تماشاگران با فوتبال قهر کرده‌اند و اين بزرگترين تهديدي است که فوتبال ايران را نشانه رفته است. ما نياز به تغييرات وسيع در زمينه فوتبال داريم؛ نياز به ايجاد تغيير در تشکيلات و حتي نسل فوتبالي‌مان.

 

گروه ورزش مشرق - گفت‌وگو با مجيد جلالي از اين حيث حاوي نکات بسيار مهم است که او علاوه بر دانش فني دلسوزانه درباره موانع رشد فوتبال ملي سخن مي‌گويد. فارغ از هر‌گونه حاشيه و جنجال تنها به خود فوتبال مي‌انديشد. مصاحبه مثلث با سرمربي باسابقه فولاد خوزستان را درباره ابعاد پيچيده فوتبال زيبا و چرايي افت تيم ملي در سال‌هاي اخير مي‌خوانيد.

* تعبير شما از فوتبال زيبا چيست؟
فوتبال زيبا جمع مهارت‌هاي فردي و مهارت‌هاي تيمي ‌و تلفيق اين دو فاکتور با سرعت مناسب است. در اين صورت است که ما وقتي يک بازي را نگاه مي‌کنيم آن را در ذهن خود تحت عنوان فوتبال گرم و زيبا و فوتبال سرد و بي‌روح دسته‌بندي مي‌کنيم.

* اين همه فاکتورهايي است که در فوتبال زيبا به چشم مي‌خورد؟
نه، فوتبال زيبا فرآيند ساده‌اي نيست. مجموعه‌اي از ارتباطات بازيکنان درون زمين اين نوع بازي را مي‌سازد. منظورم از ارتباط ميان بازيکنان انجام کارهاي ‌ترکيبي است. وقتي تماشاگر کارهاي ‌ترکيبي از بازيکنان مي‌بيند به اين موضوع فکر مي‌کند که قطعا پشت‌پرده اين نمايش زيبا تمرينات بسيار سخت و طاقت‌فرسا قرار دارد.

* آرماني‌ترين تيمي ‌که در حال حاضر اين فوتبال را ارائه مي‌کند، به‌نظر شما کدام تيم است؟
بدون ‌ترديد بايد بگويم بارسلونا. آنها بي‌نظير هستند. البته آرسنال هم فوتبال زيبايي را ارائه مي‌دهد. همين طور مي‌توانم به آرژانتين در جام‌جهاني 2010 اشاره کنم و البته آلمان هم نسبتا فوتبال زيبايي را در جام‌جهاني ارائه کرد.

* خاستگاه فوتبال زيبا کجاست؟
واقعا نمي‌توان به اين سوال پاسخ روشني داد. در واقع بهتر است بگويم از زماني که فوتبال به وجود آمد مردم انتظار داشتند در استاديوم‌ها با اين نوع از بازي روبه‌رو شوند. به‌خصوص وقتي فوتبال جنبه بين‌المللي پيدا کرد مردم بيش از پيش روي نوع بازي حساسيت نشان دادند. شما وقتي به جام‌هاي جهاني نگاه مي‌کنيد به خوبي متوجه مي‌شويد که تيم‌هايي جاودانه شده‌اند که فوتبال زيبايي ارائه کرده‌اند. نام اين تيم‌ها در کتاب‌ها و مهم‌تر از آن در حافظه تاريخي علاقه‌مندان به فوتبال ثبت شد و همواره از اين تيم‌ها به نيکي ياد مي‌شود. هلند در جام‌هاي جهاني 74 و 78 از جمله اين تيم‌هاست. برزيل 82 و 86 هم همين طور. نزديک‌ترين نمونه هم اسپانيا در 2010 است.

