در مصر، با توجه به مدیریت ناکارآمد مرسی و همچنین اشتباهات پی در پی در عرصه سیاست خارجی همچون اغماض درباره اسرائیل، حفظ رابطه با آمریکا و ارتباط با مسئولان و نزدیکان دیکتاتور سابق مصر، جمعی از مردم این کشور را ناراضی کرده و این کشور را بیش از پیش بحرانی ساخته است و وي را تا آستانه سقوط پيش برده است.
در سوریه بیش از دو سال است که با حمایت تسلیحاتی و مالی دولتهایی غربی و آمریکایی و همچنین شیوخ حاشیه خلیج فارس جنگ داخلی شکل گرفته و هر روز بر دامنه فتنهها در این کشور افزوده میشود.
در لبنان، پس از پیروزیهای حزب الله در برابر اسرائیل، می شود گفت هیچ گاه این کشور روی آرامش به خود ندیده و هر روز بحران هاي امنيتي تازه در این کشور رخ داده و احمد الاسیر، شیخ فتنه گر لبنانی و مزدور رژيم اسرائيل، آشوب جدید در این کشور رقم زده است تا با توهین به سید حسن نصرالله بتواند از قداست حزب الله و شخص نصرالله بکاهد.
در ترکیه مدتی است که به هر بهانهای که شده اغتشاش و ناآرامی شدت میگیرد و مقامات این کشور را که خود به عنوان عوامل مستقيم و غيرمستقيم تل آويو، نقش اصلي را در خشم مردم اين کشور داشته اند بر آن داشته تمام توان خود را برای حل این موضوع به کار گیرند.
رابطه حوادث اخیر با رژیم صهیونیستی چیست؟
برای پاسخ به این سوال باید به پیشنه رابطه این کشورها با اسرائیل بنگريم؛ چهار کشوری که از آنان به عنوان کشورهای بحرانی منطقه نام برده شد دقیقا کشورهایی هستند که با ماهیت اسرائیل مشکل دارند.
مصر اسلامی به عنوان یک تهدید بزرگ برای اسرائیل محسوب شده؛ حکومت مرسی از وقتی بر سر کار آمده با وجود اغماضهایی که در برابر اسرائیل داشته است اما به قول سران رژیم صهیونیستی کاماکان به عنوان یک تهدید برای این رژیم محسوب میشود.
اگر به رابطه ترکیه و اسرائیل نگاه کنیم، به نقطهای برجسته برمیخورم آن هم سخنرانی اردوغان در اجلاس داووس است که به صورت صریح از اسرائیل انتقاد کرده؛ اگر چه پس از مدتی و بر اساس یک سری اشتراکات مانند سوریه، روابط این دو دولت، گرمتر شده ولی هیچ گاه این کدورت ها برطرف نشده اند.
لبنان و سوریه نیز به عنوان محوری ترین کشورهای عربی ضد اسرائیلی در منطقه نام برده میشوند که هم گام با سیاست های ضد صهیوینیستی ایران حرکت می کنند.
آیا بحران منطقه به سود رژیم صهیونیستی است؟
شرایط به وجود آمده در منطقه بدون شک به نفع رژیم صهیونیستی است اگر نگاهی به رفتارهای سران این رژیم کنیم در خواهیم یافت، رژیم صهیونیستی در بحرانی کردن آتش فتنه در این کشورها نقش موثری داشته و هرگاه این آتش در حال خاموش شدن بوده به آتش افروزی پرداخته اند.
برای مثال هرگاه پیروزیهای ارتش سوریه افزایش یافته؛ رژیم صهیونیستی از طریق مرز لبنان یا به صورت آشکار به سوریه حمله کرده و یا کمک های تسلیحاتی خود را به تروریست های سوری افزایش داده؛ البته موضوع کمک تسلیحاتی تنها از طرف رژیم صهیونیستی نبوده و دولت های غربی و آمریکایی نیز بارها و بارها برای تقویت تروریست های سوری دست به چنین اقدامی زده اند.
ماجرای بحران لبنان را در نظر بگیرید؛ احمد الاسیر فقط به دنبال تفرقه و فتنه انگیزی مذهبی در این کشور است و با توهین کردن میخواهد حزب الله را تضعیف کند و جالب آنجاست درست زمانی آتش فتنه در لبنان افروخته تر شد، که حزب الله در القصیر به نیروهای ارتش سوریه کمک میکرد؛ تا از این طریق تروریستها بتوانند از کمک حزب الله به بشار اسد جلوگیری کنند.
نتایج این بحران برای اسرائیل چیست؟
این آشوب پایدار در منطقه نتایج مطلوبی برای این رژیم در پی داشته و خواهد داشت. برای نمونه رژیم صهیونیستی تا پیش از حوادث به صورت آشکار با مقامات عربی دیدار و گفتگو نمی کرد و همیشه به صورت پنهان و محرمانه با هم دیدار می کردند اما پس از این حوادث، این دیدارها به صورت آشکار انجام میشود.
اگر با نگاهی دقیق تر به گستاخی سران عرب توجه کنیم رژیم صهیونیستی دیگر به دنبال اثبات ماهیت خود در بین اعراب نیست و خود را به عنوان یک کشور رسمی و دولت قانونی بر می شمارد.
و یا در مثالی آشکارتر رژیم صهیونیستی پس از این اتفاقات بر سرعت شهرک سازی خود در اراضی اشغالی افزوده است.
همچنین ورود نظامیان اسرائیلی به مسجدالاقصی و اهانت به این مکان مقدس به صورت میانگین در سال دو یا سه بار بیشتر نبوده اما پس از این ماجراها، طی یک ماه چند مرتبه اتفاق افتاده و رسانه های عربی به دلیل حجم بالای اخبار به آن اصلاً نپرداختند.
احتمال حمله به دو محور سوریه و غزه
رژیم صهیونیستی پس از این حوادث توانسته برای خود یک حریم ترسیم کند به صورتی که هرگاه خواسته اند به سوریه که یک کشور عربی است حمله کرده و قوانین جهانی را زیر پا گذارد و هیچ یک از کشورهای عربی و غربی نسبت به آن واکنش نشان نداده و حتی برخی از سران عرب از این اقدام رژیم صهیونیستی تشکر کردند.
این ماجرا برای غزه نیز شکل گرفته، اگر نگاهی به جنگ 22 روزه در سال 2011 که منجر به پیروزی حماس شد کنیم، می بینیم در آن زمان تمام کشورهای عربی در یک جبهه و در مقابل رژیم صهیونیستی بوده و تمام نیروهای مقاومت در برابر اسرائیل قد علم کرده بودند اما همانگونه که مشاهده میکنید اکنون باتوجه به انشقاق گروههای فلسطینی و تضعيف حماس و پشتيبان مصري آن يعني اخوان المسلمين، شرایط برای حمله مجدد اسرائیل به نواز غزه بیش از پیش فراهم آمده است.