اردن و نشانه های انقلاب مردمی
فضای ناآرام سیاسی و امنیتی و همچنین اجتماعی در اردن در سالهای اخیر از یک طرف و شیوع بیداری اسلامی و انقلابهای مردمی در جهان عرب از سوی دیگر مخالفان اردنی را تشویق کرد تا فعالیتهایی را علیه دولت پادشاهی مطلقه در این کشور انجام دهند. این گرایشها در زمانی شکل گرفت که اردنیها با مشکلات عدیدهای دست و پنجه نرم میکردند. بخشی از این مشکلات عبارتند از:
مشکل اول اقتصاد اردن است. فقر، بیکاری این کشور را فرا گرفته است. 4/14 درصد مردم اردن بیکار هستند، بیمه در این کشور نابود شده است، ثروتهای مردم از بین رفته است، آموزش و پرورش با مشکل مواجه شده است، قطر و عربستان نیز از برنامههای اقتصادی در این کشور حمایت جدی نکردند و بحران سوریه نیز بر مشکلات اقتصادی این کشور افزوده است.
فساد دستگاه اداری و مقامات مسئول در اردن جزو شاخصترین معضلات اقتصادی و عامل اصلی خشم مردم اردن نسبت به دستگاه حاکمه است. در همین راستا روزنامه الغد اردن نوشت که ۸۰ نماینده پارلمان اردن از مجموع ۱۵۰ نماینده پارلمان کنونی به اتهام فساد مالی و جنایی تحت پیگرد قضایی هستند.
الغد نوشت که اتهامهای این ۸۰ نماینده متنوع بوده و از کلاهبرداری و صدور چک بیمحل گرفته تا جرایم جنایی از جمله قتل، قتل غیر عمد و سوءاستفاده از جایگاه خود و تخریب اموال دیگران را شامل میشود.
بنا بر این گزارش، قوه قضائیه اردن در انتظار تعطیلات پارلمانی است تا دهها تن از نمایندگان را احضار کند یا محاکمه آنها را ادامه دهد. بر اساس قانون اساسی اردن اعضای پارلمان از پیگرد قضایی مصون هستند اما اتهامهای آنها به قوت خود باقی میماند.
معضل دوم مخالفان سیاسی حکومت بهویژه جریانات اسلامی و چپگراها هستند که در بسیج تودههای مردمی علیه پادشاه نقش اصلی را ایفا میکنند. جبهه عمل اسلامی در همین راستا انتخابات سال 2008 را در اردن غیرقانونی اعلام کرد. بعد از تحولات عربی نیز جریانهای اسلامی، اعتراضها و تظاهراتها را تا جایی سازماندهی و رهبری کردند که شعار براندازی نظام نیز مطرح شد. شعار اصلی آنها این است که ما خیابان را انتخاب کردهایم نه مجلس و پارلمان را.
سرنوشت آینده اردن نیز به شعارهای این جریان بستگی دارد که معتقدند ما خواهان تغییر نظام پادشاه نیستیم ولی آزادی میخواهیم. آنها به دنبال الگویی مانند مراکش هستند یعنی ایجاد تغییرات اساسی در قانون اساسی با محوریت کم کردن اختیارات پادشاه در عرصه سیاست و اقتصاد. عمده این جریانات، زیر نظر حمزه منصور رهبر جریان عمل اسلامی، جریانات چپ و جریانات مستقل هستند.
سومین مشکل عملکرد نظام سیاسی اردن، همگرایی با رژیم صهیونیستی و جاه طلبی ای این رژیم در مقابل امان است. طرح بزرگ اسرائیلیها در سال 1991 در مادرید به تصویب رسید که کرانه باختری رود اردن سرزمین فلسطینیها قرار بگیرد و این موضوع از طرف اسرائیلیها حل شده، اما از سوی پادشاه اردن که ناظر بر این ماجرا بود، حل نشده و پروژه کنفدرالی در دستور کار باقی مانده است. مجموع این عوامل باعث شده است که نظام اردن در زمینههای مختلف با خیزش گسترده مردمی مواجه شود.
تمامی این مولفهها به همراه شرایط خاص منطقهای و فشارهای غربی برای وارد کردن اردن به بحران سیاسی و امنیتی در سوریه باعث شعلهور شدن جرقه های انقلاب مردمی در اردن هاشمی شده است، جرقه ای که دامنههای ابتدایی آن گرچه با ابزارهای مختلف سرکوب حاکمیت اردن مهار شده، اما همچنان آتش زیر خاکستر آن پایههای حاکمیت عبدالله دوم را سست و لرزان کرده است.