* اما برخي از همين تيم‌ها نتوانستند جام قهرماني را از آن خود کنند. اينطور نيست؟
بله، شايد برخي از اين تيم‌ها جامي ‌هم به دست نياورده‌اند اما به درد فوتبال خوردند و ايده‌هاي فوق‌العاده‌اي را در اختيار فوتبال قرار دادند؛ ايده‌هايي که تا سال‌ها به پيشرفت فوتبال کمک کرد. فوتبال به اين تيم‌ها مديون است. کاري که هلندي‌ها در جام‌هاي‌جهاني 74 و 78 کردند کار دشواري بود. برايش زحمت کشيده بودند. تلفيقي از مهارت‌هاي فردي، تيمي، سرعت همراه با درجه مطلوبي از آمادگي جسماني شکل بسيار زيبايي به فوتبال اين تيم داده بود. در آن مقطع به سبکي که آنها ارائه مي‌کردند فوتبال فوق‌مدرن مي‌گفتند. شيوه‌اي که تا 20 سال مورد الگوبرداري ايدئولوگ‌هاي فوتبال قرار گرفت. برزيل 82 و 86 را هيچ‌کس فراموش نمي‌کند. امروز وقتي مي‌گوييم تله سانتونا همه به وجد مي‌آيند. آن برزيل بي‌نهايت زيبا بازي مي‌کرد و براي هميشه در ذهن ما جاودانه شد.

* چرا برخي تيم‌هايي که اتفاقا قهرمان جام‌جهاني شدند در خاطره‌ها جاودانه نشدند؟
چون نتيجه هميشه ناپايدار است. وقتي قهرمان مي‌شويد تا چند روز افکار عمومي‌ به شما توجه مي‌کند و در خوش‌بينانه‌ترين حالت تا چهار سال هم اين عنوان را يدک مي‌کشيد. اما ممکن است در جام‌جهاني بعدي همه اعتبارتان از دست برود. قهرماني برزيل در 94 بهترين نمونه براي روشن شدن اين مساله است؛ وقتي آنها چهار سال بعد در تقابل با فرانسه ويران شدند. همين طور ايتاليا در جام‌جهاني 2006 که به نظرم تنها به فوتبال خودشان خدمت کردند نه به پيشرفت فوتبال دنيا. جام‌جهاني بعدي چه اتفاقي براي آنها رخ داد؟ موفق نشدند. چون از ايده‌هاي صرفا نتيجه‌گرا تبعيت مي‌کردند. اما هلند 74 هميشه در ذهن‌ها خواهد ماند.

* مربيان در دسته‌بندي فوتبال زيبا و فوتبال نتيجه‌گرا چه جايگاهي دارند؟
ببينيد، با يک مثال پاسخ شما را مي‌دهم. يک سري از آدم‌ها شايد صاحب منصب‌هاي بالايي باشند يا چهره‌هاي ثروتمندي باشند اما آيندگان از آنها سخن نمي‌گويند. چون اگر ضرري متوجه ديگران نکنند يقينا سودرساني هم ندارند. اما دسته ديگري هم وجود دارد؛ آنهايي که از دانش،آگاهي،ثروت و منصب خود براي خدمت به ديگران و آيندگان استفاده مي‌کنند. کدام يک جاودانه‌تر خواهند بود؛ پاسخ روشن است.

* ايده‌هاي فوتبال زيبا يا نتيجه‌گرا از چه نقطه‌اي و توسط چه افرادي بايد به فوتبال يک کشور تزريق شود؟
در درجه اول اين ايدئولوگ‌ها و به عبارتي نظريه‌پردازها هستند که بايد دکترين فوتبال را رائه بدهند. آدم‌هايي که بي‌ترديد بايد در راس فوتبال قرار بگيرند. وقتي در کلاس حرفه‌اي مربيگري بودم، مدرس کلاس يعني آقاي لوئيز ونگال بر ضرورت ارائه فوتبال زيبا توسط تيم‌ها تاکيد خاصي داشت. او از قول رينوس ميشل که پدر فوتبال هلند به حساب مي‌آيد جمله‌اي را گفت که تا هميشه در ذهن من باقي خواهد ماند. ميشل مي‌گويد: «ما فوتبالي مي‌خواهيم که زيباست و البته مي‌توانيم نتيجه دلخواه را کسب کنيم. تنها در اين صورت است که مي‌توانيم به خودمان افتخار کنيم.»

