به گزارش مشرق به نقل از فارس، حجتالاسلام سيد محمدکاظم طباطبايي، استاد دانشکده علوم حديث در ميزگرد تلويزيوني «هنگام درنگ» که جمعه هفته پيش پس از پخش سريال مختارنامه برگزار شد، به بيان سيره «عبدالله بن زبير» پرداخت و اظهار داشت: عبدالله بن زبير بر خلاف پدرش، پيشينه درخشاني ندارد و از جهت نسبت خانوادگي، نوه ابوبکر و خواهرزاده عايشه است و اولين فرزندي است که در ميان مهاجران در مدينه به دنيا آمد و به اين ترتيب ويژگي خاصي نسبت به بقيه افراد داشت.
وي با اشاره به فرمايش اميرالمؤمنين (ع) در نهجالبلاغه «مَا زَالَ الزُّبَيْرُ رَجُلًا مِنَّا أَهْلَ الْبَيْتِ حَتَّى نَشَأَ ابْنُهُ الْمَشْئُومُ عَبْدُ اللَّهِ»، (زبير همواره مردى از ما اهلبيت بود تا آنکه پسر نافرخندهاش عبدالله به جوانى رسيد) خاطرنشان کرد: تا زماني که فرزند بد يُمن زبير بزرگ نشده بود، زبير جزو خانواده امام محسوب ميشد و علوي بود و حتي در بخشي از گزارشات تاريخ آمده است که زبير از معدود کساني بود که در تشييع جنازه حضرت زهرا (س) با وجود افراد محدودي مانند سلمان و ابوذر و مقداد، شرکت داشت.
طباطبايي تصريح کرد: عبدالله فردي فرصتطلب، جاهطلب، بلند پرواز و فحاش بود و از ابتدا با اهلبيت (ع) سر ناسازگاري داشت و بنا بر فرمايش اميرالمؤمنين (ع) نقطه آغازين انحراف پدرش و حتي انحراف عايشه در جنگ جمل به عبدالله بن زبير باز ميگردد و در هنگام جريان شوراي شش نفره تعيين خليفه دوم، عبدالله بن زبير 18 يا 19 ساله بود.
اين استاد دانشگاه و حوزه بيان داشت: با بررسي پيشينه عبدالله بن زبير در مييابيم که مهمترين اقدام او کمک به سپاه جمل و اقدام عليه اميرالمؤمنين (ع) بود؛ از طرفي زبير؛ داماد ابوبکر و طلحه نيز از فاميلهاي ابوبکر محسوب ميشد، بنابراين اين جمع خانوادگي در آن دوره، قدرت تهييج و تحريک مردم را تا زماني که عايشه به آنها ملحق شود، نداشت.
اين پژوهشگر برجسته دارالحديث قم تأکيد کرد: محرم بودن عايشه به عبدالله بن زبير باعث شده بود تا عايشه خيلي به او احترام بگذارد و حتي در درگيري که بين طلحه و زبير بر سر تعيين امام جماعت در سپاه جمل پديد آمد، عايشه دستور داد که هيچکدام از آنها امام جماعت نايستند و عبدالله بن زبير را که نسبت به آنها جوانتر بود، به عنوان امام جماعت گماشت.
وي گفت: مورخان در مطالب تاريخي، واقعهاي را از عايشه نقل ميکنند، به اين ترتيب که در منطقهاي به نام «حوئب» که بين راه مکه و بصره است، سگها در آنجا شروع به پارس کردن ميکنند و سر و صدا راه مياندازند در حالي که فردي ميگفت: خدا سگهاي حوئب را لعنت بکند و عايشه تا اين اسم را شنيد، تصميم به بازگشتن گرفت و علتش اين بود که روزي پيامبر (ص) به همسران خود فرمود که در يک زماني يکي از شما به منطقه «أوعب» خواهيد رفت و سگهاي آنجا پارس ميکنند و به عايشه فرموده بود که تو آن فرد نباش.
طباطبايي در ادامه افزود: عبدالله و زبير بعد از اين جريان به پنجاه نفر، پول دادند تا قسم بخورند که اين جا هوئب نيست. عبدالله بن زبير فرمانده پياده نظام بود و او در پايان جنگ جمل که افراد از دور شتر عايشه متفرق شده بودند زمام شتر عايشه را در دست گرفته بود.
اين استاد دانشگاه و حوزه اظهار داشت: با همه جنايتهاي عبدالله بن زبير، وقتي که عايشه از اميرالمؤمنين (ع) درخواست کرد که او را عفو کند، حضرت او را عفو کرد، اما عبدالله بن زبير فردي لجوج و بيسياست و بيکياست بود و از طرفي «مصعب» برادر عبدالله بن زبير حدود 6 هزار نفر از سربازان مختار را کشت و حمام خوني از آن به راه انداخت و او موضعگيري منفي نکرد.
استاد دانشکده علوم حديث خاطر نشان کرد: عبدالله بن زبير در دوران معاويه بسيار ساکت و آرام بود و هيچ مخالفتي با معاويه نداشت و حتي به دربار معاويه رفت و از او صله گرفت اما معاويه ـ که سياستمداري دقيق بود و با افراد مطابق با ظرفيتشان برخورد ميکرد ـ در پايان عمر، نامهاي براي يزيد نوشت و در آن وي را نسبت به خطر عبدالله بن زبير آگاه کرد. همچنين در آن نامه آمده بود که «عبدالرحمن بن أبيبکر» و «عبدالله بن عمر» با تو کار چنداني ندارند و با حسين بن علي (ع) با احترام برخورد کن اما با عبدالله بن زبير سختگيري کن.
وي گفت: مخالفت عبدالله بن زبير با بنياميه تنها بر سر قدرت و مقام بود و او در چند جا اشاره کرده است که يزيد فردي جوان است اما من تنها فرزند زبير هستم که به عنوان عابد و زاهد در آن دوره شناخته شدهام و چرا نبايد من خليفه باشم، بنابراين اختلاف او با بنياميه بر سر دين و مباني نبود و در حقيقت او تشنه خون يزيد بود تا به جاي او در رأس قدرت قرار بگيرد.
اين کارشناس مسائل تاريخي ادامه داد: عبدالله بن زبير تمام کارهايش عجولانه و بيخردانه بود؛ برعکس معاويه که عاقل و زيرک بود و از راه منطق و به شيوه صحيح ميجنگيد و عبدالله بن زبير با آمدنش به مکه نميخواست که مکه مرکز خلافت او باشد اما بعد از يزيد، ادعاي خلافت کرد. وقتي امام حسين (ع) در روز «ترويه» يعني 8 ذيالحجه سال 60 تصميم گرفت که از مکه بيرون رود؛ عبدالله بن زبير خدمت حضرت رسيد و با يک لحن شيطنتآموزي عرض کرد که اگر من نيز شيعياني مانند شما در عراق داشتم؛ به عراق ميرفتم و با اين کارش ميخواست مکه را از حضور امام حسين (ع) در عراق خالي کند.
حجتالاسلام سيد محمدکاظم طباطبايي در پايان اين ميزگرد خاطرنشان کرد: عبدالله بن زبير بيشتر به شخصيت نظامي مختار احتياج داشت و بنابراين بهترين موقعيت براي او اين بود که اعلام خلافت کند و از اين فرصت استفاده يا سوء استفاده کرد و در نتيجه حکومت خودش را بنيانگذاري کرد و بيشتر مناطق مسلماننشين را تحت اختيار گرفت اما بيسياستي و بيکياستي او باعث شد تا تمام اينها را کمکم از دست بدهد.
استاد دانشکده علوم حديث گفت: معاويه در پايان عمر خود، نامهاي براي يزيد نوشت و در آن، وي را نسبت به خطر «عبدالله بن زبير» آگاه و به حفظ احترام امام حسين (ع) سفارش کرد.