به گزارش مشرق به نقل از مهر، سونامي مخرب و زير و رو كننده كشتي فرنگي دقيقا بعد از بازيهاي المپيك 2012 لندن آغاز شد. المپيكي كه با درخشش مردان طلايي ايران يعني حميد سوريان، اميد نوروزي و قاسم رضايي، به يادماندني ترين دوران كشتي ايران را رقم زد و جاودانه شد.
به هر حال دليل اين اتفاقات مايوس كننده و مخرب در عرصه كشتي ايران هر چه كه بود، همچنان ادامه يافت و آتش آن همچنان در اطراف اين رشته زبانه مي كشد. از تغيير بنيادين در جمع كادر فني تيم ملي و در راس آن محمد بنا گرفته تا خداحافظي و كناره گيري حميد سوريان، اميد نوروزي، سعيد عبدولي، حبيب اله اخلاقي، قاسم رضايي و بشير باباجان زاده به عنوان فرنگي كاران المپيكي از اين عرصه باعث شد تا بزرگترين شوك به اين رشته وارد شود و به واقع دست سرمربي و كادر فني فعلي تيم ملي حسابي خالي بماند.
از نارضايتي و كناره گيري و غيبت بزرگان اين رشته در اردوهاي تيم ملي كه بگذريم، اردوهاي آماده سازي و اعزام فرنگي كاران به تورنمنت هاي بين المللي هم دستخوش اتفاقات نااميد كننده اي شد و ضربه ديگري را به كشتي فرنگي وارد كرد. تمامي اين جريانات در شرايطي كشتي فرنگي را زير تركش هاي متعدد خود از قبيل بي پولي فدراسيون و رفت و آمدهاي مديريتي قرار داده بود كه فرنگي كاران مي بايست تا اواخر شهريور ماه خود را مهياي حضور در رقابتهاي جهاني2013 مجارستان مي كردند تا از عنوان قهرماني خود در المپيك لندن دفاع كنند. اما براستي كشتي فرنگي ايران قرار است با چه بضاعتي به اين آوردگاه جهاني قدم بگذارد و در نهايت نتيجه كدام تداركات و حمايت و آماده سازي را به رخ حريفان نامدار و 100 درصد آماده خود بكشد.
به هيچ عنوان قصد تخريب و نااميد كردن اهالي كشتي را نداريم، اما بايد قبول كرد تيمي كه قرار است به جهاني مجارستان اعزام شود، نه آن حال و روز مطلوب روحي رواني را دارد و نه تداركات آنچناني را پشت سر گذاشته است. در عوض تا دلتان بخواهد با بي پولي و مشكلات مالي فدراسيون دست و پنجه نرم كرد و شاهد لغو پياپي تورنمنت هاي تداركاتي و بين المللي بود كه يك در ميان يا به دليل مخالفت شوراي برون مرزي وزارت ورزش لغو مي شد و يا با بي پولي و عدم برنامه ريزي فدراسيون كشتي به در بسته مي خورد!
به عنوان مثال مي توان به آخرين مورد اين اتفاقات يعني لغو تورنمنت بين المللي جام پيتلاسينسكي لهستان اشاره كرد كه به دليل بي پولي و عدم اقدام به موقع اهالي فدراسيون لغو شد و آخرين ميدان تداركاتي فرنگي كاران نيز بدين شكل از دست رفت.
باور كنيد حقيقت كشتي فرنگي ايران همینی نيست كه شاهدش هستيم و به واقع تيم اعزامي به جهاني مجارستان، هيچ شباهتي به يك مدعي ششدانگ و باانگيزه را ندارد. بايد قبول كرد آخرين ميراث محمد بنا و ديگر مربيان تيم ملي كه پيش از او در عرصه ملي براي كشتي ايران زحمت كشيدند رو به ويراني است و متاسفانه آخرين فرياد بازمانده هاي آن نيز تا به امروز شنيده نشده است.
هر چند بارها در كشتي ايران شاهد اتفاقات غير قابل باور و موفقيت آميزي بوديم و بعضا در برخي موارد در عين نااميدي و انزوا با درخشش فرنگي كاران غيرتمند ايران زمين روبرو شديم، اما بايد قبول كرد رقابتهاي جهاني مجارستان از آن دست مياديني نيست كه با شانس و اقبال بتوان در آن به صيد مدال و قهرماني پرداخت.
پس با توجه به اين حقايق تلخ، حداقل كاري كه از دست اهالي كشتي و كارشناسان اين رشته بر مي آيد، اظهار اميدواري براي موفقيت فرنگي كاران ايران است تا شايد مجارستان طلايي سال 2005 و ظهور نابغه اي همچون حميد سوريان در كشتي ايران و جهان به بوداپست جهنمي سال 2013 براي فرنگي كاران بدل نشود كه تا مدتها از آن به عنوان بزرگترين ناكامي ياد شود.