* آيا همه کشورها تا اين حد به فوتبال زيبا اهميت مي‌دهند؟
نه،مثلا در ايتاليا ايدئولوگ‌ها فقط به نتيجه فکر مي‌کنند. آنها پيروزي مي‌خواهند و به هر قيمتي که شده بايد اين پيروزي را به دست بياورند. به خوبي مي‌دانند که روي يک نوار ناپايدار حرکت مي‌کنند اما اين راه را انتخاب کرده‌اند و خيلي از مواقع موفق هم بوده‌اند.

* چه دليلي دارد که آنها جريان پايدار فوتبال را پايه‌‌‌ريزي نکنند؟
تماشاگر و به‌طور کلي افکار عمومي‌ در ايتاليا شرايط خاص خودش را دارد. در ايتاليا تماشاگر کاري به سبک بازي ندارد. او مي‌خواهد وقتي داور سوت پايان بازي را به صدا در آورد دست‌هاي خود را به نشانه پيروزي بالا ببرد. برايش فرقي نمي‌کند که اين پيروزي چطور به دست آمده است. باخت را نمي‌پذيرد. اصلا باخت را نمي‌شناسد. وقتي تيمي ‌مي‌بازد فشار رسانه‌ها آن قدر روي آن تيم تاثير مي‌گذارد که ديگر سخت بتوانند از جاي خود برخيزند. در واقع سطح اقبال عمومي ‌حرف اول و آخر را در فوتبال ايتاليا مي‌زند. اما تماشاگر هلندي اين طور نيست. او ياد گرفته از فوتبال طور ديگري لذت ببرد. نتيجه برايش مهم است اما بيش از همه اينها دوست دارد فوتبالي را ببيند که روح دارد،شور دارد. آنها خيلي از بازي‌هاي بزرگ را باخته‌اند اما تماشاگران‌شان از جاي خود برخاسته‌اند و به احترام فوتبال زيبايي که تيم ملي‌شان ارائه داده است دست زده‌اند. آنها تنها با به دست آوردن عنوان قهرماني راضي نمي‌شوند.

* ديدگاه سومي ‌هم وجود دارد؟
به‌طور حتم ديدگاه سوم به اين موضوع اشاره دارد که مي‌توان يکي را در اختيار داشت که فوتبال زيبا و نتيجه‌گرا در آن به چشم مي‌خورد. البته براي تدوين ايده‌هاي چنين سبکي بي‌ترديد آدم‌هاي برجسته‌اي بايد ايفاي نقش کنند، تا مدت‌ها اتاق فکر تشکيل شود تا درباره جزئيات اين شيوه بحث و بررسي به عمل آيد. اين اتفاق فقط در صورتي رخ مي‌دهد که شما با دانش و آگاهي و تمرين تيم خود را مهيا کنيد. اما در فوتبالي که همه چيز رنگ و بوي نتيجه‌گرايي دارد اين نسبت‌ها شما را سخت آزار مي‌دهد. مثلا من در تيم خودم ماه‌ها زحمت مي‌کشم و با بازيکنانم سبکي از بازي را تمرين مي‌کنيم که تلفيقي از مهارت‌هاي فردي و تيمي ‌است آن وقت در يک بازي حريف ما خيلي راحت با يک اوت دستي به سه امتياز دست پيدا مي‌کند. خب اين موضوع آزار‌دهنده‌اي است. البته اين نوع بازي هم شيوه‌اي از فوتبال است. اما به پيشرفت فوتبال و در نهايت رشد فوتبال ملي کمکي نمي‌کند. تنها شاهد صحنه‌هايي هستيم که بازيکنان در ميانه ميدان به‌دنبال تخريب بازي يکديگر هستند. همين. همه زحمات ما براي اين است که مثلا در يک بازي علاوه بر اينکه به نتيجه بازي توجه داريم سبکي از فوتبال را ارائه بدهيم که تماشاگران لذت ببرند و موقعيت‌هاي زيباي گلزني خلق شود اما در مقابل تيمي ‌را مقابل خودمان مي‌بينيم که به اين نوع از بازي اصلا اعتقادي ندارد. اين نقطه در واقع مرز ميان مربياني که به پيشرفت فوتبال فکر مي‌کنند و مربياني که صرفا به کسب نتيجه مي‌انديشند را مشخص مي‌کند. هر چند طبق نمونه‌هايي که در دنياي فوتبال وجود دارد بايد بپذيريم که هم مي‌توان زيبا بازي کرد و هم مي‌توان نتايج خوبي را به دست آورد؛ درست مثل بارسلونا. اما همين بارسلونا را در قالب ليگ خودمان فرض کنيد. مشخص است که چه اتفاقي برايش مي‌افتد.

