به گزارش سرویس فرهنگی مشرق، سعید بیابانکی، شاعر و طنزپرداز،در روزنامه جام جم نوشت:
چندی پیش به اتفاق تعدادی از دوستان شاعر، دعوت شده بودیم برج میلاد برای حضور در کنسرت یک خواننده جوان که برای شعر و کلامی که قرار است آن را به مخاطب تحویل دهد، بسیار ارزش قائل است؛ کلامی که از جنس کلام مد شده در ترانههای پاپ نیست. ترانههایی که نهایت دغدغه آنها قهر کردن معشوق بیهویتی است که شنونده نمیتواند با او به یک اشتراک حسی برسد. اینکه دوستم نداری یا دوستم داشته باش یا من خیلی تنهایم و این تعابیر بیشترین بسامد کلام و مضمون در ترانههای پاپ امروز است. در اینکه تغزل و اندوه بخش زیادی از شعر و ادبیات را تشکیل میدهد تردید نیست، ولی آیا دغدغه دیگری در جامعه وجود ندارد که بتواند به موسیقی پاپ وارد شود؟
نخستین بار صدای این خواننده جوان را در ترانهای شنیدم که تیتراژ برنامه (دیروز، امروز، فردا) بود و این ابیات که همان بار نخست در حافظه من جا خوش کرد:
ولی ایستادن فقط کار ماست / ما که قصهمون قصه خواب نیست / بیا دل به دریا بزن شک نکن / سرانجام این رود مرداب نیست
ایکاش شما نیز در سالن برج میلاد حضور داشتید و میدیدید وقتی این خواننده جوان، ترانههایی با مضامین مغفولمانده ترانههای پاپ را با قدرت و احساس و صمیمیت هرچه تمامتر میخواند، چگونه جماعت مشتاق اشک میریزند و با او و گروهش همراهی میکنند. مضامینی مثل جانبازان، شهدای هستهای، حضرت زهرا(س)، ایثارگران، وحدت ملی و ….
تصاویر زیبایی که همراه با ترانهها، پشت صحنه روی نمایشگرهای بزرگ نقش میبستند اثرگذاری کنسرت را برای مخاطبان دوچندان کرده بود. حامد زمانی که خود شاعر و ترانهسرای با ذوق و خوشقریحهای است، این روزها به صدای نسلی تبدیل شده که یا در موسیقی پاپ حضور ندارد یا نقش او به نقشی کمرنگ و بیاثر تبدیل شده که بیشتر به زینت مجالس شبیه است تا چیز دیگر. حامد زمانی برای یافتن کلام و شعر و ترانه خوب که ارزشهای مغفول را فریاد بزند ابایی ندارد شخصا با شاعران و ترانهسرایان خوب کشور تماس بگیرد و فروتنانه به دیدار آنها برود. رفتاری که کمتر از خوانندههای پاپ که به نامی رسیدهاند مشاهده میشود.
این خواننده جوان با توانایی و ذوقی که در سرودن و انتخاب ترانه دارد به تنهایی میتواند سطح توقع مخاطب را نسبت بهکلام موجود در ترانههای پاپ ارتقا دهد؛ سطحی که متاسفانه طی سالهای اخیر با هجوم ترانههای زیرزمینی و شبکههای سوداگرانه به سطحی نازل تبدیل شده است. و این انگار به یک قاعده تبدیل شده که جنس کلام موجود در ترانه پاپ یعنی همین که خوانندههای پاپ میخوانند و لاغیر. موسیقی پاپ به امثال حامد زمانی بسیار نیازمند است. به خوانندگانی که هم کلام و شعر بشناسند و هم ارزشهای مغفول جامعه ایرانی اسلامی را جاربزنند. برای این خواننده جوان که این بار را به تنهایی و بسختی همراه همکاران جوانش به دوش میکشد، آرزوی توفیق دارم.
چندی پیش به اتفاق تعدادی از دوستان شاعر، دعوت شده بودیم برج میلاد برای حضور در کنسرت یک خواننده جوان که برای شعر و کلامی که قرار است آن را به مخاطب تحویل دهد، بسیار ارزش قائل است؛ کلامی که از جنس کلام مد شده در ترانههای پاپ نیست. ترانههایی که نهایت دغدغه آنها قهر کردن معشوق بیهویتی است که شنونده نمیتواند با او به یک اشتراک حسی برسد. اینکه دوستم نداری یا دوستم داشته باش یا من خیلی تنهایم و این تعابیر بیشترین بسامد کلام و مضمون در ترانههای پاپ امروز است. در اینکه تغزل و اندوه بخش زیادی از شعر و ادبیات را تشکیل میدهد تردید نیست، ولی آیا دغدغه دیگری در جامعه وجود ندارد که بتواند به موسیقی پاپ وارد شود؟
نخستین بار صدای این خواننده جوان را در ترانهای شنیدم که تیتراژ برنامه (دیروز، امروز، فردا) بود و این ابیات که همان بار نخست در حافظه من جا خوش کرد:
ولی ایستادن فقط کار ماست / ما که قصهمون قصه خواب نیست / بیا دل به دریا بزن شک نکن / سرانجام این رود مرداب نیست
ایکاش شما نیز در سالن برج میلاد حضور داشتید و میدیدید وقتی این خواننده جوان، ترانههایی با مضامین مغفولمانده ترانههای پاپ را با قدرت و احساس و صمیمیت هرچه تمامتر میخواند، چگونه جماعت مشتاق اشک میریزند و با او و گروهش همراهی میکنند. مضامینی مثل جانبازان، شهدای هستهای، حضرت زهرا(س)، ایثارگران، وحدت ملی و ….
تصاویر زیبایی که همراه با ترانهها، پشت صحنه روی نمایشگرهای بزرگ نقش میبستند اثرگذاری کنسرت را برای مخاطبان دوچندان کرده بود. حامد زمانی که خود شاعر و ترانهسرای با ذوق و خوشقریحهای است، این روزها به صدای نسلی تبدیل شده که یا در موسیقی پاپ حضور ندارد یا نقش او به نقشی کمرنگ و بیاثر تبدیل شده که بیشتر به زینت مجالس شبیه است تا چیز دیگر. حامد زمانی برای یافتن کلام و شعر و ترانه خوب که ارزشهای مغفول را فریاد بزند ابایی ندارد شخصا با شاعران و ترانهسرایان خوب کشور تماس بگیرد و فروتنانه به دیدار آنها برود. رفتاری که کمتر از خوانندههای پاپ که به نامی رسیدهاند مشاهده میشود.
این خواننده جوان با توانایی و ذوقی که در سرودن و انتخاب ترانه دارد به تنهایی میتواند سطح توقع مخاطب را نسبت بهکلام موجود در ترانههای پاپ ارتقا دهد؛ سطحی که متاسفانه طی سالهای اخیر با هجوم ترانههای زیرزمینی و شبکههای سوداگرانه به سطحی نازل تبدیل شده است. و این انگار به یک قاعده تبدیل شده که جنس کلام موجود در ترانه پاپ یعنی همین که خوانندههای پاپ میخوانند و لاغیر. موسیقی پاپ به امثال حامد زمانی بسیار نیازمند است. به خوانندگانی که هم کلام و شعر بشناسند و هم ارزشهای مغفول جامعه ایرانی اسلامی را جاربزنند. برای این خواننده جوان که این بار را به تنهایی و بسختی همراه همکاران جوانش به دوش میکشد، آرزوی توفیق دارم.