کد خبر 234807
تاریخ انتشار: ۱ مرداد ۱۳۹۲ - ۱۲:۱۷

راسل کرو هنوز هم به دنبال سوژه های متفاوت و غیرتکراری سینمایی است و در همان حال از دست خبرنگاران شایعه ساز فرار می کند تا زندگی آرامی داشته باشد.

سرویس فرهنگی مشرق - راسل کرو بازیگر استرالیایی تبار سینما متولد سال 1964 نیوزیلند است. وی کار بازیگری را مثل همکاران استرالیایی خود در سرزمین مادری‌اش آغاز کرد و در ابتدا به بازی در چند مجموعه تلویزیونی پرداخت. اولین حضور او در جلوی دوربین تلویزیون مربوط به سال 1972 است. وی در سال‌های 1977، 1987 و 1988 در سه مجموعه تلویزیونی دیگر بازی کرد و در سال 1990 در اولین فیلم سینمایی خود ظاهر شد.

محرمانه لس‌آنجلس
در سال 1997 اولین فیلم آمریکایی کرو است که توسط کریستن هانسن کارگردانی شد و نام وی را در سطح وسیعی مطرح کرد. پس از آن وی تبدیل به بازیگر فیلم‌های آمریکایی شد و به دنبال موفقیت درام افشاگرانه نفوذی در سال 1999 در گلادیاتور (2000) بازی کرد که اولین اسکار سینمایی را برایش به ارمغان آورد.

 مرد سیندرلایی، سال خوب، قطار سه و ده دقیقه به یوما، رابین هود، سه روز بعدی و مردی با مشت‌های آهنین فیلم‌های بعدی او هستند. کرو سال قبل در نسخه پرفروش بینوایان در نقش بازرس ژاور ایفای نقش کرد و مدتی قبل مرد پولادین وی به روی پرده سینماها رفت. او در این فیلم، در نقش جور ال پدر کاراکتر مرد پرنده‌ای بازی کرد. این نقش در نسخه اصلی سوپرمن در دهه هفتاد میلادی، توسط مارلون براندو بازی شد. کرو در گفت‌وگوی اینترنتی زیر درباره شیوه‌های کار بازیگری، اسکار، هالیوود و شهرت صحبت می‌کند.

 جایزه اسکار بهترین بازیگر مرد را برای «گلادیاتور» گرفتید، دریافت این جایزه چه حسی داشت؟

وقتی شما در یک منطقه معمولی و بسیار دور از لس‌آنجلس بزرگ شدید، رویایی مثل دریافت جایزه اسکار یک رویای دور و دست نیافتنی است. زمانی که این جایزه را دریافت کردم احساسم این بود که تمام آن تصورات خیالی، توانایی واقعیت پیدا کردن را داشته‌اند. این مسئله نشان داد که آدم‌ها می‌توانند به رویاها و تصورات دور خود رنگ واقعیت بزنند و امکان هر رخدادی هست و می‌توان گفت هیچ چیز غیرممکن نیست.

 به عنوان یک بازیگر استرالیایی تبار از قرار گرفتن در کنار بازیگران آمریکایی و هم‌بازی شدن با آنها خشنود هستید؟

زمانی که در فیلمی با کس یا کسانی هم بازی می‌شوید، مجبور نیستید آنها را دوست داشته باشید تا بتوانید در کنارشان بازی کنید. حتی لازم نیست کارگردان آن فیلم را دوست داشته باشید. تو بازیگر هستی و باید تلاش کنی تا نقش محوله را بهتر و بهتر بازی کنی. البته بهتر است که با آنها دوست باشی تا کارها راحت‌تر پیش برود. اما در هر صورت و شکلی یک نکته را باید به خاطر بسپاری و آن هم احترام گذاشتن به همکاران و اطرافیانت است.

به لقب‌هایی که رسانه‌‌های گروهی به بازیگران می‌دهند اعتقاد دارید؟

آنها کار خودشان را می‌کنند و ما بازیگران هم کار خودمان را. واقعاً نمی‌دانم این القاب رنگارنگی که به بازیگران داده می‌شود چقدر واقعیت دارد و چقدر می‌تواند به کمک بازیگران و فیلم‌های آنها بیاید. در کل، فکر نمی‌کنم چیز به درد بخوری باشد و فایده‌ای برای کسی داشته باشد. فکر نمی‌کنم چنین لقب‌هایی به فروش بیشتر فیلم‌هایم و با مطرح‌تر شدن بیشتر من کمک کند. این کیفیت کار من است که تماشاگران را وادار به دیدن فیلم‌هایم می‌کند و نه لقب‌های خوش آب و رنگ خبرنگاران و رسانه‌های گروهی.