اردن و بحران سوریه
اردن به دلایل پیچیدگی مناسبات خود با سوریه و تنیدگی عناصر ژئوپلیتیک آن با دمشق در طول حیات سیاسی آن از 1923 تاکنون تحت تاثیر روند تحولات سوریه و متغیرهای سیاسی ـ امنیتی آن بوده است.
تعامل اردن و سوریه با مرزهایی به طول 375 کیلومتر همواره در فضای سیاسی و امنیتی دو کشور تحت شرایط منطقهای و بینالمللی قرار داشته است. نوسان در روابط و عدم ثبات در روند مناسبات دمشقـ امان از اوایل قرن بیستم تاکنون مهمترین شاخص روابط سیاسی و دیپلماتیک میان این دو کشور بوده است.
در دو و نیم سال گذشته و از زمان آغاز بحران در سوریه نیز نحوه تعامل اردن با سوريه را در دو مقطع ميتوان بررسي کرد. در مقطع اول که از آغاز بحران سوريه آغاز شده و تا چندي پيش نیز ادامه داشت، شاهد يك موضعگيري و بازي هوشمندانه از سوي اردنيها در قبال سوريه بودیم، در حالي كه در آن مقطع بسياري از دولتهاي منطقه در خط مخالف دولت اسد حضور داشتند و بسياري از كارشناسان انتظار داشتند با شروع بحران در سوريه و با توجه به اختلافات سياسي كه بين دولت اردن و سوريه وجود داشت، امان نيز به سرعت در صف مخالفان سوري قرار گيرد؛ اما آنها كه همواره به دلايل امنيتي و اقتصادي روابط مناسبي با سوريه داشتند با انجام يك بازي دوگانه تلاش كردند كه روابط خود را با دولت اسد حفظ كنند و همچنين چون از نظر سمت و سوي سياسي به مخالفان نزديكتر بودند، به نوعي نه به صورت فعال، بلكه به شكل معنوي، در جبهه مخالفان حضور داشته باشند.
دلایل این رویکرد:
اول: مهمترین عاملی که باعث نگرانی امان از پیروزی شورشهای خیابانی در سوریه شد، قدرت گرفتن جریانهای اخوانی و سلفی در این کشور بود، امان میداند که بشار اسد سنگر اول اردن به شمار میرود و سقوط وی زمینه فتح دروازههای امان را فراهم میکند، نشانه های این شاخص را میتوان در اعتراضات گاه و بیگاه سلفیها و اخوانیها در اردن و افزایش نابسامانیهای امنیتی و اجتماعی در این کشور دید.
دوم: اردن روابط اقتصادی و تجاری بالایی با سوریه دارد و صرف گمان کشورهای غربی در مورد سقوط بشار اسد نمیتوانست این کشور همسایه را راضی به اتخاذ موضع صریح و خصمانه علیه این کشور نماید. قراردادهای دوجانبه میان دو کشور که نیازهای داخلی اردن از قبيل خوراك، پوشاك و توليدات كشاورزي را در نبود تعرفه گمركي میان دو کشور تامین میکرد. علاوه بر آن 500 میلیون دلار پول دولت سوریه در خدمت چرخه اقتصاد اردن است.
سوم: سوریه به عنوان بهترین و مطمئنترین مسیر آبی اردن برای رسیدن به اروپا و آمریکا به شمار میرود، درست است که اردن ساحل مختصری به طول 26 کیلومتر در دریای سرخ دارد، اما این ساحل مختص ارتباطات اردن با شرق است و رفت و آمد از این ساحل برای ارتباط با کشورهای اروپایی و غربی نیازمند عبور از جنوب آفریقا و بسیار هزینهبر است و مقرون به صرفه نیست. به همین علت مقامات مسئول اردنی اعلام کردند که60 درصد صادرات این کشور از طریق خاک سوریه انجام میشود.
چهارم: سرسپردگی دولت اردن به غرب و تسلیم شدن آن در برابر سناریوهای غربی برای منطقه باعث شده بود تا اردن موضع هوشمندانه یکی به نعل و یکی به میخ را در دستور کار قرار داده و از سویی آوارگان سوری را در خاک خود پذیرا باشد و از سویی دیگر به شدت با هر اقدام نظامی خارجی علیه سوریه مخالفان کرده و خواستار حل مسالمتآمیز این بحران شود. عبدالله دوم در همین راستا اجازه فعالیت های نظامی مخالفان دولت را در مرزهای خود نمی داد و از عبور آنها به اردن یا فعالیت آزادانه آنها در این کشور جلوگیری میکرد.
سکه تحولات منطقه البته روی دیگری نیز داشت و با گذشت زمان ترکیه از مواضع سرسختانه خود در مخالفت با سوریه عقبنشینی کرد، تحرک برگه کردها از سوی دمشق و ایجاد ناآرامیها در ترکیه، اعتراضات مردمی نسبت به مواضع ترکیه و هم دردی آنها با ملت سوریه، اشتباه محاسباتی آنکارا در براندازی بشار اسد در طول شش ماه و در نهایت پیروزیهای ارتش سوریه بر مخالفان باعث شد تا این کشور از نوک پیکان حمله به سوریه و پایگاه لوجستیک تروریستها جدا شود، عراق و لبنان نیز به عنوان دو همسایه دیگر سوریه به علت ناآرامی های داخلی و توازن ناهمگون گروههای سیاسی حاکم بر آن شرایط کافی را برای این مسئولیت نداشتند، به همین علت اردن به تنها گزینه غرب برای عهدهداری این مسئولیت تبدیل شد.
در این راستا اردن تحت فشار آمريكا و اروپا قرار گرفته و به نوعي ناگزير از همكاري با آنها شد. اين هم به دليل ضعيف بودن اين كشور در داخل و كمكهاي بزرگي است كه دولتهاي غربي به اردن مي دهند.
قطر و عربستان نیز به عنوان دو مجری مطلق طرحهای واشنگتن وارد صحنه شدند تا فشارها را بر امان در راستای تسلیم شدن در برابر خواسته غرب افزایش دهند و آن را به دخالت نظامی در سوریه وادار کند، این اجبار از طریق فشارهای اقتصادی و سیاسی بر اردن از طریق گروه اخوان المسلمین در این کشور صورت گرفت.
مقامات ارشد دولت اردن چندی پیش به صورت واضح به اردنیها اعلام کرد که قطر، عربستان سعودی و مصر، اردن را به بحران اقتصادی موجود کشاندهاند تا این کشور را مجبور به دخالت در سوریه کنند.
نخست وزیر اردن در جریان دیدار با سردبیران روزنامههای این کشور گفت که مصر از دادن گاز به اردن طفره رفته است، مقامات قاهره این تصمیم را به علت فشارهای قطر دانسته اند.عربستان نیز از دادن نفت به اردن یا فروش نفت به این کشور خودداری کرده است.
همچنین جماعت اخوانالمسلمین در اردن با حمایت قطریها دهها نفر از عناصر خود را به اردوگاههای آموزشی در لیبی فرستادند و آنها بعد از آموزش به اردن بازگشتهاند، البته هدف این افراد رفتن به سوریه نیست، بلکه آنها در راستای مقابله نظامی با دولت اردن مورد استفاده قرار خواهند گرفت. در همین راستا مهاجرت معکوس از سوی تروریستهای مسلح از سوریه به اردن شکل گرفت و این کشور مملو از تروریستهایی شد که با آموزشهای نظامی و سلاح هایی که داشتند، خود را برای مبادای دخالت نظامی و شورشهای خیابانی در اردن آماده می کردند، البته این در صورتی بود که اردن بخواهد همگرایی با غرب در پرونده سوریه را رد کند.
روزنامه واشنگتن پوست آمریکا اخیرا نوشت که بندر بن سلطان به همراه دو میلیارد دلار پول و با پوششی آمریکایی که در پی سفر باراک اوباما به اردن ایجاد شده، به اردن رفت و مسئولیت تغییر موضع اردن در قبال جنگ در سوریه را بر عهده گرفت.
تمامی تشویقها و تهدیدهای غربی و منطقهای در عرصه خارجی و جایگاه متزلزل عبدالله دوم در عرصه داخل در نهایت باعث شد تا اردن تسلیم خواستههای غرب شده وهمکاری نظامی و اطلاعاتی خود با مخالفان سوری و دستگاه های اطلاعاتی غربی و صهیونیستی را تقویت کند، به همين دليل در ملاقات اخیر باراک اوباما با عبدالله در اردن توافق شد كه نيروهاي آمريكايي وارد خاك اردن شوند و آنها اقدام به آموزش نظامی مخالفان بشار اسد در خاک اردن نمایند.
روزنامه فرانسوی «فیگارو» فاش کرد که عبدالله دوم به اسرائیل نیز اجازه داده تا از حریم هوایی کشورش برای جاسوسی در سوریه استفاده کند. این اتفاق نیز حاصل سفر باراک اوباما به اردن بود.
به این ترتیب است که هر روز که در تحولات منطقه پیش می رویم، دست اردن در سوریه و ارتباط تحولات امنیتی این دو کشور بیشتر خود را نمایان میکند.
روزنامه الاخبار در مقالهای با اشاره به تجاوزات مرزی از اردن به سوریه نوشت که این اقدامات از بهار 2012 تحت فشارهای سنگین سعودیها آغاز شد و شامل پنج سطح است:
اول: اجازه دادن به شبکههای سنتی قاچاق میان دو کشور به تغییر کالاهای قاچاق از مواد مصرفی و تجهیزات به سلاح(صادر کننده آن عربستان است) شامل کلاشینکف، تیربار دوشکا و آر پی چی انداز، بمبهای دست ساز، سلاح کمری و مهمات و در ادامه سلاحهای متوسط ضد بالگرد.
دوم: تسهیل قاچاق جنگجویان عرب که از عربستان به خاک سوریه میروند.
سوم: چشم پوشی از نفوذ سلفیهای جهادی اردنی از طریق نقاط مرزی
چهارم: چشم پوشی یا حتی به نوعی همدستی با اردوگاههای آموزشی سری و کم حجم که اخوان المسلمین تاسیس کرده و به آموزش و قاچاق عناصر سوری و عربی دست زده است.
پنجم : آموزش حدود 500 شبه نظامی مخالف سوریه پیش از پایان دوره و پایان عملیات در تابستان سال گذشته.
از سوی دیگر روزنامه اسرائیلی «یدیعوت آحارونوت» به نقل از یک منبع آگاه اردنی خبر داد که شاه اردن و «بنیامین نتانیاهو» نخستوزیر اسرائیل بیش از یک بار در ماههای اخیر در مورد پرونده سوریه با هم دیدار کردهاند. تلآویو همچنین از امان اجازه خواسته تا به ذخایر سلاحهای شیمیایی سوریه حمله کند.
پادشاهی اردن که تنها به فکر حفظ تاج و تخت و حاکمیت خود است، تمام ارگانها و نهادهای امنیتی، اطلاعاتی و نظامی خود را در راستای خدمت به عملیاتی کردن سناریوهای مداخله خارجی علیه سوریه قرار داده است. اردن در این راستا زندانیان سلفی جهادی خود را که بالغ بر 600 نفر بوده را آزاد و تحت نظارت خود آنها را به کمک جبهه النصره و دیگر گروههای تکفیری و وهابی به سوریه ، اعزام میکند تا دامنه کشتار، انهدام، ویرانگری و خونریزی در کشور همسایه گسترش یابد.
البته امان این نکته را در تعاملات بینالمللی و منطقهای خود فراموش کرد که بین گزینه بد و بدتر، دومی را انتخاب کرده و در حالی که بسیاری از کشورهایی که روی تحولات سوریه حساب کرده بودند، به دنبال انداختن مسئولیت دخالتهای خود به دوش دیگران و فرار از این باتلاق هستند، این کشور روی اسب بازنده این میدان شرط بندی کرده است، قطعا اگر عبدالله دوم از محبوبیت نسبی مردمی هم برخوردار بود، قدرت تحمل تحریمها و فشارهای غربی را داشت و خود را در این عرصه گرفتار نمیکرد، عرصه ای که تحولات میدانی و عقب نشینیهای مکرر جبهه غربی و ادوات تروریستی آن دیگر هیچ شکی در پیروزی جبهه مقاومت سوریه باقی نگذاشته است.
به این ترتیب میتوان گفت بر خلاف دیدگاههای امان، همگرایی با غرب در بحران سوریه نه تنها کورسوی امیدی برای فرار از انقلاب مردمی در این کشور نیست، بلکه شیب سقوط حاکمیت استبدادی در این کشور را تندتر میکند.