قیصر از آدم‌هایی بود که عشق در وجودش شعله می‌زد و نسبتی که در درون خود با امیرالمومنین (ع) و سایر ائمه داشت، مثال‌زدنی است و شاید به همین خاطر باشد که در یادآوری او گریه‌مان می‌گیرد و دوست داریم درباره‌اش حرف بزنیم.

سرویس فرهنگی مشرق - همزمان با هفته اول اردیبهشت ماه، ویژه برنامه «برای تو ای روز اردیبهشتی» به مناسبت پنجاه و چهارمین سال تولد مرحوم قیصر امین پور، با همکاری موسسه شهرستان ادب و در فرهنگسرای انقلاب اسلامی برگزار شد. شخصیت های فرهنگی و شناخته شده ای چون علیرضا قزوه، علی‌محمد مودب، اسماعیل امینی و... در این برنامه به سخنرانی پرداختند.

در ابتدای این مراسم علریضا قزوه شاعر پیشکسوت انقلابی به سخنرانی ذکر خاطراتی از هنرمند فقید کشور پرداخت:

قزوه:
بخواهند در کنار عکس امام (ره)، عکس دیگری بر اسکناس بیندازند اهل سیاست از اهل فرهنگ پیشی می‌گیرند

* از اولین دیدارم با مرحوم امین‌پور 30 سال می‌گذرد. اولین بار او را در سال‌های 62 و یا 63 بود که دیدم. در همان شمایلی که امروز در عکس‌ها دیده می‌شود و در آن ظاهر، قیصر هنوز کمی جوان نشان می‌داد. او را دیدم و تازه متوجه شدم که فردی که در دوران دانش‌آموزیم شعرهایم را در ماهنامه سروش نوجوان منتشر می‌کرده، او بوده است و برگردنم حق معلمی دارد.

* سیاری از اشعار دفتر شعرهای امین‌پور را که می‌خوانم، یادم می‌آید که در کجا و به چه مناسبتی آنها را خوانده است. آن سال‌ها، نقطه اوج شعرخوانی‌های حوزه هنری، شعرخوانی امین‌پور بود و همین مسئله در کنار جاذبه‌های مرحوم حسینی بود که مرا از گرمسار که امروز منسوب به آقای احمدی‌نژاد می‌دانند، هر هفته به تهران می‌کشید.

* مرحوم صفارزاده بارها به من گفت که شما وظیفه دارید سیدحسن حسینی را به عنوان نظریه‌پرداز شعر انقلاب در حد قیصر امین‌پور معرفی کنید که اگر از او بیشتر نباشد، کمتر نیست و جالب اینکه تنها کسی که در محضر سیدحسن حسینی جسارت شعرخوانی داشت، قیصر امین‌پور بود و همین مسئله قیصر را در ادامه خط شکن شعر انقلاب و سیدحسن را خط‌شکن تئوری‌پردازی کرد.

* جز سیدحسن امروز مرحوم صفارزاده هم مظلوم‌تر از قیصر مانده است، شاعری که اگر چندین فروغ فرخزاد و سیمین بهبهانی را در یک کفه ترازو بگذاریم و او را در کفه دیگر، ترازو به نفع صفارزاده سنگینی می‌کند و دریغ که امسال عید وقتی بر سر مزارش در زیر زمین امامزاده صالح (ع) رفتم، حتی یک شاخه گل برای سال نو بر مزارش نگذاشته بودند.

* چند شب قبل برای شب شعری جهانی در ارمنستان بودم. دیدم که در آنجا روی اسکناس‌هایشان عکس مشاهیر فرهنگی‌شان را چاپ می‌کنند، اما اگر در کشور ما بخواهند در کنار عکس حضرت امام (ره)، عکس دیگری روی اسکناس بیندازند باز اهل سیاست از اهل فرهنگ پیشی می‌گیرند در حالی که  جای امثال قیصر، آوینی، چمران و دکتر حسابی است.

* حق شاعران ما بسیار بالاست. اگر زبان فارسی نبود و ما الان در جایی مانند غرب زندگی می‌کردیم بدون شک از نظر فرهنگی هیچ نبودیم. پس امروز باید شاعران را به عنوان قله‌های ادب فارسی تکریم کنیم و برای شهرها و خیابان‌هایمان نام آنها را برگزینیم. من در دیگر کشورها دیده‌ام که حتی نام یک ناحیه را به نام یک شاعر می‌گذارند اما در کشور ما سیاست حق شعر را خورد و فرهنگ را له کرد و همین شد که امثال قیصر امین‌پور به چشم نمی‌آید و اگر بیایند امثال سیدحسن حسینی و صفارزاده هیچگاه دیده نمی‌شوند.