 زمان حضور جلوی دوربین به چه چیزی فکر می‌کنید تا یک بازی بهتر ارائه دهید؟

برای خودم تعداد زیادی دستورالعمل دارم و هر بار برای بازی‌هایم یک نسخه می‌پیچم که احساس می‌کنم در آن لحظه کارساز است.تلاشم در این جهت است که آن را به بهترین شکل ممکن اجرا کنم. همیشه می‌توان راه‌هایی برای ارائه یک بازی بهتر پیدا کرد. خیلی وقت‌ها این راه‌ها خیلی ناگهانی و فی‌البداهه به ذهن آدم می‌آیند و از قبل، درباره‌شان فکری نکرده‌ای و تصمیمی نگرفته‌ای. در این جور وقت‌هاست که جنبه‌های تازه‌ای از خودت را کشف می‌کنی و در معرض دید و قضاوت دیگران قرار می‌دهید، ولی هیچ وقت احساس رضایت کامل نمی‌کنم و تصورم این نیست که امروز در این فیلم یا آن فیلم، بهترین و کامل‌ترین بازی سینمایی‌ام را ارائه داده‌ام. اگر این طور فکر کنم، آن روز آخرین روز حضورم در جلوی دوربین خواهد بود و دیگر در هیچ فیلم دیگر بازی نخواهم کرد.

بازی در کدام نقش‌ها را بیشتر دوست دارید؟

نقش‌هایی که خیلی از من دور هستند و در زندگی واقعی‌ام هیچ وقت نمی‌توانم مثل آن ها باشم. زندگی در چنین نقش‌هایی برایم خیلی جذاب است، زیرا مرا به دنیایی می‌برد که شاید در هیچ زمانی نتوانم آن ها را لمس و تجربه کنم. مثلاً بازی در نقش یک جنایت‌کار روانی یا یک زن از جمله چیزهایی است که خیلی برایم جالب است.اما هنوز کسی پیشنهاد بازی در چنین نقش‌هایی را به من نداده است.

 بازی در نقش آدم‌ها و کاراکترهای واقعی چگونه است؟

بسیار سخت و وقت‌گیر. اگر در زندگی این آدم‌ها چیزی هست که لازم است به صورت یک فیلم سینمایی بیان شود، پس حتماً آن چیز اهمیت خیلی زیادی دارد. من هم مجبورم نسبت به این مسئله احساس مسئولیت کنم و کاملاً مراقب باشم که این کاراکتر را چگونه به روی پرده سینما منتقل کنم. بازی در نقش‌های شرح حال گونه مسئولیت عظیمی را می‌طلبد.

مشهور بودن چه حال و هوایی دارد؟

در ابتدای کار خیلی خوب و لذت‌بخش است. از این که مورد توجه رسانه‌ها و مردم هستی، خیلی خوشحالی و دوست داری همه به تو توجه کنند. اما پس از مدتی این مسئله عادی می‌شود و ناگهان می‌بینی که این موضوع به ضد خودش تبدیل شده است. دیگر نمی‌خواهی مورد توجه باشی و آدم‌های دور و بر تو را با انگشت دست نشان دهند و برای عکس و امضا به طرفت بیایند. به دنبال آرامش و خلوت هستی. ولی متوجه می‌شوی نمی‌توانی آنها را به دست بیاوری. حالا همه نگاه‌ها به سمت توست و هر کاری که می‌کنی خبر آن در سطح وسیعی پخش می‌شود. تو از این وضعیت ناراحتی هستی ولی هیچ کاری نمی‌توانی بکنی. نکته بد قضیه این است که خودت یکی از عوامل اصلی پدید آورنده این وضعیتی هستی که حالا داری از آن فرار می‌کنی!

 آیا هنوز هم حضور در جلوی دوربین هیجان زده‌تان می‌کند؟

بله، هنوز هم هیجان این کار را دارم و سعی می‌کنم با بازی در نقش‌های متفاوت و تازه، این هیجان را زنده نگه دارم. هنوز پس از این همه سال عاشق روند کار فیلم‌سازی و مراحل مختلف آن هستم. دوست دارم فیلم‌هایی بازی کنم که بر قلب و روح تماشاگران تأثیر بگذارد و یک جوری آنها را جذب خود کند. حتی اگر این تأثیرگذاری برای یک روز هم باشد، برایم کافی است. می‌خواهم در همان زمان کوتاه آنها را تحت تأثیر قرار داده و چند قطره اشک روی چشمانشان بیاورم یا باعث شدم از ته دل بخندند. همین مسئله است که به من انگیزه کار می‌دهد و مرا به جلو می‌برد. همیشه از خودم می‌پرسم اگر بر روی تماشاگران فیلم‌هایم تمرکز نکنم و به فکر آنها نباشم، پس چرا به کار بازیگری می‌پردازم؟

دوران جوانی راحت و بی‌دردسری داشتید؟

نه چندان راحت و بی‌دردسر. وقتی از خانواده جدا شدم تا به عنوان یک جوان مستقل روی پای خودم بایستم بیست و یک سال داشتم. از منزل پدری راهی سیدنی شدم تا کاری برای خودم پیدا کنم. شغلی با حقوق هفتگی 50 دلار پیدا کردم .جای خواب هم به من دادند، بد نبود، ولی یاد گرفتم برای ادامه زندگی و رسیدن به موفقیت‌های بهتر،بجنگم و مبارزه کنم.