به هر حال دليل اين اتفاقات مايوس كننده و مخرب در عرصه كشتي ايران هر چه كه بود، همچنان ادامه يافت و آتش آن همچنان در اطراف اين رشته زبانه مي كشد. از تغيير بنيادين در جمع كادر فني تيم ملي و در راس آن محمد بنا گرفته تا خداحافظي و كناره گيري حميد سوريان، اميد نوروزي، سعيد عبدولي، حبيب اله اخلاقي، قاسم رضايي و بشير باباجان زاده به عنوان فرنگي كاران المپيكي از اين عرصه باعث شد تا بزرگترين شوك به اين رشته وارد شود و به واقع دست سرمربي و كادر فني فعلي تيم ملي حسابي خالي بماند.
از نارضايتي و كناره گيري و غيبت بزرگان اين رشته در اردوهاي تيم ملي كه بگذريم، اردوهاي آماده سازي و اعزام فرنگي كاران به تورنمنت هاي بين المللي هم دستخوش اتفاقات نااميد كننده اي شد و ضربه ديگري را به كشتي فرنگي وارد كرد. تمامي اين جريانات در شرايطي كشتي فرنگي را زير تركش هاي متعدد خود از قبيل بي پولي فدراسيون و رفت و آمدهاي مديريتي قرار داده بود كه فرنگي كاران مي بايست تا اواخر شهريور ماه خود را مهياي حضور در رقابتهاي جهاني2013 مجارستان مي كردند تا از عنوان قهرماني خود در المپيك لندن دفاع كنند. اما براستي كشتي فرنگي ايران قرار است با چه بضاعتي به اين آوردگاه جهاني قدم بگذارد و در نهايت نتيجه كدام تداركات و حمايت و آماده سازي را به رخ حريفان نامدار و 100 درصد آماده خود بكشد.
به هيچ عنوان قصد تخريب و نااميد كردن اهالي كشتي را نداريم، اما بايد قبول كرد تيمي كه قرار است به جهاني مجارستان اعزام شود، نه آن حال و روز مطلوب روحي رواني را دارد و نه تداركات آنچناني را پشت سر گذاشته است. در عوض تا دلتان بخواهد با بي پولي و مشكلات مالي فدراسيون دست و پنجه نرم كرد و شاهد لغو پياپي تورنمنت هاي تداركاتي و بين المللي بود كه يك در ميان يا به دليل مخالفت شوراي برون مرزي وزارت ورزش لغو مي شد و يا با بي پولي و عدم برنامه ريزي فدراسيون كشتي به در بسته مي خورد!
به عنوان مثال مي توان به آخرين مورد اين اتفاقات يعني لغو تورنمنت بين المللي جام پيتلاسينسكي لهستان اشاره كرد كه به دليل بي پولي و عدم اقدام به موقع اهالي فدراسيون لغو شد و آخرين ميدان تداركاتي فرنگي كاران نيز بدين شكل از دست رفت.
باور كنيد حقيقت كشتي فرنگي ايران همینی نيست كه شاهدش هستيم و به واقع تيم اعزامي به جهاني مجارستان، هيچ شباهتي به يك مدعي ششدانگ و باانگيزه را ندارد. بايد قبول كرد آخرين ميراث محمد بنا و ديگر مربيان تيم ملي كه پيش از او در عرصه ملي براي كشتي ايران زحمت كشيدند رو به ويراني است و متاسفانه آخرين فرياد بازمانده هاي آن نيز تا به امروز شنيده نشده است.
هر چند بارها در كشتي ايران شاهد اتفاقات غير قابل باور و موفقيت آميزي بوديم و بعضا در برخي موارد در عين نااميدي و انزوا با درخشش فرنگي كاران غيرتمند ايران زمين روبرو شديم، اما بايد قبول كرد رقابتهاي جهاني مجارستان از آن دست مياديني نيست كه با شانس و اقبال بتوان در آن به صيد مدال و قهرماني پرداخت.
پس با توجه به اين حقايق تلخ، حداقل كاري كه از دست اهالي كشتي و كارشناسان اين رشته بر مي آيد، اظهار اميدواري براي موفقيت فرنگي كاران ايران است تا شايد مجارستان طلايي سال 2005 و ظهور نابغه اي همچون حميد سوريان در كشتي ايران و جهان به بوداپست جهنمي سال 2013 براي فرنگي كاران بدل نشود كه تا مدتها از آن به عنوان بزرگترين ناكامي ياد شود.
