* در انتخابات یازدهم ریاستجمهوری، اتفاقی که افتاد این بود؛ 4 نفر خارج از دو طیف اصولگرا و اصلاحطلب خودشان را معرفی کردند که یکی آقای روحانی، دیگران هم شامل آقایان قالیباف، محسن رضایی و محمد غرضی میشدند. این 4 نفر در اظهاراتشان از دو جریان سیاسی که در کشور ما از ابتدای انقلاب در عرصه سیاسی حضور داشتند، تبری جستند. تصور میکنم اولین مساله انتخابات یازدهم اینگونه بود که جریان خاموش کشور که در همه جوامع وجود دارد به همراه 70 تا 85 درصد از گروه میانهرو به صحنه آمدند و به آقای روحانی رای دادند که شامل قشرهای مختلفی هم بودند یعنی از روستاییان تا اساتید دانشگاهها و شخصیتهای سیاسی به آقای روحانی رای دادند. تصور میکنم جامعه ما بعد از انقلاب نیازمند آرامش و اعتدال و استقرار و... بیشتر است و به همین سو حرکت کرد.
*{در پاسخ به این سوال که اصولگرابودن آقای احمدینژاد را قبول ندارید؟}: خودم از سال 77 و 78 یکسری مقاله در روزنامه جمهوری اسلامی درباره چپ و راست و اصلاحطلب و اصولگرا داشتم که در آنها اشاره کردم تصور میکنم جامعه دیگر ظرفیتش بیش از این است که جریانی ادعا کند که میخواهد جامعه را هدایت کند. جامعه نیازمند جریان آرمانگرایی است که واقعیتنگر باشد. تصور میکنم ظهور عینی این جریان در انتخابات سال 92 بود.
* الان رای آقای ولایتی و جلیلی را جمع بزنید، رای اصولگرایان است و من مشاهدات میدانی را میگویم. یکسری از اصلاحطلبان که رای دادند و (میدانم یکسری از این طیف رای ندادند چون در سال 88 بیش از 40 میلیون رای به صندوق ریخته شد اما در سال 92 حدود 36 میلیون رای اخذ شد که 4 میلیون اختلاف است) این 70 و خوردهای درصدی که رای دادند از آن میان برخی اصلاحطلبان به آقای قالیباف رای دادند که آرای قابلتوجهی است، بخشی از آنها را هم من اطلاع دارم که بهصورت شخصی و بدون جریانی به آقای رضایی رای دادند و شاید بخش کمی هم که از نزدیک با آقای غرضی آشنا بودند، به وی رای دادند و بخشی هم به آقای روحانی رای دادند. در اصلاحطلبان افرادی بودند که به آقای روحانی رای دادند ولی اینها خودشان از این محدودههای کلاسیک اصلاحطلبی و اصولگرایی خروج کرده بودند. تصور میکنم که رایی که امسال داده شد، آشکارا نشان داد بیش از 70 درصدی که کشور و نظام را میخواهند و درصدد هستند آینده را خودشان رقم بزنند، وارد صحنه شدند. من به اینها میگویم مردم و این مردم امسال حضور جدی داشتند و بیشترین رای را به آقای روحانی دادند.
*معتقدم رای اصولگرایان و اصلاحطلبان به آقای روحانی موثر نبود، روحانی در بین کاندیداها از ابتدا مواضعش را درمورد اصلاحطلبی و اصولگرایی شفاف کرد و شاید شفافترین مواضع مربوط به وی بود. شخصیتش اینگونه است که یا راجع به مسائل صحبت نمیکند و یا اگر صحبت کند، خیلی شفاف توضیح میدهد. در بین کاندیداها در زمان مناظرهها گفتم که مواضعش را شفاف میگوید البته جدا از اینکه ما مواضعش را میپسندیم یا نمیپسندیم. مردم پیام آقای روحانی را گرفتند. مردم خواستند به یک فرد مستقل رای دهند. در نشستی که چندی قبل در صداوسیما بود هم تقریبا همین موضوعات را مفصل اشاره کرد.
*دوران 8 سال آقای احمدینژاد همانطور که آقای روحانی گفتند دوران موفقی بود. آقای روحانی گفت که من به این زحمات در دو دولت تعظیم میکنم که تعبیر متواضعانهای بود. خیلی کارها برای کشور صورت گرفته و امروز زیرساختهایی مهمی در کشور آماده است که در سال 84 نبود که یکی از آنها سیمان، یکی از آنها آهن، یکی از آنها نانوتکنولوژی و... است. خیلی از چیزهایی که اکنون شما میبینید در سال 84 نبود و خیلی با الان فاصله داشتیم مثلا در هوا و فضا با الان خیلی فاصله داشتیم. دوران احمدینژاد یک دوره طلایی است که در تاریخ ثبت خواهد شد البته اشکالاتی هم داشت.
*{در پاسخ به این سوال که چه اشکالاتی درمورد دولت آقای احمدینژاد میتوانید بگویید؟}: یکی از اشکالات آن، برخی تصمیمات شتابزده است. عینک دوربین آقای احمدینژاد خوب کار میکرد اما عینک نزدیکبینش بهدلیل مشغلههایی که داشت برخی اوقات اصلا نمیدید. تیمی که سال 84 با آنها شروع کرد، تیم خوبی بود و حداقلش این بود که تیمی که شروع کرد و تعدادشان هم زیاد نبودند، تیم صادقی بودند که کارنامه خوبی از نظر تجربی و مدیریتی داشتند اما در دولت دهم، آرامآرام تیم جدیدی وارد شد که به تعبیر شما شاید کمتجربه بودند و آن کمتجربگی تاثیر گذاشت و تصمیماتی گرفته شد که قابل دفاع نبود. مثل خروج 40 درصد کارمندان دولت از تهران در یکماه؛ تصمیمات اینچنینی مشخص بود که پختگی لازم را نداشت و طبیعی بود که نتیجه مطلوبی ندارد.