 از جمله بازیگرانی هستید که در آگهی‌های تبلیغاتی بازی نکرده‌اید. دلیل خاصی دارد؟

خب، دوست ندارم مثل جرج کلونی در اسپانیا به تبلیغ لباس بپردازم و یا مثل هرسیون فورد به ژاپن بروم و کالاهای مختلف را تبلیغ کنم. بعضی‌ها به من می‌گویند اشتباه کرده و خودم را از یک پول مفت و مجانی محروم می‌کنم. اما انجام چنین کارهایی برای من چندان جالب و راحت نیست.این جور کارها در تضاد کامل با آن قرارداد اجتماعی و هنری است که با تماشاگران فیلم‌هایم امضا کرده‌ام. به نظر من بازیگر یک وظیفه خاص دارد و نباید با حضور در آگهی‌های تبلیغاتی، وجهه خودش را پائین بیاورد.

قصد اقامت دائمی در لس آنجلس را ندارید؟

خیر. تا وقتی استرالیا و نیوزیلند و امواج خروشان آن جا هست، به زندگی در شهر شلوغی مثل لس آنجلس فکر نمی‌کنم.اگر قرار به انتخاب باشد، حتی اروپا را به لس آنجلس ترجیح می دهم.

از کار در هالیوود راضی هستید؟

هالیوود جایی است که تمام امکانات را در خودش جمع کرده است. شما در استرالیا و یا اروپا نمی‌توانید این همه امکانات را یک جا به دست بیاورید. طبیعی است که کار کردن در چنین جایی راحت‌تر است. اما فراموش نکنید هالیوود را هنرمندان خارجی و غیرآمریکایی تبدیل به هالیوود کردند. هالیوود بدون این هنرمندان بین‌المللی هیچ چیزی ندارد و حتی برای یک روز هم نمی‌تواند به حیات خود ادامه دهد.بزرگترین و بهترین تکنسین‌ها و هنرمندان خارجی هستند که بار فعالیت‌های این محل را به دوش می‌کشند.

 

حاضرید بدون دریافت دستمزد در فیلمی بازی کنید؟

بستگی دارد. اگر فیلم‌نامه و کارگردان خیلی خوب باشند و خود فیلم، حرف بسیار مهمی را مطرح کند حاضرم این کار را انجام دهم. خیلی به دستمزد و پول فکر نمی‌کنم. ولی یک نکته را صریحاً بگویم برای کمپانی‌های بزرگ فیلم‌سازی مفت و مجانی فیلم بازی نمی‌کنم!

رد بازی در یکی از نقش‌های اصلی سه‌گانه علمی تخیلی «ماتریکس» از سوی شما، تعجب‌ بسیاری را برانگیخت.

خب، نتوانستم با قصه و حال و هوای آن ارتباط برقرار کنم .چرا دروغ بگویم؟ فیلم‌نامه فیلم و کاراکتر پیشنهاد شده، هیچ جذابیتی برایم نداشت و مرا به خودش علاقمند نکرد. وقتی چیزی مورد علاقه‌ام قرار نگیرد، نمی‌توانم با آن ارتباط برقرار کرده و در قالب آن ظاهر شوم. اما وقتی نتوانستم با پروژه«ارباب حلقه‌ها» همکاری کنم، ناراحت شدم. دوست داشتم در این فیلم بازی کنم. ولی قرارداد «یک ذهن زیبا» را داشتم و نمی‌خواستم فرصت بازی در این درام شرح‌حال گونه را هم از دست بدهم. تلاش زیادی کردم تا زمان فیلم‌برداری این دو فیلم با یکدیگر تداخل پیدا نکند تا بتوانم در هر دوی آنها بازی کنم. ولی این اتفاق نیفتاد .می‌دانید، شما نمی‌توانید در آن واحد همه چیز را با هم در اختیار داشته باشید. همیشه مجبور به انتخاب هستید و هر بار باید چیزی را فدای یک چیز دیگر کنید.

درباره حضور بازیگران روی صحنه تئاتر چه نظری دارید؟ خودتان هم دوست دارید کار تئاتری بکنید؟

دیدگاه رومانتیکی نسبت به این مسئله دارم. تئاتر تمام بازیگران را وسوسه خود می‌کند و من هم خیلی دوست دارم که کارهای تئاتری داشته باشم. همه می‌گویند حضور روی صحنه تئاتر، بازگشت به ریشه‌های اصیل خود است.

کار تازه چه دارید؟

بازی در «افسانه زمستانی» را در کنار ویل اسمیت تمام کرده‌ام. درام تاریخی« نوح» را هم آماده نمایش دارم.از موفقیت مالی «مرد پولادین» خوشحالم و امیدوارم در قسمت بعدی آن که گفته شده پیش درآمدی به قصه این فیلم است، نقشی داشته باشم.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • انتشار یافته: 1
  • در انتظار بررسی: 0
  • غیر قابل انتشار: 0
  • ۱۲:۲۴ - ۱۳۹۲/۰۵/۰۱
    0 0
    فعلا که فقط یه فیلم نامه هالیود کل سینمای آسیا و اروپا رو به باد می ده..... بخش تکنیکی که کلا به کنار......

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس