به گزارش خبرنگار ورزشی مشرق، اگر حضور اهل سياست در ورزش و سياسي شدن آن زيانهاي بسياري را به ورزش ما تحميل كرده؛ اما يك حسن هم داشته است. اهالي ورزش حالا آنقدر سياستبازي و سياسيكاري در ورزش ديدهاند كه اندك اندك دارند تبديل به يك سياستمدار ميشوند.
تا قبل از حضور جدي سیاسیون در صحنه ورزش، گمان مديران و ورزشكاران بر اين بود كه سياست مقولهاي بسيار پيچيده است و هر كسي نميتواند سياستمدار باشد؛ اما بعد از تجربه مديريتي آنها در ورزش، حالا خانواده ورزش به اين گمان رسيده كه خير، سياستمدار بودن چندان هم كار دشواري نيست. اگر معني و مفهوم كار سياسي اين بلايي است كه حضرات بر سر ورزش كشور آوردهاند، خوب هر كسي ميتواند ادعاي سياستمداري كند. گمان ميكنيد كار سختي است ورزش كشور را به دايره تعليق كشاندن؟ خيال ميكنيد امر دشواري است فوتبال كشور را دچار تعليق كردن؟ آيا تصور ميكنيد فروختن ساختمان های كميته ملي المپيك و شعار دادن كه در دوره ما به اندازه كل ورزش ساخت و ساز شده است خيلي كار سختي است؟ آيا فكر ميكنيد عوض كردن مرتب مديران آن هم بدون محاسبه لازم امري است كه از كمتر كسي ساخته است؟ آيا بر اين فرض هستيد كه كار پر صعوبتي در پيش خواهيد داشت كه خزانهدار باشيد؛ اما براي حفظ موقعيت خود پيگيري نكنيد كه فلان ساختمان چرا و چند و به چه كسي فروخته شده است؟ پاسخ همه اين موارد به يك شرط نه است و آن نكتهاي است كه آقايان نام آن را سياست ميگذارند؛ اما در افواه عمومي به آن «رو» گفته ميشود.
گمان ميكنيد كار سختي است ورزش كشور را به دايره تعليق كشاندن؟ خيال ميكنيد امر دشواري است فوتبال كشور را دچار تعليق كردن؟ آيا تصور ميكنيد فروختن ساختمان های كميته ملي المپيك و شعار دادن كه در دوره ما به اندازه كل ورزش ساخت و ساز شده است خيلي كار سختي است؟ آيا فكر ميكنيد عوض كردن مرتب مديران آن هم بدون محاسبه لازم امري است كه از كمتر كسي ساخته است؟
* چه شد که پای ورزش به سیاست باز شد؟
آري اهالي ورزش از آن روز كه پي بردند براي سياستمدار شدن نه دانش سياسي لازم است و نه درايت مديريتي و فقط كافي است تا خجالتي نبود و قدري روداشت. به مرور به اين باور رسيدند كه اگر دوره قهرماني آنها به سر رسيد و به خاطر حضور سياسيون جايي در ورزش براي آنها پيدا نشد، ميتوانند به راحتي وارد سياست شوند تا وعده بدهند و عمل نكنند؛ سخن بگويند و خلاف آن كنند. و چنين ميشود كه چنين شده است اوضاع!
از اصل موضوع دور نشوم. ذكر شد كه به دليل حضور گسترده سياست پيشگان و همنشيني مستمر ورزشيها با ايشان، حالا ديگر آنها هم كم و بيش ميتوانند پس و پشت بعضي حركت ها و فراز و فرودهايي كه آقايان دارند را ببينند. حكايت انتخابات كميته ملي المپيك و حوادثي كه بوجود آمده و قرار است به وجود بيايد، يكي از آن مصداقهاست.