* شما در چنين شرايطي چرا اصرار داريد تيم‌تان فوتبال زيبا ارائه دهد؟
چون دلم مي‌خواهد به خود فوتبال کمک کنم. پيشرفت فوتبال کشورم برايم مهم است. من علاوه بر خودم و تيمم به فوتبال هم متعهد هستم.

* در فوتبال ايران آيا نمونه‌اي از فوتبال زيبا در مقاطع تاريخي مختلف به چشم مي‌خورد؟
مي‌توانيم بگوييم از 30 سال قبل تا کنون تنها در يک مقطع شاهد اين نوع فوتبال بوده‌ايم. فاصله سال‌هاي 95 تا 97 همان مقطعي است که مردم ما فوتبال زيبايي از تيم ملي مي‌ديدند. بازي‌هاي خيلي خوبي را شاهد بوديم. البته اين ادعا يا سليقه شخصي من نيست. ما سه دوره از بازي‌هاي مقدماتي جام‌جهاني را مورد آناليز و تحقيق قرار داديم و بعد در نهايت مشخص شد که تيم ملي در مقدماتي 97 از نظر فوتبالي در حد فوق‌العاده‌اي بوده است. زيبا بازي مي‌کرد و مردم آن تيم را دوست داشتند.

* فوتبال ايران براي رسيدن به اين مرحله از موفقيت که زيبا بازي کند و نتايج خوبي هم به‌دست بياورد چه چيزهايي را در اختيار ندارد؟
ما به‌طور حتم براي رسيدن به اين مرحله پتانسيل، ابزار و علوم را در اختيار داريم. من به استان‌هاي زيادي سفر کرده‌ام. روستاهاي زيادي را ديده‌ام. در دور‌افتاده‌ترين روستاهاي ما استعدادهايي وجود دارد که مي‌توان با آنها دنياي فوتبال را تسخير کرد. اما چيزي که ما فاقد آن هستيم، اتاق فکر است؛ اتاق فکري که تصميماتش ضمانت اجرايي داشته باشد. ما دکترين نداريم. مرکز سياست‌گذاري فوتبال کشور متاسفانه براي ايدئولوگ‌ها و چهره‌هاي برجسته فوتبال که مي‌توانند در پروسه ارائه دکترين و نظارت بر اجراي آن نقش بسيار مهمي ‌داشته باشند جايي ندارد.

* از نظارت صحبت کرديد. منظورتان را روشن‌تر مي‌گوييد؟
ببينيد، کارهايي که ما در فوتبال انجام مي‌دهيم به هيچ‌وجه مورد ارزشيابي قرار نمي‌گيرد. آرسنال هر سال در کورس قهرماني قرار مي‌گيرد و هر ساله مربي اين تيم چهره‌هايي را به دنياي فوتبال معرفي مي‌کند که اولا به پيشرفت و زيباتر شدن فوتبال کمک مي‌کنند و در ثاني باشگاه آرسنال هم از طريق فروش اين بازيکنان درآمدزايي مي‌کند. اين اتفاق بزرگي است. اصلا فرآيند ساده‌اي ندارد. چون مرکز سياست‌گذاري در آن باشگاه به اين نتيجه رسيده که براي فوتبال اين باشگاه ساختار منسجمي طراحي کند. به همين دليل است که به‌دنبال متخصص اين کار يعني آرسن ونگر مي‌رود. در ضمن به مربي خود زمان مي‌دهد. بحث آنها دو سال و چهار سال نيست. آنها براي رسيدن به ساختاري منسجم حداقل به برنامه‌هاي 10 ساله مي‌انديشند. نمونه اين دستاوردها در دنياي فوتبال فراوان است. من براي شرکت در يک سمينار به مالزي رفته بودم. در آن سمينار وقتي از قهرماني تيم ملي اسپانيا در جام‌جهاني 2010 صحبت به ميان آمد به اين موضوع اشاره شد که قهرماني آنها در آفريقاي جنوبي نتيجه يک برنامه 40 ساله بود. تيکي تاکي امروز فقط يک لقب براي نوع فوتبال اسپانيا نيست. آنها دکترين‌هاي جديدي را به دنياي فوتبال معرفي کرده‌اند.