* قزوه ادامه داد: با همه توهین‌هایی که به من شد و هنوز می‌شود، 30 سال با قیصر بودم؛ نه سه ماه. هرچه هم که رشد کنم باز به شاگردی او افتخار می‌کنم. امروز اما کسانی دارند خودشان را هنرمند معرفی می‌کنند که دو چشم زیبا دارند و در تلویزیون رفت و آمد می‌کنند؛ در حالی که حتی به اندازه سیاه‌بازی سعدی افشار هم هنری در وجودشان نیست.

* امین‌پور به سنت‌ علاقه داشت و حتی در این باره رساله نوشت، اما وقتی از دنیا رفت، ما مزارش را گِرد ساختیم. بیدل دهلوی صد مرتبه بیش از قیصر نوگرا بود، اما قبرش را به سنت مسلمانی، مستطیل ساختند و یا سهراب سپهری را که شاید بسیار نوگراتر از هر دوی اینها باید دانست هم قبرش مستطیل است، اما برای قیصر حتی همین را هم لحاظ نکردیم.

* قیصر را در عالم خواب دیدم و به من گفت که از شکل و ساخت مزارش راضی نیست. مزاری که دیدنش آدمی را یاد قیصر روم می‌اندازد. این می‌شود که حتی در مراسم تشییع او اگر با اعتراض آقای دکتر شفیعی نبود، در زمان اذان ظهر هم داشتند برایش سخنرانی می‌کردند و بر جنازه‌اش نمازی خوانده نمی‌شد.

* خیلی‌ها دوست دارند امین‌پور را از انقلاب جدا کنند، اما او برای امام (ره)، امام زمان (عج) و امام حسین (ع) شعر دارد و در محضر مقام معظم رهبری شعرخوانی کرده است. شاید برخی می‌خواستند او را به میتینگ سیاسی بکشانند و شاید هم قیصر در برابرشان سکوت کرد، اما شعرایش هستند و درباره اندیشه‌اش قضاوت می‌کنند.


پس از سخنرانی علیرضا قزوه، علی‌محمد مودب، شاعر و مدیر موسسه فرهنگی شهرستان ادب به سخنرانی پرداخت.

مودب: امین‌پور آیینه انسان‌هایی است که در جنگ درخشیدند


* قیصر از آدم‌هایی بود که عشق در وجودش شعله می‌زد و نسبتی که در درون خود با امیرالمومنین (ع) و سایر ائمه داشت، مثال‌زدنی است و شاید به همین خاطر باشد که در یادآوری او گریه‌مان می‌گیرد و دوست داریم درباره‌اش حرف بزنیم. از مرحوم امین‌پور نمی‌توان چهره ساده‌ای ترسیم کرد و او را آن طور که دوست می‌داریم، معرفی کنیم. قیصر برایش آیینه بودن مطرح بود. او با شخصیتی که داشت انسان را با خودش مواجه می‌کرد و سعی داشت آیینه آیینه‌ها باشد.

* انسانی که در انقلاب اسلامی تجلی کرد در طول تاریخ ما کمیاب است. انسانی که با معنویتی که امام (ره) در وجودش قرار داد، بخشی از ساعت‌های بسیار جدی از زندگی آنها را بر پایه همین معنویت در سال‌های دفاع مقدس ساخت. بر همین مبنا قیصر امین‌پور آیینه انسان‌هایی است که در جنگ درخشیدند.

*دوست داشتم امروز یادی هم از مرحوم شریعتی بکنم و مرحوم اقبال لاهوری که شریعتی در بسیاری از کلماتش شیفتگی‌اش به این شاعر را نشان داده است. اقبال، متفکر مهمی است که تا به امروز هم اگر کسی از ما در پی خودشناسی برود نیاز دارد تا با او آشنا شود و او را جدی‌تر بخواند. من امین‌پور را با واسطه آیینه‌ای می‌بینم که می‌توان شریعتی و اقبال را در آن دید.

* انقلاب ما انقلاب کتابخوان‌ها بود، اما امروز در محلاتمان و در فروشگاه‌های فرهنگی تنها از موسیقی و فیلم می‌توان سراغ گرفت و کتاب چندان جایی ندارد. ما باید عادت کنیم به خودمان صدقه علمی بدهیم. کتاب بخریم و هدیه بدهیم. امیدوارم چنین مراسمی بهانه‌ای شود که ما هم دست اطرافیان خود را بگیریم و به سمت مطالعه بیشتر سوق دهیم.


سعید بیابانکی، شاعر و طنزپرداز که برای شعرخوانی به تریبون دعوت شده بود، در یک سخنرانی کوتاه گفت:

بیابانکی: شاعر انقلاب کسی است که هنرش را صرف می‌کند تا سرنوشت را تغییر دهد


* روز مرگ شاعران هم روز تولد آنهاست. در مورد قیصر امین‌پور هم شمارگان کتاب‌هایش بر این ادعا صحه می‌گذارد. تنها یک کتاب از او با عنوان تنفس صبح در سال‌های دور مرا از اصفهان به تهران کشید تا بخرمش و در تمام مسیر بازگشت به شهرم آن را بخوانم تا جایی که هنوز هم برخی از آن اشعار در حافظه‌ام مانده است. 

* اسماعیل امینی، شاعر و طنزپرداز نیز دیگر سخنران این مراسم بود. وی در ابتدا با اشاره به نوع معرفی شاعران در جامعه گفت: ما شاعران را آنقدر با خود صمیمی می‌دانیم که آنها را با نام کوچک صدا می‌کنیم. علتش این است که متاع آنها درونشان و عاطفه آنهاست. اینکه کسی را به اسم آقای فلانی یا جناب آقای فلان و یا با صفت‌های دیگر صدا کنیم برای دستگاه‌های اداری است و باب دنیای شاعری نیست.

* امینی در ادامه با اشاره به مسئله آرمان شهر در اشعار قیصر امین‌پور گفت: وقتی ما صحبت از ظلم می‌کنیم، می‌اندیشیم ظلم تنها در حیطه مسائل اقتصادی است؛ در حالی‌ که ظلم اصلی که به آدم می‌شود، ظلمی است که به کلمات از سوی همنوعان او روا داشته می‌شود. شما نگاه کنید که امروز ما چه بر سر کلمات آورده‌ایم. آیا کلمه‌ای مانند عدالت امروز با معنی حقیقی‌اش به کار برده می‌شود یا آن قدر تعدیل یافته که یک تکه کاغذ را به ما می‌دهند و می‌گویند عدالت یعنی این.

* شاعران امروز باید مفاهیم را به کلمات برگردانند. کلمات در روزمرگی‌های ما کشته شده‌اند و شاعر باید آنها را زنده کند. کاری که مرحوم امین‌پور کرد، همین بود. در شعر او می‌شد کلمات و آرمان‌ها را دوباره فهمید؛ آرمان‌هایی مانند شعر، عشق و حتی امام زمان (عج).

* من از سیاست سر در نمی‌آورم، اما قیصر را به جرم اینکه شاعر انقلاب نیست از ماهنامه سروش نوجوان بیرون انداختند و کسی را به جای او آوردند که نه تنها آنجا را ویران کرد که بعدها در روزنامه کیهان ستونی گرفت و نوشت که امثال امین‌پور و حسینی شاعر انقلابی نیستند. این دوستان در واقع طالب دنیا بودند و تصوری از انقلاب داشتند؛ مبنی بر اینکه چیزی باید داد و چیزی باید گرفت. این افراد دوست دارند در جایگاه خود اسطوره شوند و تصورشان هم از شاعر این است که باید عیب آنها را بپوشانند، اما شاعر دلسوز این گونه نیست.

* بعد از فوت قیصر خدمت حضرت آقا رسیدیم. ایشان به ما نگاهی کرد و آهی کشید و گفت: بعد از سیدحسن دلمان به قیصر خوش بود و حالا دیگر باید قدر شما را بدانیم. آدم‌های ستون‌نویس عقلشان قد نمی‌دهد کسی را که رهبری می‌گویند، «وقتی کتابش را خواندم نماز گزاردم و شکر کردم که این گونه ژرف‌اندیشی در انقلاب وجود دارد» را نمی‌توان با یک ستون در روزنامه، ضد انقلاب کرد. معیار دیانت آن طور که از شهدا یاد گرفته‌ایم بسیار دشوار بوده و هست، ولی شما قضاوت کنید امروز وقتی به طور معمول به کسی می‌گوییم متدین یاد چه می‌افتیم؟ آیا این گونه نیست که دیانت را آنقدر پایین گرفته‌ایم که اگر فردی پیراهنش را روی شلوارش بیندازد در نظر ما دین‌دار می‌شود و اگر آن را داخل شلوارش قرار دهد، این گونه نیست؟

* شاعر انقلاب کسی است که هنرش را صرف می‌کند تا سرنوشت را تغییر دهد، اما این تعریف را امروز به کارمند روابط عمومی یک اداره بودن تقلیل داده‌ایم و این ظلمی است که نه فقط به مفهوم شعر انقلاب اسلامی که حتی به مفهوم انتظار هم کرده‌ایم. شاعر انقلاب از مفاهیم و بنیادهایی که همه هستی ما را ساخته است دفاع می‌کند نه از یک کاندیدای خاص انتخاباتی، اما انگار این روزها هیچ کس نیست که به این مفاهیم بنیادی حساس باشد؛ جز مرحوم امین‌پور و حسینی که این مفاهیم بنیادی را در شعرشان زنده کردند.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس