سرویس فرهنگی مشرق - از سال 1384 که اولین فیلم انتخاباتی برای نامزدهای ریاست جمهوری ساخته شد و تبدیل به یک سنت سیاسی گردید؛ تا به امروز؛ هر ساله در موسم انتخابات ریاست جمهوری سینمایی سازهای مشهور به تکاپو می افتند که هر دام برای نامزدی که به آرمان ها و آرزوهایشان نزدیک تر هستند یک فیلم تبلیغاتی بسازند.
امروز و در روزهای ابتدایی آغاز تبلیغات ریاست جمهوری یازدهم؛ این که این سنت سیاسی به تقلید از که و با چه انگیزه ای به ایران آمده است یک موضوع است و اینکه فرآیند ساخت فیلم های انتخاباتی با آگاه سازی مردم چه نسبتی دارد؛ بحث دیگری است.
موضوع اول اگر چه ممکن است جذاب تر باشد اما به صورت مستقیم و دردی از مردم دوا نمی کند ولی موضوع دوم مساله ای است که اگر چه ممکن است در سازندگان فیلم های سیاسی تبلیغاتی اثر آنی نداشته باشد؛ لا اقل به مردمی که مخاطب این آثار هستند یک چیز را به صراحت می گوید؛ در حال دیدن چه چیزی هستید و آنچه که می بینید با چه انگیزه ای ساخته شده است.
چه کسانی فیلم های انتخاباتی را می سازند و برای چه؟
جواد شمقدری، کمال تبریزی، مجید مجیدی، احمد رضا درویش، بهروز افخمی و دیگران کسانی بوده اند که در این دو دوره ی انتخابات برای نامزدها فیلم های تبلیغاتی ساخته اند. یک فیلم انتخاباتی گذشته از این که چه محتوایی را ارائه می دهد با توجه به نام کارگردانی که با خود یدک می کشد بیشتر به یک بیانیه ی سیاسی می ماند. این یعنی چه؟
در میان تمام فیلم های انتخاباتی که تا کنون ساخته شده است کدام فیلم توسط یک کارگردان تازه کار و غیر مشهور ساخته شده است؟ با اینکه این نوع از آثار در سینمای سیاسی ایران چندان سابقه ندارند اما تجربه ی این سال ها به ما می گوید تنها هنرمندان شناخته شده اند که به سراغ ساخت این آثار رفته و البته پیشنهادات شان نیز مقبول می افتد. ساخت فیلم انتخباتی با توجه به تام سازنده اش گذشته از این که چه محتوایی را دنبال می کند به نوعی بیانیه ی سیاسی می ماند که کارگردان در حمایت از یک نامزد خاص صادر می کند و این اولین و مقدماتی ترین حرکت تبلیغاتی است.
از طرف دیگر؛ سینماگر نیز خود در یک طرف دعوای سیاسی می ایستد. این یعنی این که در صورت پیروزی نامزد انتخاباتی مورد نظر قطعا شرایط برای فیلم سازی او در دولت بعدی متفاوت تر خواهد بود.
وقتی داستانی ساز ها به جای مستند سازان تکیه می زنند!
سوالی را که در ابتدای بحث مطرح کردیم را به خاطر دارید؟ اینکه یک فیلم انتخاباتی چه نقشی در فرآیند آگاهی بخشی به مردم در جریان انتخابات دارد. در یک پاسخ اولیه این نکات موجود است. فیلم ساز انتخاباتی؛ اثری را عرضه می کند که در آن کاندیدای مورد نظر و توانایی های او را معرفی می کند و در نهایت زوایایی را که مردم از زندگی او نمی شناسند نمایان می کنند. اما اگر کمی تحمل کنیم این تنها ظاهر ماجراست؛ شک دارید؟ به این سوال توجه کنید؛ به نظر شما آیا ممکن است یک فیلم ساز انتخاباتی در فیلمش به زوایای تاریک و نکات منفی یک کاندیدای ریاست جمهوری بپردازد؟ قطعا اگر چنین کاری از فیلمساز سر بزند نمی تواند فیلمش را به پایان برده و در همان نیمه کار از او خداحافظی خواهند کرد. پس با این وصف یک فیلم انتخاباتی چیزی جز یک آگهی نیست.
نکته ی دیگر این که برای ساخت یک فیلم انتخاباتی از چه سبک و ساختاری استفاده می شود؛ پاسخ معلوم است، همه ی فیلم های انتخاباتی به نوعی مستند رپرتاژ محسوب می شوند. ساختاری مستند گونه همه چیز را و در مرکز همه چیز نامزد انتخاباتی را نشان می دهد؛ اما مساله اینجاست که اگر قرار است فیلمی مستند ساخته شود چرا از یک فیلم ساز قصه پرداز و داستانی ساز کمک گرفته شده؟ کمی به قبل برگردیم. لااقل در ایران مستند سازان زیادی نداریم که در میان مردم شناخته شده باشند و بیشتر این افراد در گمنامی مشغول تولید اثر هستند.این یعنی فیلم ساز مستند اولویت اول را که به شهرت مربوط می شود را در خود ندارد. اما نکته دوم این که داستانی ساز توانایی هایی را در خود دارد که مستند سازان از آن کم بهره ترند.
داستانی ساز ها در ساختار دراماتیک خود با استفاده از بازیگر و باقی عناصر صحنه بعلاوه ساختار دراماتیک هر داستانی را که بخواهند با هر رنگ بویی که اراده کنند؛ روایت می کنند و این کاری است که اگر در انجام آن موفق نباشند طبیعتا فیلم ساز موفقی نخواهند بود.اما مستند ساز به هر اندازه که در روایت واقعیت از زوایه ی خود و حتی گاه تحریف آن پیش برود باز هم مجبور است لا اقل به بخش هایی از واقعیت وفادار باشد.
داستانی سازها؛ در حقیقت قصه ای را روایت می کنند که لزوما قرار نیست با واقعیت تطابق داشته باشد. نامزد انتخاباتی برای آنها نقش بازیگر را دارد و باقی آنچه در صحنه دیده می شوند همه امکاناتی برای پیش برد درام هستند.
تکمله
شاید اگر این اتفاق در هر جایی جز ایران رخ می داد کاملا عادی به نظر می رسید. در ساختار ماکیاولیستی دموکراسی های دیگر دروغ آن زمان مذموم است که از پرده برون افتاده و قابل توجیه نباشد؛ و اساسا " مدیریت سیاسی" رشته ای که به صورت تخصصی به مساله هدایت کمپین های انتخاباتی می پردازد؛ خود روش درست دروغ گفتن در دنیای سیاست را آموزش می دهد. به عبارت بهتر دروغ های سیاسی اساسا قبح ذاتی ندارند و تنها آشکار شدنشان می تواند گریبان گوینده را بگیرد.
اما آیا در ایران نیز این چنین است؟ آیا شرعیت حکومت بر مردم این اجازه را می دهد که فردی در جایگاهی کلیدی و یا برای رسیدن به جایگاهی کلیدی دروغ بگوید؛ حتی اگر فاش نشود! در نظام ماکیاولیستی دروغ فاش نشده می تواند مشروعیت پیدا کند اما در نظام اسلامی قطعا چنین دروغی نیز شرعیت ندارد. شاید بد نیست یک بار دیگر نظری دقیق تر به سنت های سیاسی مان بیفکنیم.
کد خبر 216902
تاریخ انتشار: ۱ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۴:۴۸
- ۳ نظر
- چاپ
آیا شرعیت حکومت بر مردم این اجازه را می دهد که فردی در جایگاهی کلیدی و یا برای رسیدن به جایگاهی کلیدی دروغ بگوید؛ حتی اگر فاش نشود! در نظام ماکیاولیستی دروغ فاش نشده می تواند مشروعیت پیدا کند اما در نظام اسلامی قطعا چنین دروغی نیز شرعیت ندارد.