* آقاي جلالي! با اين تفاسير بد نيست به فوتبال ايران و آنچه در اينجا مي‌گذرد هم گريزي بزنيم.
همواره تمام انرژي‌ها به هدر مي‌رود. اين همان اتفاقي است که در فوتبال ايران رخ مي‌دهد. ما در فوتبال ايران اصلا چيزي به نام سيستم ارزشيابي نظارتي نداريم. سيستمي ‌که در کنارش بخش‌هاي اجرايي قوي فعاليت کنند. اينکه مربيان با توجه به نوع فوتبالي که تيم‌شان ارائه مي‌دهد مورد توجه قرار بگيرند. به آنها ميدان عمل داده شود تا در فضايي بي‌حاشيه از دانش خود به نفع فوتبال ملي بهره ببرند. خب، وقتي اين سيستم وجود ندارد چه کسي هم خودش و هم بازيکنش را اذيت مي‌کند که مثلا در طول بازي دست به کارهاي‌ ترکيبي بزنند. در ضمن براي اوت دستي هم نيازي نيست مربي وقت بگذارد. چه اتفاقي مي‌افتد. کاملا روشن است که انرژي آن مربي در مسائل ديگري خرج مي‌شود. اراده‌اش متوجه اقدامات ديگري مي‌شود.

* در ليگ ما اين موضوع تا چه حد به چشم مي‌خورد؟
شايد به جرات بگويم تقريبا تمامي‌ تيم‌ها نوعي بازي را در دستور کار خود قرار مي‌دهند که کاملا تخريبي است. اوت دستي، کاشته‌ها، ضربات کرنر و سانترهاي مکرر. اينها تنها راه‌هايي است که تيم‌ها در ليگ ما براي رسيدن به گل آنها را مورد استفاده قرار مي‌دهند.

* آيا مربيان مقصر اصلي اين موضوع هستند؟
نه، من اين موضوع را به صراحت گفتم. انرژي آنها صرف آباداني خود فوتبال نمي‌شود بلکه در واقع در جهت تخريب فوتبال زيبا انرژي خود را هدر مي‌دهند. چون سيستمي‌ وجود ندارد که به اندازه سهم آنها از فوتبال زيبا به آنها اهميت بدهد. بنابراين طبيعي است با‌توجه به نتيجه‌گرا بودن جريان فوتبال نسبت به اين نوع از فوتبال بي‌اعتنا باشند.

* خب، اين سيستم ارزشيابي چطور بايد به مربي که در ايران به فوتبال زيبا اعتقاد دارد اهميت و امتياز بدهد؟
کاملا روشن است که ما بايد خط‌کشي‌هاي خودمان را تغيير بدهيم. چرا آرسن ونگر بهترين مربي سال 2010 مي‌شود. او جامي ‌نگرفته، اما به عنوان بهترين مربي انتخاب مي‌شود. چون عملکرد او صرفا براساس نتيجه مورد نقد قرار نمي‌گيرد. در فوتبال ايران شما مي‌توانيد يک دفاع چپ به من معرفي کنيد؟ دفاع راست چطور؟ يک مهاجم نوک داريم؟ معلوم است که نداريم. چرا؟ چون سيستم ارزشيابي ما در فوتبال ايران فقط و فقط نتيجه است. در چنين وضعيتي اصلا جاي تعجب ندارد که يک باشگاه با هزينه‌هاي ميلياردي تقريبا تمامي‌ بهترين‌ها و ستاره‌هاي فوتبال را در تيم خود جمع کند.

اما شايد عده‌اي از اين حرف‌ها اينطور برداشت کنند که ما بايد نتيجه را قرباني فوتبال زيبا کنيم. نظرتان چيست؟
ابدا اين طور نيست. اين حرف غيرمنطقي است. من معتقدم فوتبال زيبا از رسيدن به موفقيت و قهرماني جدا نيست. شما به بارسلونا نگاه کنيد. چرا آنها به بالاترين درجه از محبوبيت رسيده‌اند. اگر که مي‌کنيد صرفا به خاطر کسب جام‌هاي قهرماني است کاملا در اشتباه هستيد. چون تيم‌هاي ديگري هم در اين سال‌ها به قهرماني رسيده‌اند اما اين محبوبيت يک دليل روشن دارد. آنها زيبا بازي مي‌کنند.

* اما در فوتبال ايران چه موانعي باعث مي‌شود تماشاگران فوتبال زيبايي نبينند؟
آسيب‌ها و آلودگي‌ها. اين مهمترين عواملي است که فوتبال ما را به بن‌بست کشانده است. مردم ديگر خسته شده‌اند. خودشان را با فوتبال خارجي سرگرم مي‌کنند. شما به ليگ امسال نگاه کنيد. تماشاگران با فوتبال قهر کرده‌اند و اين بزرگترين تهديدي است که فوتبال ايران را نشانه رفته است. ما نياز به تغييرات وسيع در زمينه فوتبال داريم؛ نياز به ايجاد تغيير در تشکيلات و حتي نسل فوتبالي‌مان.

* فکر مي‌کنيد با رويه‌اي که فوتبال ايران در پيش گرفته اين تغييرات به‌وجود بيايد؟
ببينيد، خيال شما را راحت کنم. وقتي اين حرف‌ها را مطرح مي‌کنيم صرفا به اين دليل است که تعهدي بر دوش ما قرار دارد که ناگفته‌ها را بگوييم. از اتفاقات تلخي که در فوتبال ما مي‌گذرد به راحتي عبور نکنيم و بي‌اعتنا نباشيم. اگر‌چه امثال من به خوبي مي‌دانند حرفشان به جايي نمي‌رسد اما باز هم گفتن را به سکوت کردن ‌ترجيح مي‌دهيم. با تجربياتي که در اختيار دارم بايد بگويم فوتبال ما با اين وضعيت هرگز نجات پيدا نمي‌کند.

* چرا اين ادعا را مطرح مي‌کنيد؟
چون فوتبال در اينجا تحت‌تاثير دولت‌ها قرار دارد. دولت‌ها مي‌آيند و مي‌روند و بالطبع در اين رفت و آمدها فوتبال است که در اثر بي‌ثباتي آسيب‌هاي جدي مي‌بيند. رئيس فدراسيون ما همان فردي مي‌شود که دولت مي‌خواهد. وقتي آن دولت مي‌رود آن مدير هم مي‌رود؛ با همه ايده‌هايش. فوتبال ايران به ثبات نياز دارد. لااقل مي‌توان بدنه فوتبال را ثابت نگه داشت و برنامه‌اي بلندمدت طراحي کرد. اما متاسفانه ما در حال حاضر حداقلي‌ترين کار را هم براي رشد فوتبال کشورمان انجام نمي‌دهيم. ماجرا آنجايي دردناک‌تر مي‌شود که پيشرفت کشورهاي آسيايي را مي‌بينيم. آنهايي که تا ديروز در سايه فوتبال ما قرار داشتند رمز پيشرفت را آموخته‌اند. ژاپني‌ها براي رسيدن به قهرماني در جام‌جهاني در سال 2050 برنامه‌ريزي کرده‌اند. مي‌گويند ما مي‌خواهيم در آن سال ميزبان جام‌جهاني باشيم و به عنوان قهرماني هم برسيم. شايد اينها که چنين ادعايي را مطرح مي‌کنند تا آن سال اصلا زنده نباشند و اتفاقا آنهايي هم که احتمالا ژاپن را در آن سال به قهرماني مي‌رسانند اصلا به دنيا نيامده‌اند، اما شما وقتي به اراده و طرز تفکر آينده‌نگر آنها مي‌انديشيد ناخود‌آگاه دلخور مي‌شويد. ناراحت مي‌شويد.