داستان ظاهري ساده دارد؛ اما به نظر ميرسد كه در بطن آن پيچيدگي خاصي وجود دارد. دو سال پيش و پس از اجلاس كپنهاك، نامه اي از كميته بينالمللي المپيك مبني بر اصلاح اساسنامه كميته المپيك كشورمان ميرسد. بعضي اعضا كه گويا فقط خود را علامه دهر ميدانند و عليرغم سابقه حضور كم در ورزش، كه آن هم به خاطر روابط بوده، گمان ميكنند كسي توانايي اساسنامه نوشتن را ندارد، حتي خبر آن نامه را به بسياري از اعضاي هيئت اجرايي اعلام نميكنند. اصلاحي كه ميشد بسيار سريعتر انجام پذيرد، چنان به طول ميانجامد كه انتخابات كميته المپيك ما را به تعويق مياندازد. دليل اين تأخير از جانب دستاندركاران كميته كاملاً روشن است و بر خلاف آنچه برخی ميپندارند، موضوع به قدر كافي شفاف است. اگر هم كسي اندك ترديدي دارد، ميتواند با مراجعه به شرايطي كه آقايان براي پست خزانهداري گذاشتهاند، پي ببرد. در اين بند گويا فقط چند نام كم است و اين نامها هم فقط برخي حضرات هستند كه ميتوانند آن شرايط را داشته باشند.
باوجود روشن بودن مسئله، هنوز هم بودند كساني كه خوش خيالانه گمان ميكردند كه واقعا اصلاح اساسنامه اين مقدار زمان ميخواسته و هيچ كس قصد آن نداشته تا از آن حربهاي بسازد و انتخابات را در فرصتي مقتضي كه همانا سرگرم شدن همه به انتخابات رياست جمهوري است انجام دهد.
* و ناگهان همه چیز تغییر می کند
آن سوي ماجرا هم تشكيلات وزارت ورزش بود كه مرتب ميگفت اجازه دخالت خارجيها را نميدهد، اساسنامه اصلا احتياج به اصلاح ندارد، رؤساي فدراسيونهاي بركنار شده را برنميگرداند و ... كار آنچنان طولاني شد كه واقعا نگراني اهالي ورزش را به دنبال داشت. اما ناگهان همه چيز معكوس شد. در برخي فدراسيونها كساني سرپرست شدند كه خارجيها ميخواستند. اساسنامه هم اصلاح شد و كار به گونه اي شدت گرفت كه هم ورزشيهايي كه از سر اجبار همنشين سياست پيشگان شده بودند، به ترديد افتادند كه چه اتفاقي افتاده است؟ دليل آن همه مكث چه بود و دليل اين همه سرعت چه هست؟ حالا كه آقايان كار را به اين مرحله رساندهاند، بهتر نيست فقط دو ماه ديگر صبر كنند تا دولت جديد مستقر شود و انتخابات در زمان وزير جديد ورزش برگزار شود؟ آيا در اين صورت براي يكبار مشكل هميشگي ورزش ما كه عدم هماهنگي ميان وزارت ورزش و جوانان و كميته ملي المپيك است حل نخواهد شد؟
اما تعجيل در تصويب اساسنامه و اعلام زمان مجمع براي آن و سپس برگزاري انتخابات باعث شد تا شايعاتي در جامعه ورزش به وجود بيايد كه شامه انصاف را آزار ميدهد. حالا ميگويند آقاياني كه تا ديروز براي مقابله با يكديگر شمشير از نيام بركشيده بودند، به نوعي تفاهم رسيدهاند، دليل آن هم خطري است كه از استقرار دولت جديد براي منصب خود احساس ميكنند. حالا اين پچپچ در ميان ورزشيها پيچيده كه مخالفان ديروز، به توافقي پنهاني رسيدهاند كه پست ها را ميان خود تقسيم كنند. يكي بشود رئيس و آن ديگري نايب رئيس و ... طبق معمول هم اين كارها به نام خدمت و اينكه براي ورزش كشور خوب نيست انتخابات كميته آن به تأخير بيفتد، انجام ميشود. هيچ كس هم متوجه آن تأخير و اين تعجيل نميشود و آن را به حساب روحيه خدمتگزاري آقايان ميگذارد! سكوت ورزشيها هم اسبابي است كه آقايان بر باور خود مستحكمتر شوند.
اين نامه نگاريها به مذاق برخی خوش نخواهد آمد؛ اما خسروي وفا رسالت خود را به خوبي انجام داد تا نام نيكي از او برده شود. بازي روزگار را ميبينيد! كميته المپيك دو نايب رئيس دارد كه يكي اصلاح اساسنامه را دو سال طول ميدهد و خزانهدار را آنگونه ذكر ميكند تا ... و يكي ديگر اينگونه شجاعانه به خاطر مصالح ورزش حرف خود را ميزند و عواقب آن را ميپذيرد؛ عجب روزگاري است ...
* نامه پر سوالی که بی جواب مانده
در اين ميان يك صداي منصفانه بلند شده كه خواب آقايان را آشفته كرده است. محمود خسروي وفا در نامهاي كه خطاب به رياست كميته المپيك نوشته، چون هميشه بسيار صريح نكاتي را متذكر شده كه گشودن گره از آنها ميتواند كمك بسياري براي حل برخي شبهات باشد. از جمله نكاتي كه رئيس پارالمپيك و عضو هيئت اجرایی كميته خواستار روشن شدن آن شده، بحث فروش ساختمان خيابان گاندي است كه خواستار سوابق مناقصه و مشخصات كامل برنده شدهاند. آيا اين كار وظيفه ايشان است يا آنكه خزانهدار كميته بايد اين پيگيريها را انجام دهند؛ اما ظاهرا به خاطر دلایلی که بر نگارنده نیز مستور است، چنين نميكنند و بيشتر به دنبال حفظ كرسيهاي بينالمللي هستند تا رسيدن به مشكلات ورزش. آيا اين كار را بايد محمود خسروي وفا انجام دهد يا معاون اداري- مالي كميته؟
قدر مسلم اين نامه نگاريها به مذاق برخی خوش نخواهد آمد؛ اما خسروي وفا رسالت خود را به خوبي انجام داده تا نام نيكي از او برده شود. بازي روزگار را ميبينيد. كميته ملي المپيك دو نايب رئيس دارد كه يكي اصلاح اساسنامه را دو سال طول ميدهد و خزانهدار را آنگونه ذكر ميكند تا ... و يكي ديگر اينگونه شجاعانه به خاطر مصالح ورزش حرف خود را ميزند و عواقب آن را ميپذيرد؛ عجب روزگاري است.
تا قبل از حضور جدي سیاسیون در صحنه ورزش، گمان مديران و ورزشكاران بر اين بود كه سياست مقولهاي بسيار پيچيده است و هر كسي نميتواند سياستمدار باشد؛ اما بعد از تجربه مديريتي آنها در ورزش، حالا خانواده ورزش به اين گمان رسيده كه خير، سياستمدار بودن چندان هم كار دشواري نيست. اگر معني و مفهوم كار سياسي اين بلايي است كه حضرات بر سر ورزش كشور آوردهاند، خوب هر كسي ميتواند ادعاي سياستمداري كند. گمان ميكنيد كار سختي است ورزش كشور را به دايره تعليق كشاندن؟ خيال ميكنيد امر دشواري است فوتبال كشور را دچار تعليق كردن؟ آيا تصور ميكنيد فروختن ساختمان های كميته ملي المپيك و شعار دادن كه در دوره ما به اندازه كل ورزش ساخت و ساز شده است خيلي كار سختي است؟ آيا فكر ميكنيد عوض كردن مرتب مديران آن هم بدون محاسبه لازم امري است كه از كمتر كسي ساخته است؟ آيا بر اين فرض هستيد كه كار پر صعوبتي در پيش خواهيد داشت كه خزانهدار باشيد؛ اما براي حفظ موقعيت خود پيگيري نكنيد كه فلان ساختمان چرا و چند و به چه كسي فروخته شده است؟ پاسخ همه اين موارد به يك شرط نه است و آن نكتهاي است كه آقايان نام آن را سياست ميگذارند؛ اما در افواه عمومي به آن «رو» گفته ميشود.
گمان ميكنيد كار سختي است ورزش كشور را به دايره تعليق كشاندن؟ خيال ميكنيد امر دشواري است فوتبال كشور را دچار تعليق كردن؟ آيا تصور ميكنيد فروختن ساختمان های كميته ملي المپيك و شعار دادن كه در دوره ما به اندازه كل ورزش ساخت و ساز شده است خيلي كار سختي است؟ آيا فكر ميكنيد عوض كردن مرتب مديران آن هم بدون محاسبه لازم امري است كه از كمتر كسي ساخته است؟
آري اهالي ورزش از آن روز كه پي بردند براي سياستمدار شدن نه دانش سياسي لازم است و نه درايت مديريتي و فقط كافي است تا خجالتي نبود و قدري روداشت. به مرور به اين باور رسيدند كه اگر دوره قهرماني آنها به سر رسيد و به خاطر حضور سياسيون جايي در ورزش براي آنها پيدا نشد، ميتوانند به راحتي وارد سياست شوند تا وعده بدهند و عمل نكنند؛ سخن بگويند و خلاف آن كنند. و چنين ميشود كه چنين شده است اوضاع!
از اصل موضوع دور نشوم. ذكر شد كه به دليل حضور گسترده سياست پيشگان و همنشيني مستمر ورزشيها با ايشان، حالا ديگر آنها هم كم و بيش ميتوانند پس و پشت بعضي حركت ها و فراز و فرودهايي كه آقايان دارند را ببينند. حكايت انتخابات كميته ملي المپيك و حوادثي كه بوجود آمده و قرار است به وجود بيايد، يكي از آن مصداقهاست.
داستان ظاهري ساده دارد؛ اما به نظر ميرسد كه در بطن آن پيچيدگي خاصي وجود دارد. دو سال پيش و پس از اجلاس كپنهاك، نامه اي از كميته بينالمللي المپيك مبني بر اصلاح اساسنامه كميته المپيك كشورمان ميرسد. بعضي اعضا كه گويا فقط خود را علامه دهر ميدانند و عليرغم سابقه حضور كم در ورزش، كه آن هم به خاطر روابط بوده، گمان ميكنند كسي توانايي اساسنامه نوشتن را ندارد، حتي خبر آن نامه را به بسياري از اعضاي هيئت اجرايي اعلام نميكنند. اصلاحي كه ميشد بسيار سريعتر انجام پذيرد، چنان به طول ميانجامد كه انتخابات كميته المپيك ما را به تعويق مياندازد. دليل اين تأخير از جانب دستاندركاران كميته كاملاً روشن است و بر خلاف آنچه برخی ميپندارند، موضوع به قدر كافي شفاف است. اگر هم كسي اندك ترديدي دارد، ميتواند با مراجعه به شرايطي كه آقايان براي پست خزانهداري گذاشتهاند، پي ببرد. در اين بند گويا فقط چند نام كم است و اين نامها هم فقط برخي حضرات هستند كه ميتوانند آن شرايط را داشته باشند.
باوجود روشن بودن مسئله، هنوز هم بودند كساني كه خوش خيالانه گمان ميكردند كه واقعا اصلاح اساسنامه اين مقدار زمان ميخواسته و هيچ كس قصد آن نداشته تا از آن حربهاي بسازد و انتخابات را در فرصتي مقتضي كه همانا سرگرم شدن همه به انتخابات رياست جمهوري است انجام دهد.
* و ناگهان همه چیز تغییر می کند
آن سوي ماجرا هم تشكيلات وزارت ورزش بود كه مرتب ميگفت اجازه دخالت خارجيها را نميدهد، اساسنامه اصلا احتياج به اصلاح ندارد، رؤساي فدراسيونهاي بركنار شده را برنميگرداند و ... كار آنچنان طولاني شد كه واقعا نگراني اهالي ورزش را به دنبال داشت. اما ناگهان همه چيز معكوس شد. در برخي فدراسيونها كساني سرپرست شدند كه خارجيها ميخواستند. اساسنامه هم اصلاح شد و كار به گونه اي شدت گرفت كه هم ورزشيهايي كه از سر اجبار همنشين سياست پيشگان شده بودند، به ترديد افتادند كه چه اتفاقي افتاده است؟ دليل آن همه مكث چه بود و دليل اين همه سرعت چه هست؟ حالا كه آقايان كار را به اين مرحله رساندهاند، بهتر نيست فقط دو ماه ديگر صبر كنند تا دولت جديد مستقر شود و انتخابات در زمان وزير جديد ورزش برگزار شود؟ آيا در اين صورت براي يكبار مشكل هميشگي ورزش ما كه عدم هماهنگي ميان وزارت ورزش و جوانان و كميته ملي المپيك است حل نخواهد شد؟
اما تعجيل در تصويب اساسنامه و اعلام زمان مجمع براي آن و سپس برگزاري انتخابات باعث شد تا شايعاتي در جامعه ورزش به وجود بيايد كه شامه انصاف را آزار ميدهد. حالا ميگويند آقاياني كه تا ديروز براي مقابله با يكديگر شمشير از نيام بركشيده بودند، به نوعي تفاهم رسيدهاند، دليل آن هم خطري است كه از استقرار دولت جديد براي منصب خود احساس ميكنند. حالا اين پچپچ در ميان ورزشيها پيچيده كه مخالفان ديروز، به توافقي پنهاني رسيدهاند كه پست ها را ميان خود تقسيم كنند. يكي بشود رئيس و آن ديگري نايب رئيس و ... طبق معمول هم اين كارها به نام خدمت و اينكه براي ورزش كشور خوب نيست انتخابات كميته آن به تأخير بيفتد، انجام ميشود. هيچ كس هم متوجه آن تأخير و اين تعجيل نميشود و آن را به حساب روحيه خدمتگزاري آقايان ميگذارد! سكوت ورزشيها هم اسبابي است كه آقايان بر باور خود مستحكمتر شوند.
اين نامه نگاريها به مذاق برخی خوش نخواهد آمد؛ اما خسروي وفا رسالت خود را به خوبي انجام داد تا نام نيكي از او برده شود. بازي روزگار را ميبينيد! كميته المپيك دو نايب رئيس دارد كه يكي اصلاح اساسنامه را دو سال طول ميدهد و خزانهدار را آنگونه ذكر ميكند تا ... و يكي ديگر اينگونه شجاعانه به خاطر مصالح ورزش حرف خود را ميزند و عواقب آن را ميپذيرد؛ عجب روزگاري است ...
* نامه پر سوالی که بی جواب مانده
در اين ميان يك صداي منصفانه بلند شده كه خواب آقايان را آشفته كرده است. محمود خسروي وفا در نامهاي كه خطاب به رياست كميته المپيك نوشته، چون هميشه بسيار صريح نكاتي را متذكر شده كه گشودن گره از آنها ميتواند كمك بسياري براي حل برخي شبهات باشد. از جمله نكاتي كه رئيس پارالمپيك و عضو هيئت اجرایی كميته خواستار روشن شدن آن شده، بحث فروش ساختمان خيابان گاندي است كه خواستار سوابق مناقصه و مشخصات كامل برنده شدهاند. آيا اين كار وظيفه ايشان است يا آنكه خزانهدار كميته بايد اين پيگيريها را انجام دهند؛ اما ظاهرا به خاطر دلایلی که بر نگارنده نیز مستور است، چنين نميكنند و بيشتر به دنبال حفظ كرسيهاي بينالمللي هستند تا رسيدن به مشكلات ورزش. آيا اين كار را بايد محمود خسروي وفا انجام دهد يا معاون اداري- مالي كميته؟
قدر مسلم اين نامه نگاريها به مذاق برخی خوش نخواهد آمد؛ اما خسروي وفا رسالت خود را به خوبي انجام داده تا نام نيكي از او برده شود. بازي روزگار را ميبينيد. كميته ملي المپيك دو نايب رئيس دارد كه يكي اصلاح اساسنامه را دو سال طول ميدهد و خزانهدار را آنگونه ذكر ميكند تا ... و يكي ديگر اينگونه شجاعانه به خاطر مصالح ورزش حرف خود را ميزند و عواقب آن را ميپذيرد؛ عجب روزگاري است.