتهام این زندگی خصوصی توست. اگر دوست داری و میخواهی بگو و اگر نه اصراری بر گفتنش نیست. اصلا یک کاری که من شما و رسانهها باید انجام بدهیم این است که باید به حریم خصوصی افراد احترام بگذاریم. هرکسی مختار است هر جور که دوست دارد زندگی کند، حداقل در خلوتش. اما یک جاهایی که زیر چتر قانون قرار میگیرد باید رعایت کند بلاشک. اما جایی که شما دیده میشوی باید رعایت کنی...
**اگر این صداقت نباشد، و این صداقت را مردم در شما نبینند، بعد از مدتی نسبت به شما دلزده میشوند.
-اتفاقا من همیشه جاهایی به قدری با صداقت رفتار کردهام که به ضررم تمام شده است. بارها به من گفتهاند چرا خودزنی کردهای روی آنتن برنامه زنده. چند شب پیش سوالی از یکی از مهمانان پرسیدم و بعد گفتم سوالم احمقانه بود معذرت میخواهم. حداقل من این را فهمیدهام که اگر صادق باشی مردم سوتی و گاف تو را هم دوست دارند. صادق باشی اشتباه تو را هم دوست دارند.
* مجری باید طوری جلوی بیننده بنشیند که مردم یاد بدهکاریشان نیفتند!
**بحث لباسهای مجری از جمله مباحث مهمی است که خیلی مورد توجه است، شما لباسهایتان را چطور انتخاب میکنید؟
-مجری باید آراسته باشد. او جلوی مردم مینشیند و نباید طوری لباس بپوشد که مردم یاد بدهکاریهایشان بیفتند. قطعا یکی از موارد این است که مجری باید آراسته و تمییز باشد، اصلا خوش تیپ باشد. چه اشکالی دارد؟ ترجیح من این است که کت و شلوار خوبم را برای مردم بپوشم. نه لباسهای بدم را جلوی آنها بپوشم.
* مجری نباید به مردم فخر بفروشد
**یکی از مجریان در مصاحبهای گفته بود که من افتخار میکنم که زمان اجرای برنامههایم کت و شلوار و کفش میلیونی به تن میکنم. آیا چنین فردی واقعا میتواند معدل و میانگین مردم باشد؟
-شما نباید کاری کنید که دل مردم بسوزد. یعنی وقتی من اجرا میکنم باید خودم و فضای من شکلی نباشم که حتی کسی که زیر خط فقر زندگی میکند، دلش بسوزد و ناراحتش کنم. هرگز... من به چنین چیزی اعتقاد ندارم... اما ما در مدیران و برخی افراد میبینیم که مثلا طرف را میخواهند دعوت کنند به تلویزیون بیاید، لباس پاره پورهاش را میپوشد و در خلوت خودش لباسهای خوبش را میپوشد. اما من برای مردم به قدری شأن و احترام قائلم که بهترین لباسم را برای مردم میپوشم و اگر شما من را بیرون از استودیو ببینید با لباسهایی که میپوشم، خندهتان میگیرد. به قدری درگیر هستم و کار دارم که بیرون از استودیو قطعا خیلی معمولی لباس میپوشم. مجری نباید به مردم فخر بفروشد.
**شما همیشه در گفتگوهایتان اعلام میکنید که مادرتان برایتان از جایگاه والایی برخوردار است، این رابطه خوب همچنان ادامه داد؟
-بله...حتما... مگر میتواند غیر از این باشد؟ من هرچه دارم از دعای خیر مادرم دارم.
**مادر شما هم برایتان ناظر پخش هستند؟
-بله. مهمترین گوشگیر در زندگیام مادرم است. البته بیرون از برنامه هم مادرها ارتباط خیلی خوبی با من دارند و خدا را شکر میکنم.