* شما در مقاطع مختلف اين دغدغه‌ها را مطرح کرده‌ايد. فکر نمي‌کنيد اساسا براي رسيدن به اين نقطه در بخش مديريتي هم در فقر به سر مي‌بريم؟
زماني که دادکان رئيس فدراسيون فوتبال بود جلسه‌اي در کميته ملي المپيک برگزار شد که قصد داشتيم درباره تيم اميد نقطه نظرات خودمان را مطرح کنيم. دادکان از راه‌هاي رسيدن به المپيک 2012 سخن مي‌گفت. اين در حالي بود که تيم اميد قصد داشت با چند بازيکن بزرگسال راهي بازي‌هاي آسيايي شود. من به دادکان گفتم: شما در حالي از 2012 صحبت مي‌کنيد که همين حالا اسکلت اصلي تيم اميد را با چند بازيکن بزرگسال بسته‌ايد. دادکان در پاسخ به من گفت: اگر الان با اين تيم ببازم اصلا نمي‌گذارند کارم به دو روز ديگر برسد حالا سال 2012 پيشکش. خب اينها مشکلاتي است که هيچ وقت حل نشده است.

* ما در تيم ملي هم هرگز در طول اين سال‌ها بازي زيبايي نديده‌ايم. با اين توضيحاتي که شما مطرح کرديد همچنان بايد شاهد اتفاقات عجيب و غريب در عرصه فوتبال ملي باشيم. درست است؟
سال‌هاست که آقايان جامعه فوتبال و به‌طور کلي مردم را بازي داده‌اند و آنها را در اظهارات هزارتوي مبهم خود گرفتار کرده‌اند. دور باطل به‌طور مرتب تکرار مي‌شود. گاهي مربي خارجي و گاهي مربي داخلي. سرگرداني ادامه دارد. من خيلي دوست دارم مربي بزرگ خارجي که فدراسيون فوتبال از آن سخن مي‌گويد را ببينم. آرزو دارم آنها بزرگترين مربي دنيا را به فوتبال ما بياورند. بعد از آمدن اين مربي بزرگ چه مي‌گويند؟ چه فضايي پيش روي آن مربي قرار دارد. آنها فکر مي‌کنند بزرگترين مشکل تيم ملي ما در حال حاضر نبود يک مربي خارجي است. در حالي که زمينه‌اي براي کار کردن وجود ندارد. فضا براي کار کردن اصلا مناسب نيست. مديريت درستي وجود ندارد. اينها مشکلات اصلي است. فرض کنيد مورينيو بيايد و سرمربيگري تيم اميد را قبول کند. هنوز دو روز از قراردادش نخواهد گذشت که بايد در فضاي دعواي ميان سازمان‌ تربيت‌بدني و کميته ملي المپيک کار کند. به نظر شما زمينه و فضاي مناسبي است براي فکر کردن به فوتبال زيبا. نه؟ اين مسائل انگار پاياني ندارد. مرحوم دهداري ظرفيت‌هايي در فوتبال ما به‌‌‌وجود آورد که تا سال‌ها از آن بهره برديم. مايلي‌کهن از تيم ملي رفت. اما از ثمرات آن تيم ملي تا سال‌ها فوتبال ايران بهره برد. اين چيزها نزد من معناي واقعي فوتبال است. وقتي سخت درگير اين مسائل هستم و دلم مي‌سوزد متاسفانه برخي دوستان نظرم را درباره دعوت فلان بازيکن يا خط خوردن فلان بازيکن مي‌پرسند يا درباره قطبي از من سوال مي‌کنند. به نظرتان مشکلات فوتبال در پاسخ اين سوال‌هاست؟

 

مهدي ربوشه
 

 

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس